یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

نگاهی کوتاه به سینمای مستند سوئد



      نگاهی کوتاه به سینمای مستند سوئد
ما آرت کوسکین، فرانچسکو بونو ترجمه : محمدرضا فرزاد

فیلم مستند نقش بسیار ویژه ای در سینمای سوئد بازی می کند. این ژانر سینمایی ثبت کننده تحولات و تغییرات نامحسوس جامعه ی آرام سوئدی ست. بسیاری از بهترین فیلمسازان آثار بلند داستانی ، اصولا نخستین و بهترین آثار خود را در ژانر مستند ساخته اند ، کسانی چون " آرنه سوکسدورف " از تاثیرگذارترین فیلمسازان دهه پنجاه و شصت ، سازنده فیلم " فلوت و پیکان " ( 1957 ) ، و " پسرک درخت نشین " ( 1961 ) که در مرز داستان پردازی و روایت مستند به سر می برد. آثار مستند ، خود از دل سینمای ( از نظر سیاسی ) رادیکال و شتابزده ی اواخر دهه شصت ظهور کردند. لیکن پس از چندی به آثار بلند و اندیشمندی تغییر چهره دادند .  این آثار اغلب با حمایت چندین تهیه کننده و سرمایه گذار خصوصی خوش ذوق در شهرهای بزرگی چون مالمو ، یوته بوری و استکهلم و شهر دانشگاهی اوپسالا ساخته شدند. در سینمای مستند سوئد به ندرت مستندهایی به سبک گزارش های تلویزیونی و یا " کله های سخنگو " دیده می شود. مستند آن ها سینمای صوت و تصویر ناب بر پرده نقره ای عریض است. مستندی که گاه مرزهای واقع نمایی را نیز زیر پا می گذارد . یکی از درخشان ترین چهره های این نوع سینما " یان تروئل " است . کارگردان بزرگی که با ساخت فیلم های مشهوری چون " مهاجران " ( 1970-1969) و " سرزمین نو " ( 1971-1970 ) سایه ی عظیم خود را بر تمامی فیلم های مشهور دهه ی 70 گسترد و سپس به ساخت آثاری ارزشمند در ایالات متحده روی آورد: " عروسی زاندی " ( 1974 ) .   
تروئل در دهه هشتاد با ساخت فیلم " پرواز عقاب " ( 1982) – که نامزد  دریافت جایزه اسکار هم شد- گاهشمار سینمایی درخشانی از سفر سیاح بزرگ سوئدی – " سولومون آندری " – با بالون به شهری قطبی در آستانه تحویل قرن بیستم ؛ فصلی ارزنده از سینمای سوئد را رقم زد. او در ابتدا با ساخت دو مستند " سرزمین رویاها " ( 1988 ) و " ال کاپیتانو- مرثیه ای سوئدی " ( 1991) خود را به عنوان چهره ای منحصر به فرد معرفی کرد. فیلم سه ساعته ی " سرزمین رویاها" با بهره گیری از گفتارها و شرح احوال مردم و استفاده از آرای شخصی یک روانشناس امریکایی به ماهیت سلطه ی بوروکراتیک و چالش های ذهن و تخیل خلاق در مواجه با آن می پردازد. " مرثیه ای سوئدی" مستندی ست جاده ای در وصف ناکجاآبادی ناشناخته براساس قتلی ترازیک و واقعی ، فیلمی که کالبدشکافی دقیقی از ذات خشونت به دست می دهد، احساساتی نمی شود و قضاوتی نمی کند. مرثیه ای سوئدی در سال 1992 جایزه شیر نقره ای فستیوال بین المللی ونیز را دریافت می کند. فیلم جدید تروئل با نام " هامسون " ( 1996 ) داستان اندوهبار نوبلیست نروژی " کنوت هامسون " است ، نویسنده ای که در دهه هشتم عمرش ، از اشغال کشورش توسط نیروهای نازی در جنگ جهانی دوم ، حمایت کرد. از فیلمسازان دیگر سینمای مستند باید از " مای وچسلمان " یاد کرد. او با کارگردانی هوشیارانه اش در فیلم " حماقت یا جنایت " ( 1990 ) فصول مشترک عرصه ی خصوصی و عمومی و عرصه های ذهن و عین را از میان بر می دارد. او که اصولا به ترسیم معضلات و مشکلات مناطق صنعتی و نظامی و مسائل پناهندگان آواره دل بسته است ، بیان رسایی از شرایط اجتماعی و تاریخی جامعه امروز کشورش به دست می دهد. و در سال های اخیر " ماریانه آرنه " با ساخت فیلم جنجال برانگیز " پسر زیاد ، مرد کم " ( 1990) بی آن که به دام جزم اندیشی های افراطیون فمنیست بیفتد ، شرحی تامل برانگیز از روند ذهنی " مرد شدن " و کسب هویت مردانه پیش رو می گذارد. او در ساخت این فیلم از همکاری یک روانشناس مکتب یونگ با نام " ریگور روبرت " بهره می گیرد و به بررسی میراث اسطوره ای و کهن الاگویی مردان و پسران سوئدی در بستر تامل درباب شمایل هایی چون سیاان ، جنگاوریان و قهرمانان می پردازد. اگر بعد از " آرنه سوکسدورف " بخواهیم در عرصه ی سینمای سوئد از چهره جهانی دیگری نامی ببریم باید از " استفان یارل " نیز سخنی به میان آوریم. دهه ی هشتاد را باید دهه ی تاخت و تاز " یارل " با ساخت مستندهای قوم نگار وبوم نگار دانست ؛ آثاری چون " انتقام طبیعت " ( 1983 ) و " تهدید " ( 1987 ) . اما شاید جالب ترین اثر او سه گانه ی دهه ی شصتی وی باشد. یارل در سال 1968 ، " به ما می گویند وصله ی ناجور " ( 1968 ) را می سازد ، اثری تکان دهنده درباره ی سقوط و زوال اخلاقی  دو جوان ، فیلمی درباره ی مطرودان و بی کسان جامعه . فیلم دیگر این تریلوژی " زندگی تباه شده " ( 1979 ) روایت مرگ رقت بار قهرمان این فیلم مستند– در طی دوران فیلمبرداری این فیلم - بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر  است.  و فیلم سوم " قرارداد اجتماعی " ( 1993 ) تصویر زندگی " کنتا " ی پنجاه ساله را در کنار پسر جوانش ترسیم می کند ، تصویری که در حواشی خیابان ها ، در کوچه ها ، و در کنار تزریقی ها و بی خانمان ها شکل می گیرد. او از سبک سینماوریته ی دهه 60 دل می کند و در پایان دهه 90 به سبک کاملا خودآگاهش که بوی " متافیلم " نیز می دهد ، روی می اورد. او در مستندهای پایانی کارنامه سینمایی اش در برابر دوربین می ایستاد ، و غالبا نقش یک ناظر را در صحنه های فیلم بازی می کرد.  از مستندهای اخیری که مرزهای قواعد ژانر مستند را بیش از پیش گسترش دادند باید به فیلم های موسوم به " یورد بورو" ی راینر هارتلب اشاره کرد. این فیلم ها که در اصل به سفارش تلویزیون ساخته شده اند ، از سال 1972 و با روایت راینر هارتلب از یک کلاس درس در حومه شهر استکهلم آغاز می شوند. سال ها بعد کارگردان با ساخت " روزی روزگاری دخترکی " ( 1988 ) سرگذشت یکی از بچه های هفت ساله ی فیلم نخست را که حالا زن خانه داری شده پی می گیرد. اخرین فیلم این مجموعه ی دنباله دار مستند با نام " یک پیتزا در یورد بورو " ( 1994 ) جایزه " سوسک طلایی" بهترین فیلم سال 1995 سینمای سوئد را از آن خود می کند.این مجموعه نیز همچون تریلوژی " یارل" فارغ از روایت سرگذشت ها ، حکایت تحول یک اجتماع است . از مستندسازان بزرگ سوئد که از دهه 60 سطور زیبایی از دفتر سینمای مستند این کشور را رقم زده اند یکی هم " اریک نیلسون " است . ژانر مستند ، نزد او به مقاله ای فلسفی می ماند. یکی از این آثار که در دهه نود آن را می سازد : " اسم مستعار" نام دارد. ماجرای این فیلم، بسیار شگفت انگیز و فیلم بسیار به جوهره ی سینمای مستند نزدیک است : بازنمایی غیاب و نه حضور.
نیلسون به طور ناگهانی عکس ها و یادداشت ها و حلقه فیلم های فردی را در سطل آشغالی در وسط استکهلم پیدا می کند و از آن پس به جستجوی هویت مرد عکس ها بر می آید. کشفی و جستجوی هویت فرد گمنام همزمان توسط فیلمساز و مخاطب صورت می گیرد، فیلم از میل به شناخت ، میل به دانستن  سخن می گوید ، نیلسون بی وقفه سراغ بریده تصاویر و اصوات می رود و هویت مرد گمنام را شناسایی می کند . از سوی دیگر عرصه ی سینمای مستند عرصه ی تاخت و تاز کارگردانان زن سوئد است ، البته این خصیصه در کشورهای دیگر اروپایی نیز دیده می شود : برای مثال فیلم زیبای " شجاعت زیستن " ( 1983 ) ساخته ی " اینگلا روماره " فیلمی ست درباره ی حکایت مرگ دوست فیلمساز بر اثر سرطان . روماره در این فیلم به هیچ قاب و دکوپاژ از پیش معینی وفادار نمی ماند، دوربین آزادانه به هر کجا که بخواهد سرک می کشد. در فیلم تکان دهنده ی دیگری در همین حال و هوا " آگنتا الرس یارلمان " -مستندساز باهوش سوئدی – دوستش –ژان – را ( که اخیرا در یک تصادف رانندگی دچار آسیب مغزی شده است ) در برابر دوربین قرار می دهد. این فیلم " آن سوی دره ، آن سوی غم " ( 1983 ) در واقع نه تنها پرده از فجایع انسانی جاری در یک نظام غلط بیمارستانی بر می دارد بلکه نمونه ی زیبایی از قدرت  سبکی کاملا شخصی را در عرصه سینمای مستند به نمایش می گذارد. چرا که کارگردان هم خود و هم دلبستگی شدیدش به موضوع فیلم را که همان دوستش باشد ، از چشم دوربین پنهان نمی کند. در عین حال ژان که در زمان تصادف ناگوارش ، خود یک دانشجوی رشته فیلمسازی بوده نیز نقش ویژه ای را در شکل گیری و کارگردانی فیلم بازی می کند. گرایش کاملا متفاوتی را در عرصه فرم می توان در فیلم " استفانیا لوپز سونستدت " با نام " صفرهایی که نزدیک می شوند00000 " دید . موضوع چندان خاص نیست : روند طراحی ، ساخت و پرتاب اولین ماهواره سوئدی. نتیجه کار ، قصه ای ست جذاب درباره ی تکنولوژی در مقام یک ابزار هنری ، سفری هیجان انگیز به چشم اندازهای ذهن و شعر غریب ارقام ، فرمول ها ، ماتریس ها و مدل ها . ویژگی حائز اهمیت فیلم در چگونگی به تصویر درآمدن ایده ها و سفرهای ذهنی به مدد عکس های رایانه ای و بازسازی شده ای ست که در برابر ما مجسم می شوند ؛ بدین اعتبار، فیلم ، خود به بخشی از فرآیندی معرفت شناختی تبدیل و بیانگر درونمایه ی خود می شود: تکنولوژی ( فیلم ) به مثابه هنر.
از آثار مشهور دیگر مستندسازان زن می توان به " پلنگ آبی " ( 1989 ) یا " شمن " ( 1994 ) و  مستند شعرگونه ی " الیزابت فون برگ " و " زن یک شرط پنجاه پنجاه است " ساخته " کریستینا اولوفسون "  اشاره کرد. فارغ از این که نباید از مستندهای " نینا هدینوس " و " دوبر اوکا کارنرود " و " سولویگ نوردلند " و بسیاری زنان دیگر نیز غافل ماند. از خطوط اصلی دیگر سینمای سوئد باید به " مستند واکاوی " نیز اشاره کرد. واکاوی در این مقام هم به معنای گشت و گذاری تاریخی ست و هم گشت و گذاری جغرافیایی ؛ گاه نیز آمیزه ای از این دو است. برای مثال در فیلم تکان دهنده " په آ هالم کوییست " با نام " بازگشت به آرارات " ( 1988 ) که به کشتار مردم ارمنستان در سال 1915  توسط نیروهای ترک می پردازد. تصاویر دهشتناک و حزن انگیزی از اوضاع رقت بار بازماندگان کشتار و نسل جدید مردم ارمنستان ، ارائه می دهد و گزارش تاریخی و جغرافیایی واقعه با یکدیگر در می آمیزند. هالم
 کوییست در سال های اخیر نیز با آثاری چون " شیر غزه " ( 1996 ) و " سرزمین نا امن " ( 1993 ) به مشکلات زندگی دشوار مردم فلسطین پرداخته است. در ادامه باید به همنشینی گروهی از نخبگان سینمای سوئد در ساخت فیلم های مستند گزارشی اشاره کرد. گروهی متشکل از " کریستیان پتری " نویسنده/کارگردان ، " یان روند " فیلمبردار/ کارگردان ، " بیورن سودربرگ " مستندساز/روزنامه نگار و دیگرانی که در ساخت فیلم هایی چون " تنگ تانا " ( 1989 ) و " آتلانتیک " ( 1995 ) همکاری داشتند. مستند شاعرانه ی پتری با نماهای " پیتر گریناوی" وارش سفری ست در میان اقیانوس اطلس ، از جزیره ای در شمال جرجیا برفراز کوه هایی که از دل دریا برآمده اند و چشم اندازهایی ذهنی برساخته اند. از دیگر گونه های فرعی سینمای مستند سوئد ، باید به مستند های نوستالزیک ، مستندهای خاطره و اندوه اشاره کرد. آثاری که به فقدان همدلی و فردیت ، زوال معنا و احساس از خودبیگانگی انسان مدرن نظر دارند ؛ آثاری " چون زمان نامی ندارد " ( 1989 ) اثر استفان یارل که از جزییات کسالت بار و اندوه جاری در زندگی زوج پیر کشتکاری می گوید. یا " روزگاران روشن " ( 1989 ) که به تصویر شرایط کاری گروه کارگران مرکز انرژی هسته ای سوئد می پردازد.  



آنچه خواندید ترجمه ای بود از فصل " سینمای مستند سوئد " در کتاب " سینمای سوئد"  نوشته " ما آرت کوسکینن " و " فرنچسکو بونو " ، نشر موسسه فیلم سونسکا سال 1996.


*. An Excerpt from “ Film in Sweden “ edited by Maaret Koskinen , Franceso Bono, Svenska Film Institute , !996. Translated into Persian  by Mohammadreza Farzad .

آدرس الکترونیک مترجم:  

lorcalvin@gmail.com