پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

چادرشب‌بافی: هنری رو به فراموشی در روستای جوربند مازندران



      چادرشب‌بافی: هنری رو به فراموشی در روستای جوربند مازندران
خدیجه پارسایی

بافندگی و نساجی یکی از قدیمی­ترین و مهم­ترین هنرها و صنایع در سرزمین ایران است. چنانکه باستان‌شناسان همراه با قدیمی­ترین نشانه‌های زندگی در فلات ایران، نشانه‌هایی از فن بافندگی را نیز به دست آورده­اند که نشان می­دهد، چند هزار سال پیش ایرانیان با فن ریسندگی و بافندگی آشنا بودند و از انواع دستباف‌ها به عنوان زیرانداز، روانداز و لباس استفاده می­کردند. در این میان استان مازندران به دلیل شرایط آب و هوایی مناسب و داشتن قابلیتهای فراوان، از مناطق مطرح در این صنعت به شمار می­آمد و انواع و اقسام منسوجات در این منطقه بافته می­شد که چادرشب‌بافی یکی از این هنرها است. به گفته کارشناسان در قدیم احتمالاَ از این بافته به عنوان روانداز در شب استفاده می­شده و به همین دلیل آن را چادرشب نامیدند (سید صدر. 1386: 115). تولیدکنندگان اصلی چادرشب، زنان روستایی­اند که بر اساس فرهنگ و آداب رسوم دیرینه مردم منطقه به چادرشب بافی می‌پردازند. زنان روستایی مازندران با استفاده از نخ‌های پنبه‌ای، پشمی و ابریشمی رنگارنگ چادرشب‌هایی با رنگهای زیبا و شاد می‌بافند.

در مازندران چادرشب بیشتر به عنوان کمرپیچ زنان در هنگام کار استفاده می­شد ولی گاهی برای بستن کودکان به پشت هنگام کار کردن نیز مورد استفاده قرار می­گرفت. چادرشب معمولا از 5 یا 6 تخته در ابعاد 40 تا 50 سانتیمتر عرض و 2 متر طول، با طرحهای ذهنی و بدون استفاده از نقشه در رنگهای متنوع بافته می­شود. سپس این تخته­ها با دقت به یکدیگر دوخته می­شود تا شکل چادرشب را به وجود آورد. رنگهای به کار رفته اغلب قرمز، زرد، نارنجی، آبی و به طور کلی رنگهای شاد و زنده هستند.

چادرشب در واقع یکی از صدها هنر دستان هنرمند و زحمتکش زنان روستایی مازندران بوده که هم اکنون در حال فراموشی و نابودی است. در گذشته چادرشب برای زنان مازندران چه از جنبه هنر و زیبایی و چه به ویژه از جنبه مصرفی آن نقش بسیار مهمی را ایفا می­کرده است. زنان روستایی از چادرشب برای بستن رختخواب، بستن به کمر در هنگام کار، بستن کودک به پشت و روانداز در شب استفاده می­کردند.

در مازندران به چادرشب در اصطلاح محلی «لاون» گفته می‌شود. لاون توسط دستگاهی به نام پاچال بافته می‌شود، دستگاه پاچال توسط مردان ساخته می­شده و در مکانی مناسب در منزل نصب می­گردید. پاچال در اصل به چاله‌ای در زمین گفته می‌شود که دستگاه روی آن نصب می‌گردد. ولی در مازندران به علت وجود رطوبت زمین، بافندگان بر روی چهار پایه‌ای نشسته و عمل بافت را انجام می‌دهند. به همین علت به آن «کِرت چال» گفته می­شود. دستگاه کرت چال معمولا سیار است و تابستان‌ها در حیات و ایوان نصب می‌گردد و زمستان‌ها به داخل اتاق‌های مسکونی منتقل می­گردد. دستگاه چادرشب‌بافی معمولا دو وردی است (مجابی و فنایی، 1388: 81).

 اجزای تشکیل‌دهنده کرت چال عبارتند از:

شاخ: ابزاری است که در حفره درون پِش نُواَت قرار می‌گیرد و با طنابی به محل نشستن بافنده وصل است و برای سفت کردن قسمت بافته شده به کار می‌رود.

پِش نُواَت: چوب افقی که در پایه‌های عمودی دستگاه قرار می‌گیرد که بر روی آن چوبهای کوتاهی قرار دارد که نخ‌های تار به دور آن پیچیده شده است.

پِش تِک: چوب عمودی که پِش نواَت به آن متصل است.

کَتِل: دو عدد چوب که در قسمت زیرین دستگاه جهت قرار گرفتن پای بافنده تعبیه شده که به وسیله آن بافنده تارها را از یکدیگر جهت بافت و عبور دادن ماکو از میان تار استفاده می‌کند.

شونه: وسیله‌ای چوبی که تارها از میان آن گذشته و پس از هر رج بافت بر روی قسمت بافته شده کوبیده می‌شود.

ماکو: (تا وَر اور) ابزاری چوبی که نخ تُون جهت بافت به دور آن پیچیده شده است.

وَرد: دو چوب موازی به اندازه 50 سانتیمتر که میان تارها قرار می‌گیرد و میان آن با رشته نخ‌های کنفی تقسیم شده که تارها از میان آن می‌گذرند.

قرقره و چرخک: از یک طرف ورد را نگهداشته و از طرف دیگر به وسیله طناب به پِلِ چُو وصل است.

پِلِ چُو: چوبی است افقی در بالای دستگاه کرت چال که قرقره و چرخک را نگه می‌دارد.

پِی تِک: چوب‌های افقی انتهای دستگاه.

پِی نُواَت: چوبی است مدور که نخهای تار به دور آن مانند کلاف پیچیده شده و با حرکت بافنده کلاف نیز باز می‌شود.

دَس چُو: چوبی است که در زیر دستگاه کرت چال در سوراخی که در پش نوات تعبیه شده قرار گرفته و برای سفت یا شل کردن پارچه بافته شده استفاده می‌گردد.

تخت کرت چال: قسمت چوبی از دستگاه که بافنده روی آن می‌نشیند.

تُون: نخ‌های پود که در داخل ماکو پیچیده شده است.

«در گذشته چادرشب­هایی که از ابریشم بافته می­شد «دارایی» نام داشت که مخصوص اعیان منطقه بوده است. همچنین در گذشته از دستگاه کرت چال علاوه بر بافت چادرشب، برای بافت جاجیم و سفره و شَمد نیز استفاده می‌شد. سفره منسوجی است که بافت آن شبیه چادر شب، ولی ابعاد آن کوچکتر از چادرشب بوده و در بافت آن تنها از نخ‌هایی به رنگهای سفید و آبی استفاده می‌شود. سفره معمولا در 2 تخته با ابعاد 40 یا 50 سانتیمتر عرض، و طول 1 متر بافته می­شد. سفره بیشتر در زمان کاشت و برداشت محصول برای بردن مواد غذایی و آذوقه به زمین‌های کشاورزی مورد استفاده کشاورزان قرار می­گرفت. جاجیم نیز درست مانند چادرشب در 5 یا 6 تخته و در ابعاد و رنگهای چادرشب بافته می­شود، ولی نخ مورد استفاده در آن باید حتما پشمی باشد و نسبت به چادرشب سخت و خشن است. اما شمد فقط به رنگ کرم روشن و از پشم است. در مازندران برای رنگرزی نخ‌های چادرشب بعد از اینکه پشم گوسفند را شسته و با کمک ابزاری به نام چَل و چَلیجه و با استفاده از دو کارد و قیچی مخصوص چیدن پشم گوسفند، کمان، شانه سر و دوک ( شایسته‌فر، 1389: 61) و طی مراحلی به نخ تبدیل می­کردند، آنرا با رنگهای طبیعی مثل پوست انار، پوست گردو و پوست سیب رنگ آمیزی می‌کردند. در بافت چادرشب هنگام چله‌کشی، نقشه کار تعیین می­شود. نگاره­های چادرشب نیز به چند دسته تقسیم می­شود که مهمترین آنها: 1. خال زبیده چاشنی: که از نخهای آبی و قرمز استفاده می­شود 2. پرچمی: از رنگهای قرمز، سفید و سبز (مانند رنگ پرچم ایران) 3. لاویجی چاشنی: از همه رنگها حتی مشکی و صورتی 4. هملته قرمز که از رنگهای آبی، سفید و زرد استفاده می‌شود».

چادرشب هم اکنون تنها در شهرهای رامسر، آلاشت، لفور و هزارجریب بهشهر بافته می­شود. این در حالی است که هنرمندان این هنر زیبا و دیرینه اکثراً پا به سن گذاشته و دیگر توان جسمی انجام این کار را ندارند؛ ولی علیرغم تمامی مشکلات باز هم با عشق و علاقه سعی می­کنند این هنر را زنده نگهدارند اما دیگر جوانان به بافتن چادرشب رغبتی ندارند.

شهرستان نور نیز از جمله مناطقی است که در بعضی از روستاهای آن از جمله روستای «جوربند» هنوز هم چادرشب بافته می­شود. این روستای زیبا و سرسبز در 5 کیلومتری شهر چمستان از توابع شهرستان نور قرار دارد. زنان این روستا از قدیم‌الایام به کار چادرشب‌بافی مشغول بودند؛ به طوری که در گذشته­ای نه چندان دور بیش از 150 پاچال در این روستا وجود داشت که زنان روستایی در وقت آزاد خود به کار چادرشب‌بافی می‌پرداختند و اوقات فراغت خود را با آن سپری می­کردند، علاوه بر آن که کمک خرج خانواده نیز بودند. اما این هنر زیبا کم­کم از رونق افتاد؛ به طوری که هم‌اکنون تنها پاچال سرپا در این روستا مربوط می‌شود به خانواده خانم «حوری مهدی‌زاده» که به همراه دخترش به این کار مشغول است. البته خانم مهدی­زاده به دلیل وجود مشکلات جسمی زیاد نمی­توانند روی دستگاه بنشینند و بیشتر کارها را دخترش «فاطمه عمرانی» انجام می‌دهد. خانم مهدی‌زاده طی مصاحبه‌ای درباره نحوه بافت چادرشب توضیح مفصلی دادند.

چادرشب‌بافی  یکی از ده‌ها نمونه صنایع دستی استان مازندران است که در واقع می­توان گفت که این صنعت مهجور واقع شده است و بافندگان آن دیگر رغبتی برای بافت آن نشان نمی­دهند. از جمله معضلات و مشکلات بیان شده توسط خانم مهدی‌زاده، کم شدن تقاضا برای بافت چادرشب به علت گران بودن و در دسترس نبودن مواد اولیه و جنبه غیر مصرفی آن و همچنین بی‌توجهی مسئولین نسبت به مشکلات و درخواستهای بافندگان، مانند بیمه و غیره است.

نه تنها خانم مهدی‌زاده بلکه تمامی اشخاصی که در رشته‌های مختلف صنایع دستی فعالیت می­کنند اگر از سوی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و در واقع دولت حمایت شوند و به مشکلاتشان رسیدگی شود مسلماً به این کار رغبت پیدا کرده و این خود باعث اشتغال‌زایی می­گردد. علاوه بر این که باعث حفظ این صنایع زیبا نیز می­گردد و دولت می‌تواند با حفظ این صنایع، کمک بسیار زیادی به رشد صنعت گردشگری نماید. سازمان میراث فرهنگی می­تواند با شناسایی و معرفی روستاهایی مثل جوربند که پتانسیل انجام این صنایع را دارا هستند و حتی چند نوع صنایع دستی را هم‌زمان انجام می­دهند، از نابودی این صنایع جلوگیری کند. چنانکه در روستای جوربند علاوه بر چادرشب‌بافی، چند نوع کار دستی دیگر مثل لاک‌تراشی و تنورسازی نیز انجام می­گیرد. ناگفته نماند، گردشگران نیز به هنگام بازدید از شهرهای مختلف با خرید صنایع دستی مربوط به آن منطقه می­توانند کمک شایانی به حفظ آن بنمایند. امید که این مطالب توانسته باشد قسمت کوچکی از صنایع دستی مازندران که امروزه رو به فراموشی است را معرفی کرده باشد.

رایانامه نویسنده: kha.parsaie@gmail.com

 

منابع:

سیدصدر، سید ابولقاسم (1386)، دایره المعارف هنرهای صنایع دستی و حرف مربوط به آن، تهران: انتشارات سیمای دانش.

مجابی، سید علی و فنایی، زهرا (1388)، «چادرشب‌بافی قاسم‌آباد»، فصلنامه فرهنگ مردم، شماره‌های 31 و 32، پاییز و زمستان. صص: 92-73.

شایسته‌فر، مهناز (1389)، «همسویی تکنیک و کاربرد در دستبافته‌های سوادکوه مازندران»، در کتاب ماه هنر، شماره 146، آبان. صص: 67-60.

 

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139

ویژه نامه ی نوروز 1393
http://www.anthropology.ir/node/22280