یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا

پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (بخش آخر)



      پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (بخش آخر)
سوفی شوالیه برگردان الهام نظری

پروژه دو خانه ای فرانسوی راهی را نشان می دهد که در آن به اصطلاح شهرنشینان بیگانه  شده، جهانی معنی دار را نه تنها در آپارتمان هایی که اجاره کرده اند، بلکه توسط سرمایه گذاری در یک اقامتگاه خانوادگی در حومه شهر، در پاسخ به ریشه های روستایی شان، می سازند. ساکنین لس فونتلس فضای آپارتمان هایشان را از طریق به کارگیری کاهالای تولید انبوه شده به "خانه" تبدیل می کنند. آنها دکوراسیون معنی دار خودشان را به

نتیجه گیری

پروژه دو خانه ای فرانسوی راهی را نشان می دهد که در آن به اصطلاح شهرنشینان بیگانه  شده، جهانی معنی دار را نه تنها در آپارتمان هایی که اجاره کرده اند، بلکه توسط سرمایه گذاری در یک اقامتگاه خانوادگی در حومه شهر، در پاسخ به ریشه های روستایی شان، می سازند. ساکنین لس فونتلس فضای آپارتمان هایشان را از طریق به کارگیری کاهالای تولید انبوه شده به "خانه" تبدیل می کنند. آنها دکوراسیون معنی دار خودشان را به واسطه ی ارتباط دادن آن به حوادث روزمره و تاریخ فردی و خانوادگی خلق می کنند.  

معنای اشیا نه تنها در گفتگوها بلکه در کاربردشان ساخته یا فعال می شود. در طول فرآیند معنی سازی، عناصر دکوراسیون با یکدیگر از طریق پیوندهای درونی‌ای که به کارکرد، فرم یا خاطره متصل است، مرتبط می شوند. این پیوندهای درونی، مفاصل مادی موقعیت های اجتماعی-فرهنگی هستند که در سبک ها و انواع مبلمان و دکوراسیون بازنمایی می‌شوند و موقعیت‌هایی بسیار شخصی هستند. اگرچه، تخصیص[1] نه فقط در شی، بلکه در داوری نیز است: اشیا از طریق موقعیت مادیشان یک خاطره را به افراد دیگر پیوند می دهند.           

ارثیه ها اغلب از اشیای تولید انبوه شده ساخته می شوند. وسایل به ارث رسیده که شامل اقامتگاه خانوادگی در حومه شهر است تمایلی به غیرقابل انتقال بودن دارند. این غیرقابل انتقال بودن، محدودیت هایی را ایجاد می کند: همانطور که باید اشیای به ارث رسیده را نگه داشت، باید اقامتگاه های خانوادگی را نیز حفظ کرد، حتی اگر آن ارث یا آن خانه مناسب با سلیقه و بودجه آن شخص نباشد. از این رو، اینگونه محدودیت هایی همچنان شهرنشینان را به خرید یک اقامتگاه خانوادگی برنامه ریزی شده در حومه شهر جلب می کند تا لنگرگاهی برای اصل و نسب خانوادگی باشد.     

در مقایسه با مورد مائوری که توسط وینر[2] توصیف شده است، شباهت هایی نیز در تحقق هویت خانوادگی یا اصل و نسب توسط مصرف کنندگان بیگانه شده یا شهروندان بی ریشه[3] و مردم در جوامع سنتی به نظر می رسد. در هر دو جامعه، گروهی از اشیای غیرقابل انتقال که خانواده را به مکان مشخصی متصل می کنند، وجود دارد..

با این حال اختلاف هایی نیز در محاسبه تفاوت درجه نه فقط در میان دو جامعه بلکه در میان دو پروژه ی خانگی وجود دارد که امکان انتخاب، جابه‌جایی یا دور انداختن اشیاء را شرح می‌دهد. دور انداختن به علت اعتبار گذرای اشیای تولید انبوه شده، در مقایسه با صنایع دستی ظاهرا محبوب، مجاز شمرده و حتی تشویق شده است.

با این وجود، نظر وینر در جوامع سنتی برای اطلاع‌رسان‌های فرانسوی نیز درست است: "نقشِ فردی در زندگی اجتماعی، ناقص است مگر آنکه به چیزهای بادوام متصل شود. تاریخ گذشتگان، به همان اندازه ناقص، بر شی ای که در جوهر ماده اش، ویرانی را به مبارزه بطلبد، متمرکز شده است. نگه داری شی ای که به عنوان غیرقابل انتقال تعریف می شود به ارزش گذشته ی شخص اضافه کرده و گذشته را منبع قدرتمندی برای حال و آینده می سازد"

 

 

[1] appropriation

[2] Weiner

[3] uprooted

 

این مطلب، ترجمه بخشی از فصل هفتم کتاب «در خانه، یک انسان‌شناسی فضای خانگی» نوشته  سوفی شوالیه است.

 

پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (1)

پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (2)

پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (3)

پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (4)

پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (5)

پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (6)

 

صفحه شخصی الهام نظری در انسان‌شناسی و فرهنگ