یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

...چون نخواهیم دانست که نمی دانیم



       ...چون نخواهیم دانست که نمی دانیم
عاطفه اولیایی

رفتار انسان معمایی است که همیشه  به راحتی قابل گشودن نیست.  بدبختانه یا خوشبختانه،  تصمیماتمان همیشه مبنی بر سنجش جوانب مختلف آن از دید  فلسفی نیست.   سؤال این جاست که چرا فقط موضوعات مرگ و زندگی را به این محک می گذاریم و نه هر تصمیمی را؟  روشن است!  زیرا که  بی نهایت خسته کننده است.  پس چگونه تصمیم می گیریم؟  به بایگانی زندگیمان مراجعه کرده و بر پایه ی گفتگوهایی که در گذشته با خود داشته ایم در این یا آن راه قدم می گذاریم.  البته  هر مورد، حتی قدم برداشتن ابتدا با پای راست یا چپ  را می توان مورد بحثی درونی قرار داد و بالاخره تصمیم گرفت، ولی واقعا چند درصد از کارهایمان را  بر اساس تصمیماتی چنین موشکافانه انجام می دهیم؟  در این مباحثات، تا کجا پیش می رویم؟ و تا کجا باید پیش رفت؟ مشکل آنجاست که برخی اصلا توجهی به این موضوع ندارند و تقریبا هیچگاه اخلاقیات  را در نظر نمی گیرند. و تعدادشان هم کم نیست و محدود به جوانان بی تجربه هم نیستند. البته قانونی علیه اخلاقی فکر نکردن نیست ( و چه بسا بر عکسش صادق است!). نتیجه آن که درصدی از مردم به راه های کم اصطکاک تر پای می گذارند،   راه هایی که برای پیمودنش درگیر  مقاومتی حداقل خواهند بود،  اما  از سوی دیگر در همه ی جوانب زندگی نیز همچو کودکی پنج ساله عمل نمی کنند. پرسش این است که سرچشمه ی  راهنمای عمل اینان چیست؟  معیار ارزشی شان چیست،  یا بهتر است بپریسم چه کسی برایشان معیار گذاری می کند؟  البته با طیف گسترده ی رفتار های انسانی  امکان بررسی همه ی آن  ها نیست لیکن نظر به آن کنیم که بیشتر از آن شنیده ایم و شاید می تواند  بیشتر بر تصمیماتمان مؤثر باشد : احساس عدم امنیت.

در چه موردی احساس عدم امنیت  می کنیم؟   زمان به من نشان داده است که  با  یاوه سرایی هایی که معیار های  سنجش زنده بودن  شده اند و روز به روزهم  متکثرمی شوند،  احساس عدم امنیت  نه استثنا بلکه قاعده شده است. احساسی که همگی دچار تأثیرش بر اعمالمان بوده  و یا هستیم.   این احساس چنان در روان برخی از ما  ریشه کرده که ‌ بدون وقوف به آن،‌ کل زندگیشان  بر محور آن می چرخد؛ از شغلی که انتخاب می کنند گرفته، تا لباسی که به بر می کنند،  تا انتخاب دوستان و حتی غدایی که می خورند؛ والبته نظرات و اعمال سیاسی شان را نیز از قلم نینداریم.

ولی چه امری احساس عدم امنیت را  نامطلوب می کند؟ در بسیاری موارد اخلاقیات و احساس عدم امنیت شباهت های بسیار داشته و در مواردی کاملا متضادند.  در مورد اخلاقیات، پس از مشخص کردن  آن که در پی چه نوعی از زندگی  «هستیم»  به برنامه ریزی عقلانی می پردازیم.  در مورد احساس عدم امنیت،  آنچه را که در پی اش «نیستیم» مشخص می کنیم. در ظاهر بسیار مشابهند اما تفاوتشان ظریف است.

برای روشن شدن مطلب،  به  مثالی پیش پا افتاده متوسل شویم:  مثلا  فکر می کنید اگر دخترتان بگوید که  تصمیم گرفته روی بازویش خالکوبی بزرگی  کند و حلقه ای هم به بینی اش بیندارد ( و شما یا او هندو هم نیستید)، برخوردتان چیست؟  فکر به عواقب  این تصمیم فرزندتان و  حرف و سخن دوست و آشنایان ، خود،   جهنمی است در انتظار شما.  این  موردی است از آنچه نمی خواهیم بر سر مان بیاید. در نتیجه سعی در منصرف و محدود کردنش خواهیم داشت تا  تصمیم وی ما را دچار چنان جهنمی نکند.  ظاهرا این مورد بسیار  شبیه به موردی  اخلاقی است.  لیکن تفاوتی جزیی، این دو را از هم متمایز می کند:  آن که  تصمیم گیرنده کیست؟

احساس عدم اعتماد به  نفس ، فردیت انسان  و استقلال وی را زدوده و آنها را با ملقمه ای از توقعات دیگران ( از خانواده و دوست گرفته تا همکار، رسانه ها و البته  حکومت)‌ جایگرین می کند.  با پرهیز از گفتگو های  فلسفی و اخلاقی درونی و با خود، به آنچه تبدیل می شویم که دیگران می خواهند ببینند و تصمیماتی خلاف خواست آن ها نخواهیم گرفت.    البته می توان چنین زندگی کرد و با همه هم کنار آمد، اما مساله در آن است که نمی دانیم که نخواهیم دانست. مثلا نخواهیم دانست واقعا هزینه ی هر تصمیمی که  خود  گرفته بودیم در مقابل آن که برایمان گرفته اند چه می بود؟ شاید چندان هم سنگین نبود و شاید  ما را از زندگی راضی تر می کرد! هزینه ی رعایت بسیاری هنجار ها طبق توقعات دیگران بسیار بالاست و ریشه در احساس عدم اعتماد به  نفس دارد.  بد تر  آن که معیار هایی که دیگران ساخته و پرداخته اند،  خود نیز چندان ثابت نیستند و مانند مد تغیر می کنند.  بسیاری  از هنجار های اجتماهعی چند دهه ی  پیش، امروزه دیگر مطرح نیستند  و از جمعیتی به جمعیت دیگر،‌بسیار متفاوت اند.  با نسبی کردن فردیت به  توقعات حلقه ی دوستان،  از  بسیاری عوامل  فاکتور می گیریم که مهمترینشان  عاملیت خود است.

و اما جنبه ی دیگر هزینه ی عدم اعتماد به نفس، بلایی است که با فرا فکنی بر سر دیگران می آوریم.   تقریبا هر آنچه در رابطه با دوستان و نزدیکان از ما سر می زند،  می تواند تراوشی از این احساس باشد.   برخودمان با دیگری، همچو  دیگر رفتار های انسان بسیار ذهنی است.   معمولا در روابطمان  با یکدیگر از معیار های نانوشته و به زبان نیاورده ای پیروی می کنیم تا حریم یکدیگر را نشکنیم. گسترده ی  این حریم در مورد هر رابطه ای  متفاوت است. ولی اگر خوب تعمق کنیم،   بسیاری از اوقات ،  معیار های کنترل رفتار دیگران، نه برای رعایت موازین اخلاقی، بلکه  برای آسوده کردن احساس عدم امنیت  خود از طریق  تحمیل  این معیار ها بر دیگران شکل گرفته اند. امنیتی که به این شکل کسب می شود  به جز  پنداری پوچ نیست.

جالب توجه آن که هر قدر کسی را بیشتر دوست بداریم، حلقه  را تنگ تر می کنیم. این معیار های خود ساخته بر اساس احساس عدم امنیت، نه تنها برای خود بلکه  برای  دیگران نیز هزینه ای بالا دارد.  رجوع به  معیار های اخلاقی گاهی  پاد زهری  بر این احساس است  لیکن حلال  مشگلات نیست.  این احساس لعنتی شاید همین فردا که در آینه نگاه می کنیم و ظاهرمان را مطابق پارادایم  زیبایی نسل مان نمی بینیم  به روحمان  چنگ بیاندازد و رأی آینه  به عمل جراحی بینی،  پوست کشی  یا حداقل پنهان کردن جای پای زندگی درپس رنگ  مو و زینت آلات باشد!

اما این پارادایم زیبایی، تصمیم کیست؟  شاید یکی از تصمیم گیرندگان خود ما باشیم که به  لباس بد ریخت، یا ماشین کهنه  و ..... دیگری می خندیم.  تهیه ی فهرستی از باید و نباید ها برای دیگران چندان سخت نیست. و آسان تر، حمله به آن ها به جرم  انجام عملی « غیر اخلاقی»   ولی در واقع به دلیل سرپیچی از فهرستمان است.

 

 

 


*********
این مطلب بخشی از کتابی است که به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه  انتشار این مطلب بدون اجازه  کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد  منابع 
درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن خذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در  شکل  کتاب منتشر خواهد شد.


******************
http://telegram.me/atefeholiai


صفحه ی عاطفه اولیایی در انسان شناسی و فرهنگ: 

http://anthropology.ir/oliaiatefe