دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
تغییرات در کار میدانی انسانشناسی در طول زمان (مالینوفسکی، رابیناو و استرک- نسبیگرایی و اعتماد فرهنگی)

انسانشناسی رشتهای تقریبا نوین است؛ از اینرو تکنیکهای انسانشناختی هنوز در حال تغییر کردن و توسعه یافتن هستند. رویکردهای بهسمت کار میدانی در طول قرن گذشته تغییر قابل توجهی کردهاند.
• هدف کار میدانی انسانشناختی و نسبیگرایی فرهنگی اهداف کار میدانی بهطور کلی یکسان باقی مانده است؛ ما تلاش میکنیم که فرهنگ و شیوهی زیست دیگر را بهوسیلهی دستیابی به دیدگاه بومیان فهم کنیم. این رویکرد بیطرفانه بهطور مستقیم ناشی از دومین انگارهی نسبیگرایی فرهنگی است که فرانتس بواس آنرا توسعه داد.
نخستین اصل نسبیگرایی فرهنگی این است که همهی فرهنگها به یک اندازه ارزشگذاری و مورد احترام واقع شوند؛ این امر بسیار مورد انتقاد و مباحثه قرار گرفته است. نسبیگرایی فرهنگی سپس در نظر دارد که باورها یا اعمال مردم در متن فرهنگی آنها موجب فهم میشود و میبایست در همان شرایط مورد ملاحظه قرار گیرند.
این امر موجب فهم اعمال و شیوهی زیست مردمان دیگر برای ما میشود، خواه قصد قضاوت کردن آنها را داشته باشیم یا نه، نخست میبایست بهمنظور فهم فرهنگ آنها تحقیق و جستجو کنیم.
• سرشت تفسیرگرایانهی انسانشناسی
انسانشناسی بهشدت از سایر علوم متفاوت است. انسانشناسی مطالعهی مردم بهوسیلهی مردم است؛ کجرویها، تفسیرها و عدم صراحت، تفکیک نشدنی و اجتنابناپذیراند.
همانطور که پل رابیناو (Paul Rabinow) ، انسانشناس برجسته، مینویسد: «فرهنگ تفسیر است. دادههای انسانشناسی، مادهای که انسانشناس برای بهدست آوردن آن به میدان تحقیق میرود، خود از پیش، تفسیرها هستند»(رابیناو 1977: 150).
بیشتر اطلاعات جمعآوری شده کیفی هستند و مشاهدات بهصورت ناگزیری بهواسطهی درک انسانشناس دگرگون شدهاند. «دادههایی که ما تفسیرشان میکنیم ساخته و بازسازی شده هستند. بنابراین آنها نمیتوانند همانگونه که اگر صخره بودند جمعآوری شوندو درون جعبهها قرار گیرند و برای تحلیل شدن در آزمایشگاه به خانه حمل شوند»(رابیناو 1977: 150).
نهایتا، هدف انسانشناس اثبات نیست، بلکه فهم است. با این وجود، آنچه انسانشناسان بهعنوان روشی برای فهم مورد ملاحظه قرار میدهند تغییر قابل توجهی در طول زمان داشته است.
• مالینوفسکی و توسعهی انسانشناسی
در ابتدای قرن بیستم، انسانشناسی هنوز رشتهای نو پا بود؛ در کار میدانی انسانشناسان توجه خود را معطوف شواهد و واقعیت عینی کردند. انسانشناس بریتانیایی برانیسلاو مالینفسکی، از این روش در سال 1922 و در کتاب خود آرگوناتهای اقیانوس آرام غربی طرفداری کرد.
مالینوفسکی به انسانشناسی بهعنوان فراگرد علمی روشمند و مفصلی توجه میکند و تاکید بر روشهایی دارد که بهمنظور جمعآوری اطلاعات استفاده میشوند. در حالیکه مالینفسکی بر اهمیت غوطهور کردن خودتان{انسانشناس} درون فرهنگ بومی تاکید میکند، این امر را بهعنوان فراگرد مشاهدهیی یکطرفه به تصویر میکشد. مالینفسکی به انسانشناسان نصیحت میکند که «خارج از{محل} سفیدپوستان دیگر زندگی کنید، مستقیما در میان بومیان»(مالینوفسکی 1922: 6).
مالینوفسکی سپس در این مورد توضیح میدهد که چگونه شما بهطور یکسانی هنگامیکه با بومیان زندگی میکنید، مصاحبت آنها را میطلبید و بهواسطهی «این مبادلهی طبیعی، یاد میگیرید که فرد بومی را بشناسید و با رسوم و اعتقاداتش بسیار بیشتر از زمانیکه فردی مزدبگیر و اکثرا خبررسانی خستهکننده است، آشناتر بشوید»(مالینوفسکی 1922: 7).
سپس نهتنها شما با زندگی روزانه در میان بومیان آشناتر میشوید، بلکه هنگامیکه آنها به شما عادت کنند، طبیعیتر عمل میکنند و کمتر بهیاد حضور شما خواهند بود: «هنگامیکه بومیان مرا دائما هر روز میدیدند، دست از کنجکاوی و ترسان بودن برداشتند، یا خودآگاه خود را بهوسیلهی حضور من مرتب کردند، و من نیز به عنصری مخبر بودن برای حیات قبیلهای که آنجا بودم تا آن را مطالعه کنم پایان دادم، پیش از اینکه آنرا بهوسیلهی همان رویکرد تغییر دهم»(مالینوفسکی 1922: 8). بهطور قابل توجهی، مالینفسکی مینویسد که حیات قبیلهای را تغییر داد، اما هنوز به مشاهده، بیشتر از اینکه آنرا بهعنوان یک برهمکنش و رابطهای دوسویه مد نظر قرار دهد، بهعنوان عملی یکطرفه مراجعه میکند.
• رابیناو و امکانناپذیری بیطرفی
با گذشت قرن، به هر حال رویکردها تغییر کرد. "بازتابهای بر کارمیدانی در مراکش" پل رابیناو، چگونگی اینکه کار میدانی برهمکنشی است و بر بومیان مورد مطالعه تاثیر میگذارد را مورد بررسی قرار میدهد.
کار میدانی بنای روابط انسانی را در بر میگیرد، نه ساختن مشاهدات مجزا و غیر شخصی را؛ هر دو گروهِ مشمول بهطور ناگزیری متظاهر هستند.
برای مثال، فرد بومیای که بهعنوان خبررسان عمل میکند، میبایست فرهنگ خود را بهمنظور بازنمود کردن آن مورد بررسی قرار دهد؛ «خبررسان برای بیان کردن فرهنگ خود نخست باید بیاموزد، دربارهی آن به خودآگاهی رسد و شروع به عینیت دادن به جهانِ زیست خود کند»(رابیناو 1977: 152).
در این فراگرد نهتنها انسانشناس دربارهی فرهنگ فرد خبررسان در حال آموختن است بلکه فرد خبررسان نیز بهخوبی، نگاهی اجمالی به فرهنگ خود را از طریق دید یک فرد خارجی مشاهده میکند. در حالیکه انسانشناسان پیشین مانند مالینفسکی غوطهور شدن انسانشناس را درون فرهنگی که قصد مطالعهی آن را دارند پیشنهاد میکنند، در نظر گرفتن تاثیرهایی که انسانشناس بر روی آن فرهنگ دارد را نادیده میگیرند.
رابیناو همچنین محدودیتهای انسانشناسی را تصدیق میکند و بیطرفی کمتری را نسبت به آنچه مالینفسکی انجام داد، در آن مییابد: «انسانشناس و خبررسانانش هر دو در جهانی از لحاظ فرهنگی در میان بوده زندگی میکنند و درون شبکههایی از معنی قرار گرفتهاند که خود آنرا تنیدهاند. این میدانِ انسانشناسی است؛ شرایط امتیاز داده شده، دید مطلق و شیوهی معتبری برای از بین بردن آگاهی از فعالیتهایمان یا فعالیتهای دیگران وجود ندارد»(رابیناو 1977: 151).
از این دیدگاه نسبیگرایی فرهنگی، ایدهآل(آرمانگرایانه) است زیرا هیچگاه نمیتوانیم واقعا بدان دست یابیم؛ نمیتوانیم رسوم یک فرهنگ را در همبافت همان فرهنگ بهطور کامل دریابیم، زیرا همواره آنها را از طریق لنز فرهنگ خودمان مشاهده میکنیم. وضعیت بیطرفانهی راستینی وجود ندارد، راهی برای فرار از فرهنگ نیست.
• استرک و اعتمادسازی در کارمیدانی
رویکردها بهسمت کارمیدانی میتوانند بسته به شرایطی که در آن فردی بهمنظور مطالعه تلاش میکند، تغییر یابند. در اواخر دههی هشتاد، انسانشناس کلر استرک، روسپیگری را در نیویورک سیتی و آتلانتا بررسی کرد و تجربیاتش را در کتاب Tricking and Tripping: کارمیدانی بر روسپیگری در عصر بیماری ایدز، ثبت کرد.
استرک کارمیدانی را بهصورت متفاوتی از مالینوفسکی یا رابیناو مورد ملاحظه قرار داد. استرک مانند رابیناو، لزوم ساختن روابط شخصی را اذعان میکند. «هر دو بخش نیاز به کسب شناخت از یکدیگر، آگاه شدن و پذیرفتن وظایف یکدیگر و متعهد شدن در یک رابطهی دوسویه دارند»(استرک 2003: 16).
استرک زمان زیادی را صرف اعتمادسازی نزد آزمودنیهایش کرد. با این وجود در تقابل با نصیحت مالینفسکی، استرک خودش را بهصورت کاملی درون فرهنگ روسپیگری مستغرق نکرد. او هر روز میدان تحقیق را ترک میکرد و همیشه خانهای برای بازگشتن به آن داشت. استرک بهمنظور درک بهتر از شیوهی زندگی یا دیدگاه روسپیان، هیچگاه با آنها زندگی نکرد یا تبدیل به یک روسپی نشد.
با این وجود، واضح بهنظر میرسد که این رویکردهای متفاوت، لزوما تفاوت اندیشهی انسانشناختی را بازتاب نمیکنند اما در عوض وضعیتهای متفاوت را انعکاس میدهند. هزینههای مربوط به روسپی شدن، دانش اضافی بهوجود نمیآورد و موجب فهم ارزش آن نمیشود.
عوامل دیگری نیز وجود دارند که وضعیت استرک را متفاوت کردند. برای مثال، او با خردهفرهنگی برهمکنش میکرد که تقریبا با فرهنگ او آشنا بود؛ در بسیاری از ویژگیها روسپیان مانند او بودند. موانع زیانی یا اعمال فرهنگی بسیار متفاوتی نیز وجود نداشت. موقعیت استرک از این حیث که شباهتهای زیادی با آزمودنیهایش داشت منحصر به فرد است؛ استرک هنوز بهعنوان یک فرد خارجی و یک محقق، مستقل است. وی در طول زمان «هویتی را توسعه داد که به او اجازه میداد هم یک فرد خودی(داخلی) باشد و هم یک فرد خارجی»(استرک 2003: 17).
شاید با نزدیکی و فاصلهی استرک{از آزمودنیهایش}، برای رسیدن به نگرشی متعادل میان دو فرهنگ نزدیکتر شد تا آنها را بهصورت بیطرفانهای مشاهده کند.
• امکانهای آینده در انسانشناسی و کارمیدانی
انسانشناسی فاصلهی زیادی از یک علم ایستا دارد. شاید بررسی کردن اینکه چگونه تکنیکها و رویکردها تغییر کردهاند چگونگی دگرگونی آنها در آینده را پیشبینی کند.
اکثر دگرگونی مربوط به میدان کارمیدانی انسانشناختی، متعادل کردن و یکسانسازی مشاهدات تجربی را با روشهای بیشتر تفسیری شامل شده است.
بهصورت امیدوار کنندهای همانطور که تکنیکها آزمایش و اصلاح میشوند، انسانشناسان به درک عمیقتری از فرهنگها و شیوههای زندگی گوناگون دست مییابند؛ و «شاید بهواسطهی شناختن طبیعت انسان در شکلی بسیار دور و بیگانه از ما، بتوانیم شناختی بهتر از طبیعت خود داشته باشیم»(مالینوفسکی 1922: 25).
منابع:
Malinowski, Bronislaw. Argonauts of the Western Pacific. Waveland Press, 1984[1922].
Rabinow, Paul. Reflections on Fieldwork in Morocco. University of California Press: 1977.
Sterk, Claire. “Tricking and Tripping: Fieldwork on Prostitution in the Era of AIDS.” Applying Cultural Anthropology. Ed. Aaron Podolefsky and Peter J. Brown. United States of America: McGraw-Hill, 2003. 13-20
آدرس مقاله:
http://www.suite101.com/content/changes-in-anthropology-fieldwork-over-time-a195889
ایمیل مترجم: Me_ir_06@yahoo.com
Changes in Anthropology Fieldwork over Time
Malinowski, Rabinow, and Sterk – Cultural Relativism and Trust
Rebekah Richards
References
Malinowski, Bronislaw. Argonauts of the Western Pacific. Waveland Press, 1984[1922].
Rabinow, Paul. Reflections on Fieldwork in Morocco. University of California Press: 1977.
Sterk, Claire. “Tricking and Tripping: Fieldwork on Prostitution in the Era of AIDS.” Applying Cultural Anthropology. Ed. Aaron Podolefsky and Peter J. Brown. United States of America: McGraw-Hill, 2003. 13-20
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست