پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

گذشته، حال و آینده‌ی نظریه هویت



      گذشته، حال و آینده‌ی نظریه هویت
شلدون استریکر و پیتر جی. بورک برگردان یوسف سرافراز

چکیده: در میان سنت‌های زیادی که به پژوهش و تحقیق درباب «هویت» می‌پردازند، دو سنت متفاوت لیک در عین حال به شدت وابسته‌ به هم بسط و توسعه یافته‌اند. نخستین آن‌ها، در کار استریکر و همکار‌انش منعکس شده است که بر پیوند ساختارهای اجتماعی با هویت متمرکز است و دومین سنت، در کار بورک و همکارانش منعکس شده است که بر فرایند درونی تأیید خویشتن [1] متمرکز است. در مقاله‌ی حاضر ابتدا هر یک از این شاخه‌ها را مرور می‌کنیم و سپس نحوه‌ ارتباط این دو با یکدیگر و مکمل‌بودگی‌شان را طرح می‌کنیم. هر کدام از این دو سنت زمینه‌ای برای دیگری فراهم می‌کند: رابطه‌ میان ساختارهای اجتماعی و هویت‌ها بر فرایند تأیید خویشتن تأثیر می‌گذارد، همچنان که فرایند تأیید خویشتن ساختارهای اجتماعی را ایجاد و تقویت می‌کند. مقاله با نمونه‌هایی از کاربردهای بالقوه مهمی که نظریه هویت در دیگر عرصه‌های روان‌شناسی اجتماعی می‌تواند داشته باشد، و بحثی در باب چالش‌هایی که نظریه هویت بایستی با آن‌ها مواجه شود تا درکی روشن از رابطه‌ی میان خود [2] و جامعه ارائه کند خاتمه می‌یابد.

مفهوم «هویت» در علوم اجتماعی معاصر همه جا حاضر است و مرزهای روان‌کاوی، روان‌شناسی، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و تاریخ را در می‌نوردد. با این حال، کاربرد متداول اصطلاح هویت تنوعات قابل‌توجه این اصطلاح را، چه در معنای مفهومی‌ آن و چه در نقش تئوریک‌ آن، آن‌چنان که باید بازنمایی نمی‌کند و به نوعی این تنوعات را نشان نمی‌دهد. حتی هنگامی که تمرکز صرفاً بر حوزه جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی محدود باشد باز هم تنوع قابل‌توجه است.

سه کاربرد بالنسبه متمایز از مفهوم هویت وجود دارد. برخی هویت را برای اشاره به فرهنگ یک قوم یا ملت [3] به کار می‌برند؛ بدون اینکه تمایزی بین هویت و، برای نمونه، قومیت قائل شوند. درنتیجه، چنین کاربردی مبهم است. عده‌ای دیگر هویت را برای اشاره به هویت‌شناسی مشترکی [4] به کار می‌برند که به وسیله یک رده‌بندی جمعی یا اجتماعی، فرهنگ مشترکی را میان افراد ایجاد می‌کند. به عنوان نمونه چنین کاربردی در نظریه هویت اجتماعی یا در کارهای معاصری که در حوزه‌ی جنبش‌های اجتماعی انجام شده قابل مشاهده است. سرانجام، برخی نیز این اصطلاح را، همچون کاری که ما در این مقاله در پی آن هستیم، با ارجاع به عناصر تشکیل‌دهنده‌ی خود (self) به کار می‌برند. این عناصر همان معانی‌ای هستند که افراد با پذیرفتن نقش‌های متعدد‌شان در جامعه‌ کسب می‌کنند.

البته این کاربرد آخری منحصر به کار ما نیست. این کاربرد در بین تمامی کسانی که مید (1934) و ]مکتب[ کنش متقابل نمادین را به عنوان میراث فکری‌شان دنبال کرده‌اند مشترک است و همینطور در کار کسانی که پیچیدگی زندگی اجتماعی در دوران معاصر را تشخیص داده‌اند؛ مثال بارز آن نیز کسانی‌‌اند که دیدگاهی دایر بر هویت موقعیت‌محور [5] اتخاذ کرده‌اند. مک‌کال و سیمون (1966) ایده‌هایی نزدیک به ایده‌های پایه‌ای این مقاله مطرح کرده‌اند که تفاوت‌هایی نیز دارد؛ تفاوت‌هایی که به اختلافات جزئی محدود نمی‌شوند و همچنین به رویکردی که به بسط نظریه می‌پردازد نیز کشیده می‌شوند. (هنگامی که نظریه‌ی هویت برای اولین بار در سال 1966 در جلسه انجمن جامعه‌شناسی آمریکا ارائه می‌شد مک‌کال پس از پایان ارائه‌ی استریکر به او گفت تو دقیقا کتاب ما را ارائه دادی).

نظریه‌ی هویت در دو مسیر بالنسبه متفاوت اما در ارتباط با هم تکوین یافته است. هر دو آن‌ها نمونه‌هایی از یک برنامه نظری و پژوهشی با عنوان کنش‌ متقابل نمادین ساختاری [6] هستند که هدف آن فهم و توضیح چگونگی تأثیرگذاری ساختارهای اجتماعی بر خود و چگونگی تأثیرگذاری خود بر رفتارهای اجتماعی است. در حالی که جنبه نخست، به بررسی چگونگی تأثیر ساختارهای اجتماعی بر ساختار خود و همچنین چگونگی تأثیر ساختار خود بر رفتار اجتماعی می‌پردازد، وجه دوم، بر تأثیری که پویایی‌های درونی فرآیندهای دایر بر خود [7] بر رفتار اجتماعی دارند متمرکز است. در نتیجه، این طور می‌توان گفت که رویکرد اول، پویایی‌های درونی را نادیده می‌گیرد در حالی که رویکرد دوم تأثیری که ساختارهای اجتماعی بیرونی بر فرایندهای درونی می‌گذارند را نادیده می‌گیرد. رویکرد نخست، با کارهای استریکر و همکارانش ارائه شده (استریکر 1980؛ استریکر و سرپ 1982)، و رویکرد دوم، با کارهای بورک و همکارنش (بورک، 1991؛ بورک و ریتز 1991؛ بورک و استِت 1999). با بیان دقیق رابطه میان این دو نوع کار، می‌توانیم حوزه‌ی کنش متقابل نمادین ساختاری را بپالاییم و بسط دهیم و کاربردهای جدیدی برای آن و همچنین نظریه‌های مشتق‌شده جدیدی را پیشنهاد کنیم. مقاله‌ی حاضر ما را به این هدف رهنمون می‌کند.

ما با ارائه‌ی نظریه‌های هویت گوناگون و پژوهش‌های مرتبطی که بر ارتباط بین ساختار اجتماعی بیرونی و ساختار خود متمرکز‌اند شروع می‌کنیم؛ ملاحظات فرانظری لازم را برای فهم مفاهیم و گزاره‌ها فراهم خواهیم کرد. در بخش بعدی بر پویایی‌های درونی فرایندهای دایر بر خود تمرکز خواهیم کرد. سپس، بر دو رویکرد مختلف تمرکز خواهیم کرد. و سرانجام، به بسط و کاربردهای حوزه‌ی کنش‌متقابل نمادین ساختاری و پرسش‌هایی که در این رابطه ایجاد شده خواهیم پرداخت.

 

Self-verification [1]

Self [2]

People [3]

Common identification [4]

Situated identity [5]

Structural symbolic interactionism [6]

Internal dynamics of self-processes [7]