چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بخش دوم: «رودررویی با یک نظامی متافیزیکی از طریق نظام متافیزیکی دیگری» آیا بررسی شیوه های زیستن در قالب سیستم انجام می گیرد؟



       بخش دوم: «رودررویی با یک نظامی متافیزیکی از طریق  نظام متافیزیکی دیگری»  آیا بررسی  شیوه های زیستن در قالب سیستم انجام می گیرد؟
برونو لاتور برگردان عاطفه اولیایی

کارولینا ماریندا ( ک): مشگل آن است که به همکارانتان آزادی عمل نمی دهید و به این لحاظ کسی  حاضر به همکاری با شما نیست.----- لتور ( ل) : زیادی به من سخت می گیرید. در دفاع از خود می توانم بگویم  که تصور و درک تکثر هستی شناسانه ، یک بسیارگانگی واقعی که توسط تاریخ و انسان شناسی توجیه شده باشد، بسیار دشوار است. بنا بر این، راهکردی بسیار افراطی یا بهتر بگویم سازافزاری لازم دارید که فقط به این مورد توجه کند؛ و بدین لحاظ  سازافزاری بسته خواهد بود.  سوریو  نیز تکثر را مطرح می کند لیکن بدون توجه  به واقع گرایی قوم شناسی. و از سبکش هم چیزی نمی گویم.   وایت هد  روشی را با تعمق مطالعه کرد،  مهمترین مدل را،  یعنی مدلی که در منشا دو شاخه شدن طبیعت است، لیکن  روشن نیست که اقتصاد، سیاست، هنر و قانون وایت هدی چه شکلی دارد؟    به جیمز  فکر کنید  با  آن همه ی دشواری که برای خارج شدن از  دوگانه ی سوژه/ابژه متحمل می شود؛  برگسون هم تمام  روش ها را مطالعه می کند ولی نمی تواند از مسلط ساختن یکی بر  تمام دیگر روش ها خودداری کند. AIME واقعا  در نظر دارد که از هر انچه فلسفه ارايه کرده است استفاده کند و در عین حال  راه را بر پرسش های قوم شناسی نیر  مسدود نکند و  قادر به بده بستان های دیلماتیک هم باشد.  این امری است اساسی و هر انتقاد شما به  پروژه باید از این روزنه  بگذرد. به عنوان یک انسان شناس،  باید  این را درک کنید.

ک: حق با شماست. این موضوع برایم جالب  است...  اما برای درک این موضوع که  تکثر شیوه های هستی شناسانه،  احتیاج به «ماشینی متافیزیکی» دارد،‌ لازم نیست فیلسوف بود.

ل:  واقعا تعجب انگیز است.  توصیف تجربی  برای جمعبندی مشاهدات، بسیار سریع ناممکن می شود و  مجبور به جعل داده ها می شوید. شما خود در تحلیل  مناسک، این امر را نشان داده اید. در مورد مفهوم پروژه ی تکنیکی، ، یا در موارد حقوقی و یا عینیت علمی نیر چنین است.

ک: شما فکر می کنید برای انسان شناس شدن، باید فیلسوف شوم؟

ل: نه، زیرا کاستی های فلسفه و انسان شناسی متضاد یکدیگرند.  فلاسفه با جسارتی دیوانه وار روش های بدیل هستی را می جویند ولی از انتخاب  یکی از این روش ها  برای خود گریزی ندارند،  گویی  وظیفه شان مشخص نمودن آن است که دنیا از چه ساخته شده است و وظیفه ی  یک انسان شناس روشن نمودن متنوع ترین  تکثر است اما تا  جایی که اساس هستی شناسی را مخدوش نکند... آنچه از ابتدا، پس از آن که  روش انسان شناسی در آفریقا را کشف کردم،‌ نظرم را جلب کرد،  ایجاد ارتباط بین انسان شناسی و فلسفه بود. دگرواری فقط از ورای کژراهه ی انسان شناسانه قابل ثبت و حفظ است البته به شرط آن که اسیر هیچ روشی نشود.

ک:  و این به معنای دوری ازتجربه گرایی به معنای عام واژه است.  

ل: و البته  سراسر تاریخ علم  گواه این است.  یافتن کوچکترین داده، مستلزم برخورداری از سازابزاری اولیه است. آنچه به دست می آید داده هاست. شیوه ها فقط در مجاورت با یکدیگر  قابل تشخیص می شوند. و هر چه تعداد آن ها بیشتر باشد، به مدت طولانی تری می توانید آن ها را با هم مقاسیه کنید.  به طور خلاصه فلسفه و انسان شناسی یکدیگر را تصحیح کرده و پشتواره ی  یکدیگرند.

ک:  اما مشگل آن  است که  در عین تعلق به هردو رشته،  در هیچکدام از آن ها قرار نمی گیرید.  و به این شکل به راحتی می توانید از ملزومات هر کدام  فرار کنید.  این امر مرا به یاد داستان لافونتن می اندازد: « پر هایم را ببینید: من پرنده ام! من یک موشم، زنده باد خرموش ها!»

ل: صبر کنید این درست نیست، رها کردن  فیلسوفی  به معنای رها کردن فلسفه نیست. و این در مورد انسان شناسی نیز صادق است.   چند نفر در این دو زمینه دارای سابقه ی کاری من هستند؟  فکر نمی کنم از قیدی « فرار» کرده باشم!

ک:  فقط آنچه را که شنیده بودم تکرار کردم... و اما فلاسفه چه؟

ل: فلاسفه همواره در پی بافتن یا انتخاب هستند و این بیهوده است. آن ها نیز به منظور دریافتن این که آیا فهرست باشنده هایی که مجبور به همزیستی اند حفظ کردنی  یا قابل قبولند،  به  ترکیب، و یا در جا به راستی آزمایی می پردازند.  به نظرم این دیپلماسی است و لازمه ی أن  گسترده تر نمودن  مفهوم تکثر است. AIME به طور سیستماتیک علیه ایده ی سیستم  که  مانع دیپلماسی است می جنگد و برای رسیدن به این منظور نیز  کافی است.

ک: با این حال بلاگ های متعددی شما را به «دمکراتیک» نبودن متهم می کنند.

ل: ببینید، اگر تصمیم بگیرید به تجربه ای جمعی بپیوندید ( مثل سیاهه برداری از پرندگان و یا گیاهان)، که در حال حاضر هم تحت عنوان «علوم مشارکتی» زیادند، پروتکل  کار  را مورد بحث قرار نمی دهید. اگر به چنین پژوهشی بپیوندید به خاطر اعتمادتان به سازابزارآن پژوهش است.  این به دمکراسی چه ربطی دارد؟‌ تنها سوال  مشروع آن است که بدانید آیا تجربه ی این تکثر قابل به اشتراک گذاشتن است یا نه.  و اگر باشد، آیا  بازمعنایی  آنچه برای مدرن ها این همه مهم است،  می تواندراه گشای بده بستان  با سایر جمعیت ها در باره ی پرداخت دنیایی مشترک شود؟   راه آسان تری برای جلوگیری از فروریزی مدل ها به تعداد بسیار اندک یک یا دو، به نظرم نمی رسد.

ک:  موقعیت های اعمال دیپلماسی به قدری نادر و شکننده اند  که متناقضا محتاج تدارکی سیستماتیک هستند.

ل: بله، به این تناقض واقفم. به هر حال اگرهم آن خود یک سیستم باشد یا به قول شما  سیستمی ضدـ سیستم باشد، کاملا اتفاقی سرهم بندی شده است. هنوز متقاعد نشده ام که می توان روشی را که  مدرن ها  برای مقایسه ی خود با «دیگران» اتخاذ کرده اند،   بدون از کف دادن تجربیاتشان، دگرگون ساخت.

 

 

 

 

*********

 این مطلب بخشی از کتابی است که  به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه  انتشار این مطلب بدون اجازه  کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد  منابع 
درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن خذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در  شکل  کتاب منتشر  خواهد شد.


********************
صفحه ی عاطفه اولیایی در انسان شناسی و فرهنگ: 
http://anthropology.ir/oliaiatefe
 *********************
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:
شماره حساب بانک ملی:
0108366716007
 شماره شبا:
‪IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07
 شماره کارت:
6037991442341222
به نام خانم زهرا غزنویان