یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
هنرمند قحطی زده
تصویر: اثری از بوترو
چگونه هنرمند را به منزله ی آیینه دار اجتماع می شناسیم؟ یا بهتر چه هنرمندی را آیینه دار جامعه می دانیم؟ پاسخ به پرسش را باید از رهگذار ایده ای بجوییم که تولید هنری را شکل می دهد. ایده ای که چون آیینه ای تمام قد، می کوشد واقعیت جامعه ای را بازتاب دهد. بازتاب این واقعیت ها، در جامعه به واقع با نوعی از رئالیسم سترون ممکن می شود، رئالیسمی سرشار از پتانسیل ها طنز آمیز که نگره ی طنز آن تماماً از امر کمیک تهی شده و به جای آن اطوارها و لودگی های بی شرمانه و وقیحانه ای به کار افتاده است. در سرتاسر جامعه ی هنری می توان عناصر کم مایه و خامی را جست که آپاراتوس این وقاحت را به کار می اندازند، بی آنکه از چند و چون و به عبارت بهتر از مکانیسم آن آگاهی داشته باشند. مکانیسمی که در تمام سطوح خود نوعی نفی را به کار می گیرد تا بلکه بتواند بواسطه ی این نفی جامعه را به خودآگاهی برساند. منظور از تمام سطوح البته همان ایده ی شقاق فرهنگی بالا دست و پایین دست است، چیزی که عمدتاً آن را به فرهنگ مبتذل و متعالی می شناسیم. هر دوی این سطوح، با نفی به کار می افتند، اما ورای نفی، چیزی در این میان وجود دارد که از اثرگذاری خود امر منفی نیز پیشی گرفته است، آن هم نوعی رژیم اخلاقی ست، یک اخلاقیات منفی، اخلاقی که پیشاپیش اقتصاد عرضه و تقاضای محصول هنری را وضع می کند و با اسلوب مصرفی خود اخلاقیات مصرفی را شکل می دهد. به بیان دیگر این اخلاقیات درون خود این اقتصاد وجود دارد، و مردم در مقام مخاطبین محصول هنری به این اخلاقیات متوسل می شوند.
خوب می دانیم، که چه تلویزیون و چه سینما و اساساً هر هنر دیگری چگونه به این رئالیسم نزدیک و از آن دور می شود. در واقع میان امر واقع، و وانموده ای که هنرمند به تصویر کشیده یا مجسم می سازد شکافی پرناشدنی در کار است، شکافی که به منزله ی یک زخم روی واقعیت، هیچ توجهی را بر نمی انگیزد چرا که اغلب بایستی این شکاف نادیده باقی بماند تا هنر خصلت بازنمایانه ی خود را حفظ کرده و توجیه کند. این زخم همان جایی ست که مخاطبان در آن جمع می شوند، یعنی خود واقعیت. قشرهای زنده غالباً چیزی از سازوکار تولیدات هنری نمی دانند. آنها خود را از هنرمندان در مقام تولیدکنندگان هنر جدا می کنند. آنها می میرمند اما همواره چیزی را آرزو می کنند، اینکه خود در آیینه ی هنرمندان بازنماینده شوند.
جامعه به خوبی بدیلی متزلزل از خود را در تلویزیون و سینما می بیند. اینجا هم چیزی به ظاهر سمپاتیک وجود دارد، آنها با کاراکترهایی نزدیک خود همذات پنداری می کنند، لحظاتی از زندگی خود را در این میان می جویند، داستان را با هوش از کار افتاده ی خود پیش بینی می کنند به گونه ای که انگار آن را از میان خاطرات خود نقل می کنند، اما این همذات پنداری توأمان به آنها یادآوری می کند که آنها خودشان هستند و نه سوژه ای که می بینند. در حالت دیگر، یعنی در سطح دیگر، وقتی شکاف بیش از حد باز شده است، نوعی حس حسادت و نافهمی بوجود می آید. اما مسئله ی نه این شکاف و نه حتی واکنش مخاطبین، بلکه خصلت واکنشی هنری ست که تن به بازنمایی و امر منفی می دهد."گرامشی" این دسته از هنرمندان را با عنوان «قحطی زده» معرفی می کند.1 یعنی همان کسانی که با نفی نیروهایی،واکنشی را آزاد می کنند که می تواند به آگاهی طبقه ی مخاطب انجامیده و در نهایت نوعی حس انزجار را بیدار کند. این حس انزجار نیز دو سطح را در بر می گیرد: سطح نخست همان سطح سمپاتیک است که به انزجار از وضع موجود ختم می شود و سطح دوم انزجار از جامعه ی مرفهی که طبقه ی بالادست آنها را می سازد. هنرمندان خرابکار به زعم "گرامشی" با کارگران روزمزد قابل قیاس اند، آنها هیچ از خود ندارند و به ندرت کار می کنند، از این رو، هنرمند قحطی زده نیز کسی ست که نه با رویکرد کنش گرانه ـ به تعبیر نیچه ای ـ بلکه به شکلی واکنشی سعی دارد در وضع موجود دست و پا بزند. او سازمایه کار یا اثر خود را از همین وضع موجودی می گیرد که خود به درستی شناختی از آن ندارد. او بی آنکه بداند چه چیزی را با محصول خود فربه می کند، چهارچوب تحمیلی زیبایی شناسی ئی را می پذیرد تا اثر خود را قابل عرضه نماید. این چهارچوب چه بواسطه ی سانسور اعمال شده باشد و چه بواسطه ی بی مایگی فهم او از وضعیت موجود جامعه در درون آیینه ی خود تصویری مضمحل، دردناک و مشمئزکننده از چیزی را به نمایش می گذارد که نه اجتماع بلکه بریده ای از آن خواهد بود، آن هم در مقام چیزی دست مالی شده که چهره اش دیگر قابل بازشناسی نیست.
اما همچنانکه گفتیم مسئله ی ما همین هنرمندان است. طبقه بندی آنها، و شناخت نیروهای شان به عنوان کسانی که قرار است به شکلی دیالکتیکی دست اندر کار شناخت طبقات باشند، یا همان آیینه داران جامعه. باید اذعان کنم، من نمی توانم تصویر درستی از هنرمندانی به دست دهم که در هیچ یک از آثارشان مفهومی از جامعه را منتقل نمی کنند و فارغ از کیفیت آثارشان، می توان آنها را به موجوداتی مالیخولیایی تشبیه کرد که هیچ نمی گویند، جز افسوس. مسئله بر سر آن دسته از هنرمندانی ست که گویی به توده ی مردم نزدیک تر اند، حال چه این نزدیکی بواسطه ی تحمیل اقتصاد هنری به هنرمند باشد و چه بواسطه ی نوعی شارلاتانیسم. این کژ ریختی در تلویزیون به خوبی نمایان است، جایی که محصولات از حیث هنری نه فرم که محتوای خود را برجسته می کنند، یعنی همانجا که صرفاً بواسطه ی مکانیسم تولیدی خود هنر باقی می ماند اما در نهایت چیزی نیست جز همان آیینه ی هژمونی.
هنرمندان قحطی زده، همان کسانی که در وضعیت نامشخص موجود می لولند تا چیزی برای بازنمایی بیابند، چیزی نادیده یا بسیار دیده شده که برای مخاطب خود قابل درک باشد، به واقع همان هنرمندانی هستند که می توان نام آنها را هنرمندان سیری ناپذیر گذاشت، که در مقابل هنرمند گرسنگی "کافکا" می ایستند. علاوه بر شکاف پر ناشدنی واقعیت و بازنموده ی آن، شکافی هم میان هنرمندان و مخاطبین آنها قرار دارد، شکافی که "گرامشی" با طبقه بندی قوم «معنوی» و قوم «فانی» سراغ آن می رود. آنها نه خود به محصول هنری بلکه مخاطبان خود را تبدیل به محصول هنری می کنند. دیگر این هنرمند گرسنگی نیست که از میان قفس هیبت نزار خود را به مخاطبین نشان می دهد، بلکه این مردم گرسنه اند که در میان میله ی فولادی برهنه خود را به هنرمند می نمایند. 2
یادداشت ها:
1.گرامشی، آنتونیو ـ دولت و جامعه ی مدنی ـ م: میلانی، عباس ـ 1377
2.کافکا، فرانتس ـ مجموعه ی داستانها ـ م: اعلم، امیر جلال الدین ـ 1386
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
ویژه نامه ی نوروز 1393
http://www.anthropology.ir/node/22280
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست