شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
درباره طلاق عاطفی
وجه مشترک داستان زندگی بیشتر کسانی که ازدواج کردهاند، این است که ازدواجشان با عشق، علاقه، محبت و خواست طرفین انجام میپذیرد....
با این حال، به مرور زمان، عشق و علاقه اولیه کمرنگتر شده و گاهی متاسفانه بهطور کامل محو میشود. در چنین حالتی است که همسران بدون هیچگونه احساس و عاطفهای نسبت به هم، به طور کاملا غریبه از هم و فقط به صورت همخانه به زندگی خود ادامه میدهند. این نوع جدایی را اصطلاحا «طلاق خاموش» یا «طلاق عاطفی» مینامند. چنین زن و شوهرهایی بدون اینکه به طور رسمی از هم جدا شوند، عواطف خود را از هم دریغ میکنند. در این شکل از زندگی، البته اگر بتوان نام زندگی را به آن داد، اعتماد و احساس ناب اولیه مشاهده نمیشود و زن و مرد با اینکه در یک خانه و زیر یک سقف هستند، اما در اصل، دو انسان بیگانه و بیتفاوت و بیاحساس نسبت به هم هستند و سر هر کدامشان به مسایل و امور زندگی خود گرم میشود.
این تحلیل عواطف آنچنان آهسته و تدریجی ایجاد میشود که گاهی همسران باورشان نمیشود پس از گذشت مدتی از زندگی مشترک به این نقطه رسیده باشند. باور اینکه علیرغم شروعی خوب و عاشقانه از این زندگی بدون احساس و خالی از مفاهیم اولیه زناشویی سر درآورند شاید برای این قبیل همسران، سخت باشد. آنها که در آغاز این رابطه مدام سعی میکردند نیازهای طرف مقابل را شناسایی کرده و در پی خوشحال کردن یکدیگر باشند، کمکم به جایی میرسند که نسبت به هم بیتفاوت شده و به سرنوشت یکدیگر بیتوجه میشوند. متاسفانه آمارها نیز نشان میدهد تعداد همسرانی که از هم طلاق نمیگیرند ولی در نوعی زندگی زناشویی خاموش به سر میبرند، دو برابر آنهایی است که طلاق رسمی گرفتهاند. این یعنی یک آمار تکاندهنده که به ما هشدار میدهد مراقب کانون خانوادگی خود باشیم. مبادا روزی چشم باز کنیم و ببینیم این عبور بیتفاوت ما از کنار برخی مسایل و چشمپوشی روی نکاتی که به نظر خودمان بیاهمیت بود، مسیر زندگی ما را هم تغییر داده و به سادگی در معرض طلاق عاطفی قرار گرفتهایم.
درست است که اصولا در هر خانوادهای اختلافات در سطوح مختلف وجود دارد اما اگر برای کاهش این اختلافات و فراگیری مهارت حل و فصل آنها تلاش نکنیم، به مرور اختلافها جای نقاط مشترک زندگی ما را میگیرد و خودخواهیها و تنگنظریها، اختلاف در سلیقهها و رعایت نکردن وظایف فردی باعث میشوند به پیمان زندگی مشترک بیاعتنا شویم. اینکه چه باید کرد تا کار به اینجا کشیده نشود و زندگی هیچکدام از ما تا این حد سرد و بیروح نشود، نکتهای است که باید بیاموزیم. به همین منظور سعی کردیم داستان زندگی این قبیل همسران را ورق بزنیم و مقایسه کنیم که ما در کدام مرحله از آن قرار داریم. دکتر بدریالسادات بهرامی، مشاور خانواده و مدرس دانشگاه، نیز کمکمان کردهاند که ببینیم چهطور باید از آن عشق و احترام و عواطف اولیه محافظت کرد.
