یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

انجمن زنان پژوهشگر تاریخ



      انجمن زنان پژوهشگر تاریخ

در این وبلاگ خوانندگان مطالب سودمندی را درباره  مباحث تاریخی می یابند.

در زیر نوشته ای از این وبلاگ را می خوانیم:

تاریخ نگاری ایرانیان

تاریخ ایران را از هر حیث که بنگریم، چنان جایگاهی را به خود اختصاص می دهد که انگیزه ها و مطالبات بسیاری را برای مکتوب ساختن خویش فرا می خواند. اما باز هم چنان که باید، این انگیزه ها و مطالبات به جایی نرسید و شکل اول تاریخ نگاری که همانا خاطره نگاری است، آنچنان که باید جایگاه خود را در میان نویسندگان، آداب دانان و تاریخ نگاران ایرانی باز نکرد.

تاریخ ایران پر از حوادث عبرت آموزی است که اگر به رشته ی تحریر در می آمد، به ناچار راه های رفته را دوباره نمی پیمودیم و راه های نارفته را به محکی می آزمودیم. چرا که بدون شک آن زمان که ایران در هیاهوی صعب العبور مسائل داخلی و خارجی، قله های بالانشینی را نشانه گرفته بود، بسیاری از کشور های منطقه و حتی توسعه یافته ی امروز وجود خارجی نداشتند.

در این میان اما بودند سیاست مداران و حتی نویسندگانی که از زندگی سیاسی بسیاری پرده برداشتند و به گونه ای تاریخ را در میان اندک وقایع نگاری زمان خود، محفوظ نگاه داشتند. چنانکه تقسیم بندی وقایع نگاری ایران چهار نسل را برای تحریر وقایع به خود دیده است. نسل اول روشنفکران تاریخ نگار ایرانی، اندیشه های خود را الهام گرفته از تحولات کشور های خارجی(ملل فرنگ) می دانست. این روشنفکران، آغازگر نهضت مشروطه بودند و پایان کار خود را در به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط محمد علی شاه و لیاخوف آمده از روس به نظاره نشستند. اما بر نوع واقعه نگاری ایرانی تاثیری گذاشتند که امروز معد از یکصد سال، وقایع نگاران پیرو خط و مکتب نهاده شده توسط آنان، مسیر خود خواسته را می پیمایند.

نسل دوم روشنفکران ایران، آزادمنشانه با پادشاهی که خوی جاه طلبانه اش بسیاری را به آن جهان فرستاد، به تعامل برخاست و بدون شک پایه ی پنجاه سال میراث روشنفکری ایرانی را در قرن بیستم میلادی بر جای گذاشت. در میان این نسل، اندیشمندانی همچون ملک الشعرای بهار، سید حسن تقی زاده، علی اکبر خان داور، صادق هدایت و محمد علی جمالزاده را می توان نام برد که اعتقاد به خلق هر اندیشه ی نو و تازه را در سر پروراندند و به ناچار شاه را بر آن داشتند که به کتابخوانی و مشورت ادبی و تاریخی با اینان بپردازد.

نسل سوم روشنفکران ایرانی از تحولات آذربایجان و ملی شدن نفت خود را بیرون کشید و احمد فردید، علی شریعتی، جلال آل احمد، بازرگان، حمید عنایت، شاملو، طبری و سید حسین نصر را به تحولات ایران معرفی ساخت. این گروه ایدئولوژی را حقیقت می پنداشت و برای برون فکنی جهان موجود از هر گونه پیچیدگی، هر عمل که می توانست انجام داد. همین حقیقت انگاری ایدئولوژی بود که در سال های دهه ی پنجاه مردم را به کوچه و خیابان روانه کرد و نظام پهلوی را برانداخت. این نسل تاریخ ساز و روشنفکر ایرانی هر چند به عنوان آموزگاران و قانون گذاران اخلاقی جامعه ی نوسازی شده ی ایران خود را مسئول می انگاشت، اما سال های پایانی عمر خود را به نظاره ی انقلابی نشست که تحولی ایدئولوژیک در خاورمیانه ایجاد کرد و این همان شد که نسل سوم اندیشمندان وطنی جای خود را به نسل چهارم یا همان نسل روشنفکر پس از انقلاب بدهد. نسل چهارمی که تا زمان نگذرد و نسل پنجمی پای به درون گود نگذارد و اظهار نظر نکند، نوشتن از آن خطایی محض می نماید.

