سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
گفتوگویی خنده دار پیرامون ازدواج!!
مطلبی طنز درمورد ازدواج کردن...
پسر: من اساسا معتقدم ازدواج مانعی برای پیشرفت بشره.
دختر: من هم فکر میکنم ازدواج فردیت بشر را مورد هدف قرار داده.
پسر: به راستی که مسئولیت و تعهد آدم رو فرسوده میکنه.
دختر: کاملا درسته … آثار زیانباری هم برای لطافت پوست به همراه داره.
پسر: این همه هزینه برای عروسی …
دختر: جهیزیه رو بگو.
پسر: هزار تا خرجِ الکیِ دیگه. که چی بشه؟
دختر: هیچی
پسر: تازه بعدش خانوادهها میافتن به جون هم.
دختر: آخ گفتی! توقعها، حرف درآوردنها، خالهزنک بازیها …
پسر: همه رو باید راضی نگه داری وگرنه روزگارت رو سیاه میکنن.
دختر: وای دیوونه کننده است.
پسر: تازه خود ازدواج هم فقط تا شیش ماه جذابیت داره.
دختر: کلا سقف یکی از عوامل جداییه.
پسر: سقف مطالبات؟
دختر: نه، سقف خونه.
پسر: چطور؟
دختر: تا وقتی خونه باباتی جون میدی که با عشقت بری زیر یه سقف، وقتی با عشقت میری زیر یه سقف، جون میدی که برگردی خونه بابات.
پسر: مردها هم سقف رویاهاشون هی میره بالاتر!
دختر: حالا این هیچی … اینایی که به عشق بچهدار شدن ازدواج میکنن، وای خدا.
پسر:ها هاها .
دختر: یعنی واقعا ازدواج میکنن که تکثیر بشن؟
پسر: حماقت محضه.
دختر: اصلا نمیفهمم این بچه چی داره!
پسر: به سختی به دنیا میاد و به سختی بزرگ میشه ولی در نهایت به راحتی نادیدهات میگیره.
دختر: واقعا … راستی، بیژن و عاطفه هم طلاق گرفتن.
پسر: کدوم بیژن و عاطفه!؟
دختر: بچههای ورودی 88 مهندسی شیمی دیگه. همونهایی که سال اول دانشگاه ازدواج کرده بودن.
پسر: برای چی؟
دختر: عاطفه بعد از یه سال فهمید بیژن با یکی دیگه میره سانفرانسیسکو ولی چون خود عاطفه هم شیش ماه بود با یکی دیگه میرفت سانفرانسیسکو چیزی نگفت تا سفرشون زهرمار نشه. اما بعد از یه مدت دوتاشون فهمیدن و سورپرایز شدن و کلی فان شد!
پسر: خب پس چرا طلاق گرفتن؟
دختر: دیگه تعدادشون زیاد شده بود، نمیگنجیدن!
پسر: اینم آخر و عاقبت ازدواجهای امروزی. بهنام هم زنش رو طلاق داد. میدونی؟
دختر: بهنام؟ بهنام شریف؟
پسر: آره.
دختر: اون دیگه چرا؟
پسر: دو سال دختره رو خونه باباش نگه داشت. آخر دختره قاطی کرد و گفت طلاق میخوام.
دختر: خب یه خونه اجاره میکرد.
پسر: پول پیش نداشت، بدبخت بود.
دختر: اصلا همه بدبختی انسان از ازدواج شروع شد. اگه آدم و حوا از اون اول دوست معمولی بودن الان این وضع ما نبود.
پسر: ای داد از این ازدواج … از این سنت منسوخ … از این گرداب نابودگر … مریم!
دختر: بله؟
پسر: با من ازدواج می کنی؟
دختر: جدی؟
پسر: آره.
دختر: باشه.
پسر: بسیار خب.
دختر: فقط یه چیزی .
پسر: چی؟
دختر: چند تا بچه داشته باشیم؟
پسر: چهار تا خوبه؟
دختر: پنج تا بهتر نیست؟
پسر: هر چی تو بگی.
دختر: اوکی، بای.
پسر: بای.
گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ
seemorgh.com/entertainment
منبع: parsnaz.ir
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور رئیسی سقوط بالگرد رئیسی ایران شهادت بالگرد تبریز حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم شهادت رئیسی
تهران کنکور هواشناسی شهرداری تهران شورای شهر تهران تعطیلی مدارس هلال احمر قوه قضاییه پلیس سیل بارش باران آموزش و پرورش
قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا یارانه بورس خودرو دلار بازار خودرو سایپا حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازنشستگان
شهادت رئیس جمهور داریوش ارجمند پیام تسلیت تلویزیون لیلا حاتمی سینمای ایران آیت الله سید ابراهیم رئیسی سینما شعر زری خوشکام رسانه ملی نمایشگاه کتاب
کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان دانشگاه پیام نور تلسکوپ فضایی هابل
رژیم صهیونیستی اسرائیل ترکیه امیرعبداللهیان روسیه غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه چین حماس اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیورپول لیگ برتر ایران لیگ برتر انگلیس فدراسیون فوتبال بازی رئال مادرید منچسترسیتی
هوش مصنوعی مایکروسافت تبلیغات گوگل سامسونگ موبایل اپل اینترنت آیفون فناوری
رژیم غذایی آلزایمر طول عمر سلامت روان کاهش وزن افسردگی مغز انسان