خیلیاز ما نمیدانیم که دوست داشتن و عشق، آموختنی است و نیاز به تمرین و بازآموزی دارد. عشق بین زن و مرد، مانند گلی است که اگر از آن مراقبت نشود، خشک خواهد شد. رسیدگی روزانه به این گل الزامی است و نباید گمان کنید که حالا این غنچه کوچک به گلی باز و زیبا تبدیل شده و رسیدگی نمیخواهد چون بیاعتنایی به نکات ریزی مانند تغییر رنگ یا زرد شدن نوک برگهای سبز این گل میتواند اولین اشتباه بزرگ شما باشد. این مثال کوچک به شما هشدار میدهد که به رسیدگی بیشتری نیاز دارید و باید حالات، روحیات، نیازها و توقعات طرفین را لحظه به لحظه شناسایی کنید و در تامین آنها در اولین فرصت بکوشید تا مبادا روزی ببینید آن گل عشق و محبت پژمرده و فرسوده شده است. باید برای یکدیگر وقت صرف کنید و اولین اولویت شما رسیدگی مرتب به احوال این گل باشد.
باید به طور مداوم فضای زندگی این گل را خانهتکانی کنید تا مبادا مشکلات و مسایل جزیی روی هم تلنبار شود و نیازهای ارضانشده شما (نیازهای عاطفی، روانی و جسمی) کنترل اوضاع زندگی را از دست شما بگیرند. در رابطه ناسالم و بیمار رفتارهایی از افراد سر میزند که گویا خودشان هم در توجیه این همه زشتی رفتاری یا کلامی شرمنده میشوند اما پس از این شرمندگی باز هم بارها رفتارهای اشتباه را تکرار میکنند، چون دیگر اختیار رفتارهای خود را ندارند. حرکت به سمت طلاق عاطفی یک فرآیند تدریجی است و مانند زنگ زدن آهن نامحسوس است. برای اینکه بهتر بتوانید موضوع را درک کنید با ذکر مثالهایی مرحله به مرحله پیش میرویم.
● روزهای نخست
وقتی تازه زندگی مشترک خود را شروع کردید، مدام در پی کشف نیازهای یکدیگر و تامین آن نیازها بودید. این رفتار متقابل شما و همسرتان حس «من عزیزم» را در شما به وجود میآورد و عزت نفس را تقویت میکند و آرامش روانی خاصی به شما میدهد. به مرور چون مراقبتی از عشق و عاطفه خود نمیکنید آن رابطه سالم در معرض تهدید قرار میگیرد.
گاهی در همان دوران شیرین اتفاقاتی میافتد که شما به عنوان یک طرف این رابطه تا مدتی میتوانید نادیده گرفته شدن و ارضا نشدن نیازهایتان را تحمل کنید و این موضوع اشکالی ندارد. چرا؟ برای اینکه گاهی نیازهای شما و همسرتان در تعارض با هم قرار میگیرد اما باید این تعارض را دید، شناخت و سعی کرد به نقاط مشترک نزدیک شد. به عنوان نمونه، تصور کنید فردا سال تحویل است و شما انتظار دارید ابتدا به دیدار والدینتان بروید؛ چون سن تقویمی آنها از پدرشوهر و مادرشوهرتان بیشتر است اما همسرتان میگوید اولویت را باید به او دهید. خوب است که توافقی با هم به عمل آورید: «این بار من به انتظار و خواسته تو تن میدهم و برای موقعیت مشابه توقع دارم تو هم مرا درک کنی.» یادتان باشد رابطه سالم وقتی سلامت خود را حفظ میکند که هر دو احساس کنید انتظارات شما توسط طرف مقابل دیده میشود، برای او ارزشمند است و برآورده خواهد شد. اگر به هر دلیلی این اتفاق نیفتد، از مسیر سلامت دور میشوید. دلیل این حالت میتواند خودخواهی طرف مقابل شما باشد که نیاموخته غیر از خودش را ببیند و یا خود شما بدرفتاریهایی دارید که او وادار شده نیازتان را نادیده بگیرد.
● طلاق عاطفی و علایم هشدار
فعلا به دلیل و مقصر، کاری نداریم. مهم این است که اگر نیازهای مختلف شما برآورده نشود، در طول زمان شما را تحت فشار قرار میدهد، پس وقتی چنین تعارضاتی را دیدید، باید تلاش کنید تا وضعیت اصلاح شود. برای مثال، وقتی همسرتان نیاز شما را در یک مساله خاص نادیده گرفت شما بیشتر تلاش کنید و محبت کنید تا نتیجهاش را ببینید. نتیجه میتواند به دو صورت باشد. اول اینکه او شما را میبیند و محبتتان را پاسخ میدهد که در این حالت رابطه صدمه نمیبیند و عالی است.
دوم اینکه او همچنان به این ابراز عواطف یکطرفه عادت میکند و بیخیال نیازهای شماست. البته شما هم تقصیر دارید چون باید با کلام محبتآمیز نیازتان را فریاد بزنید که: «به من توجه کن!» اگر این کار را نکنید، پس از مدتی از پا درمیآیید و شما هم نسبت به رفع نیازهای او بیخیال میشوید و کمکم بیاعتنایی میکنید و با خشم منفعلانه پاسخ او را میدهید. در واقع با این بهانهجوییها قصد دارید اعتراضتان را نشان دهید اما قطعا در پاسخ بدرفتاری شما، او هم واکنش نشان میدهد. این میتواند علامت هشدار باشد و زنگ خطری برای رابطه سالمتان به صدا درآورد چون آن کلام عاشقانه به لجبازی و برخورد لفظی و کمکم فرسایش اعصاب مبدل شده است. دیگر حس میکنید برای او عزیز و مهم نیستید:
ـ میآیی بریم خانه مامانم؟
ـ نه، حوصله ندارم!
و شما هم در تلافی رفتار دیگری میکنید:
ـ فردا شب خواهرم میآد اینجا.
ـ بیخود! من نیستم، گفته باشم!
در این بین گاهی حادثه جدیدی رخ میدهد. شما به همسرتان مشکوک میشوید که شاید دلیل کم شدن محبتاش، درگیری در یک رابطه جدید باشد: «نکند این رفتارها نشانه دلزدگی اوست؛ انگار نه انگار من موهایام را کوتاه کرده بودم. اصلا به من توجه نکرد و چیزی نگفت!» و شما شروع میکنید به بدرفتاری بیشتر و فرضیات بدبینانه ارایه دادن. وقتی میبینید تیر تحقیقات شما و جستجوی یک آدم جدید در زندگی او به سنگ خورد و بیفایده ماند، در مورد خانوادهاش و اینکه حتما او محبت دریغ شده از شما را صرف آنها میکند، بهانهگیری میکنید. این سیکل معیوب همچنان ادامه مییابد و شما را خسته میکند: «من حالام بد است و نمیدانم چه کار کنم تا او مثل قبل دوستام داشته باشد؟!» بدرفتاری میکنید و اوضاع بدتر میشود. وضع بدتر حالتان را وخیمتر میکند و رفتارهایتان بدتر از قبل میشود و باز اوضاع زندگی آشفتهتر میشود و این چرخه معیوب تمامنشدنی است.
● آخرین علایم هشدار
وقتی ما تحت فشار عاطفی هستیم روزهای اول دست و پا میزنیم و تلاش میکنیم و فرضیه میدهیم ولی بعد خسته میشویم و خنثی عمل میکنیم چون مکانیسمهای دفاعی روانی ما وارد عمل میشوند تا مانع افسردگیمان شوند. به عنوان مثال، مکانیسم جبران به شما میگوید از مشکل فاصله بگیر و در حالی که رابطهتان رو به تخریب است و در این حالت بیمارگونه نیاز به مراقبت و حمایت دارد، شما آن را رها کرده و مثلا به سراغ درس خواندن میروید، به سراغ ساعات کاری بیشتری میروید: «گره کور را وقتی بر این مشکل میزنید که خدای نکرده به جبران رهایی از مشکل، وارد رابطه جدید و مخفیانهای شوید.» به هر حال، مکانیسمهای روانی شما فعال میشوند تا از متلاشی شدن سیستم روانیتان جلوگیری کنند و در نتیجه آنها شما به مرور با همین شرایط سازگار میشوید، یعنی حالا که نیاز عاطفی شما ارضا نشده و در دلتان افسوس روزهای سخت زندگی را میخورید، با پناه بردن به درس، کار و یا هر چیز دیگری حالتان را تا حدی بهتر میکنید.
به دانشگاه میروید، با دوستانتان هستید، به سراغ تهیه مقالات میروید تا با بهتر شدن و کسب تحسین دیگران این حس خوب و عزت نفس را تا حدی به دست آورید. این اتفاقات جدید در زندگی شما اصلا بد نیستند اما چون شما به جبران رابطه از دست دادهتان به آنها پناه میبرید باید زنگ خطری برای شریک زندگیتان باشد. او شما را از دست داد، شما را نادیده گرفت، تلاشتان را ندید و غرغر کردن و بدرفتاریهای بهانهگیر و کودکانه را تعبیر نکرد و واکنش متقابل نشان داد: «حالا من توی شرکت معتبری هستم و پیشرفت کردم، جلسات و کار زیاد دارم و اینها جای هر چیزی را برایم پر کرده و کمی توانستم حالام را خوب کنم اما دیگر رابطه عاطفی قبلی را با همسرم ندارم. در همین لحظه که سرکار هستم، خانه مادر یا دوستام هستم، همین حالا که در دانشگاه هستم، حالام خوب است و سعی میکنم نیازهای عاطفیروانیام را در آنجا تامین کنم.» این جملات را در حالی میگویید که نمیدانید چه بلایی بر سر زندگیتان آوردید. باید اضافه کنید: «اما باید بدانم که من طلاق گرفتهام. من با همسرم هستم ولی از او جدا شدهام چون در این مسیر اشتباه که مدتها طول کشید، هرگز پشت سرم را نگاه نکردم و خودم را وارسی نکردم.»
● همخانهایم، نه همسر
در اینجا مرحلهای است که ۴۰ درصد طلاق عاطفی گرفتهایم و رابطه خوب ۱۰۰ درصدی ما به این مرحله رسیده است. ما فقط از نظر خانواده و در جامعه زن و شوهریم و رابطه احساسی و عاطفی نداریم. تبدیل شدهایم به همخانه یکدیگر و با اینکه او را در دل نداریم اما در نزد دیگران اینطور میگوییم: «علی جان! شام چی میخوری؟ چای بریزم برات؟» در این مرحله، رابطه جنسی گاهی به صورت کاملا کلیشهای اتفاق میافتد. کمکم به دلیل نداشتن رابطه زناشویی خوب، میل جنسیمان هم تحلیل میرود و شاید ماهها بدون هیچ رابطه زناشویی بگذرد.
در این مرحله است که ۶۰ درصد طلاق عاطفی گرفتهایم. با محدود شدن رابطه زناشویی، درصد طلاق عاطفی شما بالاتر میرود. مهم نبودن برای یکدیگر کمکم در کلامتان هم نمود پیدا میکند. به زور از او میپرسید: «این لباس قشنگه؟!» و او هم شانه بالا میاندازد که: «نمیدانم!» و به مرور زمان این رابطه کم هم تعطیل میشود. با اینکه نیاز جنسی وجود دارد و حتی از این بابت در فشار قرار میگیرید اما هیچ میل جنسی به همسرتان ندارید. خانمها و آقایانی که از هم طلاق عاطفی میگیرند با وجود این نیاز شدید اصلا با همسرشان تحریک نمیشوند. با از بین رفتن کامل این رابطه، درصد طلاق شما به ۹۰ درصد میرسد و تنها ۱۰ درصدی است که در خط شناسنامه شما وجود دارد.
همسرانی که رابطه جنسی خوبی دارند و از یکدیگر لذت میبرند، دیرتر به این مرحله میرسند. آنها که ۹۰ درصد طلاق عاطفی گرفتهاند، حتی ارتباط کلامیشان هم محدود میشود و در حد یکی دو کلمه، آن هم برای رفع ضرورت، است. این زندگی در سکوت و با عواطف خاموش فقط در صورتی ادامه پیدا میکند که همسران یا بهتر بگویم همخانهها دلایلی مثل بچه داشتن، حفظ موقعیتهای اجتماعی و پرستیژ شغلی و ترس از خانواده داشته باشند. خلاصه اینکه داستان طلاق عاطفی تلخترین شکل ممکن یک زندگی است که معمولا به تدریج و با طی مراحلی که گفتم پیش میرود. دو نفری که زیر یک سقف هستند ولی تنهایی و نیاز عاطفی شدید آزارشان میدهد چون رد و بدل کردن کلام و احساس که اصلا ندارند، رابطه جنسی هم اصلا ندارند یا اگر دارند بسیار محدود و بیکیفیت است. آنها ادای زن و شوهرها را درمیآورند و فقط در انظار مردم زوج هستند.
همه زوجین، چه آنهایی که تازه ازدواج کردهاند و ادعا میکنند عشق آنها بیهمتا و جاودانه است و چه آنها که مدتی از ازدواجشان میگذرد، بدون استثنا نیازمند مراقبت از رابطه عشقی و عاطفی خود هستند وگرنه این گل زیبا آسیب میبیند و آنقدر نامحسوس تخریب صورت میگیرد که اگر رسیدگی روزانه به رابطه نداشته باشید، متوجه آن نمیشوید. شاید همین حالا شما در یکی از مراحل مختلف حرکت به سوی طلاق عاطفی باشید، در حالی که بیخبرید و بیاعتنا از کنار آن میگذرید. «بیخیال، همسرم عادتشه اینطوری رفتار کنه و...» این حرفها را کنار بگذارید و همه اینها را جدی بگیرید.
رابطه شما از روزی به این مسیر بیراهه میرود که نیازهای عاطفی، جسمی و روانی همسرتان را همانند نیازهای خودتان ارزشمند و مهم ندانید.
اگر حس میکنید نیازتان و انتظارات شما در این رابطه مورد بیمهری قرار گرفته است، از مشاور کمک بخواهید تا به سرعت رابطه شما را اصلاح کند و اجازه ندهد در این مسیر اشتباه بیفتید. او به شما میآموزد چگونه در هر مرحلهای که هستید با راهکارهای مختلف در جهت مثبت پیش بروید. ازدواج روزهای اول و آخر ندارد چون نیازهای ما همیشه جاریاند و هر موقع نادیده گرفته شوند، دردسرساز میشوند. ما میتوانیم برای یکی دو روز، یکی دو هفته، چند ماه یا چند سال نیازها را نادیده بگیریم و سرکوب کنیم اما برای یک عمر هرگز قادر نخواهیم بود. اگر نیازهای ما برای مدتی طولانی ارضا نشود این نیازها نقش راننده را بازی میکنند و ما را به سمتی میرانند که نمیخواهیم؛ یعنی کارهایی میکنیم که نمیخواهیم و آنها هستند که به جای مغز ما به ما فرمان میدهند.
الهه رضاییان
پرسشی از دکتر بدریالسادات بهرامی درباره طلاق عاطفی
انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم مسعود پزشکیان انتخابات 1403 سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ ایران پزشکیان ستاد انتخابات کشور جلیلی
هواشناسی ترافیک قوه قضاییه پلیس پلیس راهور شهرداری تهران اربعین گرما قتل سلامت سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان خودرو بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو بازنشستگان قیمت دلار سهام عدالت دلار مسکن قیمت سکه بازار خودرو
ماه محرم رامبد جوان بهاره رهنما هنرمندان ازدواج محرم تلویزیون الناز شاکردوست بازیگر سینما سینمای ایران
آیفون
اسرائیل انگلیس جو بایدن فلسطین جنگ غزه رژیم صهیونیستی غزه آمریکا روسیه دونالد ترامپ ولادیمیر پوتین فرانسه
یورو 2024 فوتبال پرسپولیس استقلال تیم ملی آلمان تیم ملی اسپانیا علیرضا بیرانوند باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ترکیه کریستیانو رونالدو سپاهان
هوش مصنوعی همستر کامبت سامسونگ ایلان ماسک پهپاد گوگل هواپیما نمایشگاه الکامپ
تب دنگی دیابت سرطان خواب کاهش وزن اضطراب