 

* وقایع نگاری در ایرانیان

نتایج تحقیقات مرکز تاریخ نگاری برلین، آغاز وقایع نگاری در ایران را 129 سال پیش ذکر می کند. اما با وجود این سابقه ی طولانی در تاریخ نگاری معاصر، تا سه دهه ی گذشته، وقایع نگاری جنبه ای جز سرگرمی و تفنن به خود اختصاص نداده بود. برای مثال هنگامی که میرزا محمد خان احتشام السلطنه، نخستین رئیس مجلس شورای ملی در دوران انقلاب مشروطیت و یک از مدافعان و تلاش گران نظام آموزشی جدید در ایران، خاطرات خود را در سنین کهولت و در سال 1299 و در برلین به رشته ی تحریر در می آورد، در مقدمه ی آن چنین نوشت: «من این خاطرات را برای اینکه روزی منتشر شوند و عامه ی مردم آن را مطالعه نمایند، نمی نویسم. بلکه صرفا آن را برای بازماندگان و اولاد خود و آنهایی که مایل باشند از احوال پدرشان اطلاعاتی داشته باشند و اشخاصی که در طول زندگی با من به جهتی دوستی و دشمنی داشته اند و... می نویسم.»

تحقیقات اولیه ی تاریخ وقایع نگاری نشان می دهد که نسل اول روشنفکران ایرانی تنها 30 کتاب خاطرات از خود منتشر ساخته اند که این خاطرات عمدتا بین یک تا سه نسل بعد از حیات خاطره نویسان چاپ شده اند. در این میان حتی تمکن و پشتوانه ی دولتمردان پهلوی نیز آنان را به سوی وقایع نگاری زندگی خود جلب نکرد. مجید یوسفی در تحقیقات خود می نویسد: «در میان سه گروه از این مقامان شامل نخست وزیران، وزرا و سفرا که می توانستند خاطرات سیاسی خود را بنگارند، از 28 نخست وزیر، 365 وزیر و 492 سفیر که مجموعه ی آنها به 885 تن می رسید، تنها دو تن از سفرا (عبدالحسین مسعود انصاری و مشفق کاظمی) تا بهمن 57 خاطرات خود را منتشر نموده اند. در میان چپ باوران نیز که نزدیک به 60 سال فعالیت سیاسی داشته اند و خاطراتشان از میان کلیه ی فعالین سیاسی خواندنی تر بود، تا بهمن 57 تنها خاطرات نصرت الله فتحی کادر رده ی سوم حزب کمونیست منتشر شده است. در نتیجه از سال 1254 (یعنی از بیست سال پیش از انقلاب مشروطه) تا 1357 در طی بیش از یکصد سال، مجموعا 34 کتاب خاطرات از چهار نسل و از سه دوره ی روشنفکران ایرانی در حاکمیت و بیرون از حاکمیت به جا مانده است.»

اما از مهمترین دوره ی زمانی که اهالی ایران زمین اقدام به وقایع نگاری کرده اند و یادگارهایی از وقایع زندگی و زمانه ی خود برای آیندگان بر جای گذاشته اند، می توان دهه ی هفتاد را نام برد. در این زمان تعداد آثار به چاپ رسیده در حوزه ی خاطره نویسی به اندازه ای رو به فزونی نهاد که از میان 32 نهاد و سازمان و دانشگاه های داخل و خارج از کشور هیچ نهادی حاضر به جمع آوری آنان نشده است.

مهمترین ویژگی این آثار، حضور شاخص زنان به عنوان همپایان اصلی دولت مردان در زمینه ی وقایع نگاری است. یکی از نخستین کتاب های وقایع نویسی دهه ی هفتاد را «ثریا اسفندیاری» با نام «کاخ تنهایی» منتشر کرد. پنج سال پس از آن «مسعود بهنود» با چاپ و انتشار کتاب «این سه زن»خاطرات تیمور تاش، اشرف پهلوی و مریم فیروز، موفقیتی عظیم در این عرصه به دست آورد. پس از این کتاب نیز «فریده دیبا» مادر آخرین ملکه ی ایران و«تاج الملوک» خاطراتشان را منتشر کردند .«آذر آریانپور» همسر شجاع الدین شیخ الاسلام زاده، آخرین وزیر بهداشت و درمان سلطنت پهلوی نیز نوشته های خود را با نام «پشت دیوارهای بلند از کاخ تا زندان» به یک ناشر امریکایی سپرد و پس از یک سال این کتاب به فارسی ترجمه شد.

در پایان بایستی اذعان داشت که تاریخ معاصر ایران با چنین وقایع نگاری هایی نه تنها راه پر فراز و نشیب خود را به گونه ای ثبت شده احساس خواهد کرد، بلکه خواهد توانست با اطمیان از بررسی و جستجوی کلیه ی زوایای بیرونی تاریخی خود، دست تحریف را از دامن خود کوتاه نماید. چنان که فرداهایی، شاهد گمانه زنی ها و جعل اسناد و مدارک در بازنمایی و بررسی تاریخ معاصر ایران نخواهیم بود.

http://womenresearchers.persianblog.ir/