دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا

اول اشغال کنید خواسته‌ها در پی‏ اش می‏آید



       اول اشغال کنید خواسته‌ها در پی‏ اش می‏آید
اسلاوي ژيژك ترجمه ی صالح نجفی

تصویر: ژیژک
سخنرانی اسلاوی ژیژک در جمع معترضان وال‌استریت در همان اوایل آغاز اعتراضات صورت گرفت. او چنان‏که با نوشته‌ها و ایده‌ها و مثال‏هایش آشناییم، به بررسی نقاط ضعف و قوت این جنبش پرداخت. ترجمه این سخنرانی را 23 مهر با ترجمه صالح نجفی در ضمیمه اول هفته روزنامه شرق  خواندید. آنچه در پی می‏آید مقاله ‏ای است که حدود 10 روز پس از آن سخنرانی در گاردین نوشته شده. از آنجا که بخشی از ایده‌های این مقاله با بحث‏های سخنرانی او مشترک بود، متن حاضر تلخیص‌شده و بخش‌هایی که در آن سخنرانی نیامده در اینجا ترجمه شده است. ترجمه این مقاله با وجود گذشت یک ماه از انتشار آن در گاردین به دلیل اهمیت موضوع ارایه می‌شود.

بعد از اشغال وال‌استریت و فراتر از آنچه باید کرد، تظاهراتی که از حاشیه شروع شده اکنون به مرکز رسیده، تجدید قوا کرده و به سرتاسر دنیا کشیده شده. یکی از بزرگ‌ترین خطراتی که تظاهرات‌کنندگان را تهدید می‌کند این است که دچار خودشیفتگی شوند. در هفته اشغال وال‏استریت در سانفرانسیسکو، شخصی با پیام دعوت به پیوستن به جنبش جمعیت را خطاب کرد، به گونه‌ای که گویی قضیه به سبک هیپی‏های دهه 60 در حال رخ دادن است: «از ما می‌پرسند برنامه‌مان چیست. ما هیچ برنامه‌ای نداریم. ما اینجاییم که خوش بگذرانیم».
کارناوال راه انداختن خرجی ندارد. ارزش واقعی آن وقتی روشن می‌شود که ببینم فردای آن روز چه چیزی از کارناوال باقی مانده و چقدر زندگی عادی‏مان دستخوش تغییر شده. معترضان باید شیفته کار سخت و استقامت شوند. آنها آغاز کارند، نه انجامش. پیام اصلی‌شان این است: تابو شکسته شده. ما در بهترین جهان ممکن زندگی نمی‌کنیم. ما مجازیم، حتی موظفیم که درباره دنیای جایگزین فکر کنیم.
به گونه‌ای از سه‌گانه هگلی، چپ غربی یک دایره کامل را طی کرده: پس از کنار گذاشتن به اصطلاح «ذات‏گرایی مبارزه طبقاتی» در مقابل طیف ضد نژادپرستی‏گرایی، فمینیسم و سایر جریانات مبارز، سرمایه‏داری اکنون به‌وضوح به عنوان مشکل اصلی سر برآورده. بنابراین اولین درسی که می‌توان آموخت این است: مردم و رفتارشان را سرزنش نکنید. مشکل فساد و طمع نیست، مشکل نظامی است که تو را به سمت فساد سوق می‌دهد. پاسخ «مردم و نه وال‌استریت» نیست، بلکه تغییر سیستمی است که مردم در آن بدون وال‌استریت کاره‌ای نیستند.
راه درازی پیش روست و به‌زودی باید به پرسش واقعا دشواری پاسخ بدهیم. نه این پرسش که چه چیزی را نمی‌خواهیم، بلکه اینکه چه چیزی را می‌خواهیم. سازمان‌های اجتماعی چه جایگزینی برای سرمایه‌داری کنونی دارند؟ به چه نوع رهبرانی نیاز داریم؟ چه نهادهایی می‌خواهیم، شامل آنهایی که کنترل و سرکوب می‌کنند؟ واضح است که جایگزین‌های قرن بیستمی به کار نخواهد آمد.
گرچه از لذت «سازماندهی‏های همطراز» از جمعیت‌های معترض با همبستگی برای برابری و مناظرات آزاد سرخوشیم، باید این نوشته جی.کی.چسترتون را مد نظر داشته باشیم: «صرفا داشتن ذهن باز به درد نمی‌خورد؛ هدف از باز کردن ذهن مانند باز کردن دهان است که دوباره باید با یک چیز درست و حسابی آن را بست.» این در باب سیاست در دوره تردید نیز صادق است: مناظرات آزاد نیز باید خاتمه یابد نه فقط با یک دال اعظم جدید، بلکه با یک پاسخ انضمامی به پرسش قدیمی لنین؛ «چه باید کرد؟»
آیا تظاهر‌ات‌کنندگان خشونت می‌ورزند؟ درست است، بیان‏شان شاید خشن به نظر برسد (اشغال و غیره و ذلک)، اما فقط به این معنی خشن‏اند که مهاتما گاندی خشن بود. خشن‏اند چون می‌خواهند به اوضاع موجود خاتمه دهند اما این خشونت در مقایسه با خشونتی که برای حفظ عملکرد بی‌دغدغه سیستم سرمایه‌داری جهانی لازم است اصلا به حساب نمی‌آید؟
به آنها بی‌عرضه می‌گویند اما آیا بی‌عرضه‌های واقعی آنهایی نیستند که در وال‌استریت هستند؛ کسانی که کمک‌های عظیمی (از دولت برای فرار از ورشکستگی گرفته‌اند؟ به آنها سوسیالیست می‌گویند اما در ایالات متحده هم‌ اکنون برای ثروتمندان نظام سوسیالیستی برقرار است. به آنها اتهام زده می‌شود که ارزشی برای مالکیت خصوصی قایل نیستند اما سفته ‌بازی‌های وال‌استریت که منجر به فاجعه سال 2008 شد، آنقدر ملک خصوصی را که صاحبانش با جان کندن به دست آورده بودند، نابود کرد که اگر تظاهرات‌کنندگان شب و روز هم تلاش می‌کردند، نمی‌توانستند فقط به هزاران خانه‌ای فکر کنند که بانک‌ها پس گرفتند.
در مسابقه بوکس، قفل کردن به این معنی است که بدن حریف را با یک یا هر دو بازو بگیریم تا مانع از ضربه زدنش شویم یا ضربه‌هایش را به تاخیر بیندازیم. واکنش بیل کلینتون به تظاهرات وال‌استریت نمونه اعلای قفل کردن سیاسی است.

اول اشغال کنید خواسته‌ها در پی‏اش می‏آید
کلینتون معتقد است تظاهرات «متعادل است... که نکته مثبتی است»، اما او نگران گنگ بودن هدف است. او می‌گوید: «آنها باید به دنبال یک چیز مشخص باشند و نه فقط علیه یک چیز زیرا اگر شما صرفا مخالف چیزی باشید، کسی پیدا می‌شود که خلأیی را که شما مسببش بوده‌اید را پر کند.» کلینتون پیشنهاد می‌کند که تظاهرات‌کنندگان از برنامه اشتغال‏زایی ‏رییس‌جمهور اوباما حمایت کنند، که مدعی است «چندین میلیون شغل در یک سال و نیم آینده ایجاد می‌کند».
چیزی که ما باید در این مرحله با آن مقابله کنیم دقیقا همین انتقال سریع انرژی از تظاهرات به این نوع مطالبات انضمامی عمل‏گرایانه است. بله، تظاهرات خلأیی را ایجاد کرده؛ خلأیی در میدان هژمونیک ایدئولوژی و برای پر کردن این خلأ به شیوه درست زمان لازم است، گویی این یک خلأ آبستن است، گشایشی برای یک چیز کاملا تازه. تظاهرات‌کنندگان به این دلیل به خیابان‌ها ریختند زیرا از جهانی خسته شده‌اند که در آن بازیافت قوطی کوکا کولاست، یا دادن چند دلار به سازمان‌های خیریه، یا خریدن کاپوچینویی که یک‌درصد از آن خرج مشکلات کشورهای در حال توسعه می‌شود، برای اینکه احساس آرامش کنی کفایت می‌کند. بعد از واگذار کردن کار و مشقت [به پیمانکاران]، مردم دیدند که دارند به آنها این اجازه را می‌دهند که حتی مشارکت سیاسی‌شان را به پیمانکاران واگذار کنند و آنها می‌خواهند آن را پس بگیرند. هنر سیاست همچنین در این است که بر مطالبات مشخصی پافشاری کند که در عین اینکه کاملا «واقع‌بینانه» است، هسته مرکزی ایدئولوژی هژمونیک را دچار آشفتگی کند: یعنی همانی که در حالی‌که قطعا عملی و قانونی است، در عمل غیر‏ممکن است (خدمات درمانی جامع در ایالات متحده از همین نوع است). پس از تظاهرات وال‌استریت، ما قطعا باید مردم را در جهت طلب چنین خواسته‌هایی بسیج کنیم هرچند حفظ فاصله از عرصه‌های عمل‏گرایانه چانه‌زنی و پیشنهادهای «واقع‌بینانه» نیز از اهمیت کمتری برخوردار نیست.
چیزی را که همیشه باید در خاطر داشت این است که هر بحثی که اکنون و اینجا در بگیرد به عنوان بحثی در خاک دشمن باقی خواهد ماند. برای گسترش یک محتوای جدید زمان لازم است. هر چیزی را که اکنون بگوییم می‌توانند از ما بگیرند؛ هر چیزی به جز سکوت‏مان را. این سکوت، این مذاکره نکردن و هر شکلی از قفل کردن، «نیروی دهشت‌انگیز» ماست؛ شوم و تهدید‌آمیز، همان‌گونه که باید باشد.
 

 

این مطلب به دنبال مطالب منتشر شده در چارچوب جلسه وال استریت در انجمن جامعه شناسی  که در روزنامه شرق منتشر می آید و مربوط به پرونده خود این روزنامه می شود.

 

پرونده ی «وال استریت» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/11522