پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
گزارش نشست هفتاد و ششم: تاریخ سینمای ایران
هفتاد و ششمین نشست یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ با عنوان «تاریخ سینمای ایران» در روز یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ در پژوهشگاه فرهنگ٬ هنر و ارتباطات برگزار شد. در این نشست٬ فیلم مستند «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» ساخته آقای محمد تهامینژاد (پژوهشگر و مستند ساز) به نمایش در آمد و با سخنرانی کارگردان در انتهای نمایش فیلم ادامه یافت.
آقای تهامینژاد
حدود 44 سال از عمر این فیلم گذشته است و با وجود اینکه افرادی که در درون این فیلم هستند همان سن باقی ماندند، ولی پوزیتیو فیلم کهنه شده است. دلیل آن این است که در تمام این سالها متاسفانه از این فیلم هیچ کپی نشد و این فیلمی که در اینجا مشاهده کردید همان کپی است که در حدود 40 سال قبل از فیلم کشیده شده است و دهها بار توسط افراد مختلف روی میز مُوی یرا دیده شده و حدود ده سال است که این فیلم دیده میشود، سالهای سال است که فیلم دیده نمیشد. اواخر دهه 60 بود که متوجه شدم عکسهایی از این فیلم چاپ میشود و در جایهای مختلف منتشر میشود و حتی تیکههای ی ار فیلم تکه تکه شد و بدون اینکه گفته شود این فیلم متعلق به کیست و چه نام دارد. در همان سالها به این نتیجه رسیدم که این فیلم دارد از دست میرود. مانند فرزند من میماند و من باید دست او را بگیرم. من روی این فیلم کار کردم و حتی کسانی که در این فیلم هستند اسنادی در اختیار من گذاشتند. سناریو فیلم را نوشتم و به فیلم خانه ملی رفتم و سناریویی نوشتم و اندکی اطلاعاتی که در این سالها به دست آورده بودم به متن اضافه شد و در همان سال های 70 منتشر شد و خوشبختانه مورد توجه قرار گرفت و فیلم نامه به عنوان کتاب سال در آن سال مورد توجه قرار گرفت. خود فیلم تقریبا نمایشی نداشت مگر اینکه جلسات خصوصی بوده باشد.
البته اولین بار فیلم در اصفهان نمایش داده شد و بعد از حدود 10 و یا 12 سال در سال 53 یا 54 در دانشگاه اصفهان نمایش داده شد و البته بعد از انقلاب در یک جشنواره دانشجویی هم نمایش داشت و دیگر این فیلم نمایش نداشت. گرچه الان دیگر شناخته شده است. حدود 7 یا 8 سال قبل یک نفر از تلویزیون یک سی دی به من داد و من از این به بعد سعی کردم این سی دی را به دوستانم بدهم. این البته پایه تحقیق من بود. فیلم در سال 49 ساخته شد و در همان سال هم متوقف ماند و من در سال بعدش فیلم را ترمیم کردم و این پایه پژوهشهای من در سینما بود. من یادم است که مرحوم رهنما رئیس بخش پژوهشی در تلویزیون بود و ایشان میگفتند که مخالفت میشد که این فیلم ساخته شود. ولی عقیده داشتند که از این به بعد من باید تمام عمرم را پژوهش در سینمای ایران انجام دهم. حرف ایشان واقعا درست بود من تمام جوانیم را از سن 27 سالگی تا الان که 74 سال دارم پژوهش در این زمینه و مباحث مربوط به تاریخ گرفته است.
تاریخ سینمای ایران از سال 47 در ذهنم بود و حتی در زمانی کار روزنامه نگاری را انجام میدادم. روزنامه کیهان بود که من به آنجا میرفتم. و در سالهایی که در آنجا بودم با صادرات و واردات فیلم آشنا شدم. چون در بخش اقتصادی کار میکردم و خبرنگار بخش اقتصادی بودم، در اداره گمرک و کتابخانه اداره گمرک که در زیرزمین اداره گمرک بود با آمار صادرات و وادرات فیلم آشنا شدم و این فیلم اساسا توجه من را جلب کرد. قدمی ترین سند مربوط به ان مربوط به سال 1299 بود و متوجه شدم فیلم در زمره ابزار خرازی وارد شده است. شاید برادر من را بشناسید که ابوالحسن تهامی نام دارد و از مدیران مشهور دوبلاژ است، خوب من از جوانی با سینما آشنا بودم به استودیو میرفتم و جاهای مختلف محل کار وی میرفتم، ولی از طریق روزنامه نگاری با سینما آشنا شدم و وارد مدرسه تلویزیون شدم و بعد هم وارد دانشکده دراماتیک شدم. هنوز هم عقیده دارم که سینما جنبههای پیچیده ای دارد و هنوز که هنوز است بسیاری موارد را نمیشناسم و به خاطر شناخت سینما وارد دانشکده ترجمه شدم تا بتوانم متون انگلیسی را ترجمه کنم و داستان فیلم را بفهمم. درست است که دانشکده ترجمه را ادامه ندادم؛ ولی زبان انگلیسی را رها نکردم و هوز که هنوز است فکر میکنم سینما جنبههای مختلفی دارد و برای شناخت تاریخ و سینما هنوز هم نتوانستم راهی پیدا کنم و مارک فرو خیلی به من کمک کرد. ترجمه کتاب سینما و تاریخ خیلی کمک کرد که الان ببینم در دنیا تاریخ و سینما را چگونه بررسی میکنند. وی میگوید تاریخ معاصر را بدون سینما نمیشود نوشت. کسانی که تاریخ سرزمین خود را بدون سینما مینویسند متاسفانه متعلق به تاریخ معاصر نیستند اینها از عناصر مدرن برای شناخت تاریخ استفاده نمیکنند. خوب اینها برای شناخت تاریخ خیلی به من کمک کرد.
دکتر فکوهی
تاریخ سینما خودش یک رشته است و در مدارس سینمایی ندریس میشود و بسیار اهمیت دارد و تقریبا در یک دوران صد ساله را در برمی گیرد از زمانی که سینما وارد سیستمهای تکنولوژیک میشود یعنی از اواخر قرن نوزده تا امروز سینما همیشه تاریخ مدرن را همراهی کرده است، ولی خود سینما در داخل خودش تاریخ کارگردانان و هنرپیشهها و هرکدام از مشاغل مربوط به آن برایش یک تاریخ وجود دارد. در مورد هر کدام هنرپیشهها و کسانی که به آنها ستاره میگویند تاریخهای مختلف و بیوگرافیک وجود دارد. این مجموعه مجموعه تاریخ خود سینما است که بیشتر به استیتیک و یا زیباییشناسی سینما برمی گردد.
بحثی که مارک فرو مطرح میکند، تاریخ جامعه ای است که این سنما را ساخته است و از این لحاظ باید بگویم که در شناخت تاریخ معاصر ایران شانس بزرگی داشتیم؛ همانطور که در این فیلم میبینید ما همیشه شروع تاریخ معاصر ایران را با مشروطه میدانیم که در سال 1906 و ابتدای قرن بیستم است. میتوان گفت سینما در آن زمان به عنوان یک ابزار تفننی در سطح دربار وارد ایران شده ولی خیلی زود تاریخ سینمایی در ایران شروع میشود ولی بعدها با یک فاصله ای سینمای داشتانی که اگر ما همین خط را ادامه بدهیم متوجه تاریخ سینمای ایران میشویم.
سینمای مردمی ایران از هند آمده است و به همین دلیل هم تا پیش از انقلاب کاملا تحت تاثیر آن است که ترکیبی از داستانهایی با ساختار نسبتا ساده (دوگانههای ساده) و ترکیبش با رقص و آواز است که این ساختار عمومی فیلمهای مردمی در ایران با از انقلاب است که مرحوم کاووسی اصطلاح فیلم فارسی را با یک دیدگاه نسبتا تحقیرآمیز روی آن گذاشت که از روی مدل هندی گفته بود. در سالهای دهه 1340 رایج بود. بعد از سال 40 تا سال 57 که انقلاب اتفاق میافتد. یک دوره خیلی مهم داریم که در کنار سینمای مردمی سینمای مستند هم شکل میگیرد. از طریق تاسیس تلویزیون که نقش خیلی مهمی در شکل گیری این سینما دارد و هم چنین کانون پرورش فکری کودک و نوجوان که سینماگران جدی و مهم سالهای بعد از جمله خود آقای تهامی نژا، سینایی و غیره از درون خود سیستم تلویزیون بیرون میآیند که از سالهای 1345 مباحث آن شروع میشود و از اواخر دهه 40 شروع به پخش فیلم میکند. درهمان زمان یا کمی زودتر از دانشگاه سیراکیوز گروههایی میآیند و شروع به تعلیم دادن فیلم مستند میکنند که حاصل آن مستند اجتماعی ایران است و به فیلم علف اشاره کردند. کتاب علف که دکتر الستی ترجمه کردند و سناریوهای علف و مقدمه ای به قلم خود ایشان است که منتشر گردیده است. فیلم علف توسط کوپر در ایران تهیه شده و اولین فیلم مستند است که در ایران تهیه شده است.
اواخر دهه 40 یک شبه کودتایی در ایران میشود که نظامیها انجام میدهند و فرهنگی است. تلویزیون تسویه میشود و تعداد زیادی دستگیر میشوند و ماجرای معروف محاکمه گل سرخی و دانشجویان که دو نفر اعدام میشوند و تعدا زیادی دستگیر و زندانی میشوند. آقای رضا علامه زاده و دیگران دستگیر میشوند و البته گروهی هم تبعید میشوند که آقای تهامینژاد جزو این گروه بود.
به تلویزیون به عنوان یک مرکزی که داشت فرهنگ پایه دار را تعقیب میکرد، حمله میشود و تلویزیون روی یک دور دیگر میافتد. از این موقع سینماگران و سینمای مستند به سمت سینمایی میرود که به آن سینمای راز بقایی میگویند و سینمای داستانی هم به شدت تاحت تاثیر حوزه سیاسی قرار میگیرد و دولت به شدت دخالت میکند و فیلم فارسی همچنان ادامه دارد و یک جریان لومپنیزم هم در سینمای داستانی شروع میشود. در عین حال فیلم سازانی که از سینمای خارج آمدند جریان روشنفکرانه هم در سینمای ایران شکل میدهند که برجسته ترینشان آقای کیمیاوی هستند و فیلم معروف مغولها را میسازند. این جریان هم به هرحال وجود دارد. سینمای روشنفکرانه نزدیک به لومپنیزم وجود دارد. یک سینمای نزدیک به موج نو فرانسه که البته هرچه به انقلاب نزدیکتر میشویم نفوذ آمریکا در ایران از طریق ورود فیلمهای آمریکایی و نزدیک شدن به این سینما را شاهد هستیم که این تقریبا ده سال آخر پیش از انقلاب را شامل میشود. مدل رفرنس جامعه ایرانی به دلیل اینکه از نظر اقتصادی خیلی مصرف در آن بالا میرود، به مدل آمریکایی تبدیل و نزدیک میشود و فیلمها و سریالهای آمریکایی در تغییر سبک زندگی مردم ایران خیلی موثر هستند. تلویزیون عمدتا در 5 سال آخر نزدیک به انقلاب از 50 تا 55 این فرهنگ سازی انجام میگیرد.
بعد از انقلاب ما شاهد یک دوره نسبتا خاموش سینما هستیم که دهه 60 است و فیلمهایی ساخته میشود که البته یک مقدار خود هنرپیشهها و کارگردانها در سردرگمی هستند و سینما وضعیت چندان معلومی ندارد. زیرا یکی از اهداف مورد حمله در طول انقلاب بوده و مشهور به فساد و غیره بود و سینماها به آتش کشیده میشدند ولی بعد از انقلاب یک دوره ای است که معروف است به شروعی با بنیادفارابی که اقداماتی میکنند و سعی میکنند که مقداری کار انجام دهد و از سال 1362 سینما دوباره شروع به مطرح شدن میکند که سریالهایی ساخته میشود که از نظر مدل اجتماعی میتوان گفت از سریالهای اروپای شرقی تقلید شده و وام گرفته اند. مدل آن سینمای جنگی اروپای شرقی و روسیه و چین و غیره است و از دهه 70 وارد تیپی میشویم که عمدتا دو تا شاخه گرفته است، یک تیپ سینمای اجتماعی است که روی مشکلات اجتماعی تمرکز میکند که جامعه مدرن ایران دارد که به شذت مصرف گراست و سنتها دارد از بین میرود در آن که روی آن کار میکند و تا امروز ادامه یافته و از یک جایی با سینمای اگزوتیستی یا بیگانه گره خورده است و یا سینمای جشنواره ای که بیشتر از اینکه تصویر جامعه ایران باشد، تصویری است که از بیرون افراد تمایل دارند جامعه ایران داشته باشد. فرم سناریو، منتاژ و نکات ریز از آن این سینما را میسازد.
در کنار آن سینمای ایدئولوژیک شکل میگیرد که عمدتا در آن سینمای جنگ مطرح است و بیشتر سرمایه گذاریها و تلاش مسئولان برای رشد این سینماست چون عقیده دارند که این ارزشهای انقلاب را در خودش حمل میکند و شامل فیلمهای سینمای جنگ و بعد تاریخ دینیاست.
در آخرین نوع سینمای رایج در ایران که بازتاب جامعه ایران است، ما شاهد زایش فیلم فارسیهای جدید هستیم. که تقریبا از حدود ده سال که شروع شده و (فیلمهای مبتذل) که در حقیقت نمایش ابتذالی است که جامعه دچارش شده و هم زمان با این سینما ما یک تئاتر مبتذل هم داریم و اصولا برای ابتذال ساخته شده و خیلی کسی از آ صحبت نمیکند ولی چندین تز از آن نوشته شده و در همین دانشگاه تهران دفاع شده ولی اصولا نمیتوان چیزهایی را که در آنجا نمایش میدهند نمیتوان در تلویزیون عمومی نمایش داد. ولی چیزی که ما می بینم سینمای مبتذل در حال نزدیک شدن به این نوع تئاتر است و اصولا جسارت در این سینما، در پرداختها و غیره دارد به سمت بالا میرود و در اینجا تنشهای ظاهر میشود و در حال حاضر سینمای ایرن چه مستند و داستانی در یک نوع سردرگمی هستند که از بین این ژانرهای سینمایی که بازتابهای جامعه ای هستند که یک دست نیست ما به کدام سمت برویم و کدام چیزی است که ارزش دارد و آیا ما باید آینده سینما را در یک سینمای سرگرم کننده ببینیم یا در سینمای ایدئولوژیک ببینیم؟
این مساله در تلویزیون شکل متفاوت تری داشته و در این سالها سیستم آن دگرگون شده و به سمت سیستم ای شبکه ای رفت و رسانه ای اینترنتی که همه چیز را تغییر داد و نمیتوان آن را با تلویزیونهای معمولی مقایسه کرد ولی سریالها هنوز قدرت خودشان را دارند. این واقعیتی بوده که ما شاهدش بودیم. در کتاب آقای نفیسی هم سعی شده پوشش داده شود و تا سالهای 1370 و 80 هم دنبال شده است. و از طرف سینما اهمیت بسیار زیادی در جامعه ما پیدا کرده و از طرفی ابزارهایی که سینما بخواهد این اهمیت را به تحقق برساند وجود خارجی ندارد. از جمله سالن سینما به قدر کاافی وجود ندارد و از طرفی قیمت بلیط سینما به نسبت درآمد عمومی بسیار بالاست و توزیع سرمایهها در سینما اصلا از بازار تبعیت نمیکند و بیشتر منطق رانتی دارد. از این لحاظ من صحبتهای آقای تهامینژاد را که نمیتوان تاریخ مدرن را بدون سینما شناخت در اینجا تایید میکنم.
سوالات
سوال : نقش دکتر افشار نادری در تاریخ سینمای مستند ایران چه بوده است؟ آیا وی به جز دو فیلمی که ساخته، آیا نقشی در سینمای مستند داشته است؟ آیا باید این فیلمها را اتنوگرافیک در نظر گرفت که در حوزه دانشگاهی مطرح است یا در سینمای مستند؟
پاسخ آقای تهامی نژاد: تا جایی که من میدانم دکتر افشار نادری جدا از فیلمی که تهییه کردند در مدرسه سینما تلویزیون هم مدتی تدریس کردند. در آنجا تعدادی دانشجو تربیت کردند که از بین آنها آقای غلامحسین طاهردوست به سینمای مردم شنای علاقه مند شد شاید تحت تاثیر وی بود. بعد به فرانسه میرود و به عنوان دستیار ژان روش به کار شروع میکند. اولین فیلمی که بعد از مدرسه میسازد همان فیلم بلوط است یعنی هم اسم استادش که ایشان هم فیلمی به همین نام ساختند و البته کاملا متفاوت با فیلم وی، که البته این هم جای بررسی دارد کاری که آقای نادری و طاهردوست کردند. البته کاری که آقای افشار نادری کردند یعنی دانشگاهی کردن سینمای مستند و علمی از طریق مقالههای مردمشناسی و نقش پژوهشهای مردمشناسی و یا مردم نگاری، ایشان مقاله ای درباره سینمای مردم نگاری نوشتند و این تا امروز مورد استناد کسانی است که کارهای مردمشناسی انجام میدهند بااین سند که آقای افشار نادری لفظ مردمشناسی را به کار بردند. وقتی مقاله وی را بخوانیم غیر از تیتراژ که لفظ مردمشناسی را آورده، در تمام مقاله حتی یک بار هم ایشان این لفظ را به کار نبردند. همواره یا اتنوگرافی بود و با مردم نگاری بوده و هیچ وقت این را از بین نبردند ولی خیلی از کسانی که بعد از ایشان آمدند جالب است که مردمشناسی را میگویند. تا اینجا جنبه علمی بخشیدن به سینمای مستند و تاسیس موسسه پژوهشهای دهقانی که تعداد زیادی فیلمهای مستند ساخته شد و غیر از آقای ورهرام افراد زیادی با وی همراه بودند. این مرکز کارهای پژوهشی انجام میداد و البته در جنب آن نیز کارهای مردم نگاری و پژوهشهای برای فیلم انجام میشد. وی بعد از انقلاب به دلیل مشکلاتی که برایش اتفاق افتاد مرحوم شدند و شاید که نقش موثر فردی نتوانستند در سینما انجام دهند و تمام کسانی که در سینما کارهای مردم نگاری انجام میدهند از پژوهشهای مردم نگاری، کار پژوهش در دور دست و کار پژوهش دراز مدت در منطقه مورد نظر تبعیت کردند که بزرگترینشان آقای ورهرام است که تعداد زیادی فیلم مردم نگاری ساخته اند.
دکتر فکوهی: ایشان رئیس موسسه مطالعات اجتماعی در گروه مطالعات عشایری بودند و یه مجله ای در اواخر 60 در میآمد که اسمش کتاب آگاه بود و یکی از شمارههای ش به صورت خاص به وسیله دوستان وی درآمده و در انجا چند مقاله از ایشان هست. الته من با همسرشان در پاریس مصاحبه کردم که در مورد این بود که چطور افشار نادری به طرف سینمای مستند رفت و در کتاب خود من که در مورد سینمای اتنوگرافیک است منتشر شده است و در آنجا به نقش وی اشاره شده و همسن طور مصاحبه طولانی با آقای ورهرام داشتم که شرحی در مورد درگذشت غم انگیز نادر افشار نادری داده شده است. البته ایشان بیشتر قربانی افرادی شدند که در کنارشون بودند. حرکات بسیار زشتی که اینها انجام دادند و نتوانست تحمل کند و دو سه ماه بعدش درگذشت.
آقای تهامی نژاد: سال 56 سمینار مردم نگاری در اصفهان برگزار شد که زیر نظر نادری بود و تعدادی از انسان شناسان دنیا و از جمله ژان روش به ایران آمدند و مجموعه ای از فیلمهای انسانشناسی دنیا نمایش داده شد و تعدادی از فیلمهای ی که به وعی سابقه مردم نگاری داشت به نمایش درآمد. بحث مردم نگاری و پژوهشهای آن در آن سال خیلی گرم بود و تمام کسانی که آنجا بودند گفتند که جذبه نادری که خودش مترجم روش بود، فراموش نشدنی بود.
سوال: در تاریخ سینمای ایران این که ناصرالدینشاه به اروپا میرود و دوربین را با خودش میآورد. علاقه شخصی وی به دوربین و عکس و فیلم همه جا تایید شده است. سوالی که دراینجا مطرح میشود این است که این علاقه از نظر تاریخی چقدر تعیین کننده بوده است. فرض کنید اگر ناصرالدینشاه به اروپا نمیرفت، سینما وارد ایران نمیشد؟ چه اتفاقی میافتاد؟
پاسخ آقای تهامی نژاد: این اتفاق در دوره مظفرالدینشاه قاجار افتاده است.
دکتر فکوهی: ولی خود ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه هر دو خیلی به سینما علاقه داشتند.
آقای تهامی نژاد: در دوره وی سینما هنوز اختراع نشده بود.
دکتر فکوهی: عکس منظورم است.
آقای تهامی نژاد: در دوره ناصرالدینشاه عکاسی بوده است و اوج عکاسی در ایران در دوره ناصرالدینشاه بوده در دهه 40 که دنبال کارهای پژوهشی بودم یک کتاب عکاسی در کتابخانه ملی دیدم که مربوط به دوره قاجار و مدرسه دارالفنون بود. خود ناصرالدینشاه از عکاسان مشهور آن دوره است و اصلا لقب عکاس باشی وجود داشته است و آدمی است که در اوج عکاسی است. در سال 1313 پادشاهی به مظفرالدینشاه میرسد، وی از بچگی با عکاسی بزرگ شده است. مظفرالدینشاه با دو نفر دیگر دوست صمیمی هستند، در تبریز در دوره ولیعهدی وی که یکی عکاس باشی است که اولین فیلم ایران را ساخته و یکی هم عیسیخان است که رئیس دلقکهای دربار است. حتی عکسهایی گرفته شده که برای اینکه مجسمه ای سفارش بدهد عیسیخان را روی میز گذاشته و عکاس باشی از وی عکس گرفته است. که مجسمه ای که میخواهند شبیه این ژشت بشوند.
این سه نفر وقتی به تهران میآیند، یکی میشود رئیس دلقکهای دربار و دیگری عکاس باشی و حتی در سفرشاه به اروپا همراه وی میروند، نمایشگاه جهانی سینما که در 1900 بوده در پاریس با سینما آشنا میشوند و دوربین سینما میخرند و در همانجا برای اولین بار فیلم برداری میکند و وارد ایران میشود. همین فیلم مختصر را که امروز از دوره مظفرالدینشاه دیدیم کسی تا ندیده بود. در سال 1361 که فیلم را میساختم، دسترسی به این فیلم نداشتم. نقاشیهایی که من نشان دادم ممکن است ابتدای باشند، ولی نقاشان بزرگی اینها را کشیدند. مثلا منوچهر صفرزاده یکی را کشیده و البته شاید با علاقه نکشیده ولی من باید اینها را نشان میدادم چون واقعا سندی وجود نداشت. این فیلمها وجود دارد و در آنجا ثبت شده ولی این فیلمها کجاست؟ این فیلمها محصول انقلاب و جست و جو درون کاخ شاهی در میدان ارگ هستند (کاخ گلستان).
این فیلمها برای اولین بار در درون یک نجاری پیدا شدند. یک ظرفی داخل نجارخانه در درون ظرفی بود. در صورتی که پژوهشگران بزرگی سالهای سال تمام کاخ گلستان را زیر و رو کردند و میدانستند که اینها جایی هستند. و باید این فیلمها در دورن نجار خانه پیدا بشوند. بعدها این فیلمها زیر یک مزی پیدا شدند که در آنجا جاسازی شده بودند در حالی که سوالی برای من مطرح شد که چندین هزار عکس در عکاس خانه کاخ گلستان نگهداری میشود که حتی نگاتیوهای آنها نیز نگه داشته شده اند (پوزیتیوهای آن موقع) و چرا این فیلمها نگهداری نشده بوده است. چندین آلبوم سلطنتی در آنجا هست ولی فیلمها اینطور نگهداری نشده است. شاید چون فکر میکردند این فیلمها زنده است و باید جور دیگری نگهداری بشوند و مخفی کنند. چرا اینها نگهداری نشد. شاید بهتر بود که در آن زمان پیدا نشد و بعد از انقلاب پبدا شد که ما بتوانیم از آنها استفاده کنیم. اما اگر مظفرالدین سینما را نمیآورد چه اتفاقی میافتاد؟ هیچ اتفاق خاصی نمیافتاد و چند سال بعد هم ما این سینما را داشتیم ولی یک اتفاق خیلی خیلی مهم افتاد و آن هم این بود که ما تصویر مظفرالدینشاه را داریم و تصویر روابط افراد مختلف را با هم داریم. این برای من یک سوال است که چرا مظفرالدینشاه با درباریان در داخل ایران تصویری ندارد فقط یک تصویر داریم که وی با اتابک اعظم سوار اتوموبیل هستند. تمام تصاویری که از وی وجود دارد با دلقکهای دربار است. وی کارهای فوق العاده ای کرده و یکی از زیباترین فیلمهایی است که ساخته و حتی خودش نیز کارگردانی کرده است.
شما تصور بفرمایید که او روی پشت بام کاخ گلستان آمده و یک گروه دنبالش هستند و دوربین با سه پایه عکاسی ثابت است (چون عکاسان این را خریده اند ولی در همان زمان سه پایه ای که لومیر در فرانسه استفاده کرده متحرک هستند) و یکی از مشخصات این فیلمها این است که فیلمها ثابت است. وی روی پشت بام آمده و وقتی از همراهان دور میشود اینها بهش نزدیک میشوند و وقتی نزدیک میشود اینها دور میشوند. همگی هنرپیشه هستند. یک نفر میآید دوربین بزرگی را که چشمی است میآورد و تصاویر نشان میدهد که اینجا یک شکارگاه است. وی پشت این دوربین میرود و دور را نگاه میکند و برای اینکه نشان دهد اینجا شکار است مثل تعزیه قفس پرنده ای که را خالی است در وسط تصویر میگذارد که نشان دهد انجا مساله شکار مطرح است. یکسری از دلقکهایی که بودند وقتی مظفرالدینشاه میرفته شکار را بزند یک سری حرکاتی میکنند که وی پرندهها را بزند. این پلانی که مظفرالدینشاه گرفته فوق العاده است.
در آن سالها در سینمای جهان این یک شاهکار است و میتوان اسمش را شاهکار هنری روی پشت بام گذاشت. اگر دوربین نمیآمد ما این صحنهها و روابط را نداشتیم. در تمام این سالها کسی از درون دربار خبر نداشت. من وقتی از خانواده ام فیلم میگیرم در سینما نشان نمیدهم. این فیلمها هم اینگونه هستند و خصوصی هستند. زیرا شاه دائم با دلقک هاست وقتی عیسیخان جلو دوربین میآید، تعظیم میکند. این نشان میدهد که شاه پشت دوربین نشسته که وی خم میشود. ولی در داخل شهر هم مردم سینما داشتند بدون اینکه بدانند در داخل دربار فیلم گرفته میشود. قبل از زمان مشروطه دو سینما در ایران بود یکی آقایوف که در داخل قهوه خانه برگزار میشد و مردم میآمدند و چایی میخوردند و فیلم میدیدند. میرزا ابراهیمخان صحاف باشی که اولین فیلم است و جزو انقلابیون است و به هند تبعید میشود. این کار مردم نگاری ساده که میرزا ابراهیمخان انجام میدهد کار فوق العاده ای است. فکر کنید در همین رودخانه جاجرود چند تا قاطر دارند از وسط رودخانه رد میشوند و دوربین کاملا ثابت است این قاطر در وسط آب میافتد و دوربین قطع نمیکند و آنقدر باقی میماند (کاستهای آن زمان سی ثانیه بوده) که عده ای وارد رودخانه میشوند و قاطر را بلند میکنند و دوربین تا این زمان قطع نمیشود خوب این یک کار مردم نگاری است. الان هم خیلی از مردم نگارها که فقط مردم نگاری در ضبط تصاویر میبینند همین را میخواهند میخواهند یک کل گرایی یا حالیزم داشته باشد یعنی اینکه یک ماجرا را از ابتذا تا اخرش ببیند. البته بعد از اینکه مظفرالدینشاه مرحوم میشود در سال 1906 که انقلاب مشروطیت میشود میرزا ابراهیمخان عکاس باشی به دلایل خاصی (احتمالا مذهبی) که داشت از دربار میرود و در دوران محمد علی شاه هم که دیگر اعتقاد و فرصتی نداشت و اصلا دوربین بیرون نیامد که بخواهد انقلاب را ضبط بکند. تنها تصویری که از دوران انقلاب صغیر وجود دارد یک بلندی است که درون یک ساختمانی که مشخص نیست کجاست. شاید باغشاه بوده که بالا نشسته و لیاخوف دارد از مقابل محمدعلیشاه رژه میرود و تصویر یکی از پسران محمدعلیشاه نیز مشخص است. از دوره احمدشاه تصاویر بیشتری است و البته تصاویری هم در اروپا و انگلیس گرفته شده و البته در دوران مظفرالدینشاه در پاریس همانطور که میدانید تصاویری گرفته شده است. در جریان تاریخ افراد موثر هستند، ولی تاریخ جریان خودش را داشت.
در دوره رضاشاه هم در سینما تحولاتی داشت، خان باباخان معتضدی که نوشته اش را در اول فیلم دیدید ولی همزمان ژرژ اسماعیل اوف نیز هست که فیلم برداری مشهوری دارد از اولین روزی که کلنگ زدن راه آهن است. یک تصویر دیگر هم از دوره ای گرفته در زمانی که رضاشاهشاه نشده بود. قدیمی ترین تصویر رضاشاه است که چهارماه بعد رضاخانشاه میشود و در باغشاه آمده برای دیدار دانشجویان مدرسه نظام امده است. در دوران وی اهمیت خیلی زیادی به سینما داده نمیشد تا در سال 1316 که متوقف شد و حتی آقای سپنتا در هند نیز کار نکرد، وی فکر میکرد در ایران اجازه فیلم برداری پیدا میکند که در اینجا هم به او اجازه ندادند. در سال 1316 نیز تا 1320 دوران نمایش فیلمهای آلمانی است و بعدا که اوج فیلمهای آلمانی تا 1319 است که سفیر آلمان یک نامه ای به نخست وزیر ایران مینویسد که درست است که شما کشور بی طرف هستید و ما هم احترام میگذارید ولی نمایش فیلم هم از همه کشورها باشد و بی طرفی شما نیز حفظ میشود. این سند را من در زمانی که برای موزه سینما دنبال سند بودم در سازمان اشناد ملی پیدا کردم و این نامه ای بوده که ادامه اش این بوده که نخست وزیر نامه را به رضاشاه میفرستد و ایشان نیز دستور میدهند که از همه کشورهایی که درگیر جنگ هستند فیلم نمایش بدهید. این سند محر محرمانه خورده و هنوز در سازمان هست. و به سفیر آلمان فرستاده میشود. تا اینجا که مشخص است ولی از اینجا به بعد را پژوهشهای بینا متنی برای من مشخص میکند.
آن هم این است که مجموعه ای از فیلمهای آلمانی به ایران وارد میشود که در واقع فیلمهای خبری آلمان است. یعنی در واقع تقاضای وی نمایش فیلمهای خبری آلمانی بوده است. تعداد زیادی فیلم دوبله میکنند و دانشجویان ایرانی مقیم آلمان وارد استئدیو یوفا میشوند از جمله دکتر اسماعیل کوشان که بعدها استودیو پارس را داشتند از جمله کسانی بودند که با این ایتودیو و رادیو آلمان و تعدادی از فیلمهای یوفا در ایران نمایش داده میشود. این فرضیه است که به گمان من یکی از وحشتهای گروههای متفقین در گرفتن فیلمهای خبری آلمان سال 1320 بود. اگر مطبوعات این سال را نگاه کنید آگهیهای سینماهای نمایش دهنده فیلم را ببینید این فیلمها خبری و آلمانی هستند. این به گمان من باعث وحشت متفقین میشود و حمله آنان به ایران را به جلو میاندازد. تا قبل از این سال فیلمها بدون دوبله بوده ولی از این سال به بعد اول فیلمهای آلمانی و بعد بلافاصله فیلمهای انگلیسی که بی بی سی را در همان سال تاسیس کرده بودند و آنها فیلمها و اخبار بیریتیش مُوی را نمایش میدادند. بعد هم روسها که اولین فیلم داستانی را اینان دوبله کردند و زمان هم در اختیار اینان قرار میگیرد.
در تمام سالهای دهه بیست یک منازعه سیاسی و تبلیغاتی بین انجمنها و دفاتر انگلیس روسیه و امریکا درسراسر ایران ادامه دارد. از جنبه خبری و تبلیغات سیاسی از طریق سینما ادامه دارد. حتی روسها در تهران چند سینما اجاره کرده و میخرند و انگلیسها در خیابان لاله زار سینمای اخبار را میخرند به مجله هالیود کمک میکنند که در ایران منتشر شود. حتی جنبه نقد فیلم به ویژه انگلیس و شوروی وقتی این سه کشور در جبهههای مختلف با هم نزدیک هستند اگر نقدهای منتقدین جانب دار روسیه درباره فیلمهای انگلیسی و یا جانب داران فیلمهای انگلستان درباره شوروی مینویسند را بخوانید میبینید که چقدر اینها به هم نزدیک هستند. در مجلات حذب توده درباره فیلمهای انگلستان تعریف میشود.
اینها در سطوح جهانی وقتی با هم نزدیک هستند در داخل هم در نقد فیلم حتی به همین گونه است. ولی وقتی در سطوح جهانی از هم دور میشوند آن نقد فیلمها نیز عطوفتی که قبلا به هم داشتند را دیگر ندارند و کاملا از هم جدا میشوند و حتی دعواهایی میشود مثلا وقتی یک فیلم روسی را از سینما برداشته اند و حتی بحث به مجلات کشانده میشود. دوستان تاریخ نگار من به من میگویند که دهه 1320 دوران فطرت سینمای ایران است و وجود ندارد ولی به نظر من از 1316 تا 1320 مرحله خیلی مهمی در تامین زیرساخت هاست. استودیوها تاسیس میشوند و نمایش فیلم داده میشود انجمنهای فرهنگی انگلستان و بعدا فرانسه میآیند و نمایش فیلم در ایران دارندو حتی گروهای فیلم برداری خبری اینها که در لباس نظامی وارد ایران میشوند و از شهر فیلم برداری میکنند و دست یاران اینها ایرانی هستند که وارد دفاتر این ها شده و همکاری میکنند. در انجمنهای روابط فرهنگی بسیاری از ایرانیها همکاری دارند و مردم ایرن نقد فیلم را آموزش میبینند و مردم ایران در برابر نمایش فیلم مقاومت میکنند و یا اعتراض میکنند و حتی در کرمان حوادثی درباره سینما اتفاق افتاده و سینما تعطیل شده و معلمی پشت پا به دوربینی میزند که داشته فیلمی را نمایش میداده است.
فیلم جریان پرقدرتی در این مملکت به وجود میآورد. برای اینکه وسیله پر قدرتی است و افکار را میسازد. سینما در دهه 20 به اوج خودش میرسد. کشور در زیر تسلط قدرت هاست ولی حالا قدرت یک تسلط فیزیکی بر کشور دارد و راضی نیست. باید بر اذهان ملت تسلط پیدا کند و نیروهای پیش برنده اذهان ملت را هدف قرار میدهند. نه تنها قدرت در کشور بلکه در ورود کشورهای صاحب نفوذ در ایران نیز به همین گونه است. این به دهه 30 میرسد و ماجرای مصدق و داستاهای نمایش فیلم که اسنادش را با خودش به دیوان لاحه میبرد که ببینید آقایان چگونه بر اساس سینما برای ملت ایران برنامه ریزی میکنند. سینما در تمام این سالها فوق العاده تاثیر داشته و جدای از اینکه اطلاعات فوق العاده ای به ایرانیان داده و در جریان جهان قرار داده است.
اگر ما قبل از مشروطیت اطلاعات ما از طریق حجاج و جهانگردان بود که باید به جاهای مختلف میرفتند و دیده ایشان را با دیدگاهشان آغشته میکردند. بعد از انقلاب مشروطیت سینما این کار را بر عهده گرفت. فیلمهای که نمایش داده میشد ایرانیان را در جهان دیگری قرار میداد که قبلا فقط میتوانستند این را درذهنشان تصور کنند و حالا این را روی پرده در برابر خودشان میدیدند. نوع روابط بین آدمهای مختلف در تمام کشورها در جهان مدرن نیزم که قبلا وصفش را شنیده بودیم میدیدیم. یادم هست که مظفرالدینشاه که در پاریس دوربین فیلم برداری خریده بود و یکی از مجلات معروف پاریس و حتی کتاب معروف ابراهیم بیگ میگویند که وی خودش را سرگرم خرید اسباب بازی کرده و حتی در مجله ثریا در قبل از مشروطه گرفتار کردن مظفرالدینشاه به سینما میدانستند. ولیشاه چون از بچگی با عکاسی بزرگ شده بود این را برای ثبت واقعیت خریده بود. شاید اگر میماند و یا اگر سینما شرایط دیگری داشت به ثبت وقایع دیگری میپرداخت و لی همین تصاویر هم برای ما ارزشمند هستند.
سوال: درباره تاثیر سریالها در دهه 90 روی تغییر زندگی در چه سمت ارزشی اثرگذار بوده است؟
پاسخ دکتر فکوهی: این سوال را نمیشود به این شکل پاسخ داد چون طولانی است. ما در طول صد سال اخیر رسانه ای مختلفی را داشتیم که هرکدام به نوعی تاثیر گذار بودند. هر کدام هم ژانرهای مختلفی وجود داشته ما از دیدگاه انسانشناسی سریال را یک ژانر سینمایی در نظر میگیریم نه با این دیدگاه سینماگران مساله تکرار و کلیشهها و رابطه اش با روزمرگی است. بنابراین تحلیل اجتماعی مفهوم سریال با تحلیل سینمایی متفاوت است ما اگر از صد سال گذشته حرکت کنیم رسانه ا ابتدا شکل اشرافی دارند و بعد دموکراتیزه میشوند و در این مرحله موضوع سیاسی میشوند چون قدرتها میتوانند از این طریق اعمال نفوذ کنند. در مورد روزنامه از قرن نوزده اتفاق میافتد که روزنامهها به علت سطح کم سواد یک چیزی هستند که خیلی مورد توجه قدرتها نیستند ولی روزنامها کم کم اهمیت پیدا میکند و سعی میکنند که قدرتها با هم رقابت کنند و بعد این به رادیو میکشد که در ایران بین سالهای 20 ت ا40 و 50 اهمیت زیادی دارد و در آن دوره هم ژانرهای رادیویی مختلف هستند کسانی که در سن 50 یا 60 هستند باید بدانند که در سالهای 40 هنوز تمام خانهها تلویزیون نداشتند ولی تمام خانهها رادیو داشتند. در آن زمان قدرت روی مساله رادیو بوده و دهه 50 این قدرت روی تلویزیون میرود و در دهه 50 که قدرت در آن اعمال میشود و در دهه 60 که دموکراتیزه میشود و همه میتوانند داشته باشند و قدرت روی رسانه تلویزیون میشود. در مورد سینما امروزه آن نقشی ککه در دهه 1940 و 1950 داشت را دیگر نمیتوانیم ببینیم. برای اینکه تصویر از آن داشته باشید من توصیه میکنم فیلم سینما پارادیزو را که یکی از فیلمهای زیبای تاریخ سینما است را ببینید. در ایران در این سالها در جلوی سینمای ایران بلیطهای سینمایی به دهها برابر قیمت میرسید و بازار سیاه جلوی سینماها امری عادی بود چون بلیطها تمام میشد و یک عده اصلا کارشان این بود که میرفتند بیلط میخریدند و میفروختند. سینما یک هامل جنگ سرد در آن در ان دوران بود و بین شوروی و امریکا ولی شوروی همیشه عقب تر بود چون که امریکا از نظر صنعت سینا پیشرفته تر است. و در نهات ما ایدئولوژی روسی در صنعت سینما خیلی ابتدایی است و اوجش در سینمای آیزن اشتاین و دیگران است. بعدها به فیلمهای جنگی روسی تبدیل میشود و تاثیر فیلمهایی مانند رزم ناو پوتن کیو و پتر کبیر و ایوان مخوف را ندارد و ضعیف است و الگو برداری در ایران از سینمای روسیه است و ضعیف است. در حالی که امریکا از دوران جنگ این را شروع کرده و هنوز هم ادامه دارد و عملا سینمای تجاری امریکا یکی از ایدولوژیک ترین سیناهایی است که در دنیا وجود دارد و بسیار با ظرافت میتواند انتقال ایده بدهد. ولی سینما و سریال هم یک دوره خاصی است از 2000 در سطح جهان لصولا سیستم صدا و تصویر و متن تغییر کرد و رابطه افراد هم با آن تغییر کرده و با سیستمهای انفورماتیک و تلفن و یوتیوب و تمام اپلیکیشنهای مختلف وجود دارد و آنالیز خیلی مشکلی دارد. شیوه نگاه کردن به فیلم تغییر کرده و دیگر کسی مانند گذشته فیلم نگاه نمیکند و یک تحلیل طولانی میخواهد.
سوال: اگر امروز میخواستید این فیلم را دوباره بسازید با توجه به تجربه ای که داشتید یا چیزی بود که بخواهید به این فیلم اضافه کنید؟ یا اینکه چه چیز در این فیلم دیده نشده که بخواهید در بازسازی فیلم انجام بدهید.
پاسخ آقای تهامی نژاد: مسلما با یک ریترم دیگری میساختم و اینکه چرا انقدر ریتمش کند است و متاسفانه در دهه 40 اکثر فیلمهایی که میبینم ریتم کندی دارد. ریتم را من به وجود نمیآوردم بلکه از جامعه به من منتقل میشد و من فکر میکنم این ریتم تند آن دهه است. ریترم صنعتی چیزی است که به درون خود مستند ساز هم متقل میشود و مربوط به آن دوره است. الان دیگر نمیشود اینطور فیلم ساخت و این اولین فیلم دوران جوانی من است. من بعد از اینکه از مدرسه تلویزیون بیرون آمدم. دستیار چند فیلم بودم مثلا دستیار اقای پرویز کیمیاوی بودم که ایشان هم اولین فیلمشان بعد از برگشت از پاریس بود به نام یا ضامن آهو بود و من دستیارش بود.
من بعد این فیلم تا مدتها تنوانستم فیلم بسازم. این فیلم حاصل نظریه من راجع به ریشه یابی سینمای ایران بود. این اگر با بخش مذهبی شروع میشود و جنبه مذهبی در ابتدایش است به این دلیل است که در اوج فیلم فارسی آن زمان یعنی دهه 40 ساخته شده است. من فکر میکردم چرا سینمای مردم ایران باید اینچنین باشد و این ملتی که دارای فرهنگ و گذشته است چرا باید به اینجا رسیده باشد. این نظریه ریشه یابی در سینمای ایران است و در همان زمان هم کتابها و مقالاتی نوشتم و حتی کتابی با همین عنوان نوشتم و پرسیدم چرا ما به اینجا رسیدیم؟ سینمای ایران چرا به یاس رسیده ما به هر حال گذشته ای داشتیم و افرادی که در سال 1310 با آن شرایط بسیار ضعیف کار خودشان را کردند و به دنبال فرهنگ و رشد آن بودند حالا چرا سینمای ایران به اینجا رسیده و حالا این فیلم نتیجه تفکر آن دوره است و حتی اینجا در اول فیلم گفته میشود که سینما برای اینکه تمام ارزشهای ما را ببرد و با این جمله شروع میشود. این را شیخ فضل الله نوری میگوید که چرا باید سینما تمام ارزشهای ما را ببرد. این فیلم حاصل این دوران است و من دیگر نمیتوانم این فیلم را بسازم چون که 40 سال بر من گذشته است و من الان آدم دیگری هستم و شما شاید بتوانید در فیلمهای مستندی که ساختم من را بشناسید. من در این فیلم سعی کردم فیلم سازی را با بستر اجتماعی اش توضیح بدهم یعنی مثلا عبور از احمدشاه که به گمان من یک فیلم سیاسی بوده که میگفته گذر از یک دوران به یک دوران دیگر و شما الان شاید نتوانید این کار را بکیند، ولی من در آن دوران این را انجام دادم. درست است که این فیلم هیچ زمانی در آن سالها نمایش داده نشد و در آرشیو ماند، ولی امروزهم اگر درباره سینمای امروز ایران فیلم بسازم، درباره سینمای امروز ایران در بافت اجتماعی و تاثیراتی که این جهان نه تنها بر سینمای ما بلکه بر جهان سینما میگذارد را ببینم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست