سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

انسان شناسی مدرن در ایران معاصر



      انسان شناسی مدرن در ایران معاصر
...

کتاب انسان شناسی مدرن در ایران معاصر، تاریخچه، تحولات، مسائل و جالش ها،  نوشته دکتر نعمت الله فاضلی در تهران و به وسیله انتشارات نسل آفتاب منتشر شده است. در زیر فهرست مطالب و مقدمه این کتاب را می خوانیم.  





فهرست
 
مقدمه    11
فصل اول: سیر تاریخی انسان‌شناسی غیر‌دانشگاهی در ایران    19
مقدمه    19
انسان‌شناسی‌ در گذشته    22
ویژگی‌های مردم‌شناختی متون دورة ماقبل‌علمی    23
تحقیقات فرهنگ عامه    32
صادق هدایت    36
فصل دوم: مروری انتقادی بر سیر انسان‌شناسی در ایران    45
سنت‌های انسان‌شناسی ایران    49
نگاه مردم‌شناختی محمدعلی جمالزاده    50
چشم‌انداز مردم‌شناختی صادق هدایت    55
انسان‌شناسی جلال آل احمد    58
انسان‌شناسی دانشگاهی    60
بررسی انتقادی عملکرد انسان‌شناسی ایران    61
انسان‌شناسی و عرصه‌های نوین    64
انسان‌شناسی بوم‌شناختی     67
انسان‌شناسی اقتصادی    68
انسان‌شناسی فمنیستی    68
انسان‌شناسی حقوقی    69
انسان‌شناسی تأویلی‌ـ تفسیری    69
انسان‌شناسی پزشکی    70
انسان‌شناسی موزه    71
فصل سوم: انسان‌شناسی نوین ایران و مطالعات انسان‌شناسان غیرایرانی    73
توسعة نهادی    85
فصل چهارم: چالش‌ها و پرسش‌های انسان‌شناسی در ایران    89
مقدمه    89
انسان‌شناسی ایران به‌مثابه مسئله‌ای انسان‌شناختی    91
مشکلات انسان‌شناسی ایران    98
چالش‌های و پرسش‌های گفتمانی و پژوهشی انسان‌شناسی    104
فصل پنجم: روش‌ها، راهبردها و مسائل آموزش    
               انسان‌شناسی در ایران    111
مقدمه    111
طرح مسئله    113
چرا تدریس کنیم؟    120
چه ‌چیزی را تدریس کنیم؟    126
چگونه تدریس کنیم؟    129
فنون و استراتژیهای آموزش انسانشناسی    139
نتیجه    142
فصل ششم: بررسی انتقادی مطالعات فرهنگ مردم در ایران    145
فصل هفتم: پیوندها و گسست‌های مطالعات فرهنگی و انسان‌شناسی    153
طرح یک مشکل: نزاع بر سر مطالعات فرهنگی    153
نزاع بر سر فرهنگ    157
تحول انسان شناسی به سوی مطالعات فرهنگی    160
تحول پارادایمی آموزش انسان‌شناسی    162
انسان‌شناسی تفسیرگرا، انسان‌شناسی پست‌مدرن
     و مطالعات و مطالعات فرهنگی                                     164
مردم‌نگاری و مطالعات فرهنگی    167
خود‌ـ انسان‌شناسی و مطالعات فرهنگی    171
فصل هشتم: بومی‌سازی علوم اجتماعی و انسان‌شناسی در ایران    177
مقدمه    177
مسئلة بومی    178
شالوده‌شکنی گفتمان بومی    183
بومی‌سازی و قدرت    188
بومی‌شدن    189
بومی‌بودن    190
بومی‌گرایی    190
بومی‌سازی    191
بومی‌نگری    191
نتیجه    191
فصل نهم: وضعیت علوم اجتماعی و انسان‌شناسی    
           در جهان اسلام و دانشگاه‌های عرب    195
ساختار آموزش در دانشگاه‌های کشورهای عربی    196
علوم اجتماعی در دانشگاه‌های کشورهای عرب    199
انسان‌شناسی در دانشگاه‌های جهان عرب    202
انسان‌شناسی بومی    208
فصل دهم: بازاندیشی، خلاقیت و فردیت: راهی برای شکوفایی
              نظری علوم اجتماعی و انسان‌شناسی در ایران    211

مقدمه    211
علوم اجتماعی راهی برای تحقق خود    216
علوم اجتماعی به‌مثابه سرمایة فرهنگی    219
علوم اجتماعی به‌مثابه هنر    221
علوم اجتماعی: بینش زیستن در جامعه مدرن    227
علوم اجتماعی راهی برای تقویت تخیل اجتماعی    229
چگونه به ارزش‌های فردی علوم اجتماعی آگاه شویم؟    230
فصل یازدهم: انسان‌شناسی و مدرنیتة ایرانی    233
انسان‌شناسی و ظهور رضا شاه پهلوی    245
انسان‌شناسی در دورة محمدرضا پهلوی    248
انسان‌شناسی و تحولات آن بعد از انقلاب اسلامی    250
کتاب‌شناسی    261
نمایه    273

 








مقدمه

کتاب حاضر، تلاشی است برای فهم چیستی، چرایی، چگونگی، چالش‌ها و چاره‌ها در انسان‌شناسی ایران از گذشته تا امروز و، در نهایت، تلاش برای توسعة آن از امروز تا فردا. این تلاش با این پیش‌فرض انجام شده که توسعة تمام دانش‌ها، اعم از علوم دقیقه تا علوم انسانی و اجتماعی، در هر نقطه از جهان، مستلزم فهم و ارزیابی انتقادی، دقیق و مستمرِ وضعیت گذشته و حال و ترسیم هدف‌ها و آرمان‌های آیندة آن است. انسان‌شناسی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
رویکرد غالب در این کتاب، انسان‌شناسیِ انسان‌شناسی است. به این معنا که در تمام فصول این کتاب، نگارنده تلاش کرده‌ام تا رویکردی درونی به انسان‌شناسی به‌طور عام و انسان‌شناسی به‌طور خاص در ایران داشته باشم. مراد از رویکرد درونی این است که سعی کرده‌ام از زاویة دید و چشم‌انداز یک کنش‌گر ایرانی که قریب به دو دهه در اجتماع دانشگاهی و علمی ایران در زمینة علوم اجتماعی و انسان‌شناسی به تحصیل، تدریس و تحقیق مشغول بوده‌ است، تجربة زیسته‌ام را در زمینة انسان‌شناسی توصیف و تحلیل نمایم. همچنین تلاش کرده‌ام تا حد ممکن رویکردی انتقادی به موضوع مورد بررسی‌ام اتخاذ کنم. در این رویکرد، توجه‌ام به توضیح و تحلیل مسائل و چالش‌های این رشته و گفتمان انسان‌شناسی در ایران بوده است. یعنی به‌جای ارائة توصیف‌های خام و کلی از وضعیت این دانش، تلاش کرده‌ام نسبت این دانش با جامعة ایران را توضیح داده و موانع و مشکلات ساختاری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجود در زمینة پژوهش و تدریس در این رشته را توضیح دهم. این رویکرد را نگارنده در کتاب ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران: انسان‌شناسی، سیاست و جامعه در ایران قرن بیستم (2006) به نحو مبسوط تشریح کرده‌ام. از آن‌جا که این کتاب به زبان انگلیسی منتشر شده و تاکنون به فارسی ترجمه نشده است، بر آن شدم تا ایده‌هایم در زمینة انسان‌شناسی ایران را به‌ صورت کتاب حاضر در اختیار علاقه‌مندان به حوزة انسان‌شناسی قرار دهم. البته کتاب حاضر کاملاً متفاوت با کتاب مورد اشاره است.
فصل نخست کتاب اگرچه مروری کلی بر تمام تاریخ شکل‌گیری و توسعة انسان‌شناسی در ایران از ابتدا تا عصر حاضر است، اما تمرکز عمدة آن بر توضیح و تحلیل متون و منابع انسان‌شناسی ایرانی قبل از عصر کنونی است. در این فصل متون و نوشته‌های انسان‌شناسانه در لابلای متون جغرافیایی، تاریخی، دینی، ادبی و علمی، معرفی و تحلیل شده است. تقریباً این اجماع بین مورخان انسان‌شناسی وجود دارد که مرحلة نخست شکل‌گیری دانش انسان‌شناسی در تمام ملت‌ها مرهون مورخان، ادبا و سیاحان و جغرافی‌دانان است. محمود روح‌الامینی این مرحله را «مردم شناسی بدون مردم‌شناس» نامیده است. در فصل نخست علاوه بر تشریح این مرحله از انسان‌شناسی ایران، تداوم این سنت انسان‌شناختی توسط ادبا و محققان فرهنگی مانند محمدعلی جمالزاده، جلال آل احمد و مهم‌تر از همه صادق هدایت را توضیح داده‌ام.
فصل دوم کتاب به بررسی انتقادی سنت‌های موجود انسان‌شناسی در ایران اختصاص دارد. نگارنده این سنت‌ها را از منظر نقش و جایگاه آن‌ها در جامعة ایرانِ معاصر دیده و ارزیابی کرده‌ است. از این دیدگاه، سه جریان یا سنت عمدة انسان‌شناسی ایران عبارتند از: سنت انسان‌شناسی اسلامی‌‌ـ ایرانی، انسان‌شناسی دانشگاهی و انسان‌شناسی غیررسمی. در این نوشته بر اساس میزان التزام و توجه انسان‌شناسی به جامعه و فرهنگ ایران، جریان‌های سه‌گانة فوق را به دو دستة «انسان‌شناسی متعهد» و «انسان‌شناسی بی‌هدف» تقسیم کرده‌ایم. آن‌گاه آسیب‌ها و نقدهای وارد بر انسان‌شناسی بی‌هدف و ضرورت‌های جامعة امروز ایران برای توجه به انسان‌‌شناسی به‌عنوان دانش بررسی علمی فرهنگ توضیح داده‌‌ شده است. برجستگی و تأکید اصلی این فصل بر توضیح امتیازات مطالعات انسان‌شناختی ادبای ایرانی از جهت سهم آن‌ها در ارائة دیدگاهی فرهنگی برای شناخت جامعة ایران است. همچنین در این فصل، ضمن نقد و تحلیل وجوه آسیب‌شناختی مطالعات انسان‌شناختی دانشگاهی در ایران، حوزه‌های تخصصی انسان‌شناسی که از منظر انسان‌شناسان ایرانی مغفول مانده، توضیح داده شده است.
فصل سوم کتاب با عنوان «انسان‌شناسی نوین ایران» به بررسی و معرفی مطالعات اتنوگرافیک یا مردم‌نگارانة نظام‌مند و روش‌مند نوین جامعة ایران اختصاص دارد. این مطالعات ابتدا توسط اروپایی‌ها شکل گرفت و سپس محققان ایرانی آن را توسعه دادند. بخش عمدة این مطالعات به شناخت جامعة عشایری ایران اختصاص دارد، بنابراین سهم چندانی در شناخت کلیت جامعة ایرانی ندارند. این فصل نوشتة برایان اسپونر از انسان‌شناسان امریکایی است که خود در بین عشایر بلوچستان ایران کار میدانی انجام داده است. در این فصل گزارش نسبتاً کاملی از مطالعات مردم‌نگارانة انسان‌شناسان غیرایرانی حاضر در ایران تا دهة 1980 میلادی را می‌توان مشاهده کرد. از این دهه به بعد، حضور انسان‌شناسان غیرایرانی به علت تحولات ناشی از انقلاب اسلامی کم‌رنگ شده است. طی چند دهة اخیر، بسیاری از مطالعات این انسان‌شناسان منتشر و برخی از آن‌ها نیز به زبان فارسی ترجمه شده است. این مطالعات هرچند ممکن است از نظر ایران‌شناسی یا مطالعات فرهنگی اهمیت چندانی نداشته باشند، اما از منظر تاریخ انسان‌شناسی ایران و نیز از جهت سهم کلی که در تاریخ انسان‌شناسی دارند، حائز اهمیت است. علاوه بر این، این مطالعات نمونه‌ها‌ی خوبی از شناخت مردم‌نگاری و کارمیدانی در معنای کلاسیک آن است.
فصل چهارم به چالش‌ها و پرسش‌های انسان‌شناسی در ایران اختصاص دارد. اگرچه عنوان فصل اشاره به کلیت انسان‌شناسی دارد، با وجود این، کانون اصلی این فصل تحلیل انتقادی مسائل تولید علم و پژوهش انسان‌شناسی در ایران است. تلاش کرده‌ام با تکیه بر دو دهه تجربه‌های زیستة آموزشی، پژوهشی و مدیریتی در زمینه‌های علوم اجتماعی و به‌خصوص انسان‌شناسی در ایران و، همچنین، با توجه و استفاده از مطالعاتی که در این زمینه موجود است یا نگارنده انجام داده‌ام، مشکلات پژوهش انسان‌شناختی را در ایران برسی کنم. برای این کار اولاً به دوره‌بندی تاریخی انسان‌شناختی در ایران پرداخته‌ام و سپس مسائل اصلی هر دوره را توضیح داده‌ام. ثانیاً در ابتدای این رویکرد، نظری مطرح کرده‌ام و در آن به برسی انسان‌شناسی ایران به‌مثابه مسئله‌ای انسان‌شناختی پرداخته‌ام. این رویکردی است که کل این کتاب بر آن استوار شده است. سپس در بخش دوم، دیدگاه‌های موجود دربارة مشکلات انسان‌شناسی در ایران را بیان می‌کنم، و در پایان چالش‌های گفتمانی انسان‌شناسی ایران مورد  تحلیل قرار می‌گیرد.
فصل پنجم به تحلیل وضعیت آموزش انسان‌شناسی در ایران اختصاص دارد. مباحث آموزش دانشگاهی کم‌تر موضوع بحث و گفت‌وگوهای محققان مسائل آموزش عالی ایران در طی سال‌های اخیر بوده است. اغلب کسانی که دربارة مسائل علوم انسانی و اجتماعی سخن می‌گویند به چالش‌های پژوهشی آن یا چالش‌های سیاسی توجه کرده‌اند. در این فصل نگارنده تلاش کرده‌ام تا با بررسی و گردآوری تجارب آموزشی برخی استادان انسان‌شناسی و تجربه‌های عملی آموزشی خودم که از سال 1370 تاکنون در دانشگاه‌های ایران تدریس می‌کنم، روش‌ها و فنون تدریس انسان‌شناسی و نیز اهداف، کاربردها و موضوعات مهم در تدریس این دانش را معرفی و تحلیل نمایم. در این فصل همچنین برخی راهبردها و روش‌های تدریس انسان‌شناسی فرهنگی و اجتماعی توضیح داده شده است. البته فنون و روش‌ها، استراتژی‌ها، اهدف و موضوعات معرفی شده اگرچه معطوف به رشتة انسان‌شناسی هستند، اما می‌توان این تجارب را تا حدودی حداقل برای تمام رشته‌های علوم اجتماعی نیز به‌کار برد.
فصل ششم به معرفی و نقد مطالعات فرهنگ مردم در ایران از ابتدای پیدایش این مطالعات (در آغاز قرن بیستم) به امروز اختصاص دارد. بخش اعظم مطالعات انسان‌شناسی در ایران به گردآوری فرهنگ مردم یا فولکلور اختصاص دارد. هدف ما از بررسی انتقادی تجزیه و تحلیل مفروضات نظری معرفت‌شناسانه و روش‌شناسانه ازمنظر انسان‌شناسی و، چگونگی کاربرد فنون گردآوری اطلاعات و شیوه‌های تجزیه و تحلیل آن‌هاست. استدلال کلی این فصل این است که در طی یک صد سال گذشته، جامعة ایران تحت‌تأثیر فرایندهای تحولی مانند شکل‌گیری دولت‌ مدرن، سیاست‌ها و برنامه‌های نوسازی فرهنگی و اجتماعی، شکل‌گیری و گسترش دانش‌های مدرن ازجمله علوم اجتماعی و انسان‌شناسی و گسترش روابط و مبادلات ایران و غرب و به‌خصوص تحت‌تأثیر مطالعات شرق‌شناسان، حوزة مطالعات انسان‌شناسی و فرهنگ عامه در ایران شکل‌گرفته و گسترش‌یافته است. اگرچه این مطالعات تا حدودی روند تکاملی طی کرده و امروزه نسبت به گذشته از انسجام، روایی و اعتبار علمی بیش‌تری برخوردارند، اما از کاستی‌های بسیاری رنج می‌برند که برای توسعة این مطالعات باید به نقد مبانی روش‌شناختی و معرفت‌شناختی آن‌ها پرداخت. در عین‌حال این مطالعات تاکنون مجموعه‌ای از دستاوردهای مهم در زمینة این دانش در ایران داشته‌اند که باید نسبت به آن‌ها وقوف و خودآگاهی داشت. این فصل تلاش می‌کند تا این دو مهم را به‌دست دهد.
فصل هفتم به تبیین نسبت‌های بین انسان‌شناسی و مطالعات فرهنگی اختصاص دارد. مطالعات فرهنگی دانش نسبتاً نوپایی است که مدعی مطالعة فرهنگ حوزة شناخته شدة انسان‌شناسی را دارد. در عین‌حال این دانش نوپا به‌مثابه دانش میان‌رشته‌ای، از یک‌سو تمام دانش‌های اجتماعی ازجمله انسان‌شناسی را از نظر روش‌شناختی و معرفت‌شناختی به چالش کشیده و، از سوی دیگر، انسان‌شناسی نیز طی سه دهة گذشته دستخوش تغییرات گسترده‌ای از نظر قلمرو فعالیت و ظهور رویکردهای تازه بوده است. در این فصل، تلاش شده تا این تحولات را تحلیل کرده و نسبت انسان‌شناسی و مطالعات فرهنگی را توضیح دهیم.
فصل هشتم به تحلیل گفتمان بومی‌سازی به‌مثابه مهم‌ترین بحث چالش‌برانگیز و معماگونة علوم اجتماعی و انسان‌شناسی در تمام جوامع غیرغربی و ازجمله ایران اختصاص دارد. این فصل، بررسی و تحلیل گفتمان از آرا و دیدگاه‌های مختلف در زمینة بومی‌سازی علوم اجتماعی و انسان‌شناسی در ایران است. هدف اصلی این بررسی، بیان اجمالی نحله‌های مختلف در زمینة بومی‌سازی و نقد آن‌ها و، ارائة یک دیدگاه متفاوت برای فهم بومی‌سازی براساس تفکیک مفهومی بومی‌سازی است.
رویکرد من در این بررسی بر مبنای مطالعات فرهنگی است. در این رویکرد، تبیین موضوعات از نظر پیوندهای مختلف بین قدرت و فرهنگ اهمیت دارد. بنابراین تلاش کرده‌ام تا با تفکیک مفاهیم مختلف در گفتمان بومی، مانند بومی‌بودن، بومی‌شدن، بومی‌سازی، بومی‌گرایی و بومی‌نگری وجوه قدرت آشکار و پنهان در گفتمان بومی را توضیح دهم و به‌جای موضع‌گیری مبتنی بر نفی یا اثبات آن، نشان دهم که در معنایی می‌توان به فرایند بومی‌سازی علوم اجتماعی پرداخت. برای تدوین این فصل، عمدتاً به مباحثی که در دو همایش تخصصی در زمینة بومی‌سازی علوم اجتماعی در ایران برگزار شد تکیه کرده‌ام. همایش نخست در روز 25 اسفند 1385 در «کنگرة ملی علوم انسانی: وضعیت امروز، چشم‌انداز فردا» توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در تهران برگزار شد. در این کنگره، یک نشست تخصصی ویژة بومی علوم اجتماعی تشکیل شد که در آن بیست تن از محققان علوم اجتماعی از ایران شرکت داشتند. دومین همایش در 8 خرداد 1386 با نام «علم بومی و علم جهانی: امکان یا امتناع؟ یادمان پروفسور سید حسین عطاس» بود که انجمن جامعه‌شناسی ایران آن را برگزار کرد. نگارنده در هر دو همایش مشارکت داشتم و براساس یادداشت‌هایی که از سخنرانی‌های این همایش‌ها برداشتم و همچنین رجوع به خلاصة مقالات همایش دوم، این فصل را تدوین کرده‌ام. علاوه بر این، به منابع لازم در این زمینه یعنی متونی که به بحث بومی‌سازی علوم اجتماعی پرداخته‌اند تا حد ممکن رجوع کرده‌ام. به‌هرحال، این بررسی داعیة آن را ندارد که ضرورتاً تمام ایده‌های مطرح در گفتمان بومی‌سازی در ایران را بازخوانی و بازاندیشی کرده است.
فصل نهم ترجمه‌ای است از گزارشی توصیفی از وضعیت انسان‌شناسی در دانشگاه‌های جهان عرب. نویسندة این گزارش خود استاد انسان‌شناسی در دانشگاه‌های عربی است و سال‌هاست که به تدریس این حوزه مشغول است. ارزش این فصل ارائة بینشی تطبیقی از وضعیت انسان‌شناسی در ایران با کشورهای نسبتاً مشابه ماست. این فصل نشان می‌دهد که مشکلات پژوهشی و آموزشی این رشته در ایران و کشورهای عربی، کم‌و‌بیش مشابه است، اگرچه در برخی زمینه‌ها مانند انتشار نشریات علمی، تشکیل انجمن‌های حرفه‌ای و توسعة این رشته، ایران وضعیت مطلوب‌تری دارد.
فصل دهم به موضوعی نسبتاً متفاوت از بحث‌های گذشته اختصاص دارد. در این فصل به بررسی نقش فردیت و خلاقیت در انسان‌شناسی و، از منظری عام‌تر، علوم اجتماعی پرداخته‌ایم. در این فصل دیدگاهی کاملاً متفاوت در زمینة کارکرد اجتماعی علوم اجتماعی ارائه شده و به‌جای تأکید بر کاربردهای ابزاری و اقتصادی این علوم، به نقش این دانش‌ها در زندگی فردی، تولید لذت، فضیلت و سرمایة فرهنگی کنش‌گران این رشته توجه شده است. به اعتقاد نگارنده، حلقة مفقودة علوم اجتماعی ایران، کنش‌گران علوم اجتماعی در کلیت فرایند آن‌هاست.
فصل یازدهم به بررسی نسبت بین انسان‌شناسی و مدرنیتة ایرانی اختصاص دارد. این فصل خلاصه‌ای از رویکرد نگارنده نسبت به انسان‌شناسی در ایران است که در کتاب ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران: انسان‌شناسی، سیاست و جامعه در ایران قرن بیستم (2006) تبیین شده است. در این فصل تلاش کرده‌ام نشان دهم که چگونه تحولات سیاسی یک قرن اخیر ایران مانند انقلاب مشروطه، روی کار آمدن خاندان پهلوی و انقلاب اسلامی، بر انسان‌شناسی در ایران و عمل‌کرد و توسعة آن تأثیر گذاشته است.
این کتاب نخستین کتابی است که به‌طور مستقل و انتقادی به بررسی تاریخ تکوین و توسعة انسان‌شناسی در ایران در ابعاد گوناگون آموزشی و پژوهشی می‌پردازد. پیش از این مقالات و کتاب‌هایی در این زمینه منتشر شده است، اما منابع و متون موجود به بررسی حوزة خاصی مثلاً مطالعات فرهنگ مردم اختصاص دارند و، اغلب جنبة توصیفی و ارائة گزارش تاریخی دارند. ناگفته پیداست که در این کتاب نیز جنبه‌های بسیاری از وجوه انسان‌شناسی ایران بررسی نشده است که نیازمند بررسی هستند. برخی از این ابعاد عبارتند از: مطالعات انسان‌شناختی ایرانیان مهاجر، موزه‌های انسان‌شناسی، بررسی جامع تاریخ مطالعات فرهنگ مردم و مطالعات انسان‌شناسی روستایی ایران. اگرچه در این کتاب موضوعات مذکور به‌ صورت جسته و گریخته و گاه مبسوط اشاره شده است، اما تحلیل و شناخت این موضوعات همچنان نیازمند بررسی‌های مستقل و جداگانه است.
در پایان لازم از جناب آقای علیرضا جاوید که زمینة انتشار این کتاب را فراهم کردند و با دقت و حوصله آن را ویرایش نموده و متن را از نظر سبک نگارش منسجم و یک‌دست کردند صمیمانه تشکر و تقدیر مینمایم. از مدیریت انتشارات نسل آفتاب برای انتشار کتاب تشکر قلبی می‌کنم. همچنین لازم از جناب آقای دکتر محمد فاضلی که در نگارش فصل دوم این کتاب با نگارنده مشارکت داشتند قدردانی نمایم.

نعمت‌الله فاضلی
مهر 1388