یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا

گرانی ها و شب عید !!!


رباعیات
رفتم به مطب از پی سی تی اسکن
با دفتری از بیمه، ولی بی اسکن
دکتر نگهی کرد به من از سر خشم
گفتا که:علاج تو نگردد ممکن!
رفتم نخود و پسته و کشمش بخرم
از قیمت آن دود بر آمد ز سرم
تا چانه زدم، خورد به من اردنگی
چندی است گرفتار، به درد کمرم!
در غرفه اجناس وطن رفتم دوش
پر بود ز مشتری ولیکن خاموش
بر جدول قیمت چو نظر افکندم
دیدم که شده بهای مصرف مخدوش!
در خواب، پریشان ترم از بیداری
گردیده نصیب من ملالت باری
هرچند که خوش حسابم از نوسازی
مستأصلم از عوارض و خودیاری!

 


 گرانی ها و شب عید !!!

 

سازگارها...!
از گرانجانی همیشه با گرانی ساختیم
نیمه جان گشتیم و با این نیمه جانی ساختیم
مثل مرتاضان هندی روز و ماه و سال را
لب فرو بستیم و با بی آب و نانی ساختیم
کاخ و ویلاهای عالی، باغهای باصفا
جمله را دیدیم و با بی خانمانی ساختیم
چند روزی با حقوق و مابقی برج را
با چنان سگدو زدنهایی که دانی ساختیم
کاسبان را غالباً بی رحم و اخمو یافتیم
با ترشرویی و نرخ آن چنانی ساختیم
نسیه از بقال و قرض و قوله از همسایگان
الغرض این گونه با دنیای فانی ساختیم
هرکه آمد چند روزی وعده ای فرمود و رفت
با سخنرانی و با نطق چاخانی ساختیم


 

گرانی ها و شب عید !!!