جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

به یاد مارک اسموژینسکی (ایرانشناس فقید لهستانی)



      به یاد مارک اسموژینسکی (ایرانشناس فقید لهستانی)
گردآوری : بهنام اخوت

 آیدین فرنگی: بیست‌ویکم آذر، یک سال از درگذشت ایران‌شناس فقید لهستانی، مارک اسموژینسکی(Marek Smurzyński) گذشت. آثار به یادگار مانده از وی نشان می‌دهد اسموژینسکی جزء آن دسته از ایران‌شناسان و شرق‌پژوهانی نبود که خود را صرفا به گستره‌ی ادبیات کهن فارسی محدود کرده‌اند. مارک ضمن تسلط به ادبیات

 آیدین فرنگی: بیست‌ویکم آذر، یک سال از درگذشت ایران‌شناس فقید لهستانی، مارک اسموژینسکی(Marek Smurzyński) گذشت. آثار به یادگار مانده از وی نشان می‌دهد اسموژینسکی جزء آن دسته از ایران‌شناسان و شرق‌پژوهانی نبود که خود را صرفا به گستره‌ی ادبیات کهن فارسی محدود کرده‌اند. مارک ضمن تسلط به ادبیاتکهن ایران، از آثار ادبی معاصر غافل نبود و در این عرصه نیز می‌کوشید. اگر اجل مهلتش می‌داد و کارهای ناتمامش به سامان می‌رسید، می‌توانست برای مردم کشورش دریچه‌ای رو به ادبیات معاصر ایران بگشاید. او نه فقط ایران، که هند و افغانستان را نیز دوست داشت، اما زمینه‌ی تخصصی‌اش ایران‌شناسی و زبان فارسی بود. مارک همچون پلی میان دو فرهنگ ایران و لهستان، از ترجمه به زبان فارسی و معرفی ادبیات کشورش به ایرانیان نیز غفلت نکرد.
 آثار منتشر شده از وی عبارت‌اند از:
*ترجمه‌ی لهستانی شعر صدای پای آب، اثر سهراب سپهری. این ترجمه سال ۱۹۹۳ با نام Głosy u brzegu wód در شهر ووج به چاپ رسیده است.
*ترجمه‌ی فارسی منتخبی از اشعار ویسواوا شیمبورسکا، شاعر لهستانی برنده‌ی جایزه نوبل ۱۹۹۶. اسموژینسکی این ترجمه را با همکاری دو دوست ایرانی‌اش، زنده‌یاد شهرام شیدایی و چوکا چکاد به انجام رساند. نشر مرکز کتاب یاد شده را سال ۱۳۷۶ منتشر کرد و این دفتر تا کنون سه بار تجدید چاپ شده است.
* ترجمه‌ی لهستانی سی‌ودو غزل از اشعار مولانا با نام W mgnieniu słów(در گذر کلمات) و انتشار کتاب همراه لوح فشرده، حاوی آهنگ‌های ساخته شده بر روی ترجمه‌ی اشعار و دکلمه‌ی آثار. آهنگ‌های این لوح‌ فشرده را آهنگ‌ساز و خواننده‌ی اپرا، ماریوش کلوه(Mariusz Koluch)، پس از مطالعه بر روی موسیقی ایرانی و یادگیری چند ساز، از جمله سه‌تار، تار، تنبور و رباب، با الهام از ریتم غزلیات مولانا ساخته و مارک بین قطعات موسیقی، ترجمه و متن اصلی اشعار را دکلمه کرده است. ویژگی بارز ترجمه‌ی یادشده، حفظ وضعیت چرخشی کلمات و تشابه صوتی واژگان متن اصلی در برگردان لهستانی است. مارک در گفت‌وگویی گفته بود: «وقتی کار ترجمه‌ی اشعار مولانا را شروع کردم، بیشتر به سوی غزلیاتی می‌رفتم که در بیان‌شان ضمن حضور شوری عاشقانه، حالت چرخش سیال کلمات نیز وجود داشت. وضعیت مذکور محصول تلاش گوینده برای بیان صادقانه‌ی حقیقتی درونی است. در واقع معیار اصلی انتخاب غزل‌ها، جنبه‌ی زیبایی‌شناختی‌شان بود. موقع ترجمه به کتاب دکتر شفیعی کدکنی هم توجه داشتم. کوشیدم غزل‌ها را به صورت شعر ترجمه و همان چرخش کلمات و تشابه‌های صوتی را در زبان لهستانی نیز انعکاس بدهم. معتقدم نمی‌شود جنبه‌ی جسمانی واژه‌ها را در مسیر فهم اشعار مولانا نادیده گرفت. من با کار بسیاری از مترجمان غربی که فقط به بیان چکیده‌ی فلسفه‌ی مولوی پرداخته‌اند موافق نیستم. در شعر مولانا جسم و روح کلمه تفکیک‌پذیر نیست و اگر ترجمه‌ای به این نکته توجه نکند، دیگر نمی‌شود آن را ترجمه نامید. ترجمه‌ی من دارای وزن و قافیه است و با لطافت شعری زبان لهستانی هم همراه شده است؛ البته درباره‌ی میزان موفقیت کار باید متخصصان نظر بدهند.»
  مارک اسموژینسکی که سال گذشته در سن ۵۵ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان خون درگذشت، سال ۱۹۵۴ در شهر ووج لهستان دیده به جهان گشود. او ابتدا لیسانس خود را در رشته‌ی زبان و ادبیات لهستانی از دانشگاه زادگاهش گرفت و سپس به‌رغم علاقه به رشته‌ی هندشناسی، جذب رشته‌ی ایران‌شناسی دانشگاه ورشو شد و توانست با نوشتن پایان‌نامه‌ی خود با نام «کارکرد الگوهای اساطیری در تعریف مفهوم حرکت در نوشته‌های دکتر علی شریعتی» مدرک فوق‌لیسانس رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ورشو را به دست بیاورد. وی در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۹ به تدریس در انستیتو پژوهش‌های فرهنگی دانشگاه ووج و مشارکت در کنگره‌های ادبیات تطبیقی و نیز تالیف مقاله‌هایی در زمینه‌ی فرهنگ و ادبیات فارسی پرداخت و سرانجام بورسیه‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران کسب کرد. مارک که در سال ۱۳۷۶ از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد، «تصحیح انتقادی و بررسی ساختار رمزی سیر العباد الی‌ المعاد سنایی غزنوی» را موضوع پایان‌نامه‌ی خود قرار داده بود. ترجمه‌ی لهستانی «عقل سرخ» شیخ شهاب‌الدین سهروردی، از دیگر کارهای اوست.
  اسموژینسکی پس از بازگشت به لهستان در سال ۲۰۰۰ از طرف دانشکده‌ی شرق‌شناسی دانشگاه یاگلونی شهر کراکوف دعوت به همکاری شد و در مدت نه سالی که به تدریس و تحقیق در این مرکز مشغول بود، توانست ده‌ها دانشجو را در رشته‌ی ایران‌شناسی تربیت کند و برنامه‌های فرهنگی متعددی را در زمینه‌ی آشنایی مردم لهستان با فرهنگ، موسیقی، آشپزی، هنرهای دستی و ادبیات ایران به اجرا برساند. وی علاوه‌بر اجرای برنامه‌های فرهنگی، تدریس درس‌های زیر را هم بر عهده داشت: تاریخ ادبیات(تئوری و تمرین)، عروض، ترجمه، اسلام در ایران و تاریخ ایران.
  مارک اسموژینسکی قصد داشت برای اخذ درجه‌ی پرفسوری، «پست‌مدرنیزم در ایران» را موضوع پژوهش خود قرار دهد و با همین هدف اقدام به ترجمه‌ی رمان «رود راوی» اثر ابوتراب خسروی کرد. ترجمه‌ی یادشده به علت ابتلاء وی به بیماری و وخامت شرایط جسمانی‌اش ناتمام ماند. همچنین مارک مقدمات ترجمه‌ی اشعار شهرام شیدایی، را نیز فراهم کرده بود که اجل مهلتش نداد.
  مارک اسموژینسکی و شهرام شیدایی، دوستانی بودند که در ترجمه‌ی فارسی اشعار شیمبورسکا با هم همکاری کرده‌ بودند و هر دو آذر ماه سال قبل؛ به‌رغم عشق جوشانی که به زندگی داشتند بر اثر ابتلا به سرطان دنیای ما را ترک کردند.
  اسموژینسکی موضوع سخنرانی خود در سال ۲۰۰۶، در کنگره‌ی بزرگ ادبیات دانشگاه آکسفورد را به رمان رود راوی اختصاص داد که ترجمه‌ی فارسی سخنرانی وی در ایران در نشریه‌ی «نقد آگاه» به چاپ رسیده است. ترجمه‌ی داستانی از شهرام شیدایی و داستانی از چوکا چکاد به زبان لهستانی و انتشار آن‌ها در مجله‌ی ادبی «پسیمو» از کارهای دیگر وی در زمینه‌ی ترجمه‌ی داستان محسوب می‌شود. همچین مارک در مدت اقامت در ایران، با برخی مجله‌های تخصصی فرهنگی و ادبی نیز همکاری کرده و در چندین نشست ادبی به ارائه سخنرانی پرداخته است.
  فقدان مارک اسموژینسکی، مترجم و محققی که از فراز مرزهای معمول به تبادل فرهنگ‌ها می‌اندیشید، آسیبی بزرگ را بر جریان ایران‌شناسی لهستان وارد کرد. در عرصه‌ی تبادل فرهنگی دو کشور ایران و لهستان نیز تا مدت‌ها جای خالی او احساس خواهد شد. امید که روزی کسانی دیگر از میان دو ملت، همچون‌ پل‌هایی سبب آشنایی و نزدیکی این‌دو سرزمین شوند.


پیام هایده وامبخش، همسر مارک اسموژینسکی (ایرانشناس فقید لهستانی) به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت وی:


به‌نام خدای خردآفرین
قبل از هر چیز از همه شما که در این جمع حاضر شده‌اید تشکر می‌کنم. دوست‌تر می‌داشتم که خود نیز با شما باشم. هم‌چنین از همه کسانی که در برگزارکردن این نوع مراسم دستی و فکری دارند سپاسگزارم. شناساندن و ارج‌نهادن به کسانی که همه عمر مفید خود را صرف کارهای علمی و فرهنگی کرده‌اند نه تنها قدردانی از یک شخص، که بزرگداشت یک فکر یک ایده یک نوع نگاه است.
وقتی‌که این قطعه از شعر شاعری را می‌خواندم که می‌گفت: من درد در رگانم، حسرت در استخوانم، چیزی نظیر آتش در جانم پیچید، غبطه می‌خوردم به توانایی شاعر در بیان احساسش، بعداز این اتفاق جگرسوز برای من، فهمیدم که در دنیای شعر، شاید این بیان بسیار قوی باشد که هست ولی در دنیای واقع، کلمه‌ای یافت نمی‌شود که بتواند بار سنگین این احساس را برتاید. پس بهتر آن است که احساس خود را واگذرام و چند جمله‌ای در مورد مارک این انسان به واقع عاشق بنویسم:
مارک روحی جستجوگر داشت. طیف علاقه‌مندی‌هایش از تاریخ و جغرافیا گرفته تا فلسفه و عرفان، از ادبیات گرفته تا ادیان، از تئاتر و موسیقی گرفته تا فیلم و سینما، بیانگر عطش او به یادگرفتن بود. نوع زندگی، نوع تفکر و فرهنگ مردم دز طول تاریخ و در پهنای جغرافیا مورد توجهش بود و از همه علوم مورد علاقه‌اش توشه‌ای برگرفته بود. افسوس که زمان کافی نداشت تا همه اندوخته‌هایش را در اختیار علاقه‌مندان دیگر نیز قرار دهد. جعبه بزرگی از کارهای نیمه‌تمامش زیر میز در انتظار است. اگر شایستگی و توانایی آن‌را داشته باشم امیدم این است که بتوانم با کمک دوستان، همکاران و دانشجویان علاقه‌مند، این بار به اجبار زمین‌نهاده را به مقصد برسانیم.



مارک مرد بزرگی بود. در همه کارهایش بسیار از او آموختم. در نظم و ترتیبش، پشتکارش، ارداه‌اش برای زندگی، عشقش به دانستن، به مردم و به خانواده‌اش، شوخ‌طبعی و مردم‌داریش، بی‌تکلفی و تواضعش، نگاهش به دنیا و... اگر در آخر روز، مطلب مفیدی نخوانده بود یا چیزی ننوشته بود و یا فکری را در ذهن نپرورده بود، پکر بود. با علم کامل به نوع بیماریش از همان ابتدا، در مؤسسه آموزش زبان ایتالیایی ثبت نام کرده بود و درست مثل یک دانش‌آموز سربه‌راه درس می‌خواند و مشق می‌نوشت. عشقش به زندگی و قدرت اراده، بیماری را به عقب رانده بود و این را پزشک معالجش در آخرین گفتگویی که با او داشتم اعلام کرد. عاملی که باعث رفتنش شد نه بیماری اصلی، که چرکی‌شدن ریه در اثر پایین‌بودن مقاومت بدن در آخرین شیمی‌درمانی بود. درمانی که برای اطمینان از عدم بازگشت بیماری، انجام می‌شد.
علاقه و توجهش به زیبایی شاخصه‌ی احساسش بود. روحی حساس و روحیه‌ای شاد داشت. با یک یا دو بار دیدن، در خاطر مردم می‌ماند، این چنین بود که آشنایان، دوستان و همسایگان با این‌که از بیماریش اطلاع داشتند ولی رفتنش را باور نمی‌کردند. همکار، و همدل من بود و پدری عاشق به فرزندش. رفت و یک دنیا حسرت برایم به‌جا گذاشت.
دکتر مارک اسموژینسکی تلاش فراوانی برای شناساندن فرهنگ ایران و لهستان به یک‌دیگر در قالب تألیف و ترجمه در زمینه‌های مختلف، انجام داده است. اجازه دهید دو پیشنهاد خود را برای ادامه این راه ارائه کنم و مصرانه از دست‌اندرکاران بخواهم که امکان تحقق‌بخشیدن به آن‌را فراهم آوردند:
ـ اولین پیشنهادم پایه‌گذاری رشته لهستان‌شناسی در ایران است، که زمانی یکی از دغدغه‌های مارک بود و خود مدتی پیگیر آن بود ولی به نتیجه نهایی نرسید. سرنخ گفتگوها و نامه‌نگاری‌ها را شاید بتوان در دانشگاه علامه طباطبایی دنبال کرد.
ـ پیشنهاد دومم اختصاص دادن یک بورس تحصیلی است برای تحصیل چند دانشجوی مستعد لهستانی در ایران و چند دانشجوی ایرانی مستعد، در لهستان.  از مسئولان محترم سفارت جمهوری لهستان در ایران نیز یاری می‌طلبم تا تلاش خود را در محقق‌کردن این دو پیشنهاد به‌کار گیرند و پیشاپیش از این همکاری تشکر می‌کنم.
دوست خوش‌ذوقی این عنوان را برای مقاله‌ای که درباره مارک نوشته، برگزیده است: جای خالی یک عاشق، امیدم این است که با عملی‌شدن این دو پیشنهاد در جای خالی این عاشق، صدها عاشق دیگر سبز شود.
با تعظیم به روج بلندش و با تشکر از بردباری همه شما


هایده وام‌بخش اسموِژینسکا


زندگی نامه دکتر مارک اسموژینسکی
مارک اسموژینسکی در روز 11 ژوئن سال 1954 میلادی برابر با سال 1333 خورشیدی درشهر ووج ، شهری در میانه لهستان که ایرانیان آن را با نام لودز بیشتر می‌شناسند به دنیا آمد. او در سال 1976 میلادی دانشنامه کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان و ادبیات لهستانی از دانشگاه ووج دریافت کرد. عنوان پایان نامه وی جریان دگرگونی معنایی - زیبایی شناختی ترجمه های لهستانی اشعار گئورگتراکل بود. در سال 1986 میلادی نیز موفق به اخد دانشنامه کارشناسی ارشد در رشته ایران شناسی ازدانشگاه ورشو شد. عنوان پایان نامه او کارکرد الگوهای اساطیری در تعریف مفهوم حرکت در نوشته های دکتر علی شریعتی بود.
در فاصله سال های 1984 تا سال 1989 به تدریس در انستیتو پژوهش های فرهنگی دانشگاه ووج مشغول بود. در این دوره او به نگارش پیرامون فرهنگ و ادبیات ایران نیز می پرداخت. او در سال 1989میلادی برابر با سال 1368 خورشیدی موفق به دریافت بورس تحصیلی از دولت ایران برای تحصیل در دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی، در دانشگاه تهران گردید و در سال 1997 میلادی برابر با سال 1376 خورشیدی با گذراندن پایان نامه‌ای با عنوان تصحیح انتقادی و بررسی ساختار رمزی سیرالعباد الیالمعاد سنائی غزنوی، به راهنمایی دکتر شفیعی کدکنی دفاع کرد.
اسموژنسکی درزمینه ترجمه آثار ادبی فارسی به زبان لهستانی کوشش‌ها کرد، از جمله ترجمه شعر بلندسهراب سپهری، صدای پای آب، که سال 1993 میلادی درشهر ووج اتشار یافت. از دیگر ترجمه‌های وی از فارسی به لهستانی می‌توان به ترجمه کتاب عقل سرخ اشاره کرد که در حقیقت نخستین معرفی شیخ اشراق، سهروردی به جهان لهستانی بود.
واپسین کار وی ترجمه 32 غزل از دیوان شمس به زبان لهستانی بود. ترجمه‌ای که هم زمان با سال مولانا در سال 2008 میلادی انتشار یافت. شایان ذکر است که وی در هنگام تحصیل در تهران به سفارش مؤسسه تنظیم و نشر آثارحضرت امام خمینی(ره)، وصیت نامه امام (ره) را به زبان لهستانی ترجمه کرد. ترجمه‌ای که تا کنون منتشر نشده است. گذشته از این ترجمه‌ وی آثاری دیگری از نویسندگان و شاعران جوان ایرانی را لهستانی ترجمه کرده است.
اسموژنسکی در زمینه معرفی فرهنگ لهستانی به ایرانیان نیز کوشا بود، گذشته از ترجمه‌های پراکنده‌ای که در مطبوعات فارسی زبان از ادبیات لهستانی منتشر کرد، ترجمه دفتری از سروده‌های شاعرنامدار لهستانی و برنده نوبل ادبی سال 1996 میلادی، شیمبورسکا با عنوان آدم‌ها بر پل را نیز در کارنامه خود دارد. اسموژینسکی با ایراد سخنی در دانشگاه امام صادق، شاید جامع ترین سخنان را در زبان فارسی پیرامون مسلمانان لهستان ایراد کرد. مسلمانانی که پیشینه حضورشان در لهستان به شش سده می‌رسد.
اسموژنسکی پس از بازگشت به لهستان، در دانشگاه یاگلونیان در شهر کراکوف لهستان که در حقیقت دومین دانشگاه اروپا از نظر قدمت است، به تدریس پرداخت. او گذشته از برپایی سمینارهایی درباره ایران به تدریس عروض، تاریخ ادبیات، اسلام در ادبیات و تاریخ ایران و ترجمه فارسی از سال های 2000تا 2009 میلادی اشتغال داشته است. او موضوع تز فوق دکتری خود را پست مدرنیسم در ایران برگزیده بود و این تز را به نگاهی به رمان ابوتراب خسروی بنام رود راوی می‌نوشت. رمانی که در سال 2006دردانشگاه اکسفورد نیز درباره آن سخنرانی کرده بود.
اسموژنسکی در 12 دسامبر 2009 برابر با 21 آذر 1388 بر اثر ابتلاء به آنفولانزا درگذشت. وی در دو سال آخر حیاتش با بیماری سرطان خون هم دست به گریبان بود.


منابع و ماخذ:
 
http://isna.ir/isna/NewsView.aspx?ID=News-1677934
 
http://www.khabaronline.ir/news-116793.aspx
 
http://www.bookcity.org/news-615.aspx