پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

بهترین اشعار درباره گل


شعر درباره گل ممکن است نوع خاصی از گل مورد نظر شاعر بوده است و به خصوصیات ویژه آن نوع گل توجه داشته باشد. در شعر قدیم فارسی، مراد از گل فقط گل سرخ بوده ولی در دوره معاصر، لفظ گل بخش رنگین و زینتی گیاه را شامل می‌شود. در گذشته، غنچه نیز فقط به گل سرخ ناشکفته گفته می‌شده، ولی امروزه هر گل ناشکفته را غنچه می‌نامند. برای برخی شاعران گل و شادابی و زیبایی آن مد نظر است و در بسیاری از اشعار گل استعاره‌ای از معشوق زیبارو است. در مطلب حاضر منتخب اشعاری که درباره گل سروده شده است را بخوانید.


	بهترین اشعار درباره گل | وب

گلچین شعر درباره گل


میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

که بو کنید دهان مرا چه بو دارد

به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل

که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد

چو سال سال نشاطست و روز روز طرب

خنک مرا و کسی را که عیش خو دارد

چرا مقیم نباشد چو ما به مجلس گل

کسی که ساقی باقی ماه رو دارد

هزار جان مقدس فدای آن جانی

که او به مجلس ما امر اشربوا دارد

سؤال کردم گل را که بر کی می‌خندی

جواب داد بر آن زشت کو دو شو دارد

هزار بار خزان کرد نوبهار تو را

چه عشق دارد با ما چه جست و جو دارد

پیاله‌ای به من آورد گل که باده خوری

خورم چرا نخورم بنده هم گلو دارد

چه حاجتیست گلو باده خدایی را

که ذره ذره همه نقل و می از او دارد

عجب که خار چه بدمست و تیز و روترشست

ز رشک آنک گل و لاله صد عدو دارد

به طور موسی بنگر که از شراب گزاف

دهان ندارد و اشکم چهارسو دارد

به مستیان درختان نگر به فصل بهار

شکوفه کرده که در شرب می غلو دارد

مولوی

❆❆❆❆❆

نیینى باغبان چون گل بکارد

چه مایه غم خورد تا گل بر آرد

به روز و شب بود بى صبر و بى خواب

گهى پیراید او را گه دهد آب

گهى از بهر او خوابش رمیده

گهى خارش به دست اندر خلیده

به امید آن همه تیمار بیند

که تا روزى برو گل بار بیند

فخرالدین اسعد گرگانی

❆❆❆❆❆

خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله

ماه و تو به کف شیشه و در دست پیاله

در طرف چمن ساقی دوران می عشرت

در ساغر گل کرده و پیمانه لاله

بر سرو و سمن لؤلؤ تر ریخته باران

بر لاله و گل در و گهر بیخته ژاله

وز شوق رخ و قامت تو پیش گل و سرو

بلبل کند افغان به چمن فاخته ناله

ای دلبر گلچهره که مشاطه صنعت

بالای گل از سنبل تر بسته کلاله

آهنگ چمن کن که به کف بهر تو دارد

گل ساغر و نرگس قدح و لاله پیاله

عید است و به عیدی چه شود گر به من زار

یک بوسه کنی زان لب جان بخش حواله

گفتی چه بود کار تو ‌هاتف همه عمر

هر روز دعاگوی توام من همه ساله

هاتف اصفهانی

❆❆❆❆❆

گل نگاه تو در کار دلربایی بود

فضای خانه پر از عطر آشنایی بود

به رقص آمده بودم چو ذره‌ای در نور

ز شوق و شور که پرواز در رهایی بود

چه جای گل که تو لبخند می‌زدی با مهر

چه جای عمر که خواب خوش طلایی بود

هزار بوسه به سوی خدا فرستادم

از آنکه دیدن تو قسمت خدایی بود

شب از کرانه دنیای من جدا شده بود

که هر چه بود تو بودی و روشنایی بود

فریدون مشیری

❆❆❆❆❆

نرگس آتش پرستی داشت شبنم می‌فروخت

با همان چشمی که می‌زد زخم مرهم می‌فروخت

زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر

داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می‌فروخت

زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر

مرگ را همچون شراب کهنه کم کم می‌فروخت

در تمام سال‌های رفته بر ما روزگار

شادمانی می‌خرید از ما و ماتم می‌فروخت

من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه‌ها

گلفروش ای کاش با آنها مرا هم می‌فروخت

فاضل نظری

❆❆❆❆❆

تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان

نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان

گل آفتاب ما را، لب کوه سر بریدند

نکند هنوز خوابی، گل آفتابگردان؟

نه گلی فقط که نوری، نه که نور بوی باران

تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان

نفس بهار دستت، من و روزگار مستت

قدح پر از شرابی، گل آفتابگردان

نه گلی نه آفتابی، من و این هوای ابری

نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان؟

تو بتاب و گل بیفشان، سر آن ندارد امشب

که بر آید آفتابی، گل آفتابگردان

سعید بیابانکی


	بهترین اشعار درباره گل | وب

تک بیت‌های ناب با مضمون گل

اگر گل را خبر بودی همیشه سرخ و تر بودی

ازیرا آفتی ناید حیات هوشیاری را

***

هست تهی خارها نیست در او بوی گل

کور بجوید ز خار لطف گل و بوی‌ها

مولوی

❆❆❆❆❆

چنین پروراند همی روزگار

فزون آمد از رنگ گل رنج خار

فردوسی

❆❆❆❆❆

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

***

چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت

کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی

***

چو گل به دامن از این باغ می‌بری حافظ

چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری

حافظ

❆❆❆❆❆

تا گل روی تو دیدم همه گل‌ها خارند

تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند

***

سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

که خار دشت محبت گل است و ریحان است

سعدی

❆❆❆❆❆

ما گل به دست خود ز نهالی نچیده‌ایم

در دست دیگران گلی از دور دیده‌ایم

صائب تبریزی

❆❆❆❆❆

بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست

دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست

***

گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی

گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی

خواجوی کرمانی

❆❆❆❆❆

بی‌رخت اشک همی بارم و گل می‌کارم

غیر ازین کار کنون کار دگر نیست مرا

امیر خسرو دهلوی

❆❆❆❆❆

چون به بهار سر کند، لاله ز خاکِ من برون

ای گل تازه یاد کن، از دل داغ دیده ام

***

از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او

تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

رهی معیری

❆❆❆❆❆

روزی که بجنبد نفس باد بهاری

بینی که گل و سبزه کران تا به کران است

هوشنگ ابتهاج

❆❆❆❆❆

بر شاخه سرخ گل، مکن جای

کان حاصل رنج باغبان است

پروین اعتصامى

❆❆❆❆❆

ای کاشکی رقیبان دانند قیمت تو

گل را چه قدر باشد در دست باغبانان

سیف فرغانی

❆❆❆❆❆

فریاد ز بی‌مهریت ای گل که در این باغ

چون غنچه پاییز، شکفتن نتوانم

محمدرضا شفیعی کدکنی


	بهترین اشعار درباره گل | وب

گزیده شعر نو درباره گل

پدرم می‌گوید کتاب

مادرم می‌گوید دعا

و من خوب می‌دانم

که زیباترین تعریف خدا را فقط باید از زبان گل‌ها شنید

حسین پناهی

❆❆❆❆❆

غنچه با دل گرفته گفت:

«زندگی،لب ز خنده بستن است

گوشه‌ای درون خودنشستن است»

گل به خنده گفت:

«زندگی شکفتن است

با زبان سبز راز گفتن است»

گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه

باز هم به گوش می‌رسد

تو چه فکرمی‌کنی؟

راستی کدام یک درست گفته‌اند؟

من که فکر می‌کنم

گل به راز زندگی اشاره کرده است

هر چه باشد او گل است

گل یک دو پیرهن

بیشتر ز غنچه پاره کرده است

قیصر امین‌پور

❆❆❆❆❆

من اگر رنگ بودم قرمز می‌شدم

با غلظتی که به دوست داشتنت بیاید

یا اگر فصل بودم پاییز

اگر گل بودم جز مریم نمی‌شدم!

می‌دانم قرمز نیست

اما هر جای خانه که باشی

خودش را به مشامت می‌رساند

مریم قهرمانلو

❆❆❆❆❆

به قمریان عاشق حسد می‌ورزم

که دانه برمی‌چینند

و به وب و باران

که بر نیمرخ مهتابی‌ات بوسه می‌زنند

و به گلی که با اشاره‌ تو می‌شکفد

علی باباچاهی

❆❆❆❆❆

دیروز

یک سال تمام

در جست‌وجویت بودم

اما تو بر لب‌هایم خفته بودی

بعد، اشتباهاً

لب‌هایم را به بهار دوختم

چشم‌هایم را به باران

قلبم را به گل

و تو

با سپیده‌ صبح

شبنم شدی و به درونم غلتیدی

تا گلی که در اعماق قلبم بود

پژمرده نشود

واچاگان پاپویان

❆❆❆❆❆

دوستم نداری

و همین بهار

از تمام شاخه‌های درهمم

گل‌های هزار رنگ می‌روید

مهسا چراغعلی

❆❆❆❆❆

از باغ پیراهنم

کمی گل برایت آورده ام...

قول می‌دهم مستت کنند

این گل‌ها

این آغوش...‏

گل‌های باغ پیرهنم

***

به موسم آمدنت

تمام مسیر را

تمام راه قدومت را

گل باران خواهم کرد

تو فقط بگو از کدام راه می‌آیی و کی؟

نجوا رستگار

❆❆❆❆❆

دارد بهار می‌شود

گل‌فروش‌های دوره‌گرد

بنفشه جار می‌زنند

کدام پرستو

بذر تو را هدیه خواهد آورد؟

گل فروش دوره گرد

رضا کاظمی

❆❆❆❆❆

انصاف نیست این گل پژمرده شود

باید در کنار این آواز گل دهد

روشن است

این چراغ است

روشن است که عمر ما

پس از پژمردن این هزاران گل سرخ

به پایان می‌رسد

پس از جای برخیزیم

کلاه بر سر بگذاریم

در باران برویم

تا این شاخه گل سرخ گل دهد

احمدرضا احمدی

❆❆❆❆❆

پابرهنه، تا کجا دویده‌ای

که این همه

گل شکفته است؟!‏

کیکاوس یاکیده

❆❆❆❆❆

لبخند بزن

به شقایق‌ها

به نیلوفرِ آبی

و نرگس‌ها و قاصدک‌ زیبا

لبخند بزن

به همه گل‌های زیبای عالم

که از زمینی سخت می‌رویند

و جهانت را، زیبا می‌سازند

لبخند بزن

❆❆❆❆❆

دستانم بوی گل می‌داد

مرا به جرم چیدن گل

محاکمه کردند

اما هیچکس گمان نکرد

شاید گلی کاشته باشم

سینا به‌منش

❆❆❆❆❆

اوست

کسی که در کنارِ گل احساسِ نشاط ندارد

بویِ گل‌ها مستش نمی‌کند

زیبایی گل‌ها محوش نمی‌کند

رنگِ گل‌ها جذبش نمی‌کند

آری اوست؛ دخترکِ گُل فروش

هم او که دسته گل‌ها را باری می‌بیند

که خلاصی هر چه زودتر از آنها برایش شیرین است

دخترکِ گُل فروش

❆❆❆❆❆

بوی صلوات می‌دهد دستانم

از بس که گل محمدی کاشته(چیده)‌ام!

نرگس نخجوانی

❆❆❆❆❆

در من باغبانی است

که شکفته شدن گل نگاه تو را

هر صبحدم، به تماشا می‌نشیند


	بهترین اشعار درباره گل | وب

متن ترانه قدیمی گل پامچال

گل پامچال، گل پامچال، بیرون بیا

فصل بهاره، عزیز موقع کاره

شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید

بلبل سر داره؛ بلبل سر داره

بیا دل بیقراره، بیا فصل بهاره

گل پامچال، گل پامچال، بیرون بیا

فصل بهاره، عزیز موقع کاره

شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید

بلبل سر داره؛ بلبل سر داره

بیا بشیم کاول اوسانیم، دانه بشانیم

هر تومی جانه، عزیز موقع کاره؛ بیا فصل بهاره

مهتاب شبان، مهتاب شبان

آیم و آیم، آیم و دیگ دی سر؛ عزیز می جان و دلبر

مهتاب شبان، مهتاب شبان

آیم و آیم، آیم و دیگ دی سر؛ عزیز می جان و دلبر

بیا بشیم کاول اوسانیم، دانه بشانیم

هر تومی جانه، عزیز موقع کاره؛ بیا فصل بهاره

سروده ایرج دهقان


گروه فرهنگ و هنر وب