چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
گزیدهای از بهترین اشعار نادر نادرپور
نادر نادرپور شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی 16 خرداد 1308 در کرمان به دنیا آمد. او از نوادگان رضا قلی میرزا پسر ارشد نادرشاه افشار بود. نادرپور پس از به پایان رساندن دوره دبستان درکرمان به تهران رفت و دوره متوسطه در دبیرستان ایرانشهر تهران تمام نمود و در سال 1328 برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت.
در سال 1331 پس از دریافت لیسانس از دانشگاه سوربن پاریس در رشته زبان و ادبیات فرانسه به تهران بازگشت. وی از سال 1337 به مدت چند سال در وزارت فرهنگ و هنر در مسئولیتهای مختلف به کار مشغول بود. نادرپور در سال 1346 در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور در تأسیس کانون نویسندگان ایران نقش داشت و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیئت دبیران کانون انتخاب گردید.
نادرپور مرداد ماه 1359 از تهران به پاريس رفت و تا ارديبهشت ماه 1365 در آن شهر اقامت داشت. در همانجا، به عضويت افتخاری اتحاديه نويسندگان فرانسه برگزيده شد و در مجامع و گردهمايی های گوناگون شرکت نمود. پس از آن به آمریکا رفت و تا پایان عمر در این کشور به سر برد. نادرپور به زبان فرانسه آشنایی کامل داشت. وی اشعار و مقالاتی را به زبان فارسی ترجمه نمود.
مجموعههای شعر او «چشمها و دستها»، «دختر جام»، «شعر انگور»، «سرمه خورشید»، «گیاه و سنگ نه، آتش»، «از آسمان تا ریسمان» «شام بازپسین»، «صبح دروغین»، «خون و خاکستر» و «زمین و زمان» چند سال پیش توسط انتشارات نگاه تجدید چاپ و به همراه یادداشتها و توضیحات و با مقدمهای از شاعر، برای سومین بار در یک مجلد عرضه شدند. نادرپور 29 بهمن 1378 در لسآنجلس بر اثر حمله قلبی از دنیا رفت.
بهترین اشعار نادر نادرپور
سرمه خورشید
من مرغ کور جنگل شب بودم
باد غریب، محرم رازم بود
چون بار شب به روی پرم میریخت
تنها به خواب مرگ، نیازم بود
هرگز ز لابلای هزاران برگ
بر من نمی شکفت گل خورشید
هرگز گلابدان بلور ماه
بر من گلاب نور نمی پاشید
من مرغ کور جنگل شب بودم
در قلب من همیشه زمستان بود
رنگ خزان و سایه تابستان
در پیش چشم من همه یکسان بود
می سوختم چو هیزم تر در خویش
دودم به چشم بی هنرم میرفت
چون آتش غروب فرو میمرد
تنها، سرم به زیر پرم میرفت
یک شب که باد، سم به زمین میکوفت
و ز یال او شراره فرو میریخت
یک شب که از خروش هزاران رعد
گویی که سنگپاره فرو میریخت
از لابلای توده تاریکی
دستی درون لانه من لغزید
وز لرزهای که در تن من افتاد
بنیاد آشیانه من لرزید
یک دم، فشار گرم سرانگشتش
چون شعله، بالهای مرا سوزاند
تا پنجهاش به روی تنم لغزید
قلب من از تلاش تپیدن ماند
غافل که در سپیده دم این دست
خورشید بود و گرمی آتش بود
با سرمهای دو چشم مرا وا کرد
این دست را خیال نوازش بود
زان پس، شبان تیره بیمهتاب
منقار غم به خاک نمالیدم
چون نور آرزو به دلم تابید
در آرزوی صبح، ننالیدم
این دست گرم، دست تو بود ای عشق
دست تو بود و آتش جاویدت
من مرغ کور جنگل شب بودم
بینا شدم به سرمه ی خورشیدت
**************
افسوس ! ای که بار سفر بستی
کی میتوانم از تو خبر گیرم؟
گفتی به من که باز نخواهی گشت
اما چگونه
دل ز تو برگیرم؟
دیگر مرا امید نشاطی نیست
زین لحظهها که از تو تهی ماندند
زین لحظهها که روح مرا کشتند
وانگه مرا
ز خویش برون راندند
گر شعر من شراره آتش بود
اینک به غیر دود سیاهی نیست
گر زندگی گناه بزرگم بود
زین پس
مرا امید گناهی نیست
آری، تو آن امید عبث بودی
کاخر مرا به هیچ رها کردی
بی آنکه خود به چاره من کوشی
گفتی که
درد عشق دوا کردی
چشم تو آن دریچه روشن بود
کز آن رهی به زندگیم دادند
زلف تو آن کمند اسارت بود
کز آن
نوید بندگیم دادند
اینک تو رفتهای و خدا داند
کز هر چه بازمانده، گریزانم
دیگر بدانچه رفته نیندیشم
زیرا از
آنچه رفته پشیمانم
خواهم رها کنم همه هستی را
زیرا در آن مجال درنگم نیست
در دل هزار درد نهان دارم
زیرا دلی
ز آهن و سنگم نیست
بیم سیمرغ
سیمرغ قلههای کبودم که آفتاب
هر بامداد، بوسه نشاند به بال من
سر پیش من به خاک نهد کوهسار پیر
وز آسمان فرو نیاید خیال من
چون چتربالها بگشایم فراز کوه
گویی درختی از دل سنگ آورم برون
در سینه پرنده رنگین کوهسار
منقار تیز خویش فرو کنم به خون
در آسمان پاک، نبیند کسی مرا
جز ریزتر ز خال سپید وب ای
آن گونه میپرم که به چشم وب ها
گویی ز کوه میگسلد سنگپارهای
مغرورتر ز فله در ابر خفتهام
از پشت من نمیگذرد سیل بادها
نقش خجسته ایست به چشمان آسمان
سیمای من در آینه بامدادها
چون از فراز کوه نظر میکنم به خاک
بال از هراس من نگشاید پرندهای
اشک آورم به چشم تماشاگر حسود
تا شور کینه را ننشاند به خندهای
**************
خطبههای بهاری
بهار با نفس گرم بادها آمد
زمین، جوانی ازو جست و آسمان از او
گلوی خشک درخت چنان فشرده شد از بغض
که برگ، سر بدر آورد چون زبانی
از او
بنفشه، بوی سحرگاه خردسالی را
به کوچههای مه آلود بی چراغ آورد
نگاه نرگس همزاد خاکی خورشید
به راه خیره شد و صبح را به باغ آورد
طلای روز در آیینههای جوی چکید
چمن ز روشنی و آب، تار و پود گرفت
شکوفهها همه چون پیلهها شکافته شد
هوا لطافت ابریشم کبود
گرفت...
**************
در چشم دیگری
در آسمان آبی این چشم ناشناس
چون آسمان خاطره من وب ایست
دیدم تو را که جلوه کنان در نگاه او
با من چنانکه بود، هنوزت اشارهایست
میبینمت هنوز درین چشم ناشناس
این چشم ناشناس که رفت از برابرم
گویی تویی که باز چو خورشید شامگاه
میتابی از دریچه روزن به خاطرم
من مانده بر دریچه این چشم ناشناس
چون دزد آشنا که بکاود ز روزنی
شاید چو نور ماه، درایم به خوابگاه
بینم که در سیاهی شب، خیره بر منی
اشعار نو نادر نادرپور
باغ
کافی نبود و نیست هزاران هزار سال
تا بازگو کند
آن لحظه گریخته جاودانه را
آن لحظه را که تنگ در آغوشم آمدی
آن لحظه را که تنگ در آغوشت آمدم
در باغ شهر ما
در نور بامداد زمستان شهر ما
شهری که زادگاه من و زادگاه توست
شهری به روی خاک
خاکی که در میان کوکب وب ایست
**************
در هرچه هست و نیست
در مرگ عاشقانه نیلوفران صبح
در رقص صوفیانه اشباح و سایهها
در گریههای سرخ شفق بر غروب زرد
در کوهپایهها
در زیر لاجورد غم انگیز آسمان
در چهره زمان
در چشمهسار گرم و کف آلود آفتاب
در قطرههای آب
در سایههای بیشه انبوه دوردست
در آبشار مست
در آفتاب گرم و گدازان ریگزار
در پرده غبار
در گیسوان نرم و پریشان بادها
در بامدادها
در سرزمین گمشدهای بی نشان و نام
در مرز و بوم دور و پریوار یادها
در نوشخند روز
در زهرخند جام
در خالهای سرخ و کبود ستارگان
در موج پرنیان
در چهره سراب
در اشکها که میچکد از چشم آسمان
در خنجر شهاب
در خط سبز موج
در دیده حباب
در عطر زلف او
در حلقه های مو
در بوسهای که میشکند بر لبان من
در خندهای که میشکفد بر لبان او
در هرچه هست و نیست
در هر چه بود و هست
در شعله شراب
در گریههای مست
در هر کجا که میگذرد سایه حیات
سرمست و پر نشاط
آن پیک ناشناخته میخواندم به گوش
خاموش و پر خروش
کانجا که مرد میسترد نام سرنوشت
و آنجا که کار میشکند پشت بندگی
رو کن به سوی عشق
رو کن به سوی چهره خندان زندگی
**************
آهوانه
آی تبار مردمی من
از نسل آهوان گرسنه ست؟
نسلی که اندرون تهی از طعام را
با چشم سیر پاسخ میگوید
وین وصلت گرسنگی و سیری
در دیده گرسنه دلان، آهوست
در چشم سیر آهو، زیبایی
گروه فرهنگ و هنر وب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست