دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مقالات قدیمی: چیترا (رابیندرانات تاگور و ترجمه: ابوالفتح مجتبائی ) (۱۳۳۴)
شهرت و آوازه ای را که ادبیات فرنگی در ایران دارد ادبیات شرقی هنوز بدست نیاورده است. کتاب خوانهای ما بسا که تمام آثار بازاری فلان نویسندهی ی درجه ی سوم فرانسوی یا اطریشی را بزبان فارسی خوانده اند اما هنوز نام هیچیک از شاهکارهای ادب ژاپنی یا عربی را نشنیده اند. زیباترین آثار خردمندان چینی و دلکش ترین افکار گویندگان هندی بر ما مجهول است، اما بی بهاترین و کم ارج ترین آثار نویسندگان غربی را هر روز در کتابها و مجله ها و سینماها برخ ما میکشند. و این بی گمان از عمده ترین نقصهای فرهنگ ماست که باید برای رفع آن چاره جست.
***
نام رابیندرانات تاگور شاعر بزرگ هند، سالهاست که در ایران زبانزد خاص و عام شده است، اما جز ترجمه ای از «باغبان» تاکنون چیزیی از آثار فراوان او بفارسی درنیامده است. در صورتیکه تاگور از بزرگ ترین و ارجمند ترین گویندگان نصر حاضر بشمارست و اگر گناه بزرگ او_ که اروپائی نیست_ نبود، آثارش بدان می ارزید که مترجمان جوان ما با ترجمه و اقتباس(!) آثارش نام و آوازه ای برای خود کسب کنند. و از کجا که اگر اروپائی بود، نامش را بر کوچه ها و خیابانها و مغازه ها و مؤسسه ها و کتابخانه ها نمی گذاشتند؟ باز جای شکرست که در بین دوستان جوان ما یکی پیدا شد که در پی بازار و شهرت دروغین نرفت و بسوق ذوق و قریحهء خویش دست بترجمه ی پاره ای از آثار این گوینده ی بزرگ شرقی زد. درست است که ترجمهء یک درام کوتاه و چند غزل مختصر، برای شناسائی گویندهء نامداری که آنهمه آثار دارد کفایت نمیکند، اما باز همین را نیز باید بغنیمت شمرد.
***
در مجموعهء حاضر، پس از دو مقدمهء موجز که مترجم در باب ادبیات بنگالی و ترجمه ی احوال رابیندرانات تاگور نوشته است، ترجمه ء نمایشنامهء کوتاه «چیترا» و «چند غزل از باغبان عشق» آمده است. چیترا درام غنائی زیبائی است که بر سنن و اساطیر باستانی هند مبتنی است. در خلال آن زیبائی طبیعت، و حقارت و عظمت انسان جلوهء بارز دارد اما جان سخن، بیان قدرت و عظمت عشق عافیت سوز توبه شکن است. نفوذ و قوت عشق بشری با لطف و جمال فطری و طبیعی آن، در هیچ جا باین روشنی و زیبائی توصیف نشده است. چیترا، دوشیزهء دلاور بلند پروازی که جامهء مردان می پوشد اما سر بعشق مردان فرود نمی آورد در برابر شهرت و آوازه وو جمال و قدرت آرجونا تسلیم می گردد. و آرجونا، مرد وارستهء پرهیز_ کاری که انزوا گزیده و از خلق جهان کناری گرفته است و از غروری زاهدانه خود را «ز هر چه رنگ تعلق پذیرد» آزاد میشمارد، دلباختهء زیبائی چیترا می شود. اینکه زیبائی چیترا عاریتی است و آن را برای یکسال از خدایان بدعا گرفته است، داستان را دلکش تر و عمیق تر می کند زیرا نشان می دهد که زاهد حقیقت جوی گوشه نشین با آنهمه لاف پرهیز، سرانجام دل را بنقش عاریتی می بازد و آنهمه قوت پرهیز که مدعی آنست، در برابر جمالی عاریتی که واقعی و اصلی هم نیست تاب مقاومت ندارد. اما همین عشق بی دوام ناپایدارست که انسان را بعشقی پایدار و حقیقی میرسناند و همانگونه که آرجونا بعد از زوال حسن و جمال مستعار چیترا باز همچنان دلبستهء او می ماند، همین عشق عاریتی و مجازی نیز سرانجام انسان را بهمه ء کائنات پیوند می دهد و بعشق حقیقی و بمرتبهء خدائی میرساند.
بدینگونه، چیترا، در عین آنکه درام کوچک و ساده ای بیش نیست زیباترین درام غنائی است که مضمون فلسفی عمیق و دقیقی را می پرورد. اما غزلهای « باغبان عشق» ذوق و طراوت فکر و الهام شاعر را نشان میدهد. عشق بزیبائی و علاقه بطبیعت_که هرگز بیجان نیست_ درین غزلها جلوهء بارز دارد. شاعر با همهء عالم پیوسته است و جانش از شور و الهام لبریزست. وحدت و اتصال کائنات درین ترانه ها انعکاس دارد و از خلال آنها روح شفاف و درخشان شاعر را که بهمهء عالم عشق می ورزد و تپش قلب همهء موجودات را احساس میکند، می توان دریافت.
