سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

غرور، آفت ثروت


غرور، آفت ثروت

پیامبر اعظم (ص) طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. یاران گرداگرد حضرت حلقه زده و او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. در این بین یکی از مسلمانان، که مرد فقیر و ژنده پوشی بود، …

پیامبر اعظم (ص) طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. یاران گرداگرد حضرت حلقه زده و او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. در این بین یکی از مسلمانان، که مرد فقیر و ژنده پوشی بود، از در رسید و طبق سنت اسلامی، که هر کس در هر مقامی هست، همین که وارد مجلسی می شود باید ببیند هر کجا جای خالی است همانجا بنشیند، و یک نقطه مخصوص را به عنوان این که شان من چنین اقتضا می کند در نظر نگیرد، آن مرد به اطراف خود متوجه شد، در نقطه ای جای خالی یافت، رفت و آنجا نشست. از قضا پهلوی مرد متدین و ثروتمندی قرار گرفت، مرد ثروتمند به محض نشستن او، جامه های خود را جمع کرد، و خودش را به کناری کشید. پیامبر اعظم(ص) که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت: ترسیدی که چیزی از فقر او به تو بچسبد؟! نه یا رسول الله(ص) ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند؟ نه یا رسول الله. ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود؟نه یا رسول الله. پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی؟ اعتراف می کنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم. اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خود را به این برادر مسلمان خود که درباره اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم؟ مرد فقیر گفت: ولی من حاضر نیستم بپذیرم.جمعیت حاضر: چرا؟ مردژنده پوش گفت: چون می ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد، و با یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد؟(۱)



همچنین مشاهده کنید