شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف


تنهایی از حالات و احساسات مشترک بین انسان‌ها است. احساسی برآمده از نبود رابطه اجتماعی که در شعر شاعران فارسی زبان در کلیه اعصار بازتاب فراوان داشته است و از جمله موضوعات پربسامد شعر فارسی است. اگر می‌خواهید با تنهایی بیشتر آشنا شوید خواندن احساس تنهایی چیست؟ توصیه می‌شود.

کوتاه و موجز سرودن احساس تنهایی باعث می‌شود که این‌گونه اشعار آسان‌تر در یاد مانده و در خلوت و جلوت زمزمه شوند. در مطلب پیش رو علاوه بر گلچین شدن شعرهای کوتاه تنهایی، این اشعار در قالب‌های شعر سپید، تک‌بیت‌های ناب، ترانه، رباعی و چهارپاره دسته‌بندی شده‌اند. گروه فرهنگ و هنر وب این شاعرانه‌ها را به مخاطبانش ارائه می‌دهد.


	شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف | وب


گلچین شعر کوتاه درباره تنهایی


شب من پنجره‌ای بی فردا

روز من قصه‌ی تنهایی ما

مانده بر خاک و اسیر ساحل

ماهی‌ام، ماهی دور از دریا

~*~*~*~*~*~*~*~*~

کاش قلبم درد تنهایی نداشت

چهره‌ام هرگز پریشانی نداشت

برگ‌های آخر تقویم عشق

حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش می‌شد راه سرد عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

~*~*~*~*~*~*~*~*~

شبیه برگ پاییزی، پس از تو قسمت بادم

خداحافظ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ، و این یعنی در اندوه تو می‌میرم

در این تنهایی مطلق، که می‌بندد به زنجیرم

~*~*~*~*~*~*~*~*~

تو برو پیچک من

فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن

روی پیشانی من چیزی نیست

غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

سال‌ها بگذشته از میلاد من

کی یکی مردانه باشد یاد من

من و یک تنهایی و یک شمع روشن

خدایا نکند که باد بیاید

~*~*~*~*~*~*~*~*~


بس که دیوار دلم کوتاه است

هرکه از کوچه تنهایی ما می‌گذرد

به هوای هوسی هم که شده

سرکی می‌کشد و می‌گذرد

~*~*~*~*~*~*~*~*~

چه کسی می‌داند که تو در پیله‌ی تنهایی خود تنهایی؟

چه کسی می‌داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟

پیله ات را بگشا تو به اندازه یک پروانه زیبایی


	شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف | وب


تک بیت‌های تنهایی


نرو دستم به دامانت نگو دیگر نمی‌آیی

که می‌میرم غریبانه امان از درد تنهایی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

من آن گلبرگ مغرورم، نمی‌میرم ز بی آبی

ولی بی دوست می‌میرم در این مرداب تنهایی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی

ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شب‌های مستی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است

بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است

~*~*~*~*~*~*~*~*~

باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست

ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست؟

~*~*~*~*~*~*~*~*~

چون نهالی سست می‌لرزد روحم از سرمای تنهایی

می‌خزد در ظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی


	شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف | وب


ترانه های کوتاه با موضوع تنهایی


هنوزم عاشق 
تنهایی‌هامم

كسی رو تو جهانم راه نمیدم

همین فكرت برای من یه دنیاس

سرابت رو به یك دریا نمیدم

~*~*~*~*~*~*~*~*~

دیگه باور کردم اینو که باید تنها بمونم

تا دم لحظه مردن شعر تنهایی بخونم


~*~*~*~*~*~*~*~*~

شاید آن روز که رفتم یاد تنهایی کنی

من همان تنهایی ام

یادت نره یادم کنی


	شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف | وب


رباعیات و چهارپاره هایی در مورد تنهایی


نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی

چه شود کز دلم امروز گره بگشایی

ور تو آیی نشود چاره تنهایی من

که من از خویش روم چون‌ تو ز در بازآیی

قاآنی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

دلم یخ می‌زند گاهی، در این سرمای تنهایی

شبم قندیل می‌بندد از این یخ‌های تنهایی

قلم آهسته می‌راند بر این خط بلند، اما

گمانم یاد می‌گیرد ز من انشای تنهایی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

تا شد آشنا جانم با نوای تنهایی

عالمی دگر دارم در هوای تنهایی

بیگانه به لبخندم دل به کس نمی‌بندم

اشک دیده‌ای دارم آشنای تنهایی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

وای تنها ببین من را کنار مرز تنهایی

تنم خسته رهم خسته دلم دراوج تنهایی

ز تنها بودنم ای دل خلاصی نیست باور کن

رهایی را نمی بینم زدست دیو تنهایی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

هیچ کس ویرانی‌ام را حس نکرد

وسعت تنهایی‌ام را حس نکرد

در میان خنده‌های تلخ من

گریه پنهانی‌ام را حس نکرد

~*~*~*~*~*~*~*~*~

کم نامه ی خاموش برایم بفرست

از حرف پرم گوش برایم بفرست

دارم خفه می‌شوم در این تنهایی

لطفا کمی آغوش برایم بفرست

~*~*~*~*~*~*~*~*~

شب بخیر ای سبب مستی و شیدایی من

شده عشقِ تو یقین، علتِ رسوایی من

آرزویم همه این است ببینم رویت

تا به پایان برسد این غمِ تنهایی من

~*~*~*~*~*~*~*~*~

بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم

افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم

بیا مثل پروانه‌های غریب نیاز

به مهتاب شب‌های تنهایی عادت کنیم


	شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف | وب


شعر سپید با مضمون تنهایی

عشق تو

آموزگار بی‌رحمی بود

که تنهایی را

به من آموخت!

~*~*~*~*~*~*~*~*~

تلخ است

همه فکر کنند سرت شلوغ است

و تنها خودت بدانی چقدر تنهایی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

این روزها که می‌گذرد

یک ترانه تلخ

قصه تنهایی‌های مرا می‌سراید

سمفونی گوشخراشی است

روزهاست پنبه دگر فایده ندارد

باید باور کنم

تنهایم

~*~*~*~*~*~*~*~*~

و چه لذتی است در تنهایی

باور نداری؟

از خدا بپرس

~*~*~*~*~*~*~*~*~

دست بر شانه هایم میزنی تا تنهایی‌ام را بتکانی

به چه می‌اندیشی؟

تکاندن برف از روی شانه آدم برفی؟!

~*~*~*~*~*~*~*~*~

تو باش

نه به این خاطر که

در این دنیای بزرگ تنها نباشم

تو باش

تا در دنیای بزرگ تنهایی‌ام

تنهاترین باشی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

در این شهر

صدای پای مردمیست كه

همچنان‌كه تو را می‌بوسند

طناب دار تو را می‌بافند

مردمی كه صادقانه

دروغ می‌گویند

و خالصانه به تو خیانت می‌كنند

در این شهر هر چه تنهاتر باشی پیروزتری

~*~*~*~*~*~*~*~*~

بلندترین شاخه‌ی درخت

یک واژه را می‌فهمد

و آن هم «تنهایی»ست

~*~*~*~*~*~*~*~*~

دگر تنها نیستم

مدتی ست با تو

در خودم

زندگی می‌کنم



	شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف | وب


ماهی‌گیر دلش سوخت

این بار دیگر ماهی بود که از تنهایی

قلاب را رها نمی‌کرد

~*~*~*~*~*~*~*~*~

تنهایی گاهی وقت‌ها

تقدیر ما نیست

ترجیح ماست

~*~*~*~*~*~*~*~*~

امشب

ساقه معنی را

وزش دوست تکان خواهد داد

بهت پرپر خواهد شد

ته شب یک حشره

قسمت خرم تنهایی را

تجربه خواهد کرد

سهراب سپهری

~*~*~*~*~*~*~*~*~

تنهایی

مثل موریانه‌ای‌ست به جانِ درخت

گاهی باید به آتش زد

~*~*~*~*~*~*~*~*~

میان این همه مهمان

چقدر تنهایم

وقتی

در بین این همه کفش

کفش های تو

نیست

~*~*~*~*~*~*~*~*~

تنهایی تو را می‌شکند

در شاخه‌های من بپیچ

باد را

غافل‌گیر ‌کنیم

~*~*~*~*~*~*~*~*~

تنهایم

مثل همان مسجد بین راه

هرکه می‌آید مسافر است

می‌شکند:

هم نمازش را

هم دلم را

~*~*~*~*~*~*~*~*~

تنهایی‌ام را

با کسی قسمت نخواهم کرد

یک بار قسمت کردم

چندین برابر شد

~*~*~*~*~*~*~*~*~

درویش کوچه‌های تنهایی‌ام

کاسه گدایی مرا

سکه نگاه تو کافیست



گروه فرهنگ و هنر وب