دنیائی که ذوق و الهام تاگور کشف کرده است جهانی تازه است: مثل شعر عمین و مثل سرزمین هند رازناک و رؤیا انگیزست. نه هومر و کاتول بدان جهان راه یافته اند نه گوته و بایرون بدانجا قدم نهاده اند. دنیای راز و افسون و دنیای شادی و آزادیست. دنیائی است که پیغامبر آن و پیشوای آن خود تاگور است عبث نیست که وقتی ییتس و دوستانش آثار او را خواندند او را بمثابهء «پیغمبری مبعوث» تلقی کردند. آخر او پیغمبر دوستی و مبشر آزادی راستین بود. خود او درین باب میگوید: «اقرار می کنم که دین من دینی شاعرانه است. آنچه من بروشنی و وضوح در می یابم از طریق مکاشفه است نه از راه بحث و استدلال. فاش میگویم که من به پرسشهائی که در باب شرور و گناهان می کنند یا بسئوالهائی که که درباره ی نشأه عقبی می کنند نمیتوانم پاسخ درستی بدهم. با اینهمه اطمینان دارم مکرر اتفاق افتاده است و از طریق اشراق و شهود بادراک آن نائل آمده است». پیام دلنشینی که این پیغامبر قرن ما از ورای عالم حس و ادراک می آورد، فلسفهء خاصی است که رنگ وحدت وجود دارد و بر تعالیم اوپانیشاد مبتنی است. این فکر وحدت در همهء آثار او بیش و کم انعکاس دارد؛ در چیترا نیز جائی هست که وحدت و اتحاد انسان و خدا را یادآوری میکند. وحدت با طبیعت عشق به تمام کائنات را باو تلقین میکند و عشق بآدمیت نیز ازین عشق عام جهانی جدا نیست. عشق بوطن، عشق بآزادی و عشق بعدالت خلاصه و نتیجهء همین فکر وحدت است اما در عدالت جوئی و آزادی خواهی او آن خامی و تعصبی که تندروان یا بیدردان سیاست پیشه و گزافه گوی دارند، نمی گنجد و از همین روست که هر دو دسته او را بکج فهمی متهم کرده اند.
خاندان او چنانچه میدانید همه از بزرگان و توانگران هند بوده اند و ازینجاست که در آثار او غالباً صبغه ای از اریستوکراسی هست. اما عشق بطبیعت و اعتقاد بوحدت چنان او را مردم آمیز و مهرجوی کرده است که از اریستوکراسی جز جلوه ای سطحی و ظاهری در او نیست و او را بهمین جهت دیکنس اشراف منش خوانده اند. معهذا آنقدر که نفوذ شلی و کیتس در آثارش مشهودست تأثیر دیکنس در آنها نیست. تاگور در سفری که بانگلستان کرد با آثار شلی و کیتس آشنائی یافت و بآنها علاقهء تمام ورزید. عصیان و شورش شلی بر ضد نظامات جامعه در روح او_که خود مستعد عصیان بود_ تأثیر تمام کرد. لطف و حزن کلام کیتس نیز با قریحهء محبت پرور او موافق بود و با چنین هماهنگی که بین افکار او با آثار گویندگان بزرگ انگلیسی هست عجب نباید داشت که ادباء و فضلاء انگلیسی آثار او را با چنان علاقه ای تلقی کرده باشند.
تاثیر دیگری که عشق بطبیعت در آثار تاگور بجا گذاشته است این است که او را از هر چه متکلف و مصنوع است دور و بیزار کرده است. از همین رو تاگور در نویسندگی و شاعری بسادگی طبیعی نزدیک شد. قیود و حدود کهن را، هر قدر توانست، بدور ریخت تا لب حقیقت و جوهر معنی را نگه دارد. با آنکه ادباء بر حرفش انگشت مینهادند و او را به بیخبری از قواعد ادب منسوب می داشتند شعر او که از منبع دل الهام می یافت مثل نهر ها و رود های بزرگ هر سد و بندی را می شکست و می برد و خود در دلها راه میگشود و پیش میرفت. ترانه ها و حراره های گدایان و جوکیان را، که از روح و شور و حس و شعور لبریز و سرشار بود و ذوق و حیات عامه را منعکس میکرد، مایهء کار خویش نمود و بررغم ادیبان گرانجان گزافه گوی دلکش ترین و زیبا ترین نغمه ها و سرود ها خویش را از آنها بر آورد.
***
با همه اهمیتی که آثار رابیندرانات تاگور دارد، نام و آوازهء بلند او از وقتی در سراسر جهان پیچید که بعضی آثارش بانگلیسی ترجمه شد. اما کدام ترجمه است که بدایع و لطایف اصل را درست نگهدارد هم اگر چند خود گوینده مترجم آثار خویش باشد. مکرر از دوستان هندی شنیده ام که لطف و جمال شعر بنگالی تاگور در ترجمه های انگلیسی از میان رفته است. نمیدانم کسی که اصل بنگالی آثار تاگور را خوانده باشد دربارهء این ترجمهء فارسی چه خواهد گفت اما من آنچه را از لطف و زیبائی در ترجمه های فرانسوی و انگلیسی تاگور دیده ام در ترجمهء حاضر نیز، بی هیچ دروغ و گزافه می یابم و اگر در باب بعضی لغات و تعبیرات آن سخنی داشته باشم دربارهء شیوهء انشاء ترجمه جز تحسین سخنی ندارم.
اطلاعات مقاله:
انتقاد کتاب٬ دوره اول٬ کتاب دوم٬ دی ماه ۱۳۳۴
کجکئعه: ابراهیم میرهاشم زاده
آماده سازی برای انتشار : امین قاضی سعیدی
ورود به صفحه مقالات قدیمی
anthropology.ir/old_articles
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست