یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

انسان شناسی و بدن



      انسان شناسی و بدن
بیتا نقاشیان

بدن و  انسان شناسی
انسان شناسی چه در پیش از تاریخ خود و در آغاز تکوین خود  بعدی  هنجاری و اخلاقی داشت وتعبیر ان از بدن و انسان  همواره با گونه ای ارزش گذاری همراه بود .  تعبیر  « وحشی نیک »  مونتنی و یا بلعکس «انسان هیولایی » کارل فون لین    مصداق این سو گیری های شناختی است .اما به تدریج و با کوشش برای کسب هویت و استقلال  علمی از سویه های   هنجاری آن کاسته شد . در فرایند تکوین و استقلال انسان شناسی  بدن بعنوان یکی از محور های  پزوهش های انسان شناسی مطرح شد.
 پرداختن به بدن درحوزه ی انسان شناسی و دانش  چا لشی جدی فراهم کرد ، چرا که بدن انسان بدون واسطه، بی تاثر  از محیط و فرهنگ و امری  مطلقا ثابت نیست بلکه فقط در شکلهای مخلتف تغییر می کند و با بیانهای  متفاوت ترسیم و بازنمائی می شود .
همچنین نگاهی گذرا به تاریخ جوامع بشری و  دیگر فرهنگها نشان می دهد که بدن انسان همواره بسیار متفاوت درک ، تجربه ، تفسیر  و تحلیل می شود .کثرت  ادراکات متفاوت از بدن  به دلیل  پیوند اساسی  بدن و ارتباط پیچیده  آن با  قدرت ، اقتصاد و سیاست  در بستر  جامعه و فرهنگ  است.
مفهوم  بدن در انسان شناسی برپایه  ی نظریه ی  تکامل و فلسفه انسان شناسی توسعه یافت و به تدریج با بسط و گسترش   انسان شناسی با جهت گیری علم تاریخ ، انسان شناسی  فرهنگی و انسان  شناسی تاریخی تمایزخودش را با  تصویر آفرینی ی  ویژه از بدن مشخص کرد.
 روند این جریان بدین صورت است  که در هر دو وضعیت بدن نوع انسان با  تاریخ ,جامعه و  اجزاء فرهنگی مانند اسطوره ،دین ، ادبیات ، هنر و زندگی روزمره  در هم تنیده شده  است اما بطور کلی می توان گفت  که  تمایز بد ن  انسانی در سه پارادایم کلی انسان شناسی  مورد  توجه واقع می شود .



 پارادایم های انسان شناسی و بدن

انسان شناسی در سیر تکوین خود تدریجا به دو پارادایم یا شاخه ی پژوهش اصلی تقسیم شده است .مطالعه ویژگی های زیست شناختی انسان و مطالعه ی ویژگی های فرهنگی وی .بنابر این دو نظام مطااعاتی گسترده – انسان شناسی فیزیکی و انسان شناسی فرعنگی -  و رشته های وابسته به ایشان ، همانند باستان شناسی پیش از تاریخ و زبان شناسی ، اکنون برنامه هایی را که اساسا برای نظام مطالعاتی فراگیری به نام انسان شناسی تدوین شده است را پوشش میدهد .   اگر چه تقسیم بندی بسط یافته تر ی  در سنت فرانسوی چهار شاخه ی مذکور را در عین تمایز  به عنوان  چهار شاخه ی اصلی انسان شناسی در نظر میگیرد .  اما در سنت آلمانی با تکیه بر پیشینهی  انسان شناسی فلسفی ، انسان شناسی به در سه شاخه یا پارادایم اصلی انسان شناسی فرهنگی ، اسان شناسی پزشکی و انسان شناسی تاریخی پرداخته میشود . میتوان گفت انسان شناسی فرهنگی و انسان شناسی فیزیکی یا پزشکی در مفهوم پردازی این سه سنت همپوشانی دارد . آنچه ما در اینجا به عنوان سه پارادایم انسان شناسی در نظر داریم با عنایت به سنت آلمانی یعنی به انضمام انسان شناسی تاریخی میباشد.

 

برای خواندن این تحقیق به طور کامل در زیر کلیک کنید: 

 

پیوستاندازه
12281.doc246.5 KB