یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

آیا بیماری آلزایمر یک افسانه است ؟



      آیا بیماری آلزایمر یک افسانه است ؟
فیلیپ رامبرت برگردان محمد باغی

عکس از پروین بابایی، زمستان 1392، مراغه، آرشیو انسان شناسی و فرهنگ
به رغم آزمایش های کلینیکی بسیار متنوع تر از آنچه که در کلاس ها  آموزش داده شده، بیماری آلزایمر هنوز تشخیصی است غیر قطعی با نظرات متناقض ... متخصصین بسیاری در سرتاسر دنیا با اعلان بی اعتباری مفهوم "آلزایمر" غوغایی به پا کردند.آیا بیماری آلزایمر واقعا وچود دارد؟نه، این نظر پروفسور "پیتر وایتهوس" (Peter Whitehouse) است. عصب شناس معروفی که بیش از سی سال با صنعت داروسازی همکاری کرده و در معرفی و مقبولیت اولین داروها برای درمان این بیماری مشارکت داشته است. قطعا او وجود عوارض شناختی گاهی بسیار حاد، در میان افراد سالخورده را رد نمی کند، همچنین  کنارگذاردن تحقیقات زیست شناسی عصبی (neurobiologiques) را تایید نمی کند. اما  معتقد است که آلزایمر یک بیماری خاص نیست. پس او چه می گوید؟ «هیچ شیوه مورد اجماعی برای تفکیک آلزایمر از پیری طبیعی وجود ندارد ، به این ترتیب هر درمانی  فقط "ممکن" یا "محتمل" می شود و هر موردِ فردی در سیرتحولش متفاوت و خاص می باشد.» این متخصص عصب شناس پیری ، علوم اعصاب شناختی و اخلاق پزشکی "bioéthique" «جامع» در Case Western Reserve University با تکیه برهمین استدلال شرح می دهد که بدلیل قیاس علمی غیر دقیق، درمان های موجود بسیار کم اثر هستند و امید به درمان  به اعتقادی درونی متکی است. او در نشانه گیریِ انگشت خود به سوی داروسازان  چند ملیتی و برخی از متخصصین تردید نمی کند چرا که از نظر وی آنها به دنبال ایجاد اضطراب های تازه و حتی ایجاد وحشت در مورد این بیماری هستند. درچنین فضایی، تشخیص بیماری آلزایمر به مثابه یکی از بدترین بلاها به نظر می رسد. از دید "پ. وایتهوس" ، این بیماری «بزرگسالان بسیاری را که هنوز در حال فعالیت هستند در دالان مرگ مغزی زندانی کرده است ».

مفهومی کهنه؟

"پ و ایتهوس" و همکارش "دانیل ژرژ"  ( Daniel George) ، استادیار در  " Penn State University "، دیدگاه خود را  در کتابی با عنوان" افسانه آلزایمر"(The Myth of Alzheimer’s)  مطرح کرده اند. این کتاب  توسط استاد مارسیال واندر لیندن(Martial Van der Linden)، مسئول بخش های روان درمانی و عصب روان شناختی کلینیک دانشگاهی "ژنو" و "لی یژ"، با همکاری "آن کلود ژویورا واندرلیندن" ( Anne-Claude Juillerat Van der Linden)  مسئول دوره در دانشگاه ژنو و عصب روان شناختی در شورای پایان نامه بیمارستان های دانشگاهی ژنو،  به فرانسه ترجمه شده است. از نظر این گروه، تعابیر متعددی از پیری مغزی وجود دارد، این معضل در محل تلاقی تعداد زیادی از عوامل مظنون به کاهش فعالیت های شناختی و بر تغییرات آنها قرار گرفته است که عبارتند از: عوامل روانشناختی( استرس، اضطراب، افسردگی)، عوامل محیطی(انزوا، بلاتکلیفی- شکنندگی، تغذیه، سطح آموزشی)، عوامل پزشکی(معضلات قلبی عروقی، بی خوابی، مرض قند، الکلیسم، بیماری های مغزی...)، و همچنین بیماری های ژنتیکی. پروفسور"واندر لیندن" معتقد است که: «با در نظر گرفتن پیچیدگی فوق العاده این لیست، معیارهای اصولی مورد استفاده برای تشخیص آن نوع از پیری که طبیعی نامیده شده از نوع دیگر پیری که به آن بیمارگونه می گویند، از نظر ما هم دلبخواهی و هم غیر قابل اجرا درعرصه معاینه و تشخیص هستند و نمی توان برای تمایز بین گونه های متعدد اختلال روانی به آنها اتکاء کرد». از سوی دیگر آزمایشات تصویربرداری عصبی (neuroimagerie) که به منظور بررسی صحت اجرای وظایف مغزی انجام می شوند  چه چیزی را آشکار می کنند؟  آنها ناهمگونی نمونه ها و تغییرات را نشان می دهند. و اما آزمایشات آسیب شناسی آناتومیک (anatomopathologique) انجام شده پست مورتم post-mortem  ، از یک نظر مشابه هستند: مغز بیشتر افراد در طی یک دوره درمان اختلالات روانی ، علائم بیماری  مرکبی را نشان می دهد. برای نمونه ناراحتی هایی که به عنوان مشخصه بیماری آلزایمر( پلاک های آمیلوئید، زوال عصبی فیبری)  و مسائل عروقی شناخته می شوند. عنصر دیگری که مشکلات بیشتری ایجاد می کند، تغییرات مغزی هستند که به عنوان نشانه خاص «اختلالات روانی» تشخیص داده می شوند، مانند آسیب های مربوط به آمیلوئید در بیماری آلزایمر که به همان شکل نزد افرادی که هیچگونه نشانه زوال شناختی ندارند یافت می شوند.

فرآیندی پیوسته

“پ. وایتهوس” و “د. ژرژ” در کتاب خود بر تاثیرات مخرب اجتماعی – بویژه در عرصه داغ (stigmatisation) – که باعث تشخیص آلزایمر می شود تاکید می ورزند.  این مورد آخر، به درستی مفهومی فاجعه آمیز را در بر دارد، زیرا نشان دهنده راهی است که به از میان رفتن کامل هویت منتهی می شود. "م. واندر لیندن" تصریح می کند که «پیری مغزی به نابودی هویت و انسانیت منتهی نمی شود؛ بلکه باعث تغییر در هویت می شود. همگی ما در طول زندگی خود متحول می شویم و آخرین مراحل پیری مغزی، تشکیل دهنده بخشی از این فرآیند مستمر است. فردی که خود را به بیماری آلزایمر مبتلا می بیند، در این وضعیت؛ تصویری از غم انگیز ترین جنبه های پیری مغزی را نیز بردوش می کشد.» "پ.وایتهوس" و "د.ژرژ" قدرت عظیم کلمات و عناوین را  برجسته می کنند. آنان با جدا سازی پیری مغزی از قید بیماری آلزایمر یا دیوانگی، بیماران و خانواده شان را از کابوسی وحشت زا که آنها را از استدلال به اتکاء توانایی های باقی مانده باز می دارد، رهایی می بخشند.

از نظر این دو دانشمند، افرادی که دچار آسیب های شناختی هستند، همچنان استعداد سرزندگی، شکوفایی و حتی تعقل در تمامی طول سالهای زوال شان را حفظ می کنند،. بدین ترتیب آنها می توانند در جامعه ای که در آن «آسیبِ شناختی مجاز» می باشد حضور داشته باشند، و با تعامل با دیگران و از رهگذر طرح های بین نسلی به حیات خود ادامه دهند. برای نمونه می توان از جاهایی که آنها به عنوان راهنمای آموزش خواندن به کودکان خدمت می کنند نام برد، مثل آنچه که در "مدرسه بین نسلی" که توسط "پ. وایتهوس" و همسرش در "کلاولند" تاسیس شده است در جریان است.

آسیب های شناختی مجاز

اگر چه رویکرد عصب شناس امریکایی به عنوان دیدگاهی حداقلی و دردسر آفرین باقی مانده، اما همچنان در نزد پژوهشگران و پزشکان متخصص نامدار در حال پیشرفت است. در همین چارچوب "ولادیمیر هاشینسکی"(Vladimir Hachinski) عضو گروه علوم عصب شناسی بالینی دانشگاه "وست اونتاریو" در کانادا در شماره نوامبر 2008 مجله " Journal of the American Médical Association" می نویسد که مفهوم اختلالات روانی کهنه شده است. این نظر وی بویژه از سوی "میا کیویپیلتو" (Miia Kivipelto) از موسسه "کارولینسکا" (Karolinska) در سوئد و همچنین بوسیله  "آلینا سولومون" (Alina Solomon) از دانشگاه "کوپیو" (Kuopio)  در فنلاند تایید شده است.("نورولوژی"، ژوییه 2009). بیماری آلزایمر، خیالی باشد یا نباشد ، در حال زایش از نزاعِ بین مکتب ها ست.

 

یادداشت:

"پ. وایتهوس" و "د.ژرژ"، افسانه بیماری آلزایمر.آنچه که به شما گفته نمی شود تشخیصی تا این حد مشکوک، ترجمه و مقدمه بوسیله "آن-کلود ژوییورا واندر لیندن" و "مارسیل واندر لیندن"، انتشارات "سولا"، 2010.

«آلزایمر» چیست؟

در سال 1907 بوسیله عصب روانشناس  آلمانی "پی یر آلوئیس آلزایمر" ،( Pierre-Aloïs Alzheimer) شناسایی شد، این بیماری که وی نام خود را بر آن نهاد از زوال زودرس برخی از بخش های مغز ناشی می شود که اندک اندک به از دست رفتن چهار توانایی شناختی می انجامد:

-         موقعیت یابی در زمان و مکان

-         یادآوری حوادث تازه، سپس قدیمی تر(فراموشی- amnés)

-         توانایی استدلال کردن که برای انجام وظایف پیچیده و سپس ساده لازم است، (از کار افتادگی- apraxie)

-         باز شناسی اشکال، مکان ها و افراد (بازشناسی-agnosie)

در انتظار پیشرفت های پزشکی یا دارویی موثر، بهترین کار عبارت است از درک آنچه که سالخوردگان رنجدیده از این بیماری می گویند و انجام می دهند، به منظور مدیریت و کاهش تمامی کانون های اضطراب آور یعنی موقعیت های پیچیده ای که در زندگی عادی با آنها روبرو می شوند، و طراحی روش های جدید همراهی برای آنها و نزدیکانشان به ترتیبی که در مطالب بعدی پیشنهاد خواهد شد. آنچه که در حال حاضر می دانیم این است که کیفیت همراهی موثر و اجتماعی، بسیار مهم است.

) کریستین هلسون Christian Heslon(

 منبع: مجله علوم انسانی (science humaine)

صفحه‌ی «محمد باغی» در انسان شناسی و فرهنگ

http://anthropology.ir/node/25868