جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سابقه شرارت‌های آمریکا تا امروز


سابقه شرارت‌های آمریکا تا امروز
به دنبال وقوع تحولات عدیده در نظام دیپلماسی جهان و روابط بین الملل پس از كنگره وین و ایجاد مفاهیم جدید از قدرت در سطح امپراطوریهای جهان، روند تحولات جهانی به نفع كشوری دور از متن و واقع در حاشیه آن زمان یعنی ایالات متحده امریكا به سرعت طی شد.
و در سال ۱۹۰۱ در آغاز قرن بیستم و همزمان با به قدرت رسیدن تئودور روزولت از حزب جمهوریخواه در امریكا، رویه دخالت این كشور در حوزه نفوذ خود - امریكای مركزی و جنوبی - آغاز گردید. وی با ارایه طرحی به نام Amendment تمام سیاست های داخلی، خارجی و حتی تمام قراردادهای بین المللی كوبا را دیكته نمود و به عنوان نخستین دستاورد امریكا موفق شد جزایر Plan را از كوبا به قیمت ۴۰۰۰ دلار در ماه اجاره نماید كه تا به امروز مقر پایگاه guatanamo bay نظامی امریكا بوده است.
از آن تاریخ تا به امروز تاریخ زیاده خواهی های امریكا پر رنگ تر از قبل بوده است. این كشور از آغاز قرن بیستم تا آغاز جنگ جهانی اول سیاست خود را بر پایه دكترین مونروئه بنا نموده و به عنوان پلیس بین الملل در جمهوری های موز - نامی كه به كشورهای امریكای مركزی و بعضا جنوبی اطلاق می شد - عمل نمود.
در طی این مدت میزان دخالت های نظامی امریكا در كشورهای امریكای مركزی به حدی است كه عملا تمامی روسای جمهور آن كشور اعم از تئودور روزولت (۱۹۰۱-۱۹۰۹)، ویلیام تاف (۱۹۱۳-۱۹۰۹)، ویلسون وودرو (۱۹۲۱-۱۹۱۳) به لشكركشی به جمهوری های موز پرداختند؛ در سال ۱۹۰۳ نیروی دریایی امریكا وارد هندوراس شد. در سال ۱۰۹۴ ارتش امریكا وارد جمهوری دومینیكن شد. در سال ۱۹۰۷ ارتش امریكا وارد نیكاراگوئه و سپس وارد هندوراس شد.
در سال ۱۹۱۵ و در آغاز جنگ های موسوم به جنگ مور نیروی دریایی امریكا دوباره وارد نیكاراگوئه شد. در سال ۱۹۱۲ امریكا خانواده سوموزا دیكتاتور معروف نیكاراگوئه را به قدرت رسانید - كه تا زمان سقوط دیكتاتور دست نشانده امریكایی در ایران - محمدرضا پهلوی - در سال ۱۹۷۹ در روی كار بود و تنها از این مدت امریكا ۲۱ سال در جنگ داخلی این كشور ۱۹۳۳-۱۹۱۲ در كنار دیكتاتور سوموزا به سركوب مردم نیكاراگوئه پرداخت.
در سال ۱۹۱۱ در خلال جنگ داخلی هندوراس ارتش امریكا دوباره وارد این كشور شد. در سال ۱۹۱۵ در هائیتی به دخالت نظامی پرداخت. در سال ۱۹۱۶ وارد جمهوری دومینیكن شد. در سال ۱۹۱۸ قسمت هایی از پاناما را به اشغال در آورد.
ویلسون كه عامل ورودی امریكا به جنگ جهانی اول در ۷ دسامبر ۱۹۱۷ بود، وارد درگیری محدود با امپراتوری اتریش - مجارستان شد. وی بعدها با صدور اعلامیه ای ۱۴ ماده ای با عنوان حق تعیین سرنوشت خود توسط ملت ها در واقع برای تجزیه امپراتوری ها مخصوصا امپراتوری ارتش - مجارستان تلاش كرد. به اعتقاد معاون وی، ویلسون اعتقادی به حق تعیین سرنوشت ملی نداشت و صرفا برای تضعیف آن امپراتوری در مقابل امریكا چنین اعلامیه ای صادر نموده بود.
در مجموع امریكا كه فرصت كسب مستعمره در غرب و شرق و افریقا را از دست داده بود با دكترین مونروئه سعی در ایجاد امپراتوری امریكا در آن منطقه از جهان نمود و با اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی در كشورهای حوزه كارائیب و جمهوری های موز رژیم های دست نشانده خود را روی كار آورد.
در سالهای بعد از جنگ جهانی اول نیز پس از روی كار آمدن وارن هاردینگ (۱۹۲۱-۱۹۲۳) ارتش امریكا در ۱۹۲۱ بار دیگر پاناما را اشغال كرد، در سال ۱۹۲۲ با ناسیونالیست های تركیه در ازمیر درگیر شدند در همان سال نیروی دریایی امریكا با اعزام به چین علیه ناسیونالیست های چینی تا سال ۱۹۲۷ به مبارزه پرداخت. در سال ۱۹۲۳ برای بار سوم هندوراس را اشغال نمود.
این مقطع در واقع آغاز مداخله و زمینه سازی رهیابی امریكا در عرصه بین الملل بود. ارتش امریكا در نیكاراگوئه و پاناما چندین بار مداخله نمودند. اما رئیس Cakvin cooldige (بعدها در زمان ۱۹۲۳-۱۹۲۹) چون معتقد به دخالت امریكا در امور نظامی نبود تنها یك بار در سال Herbert hoover (جمهور بعدی ۱۹۲۹-۱۹۳۳) ۱۹۳۲به الساروادور لشكركشی كرد.
مصادف با آغاز و پایان خونین ترین جنگ قرن بیستم (۱۹۴۵-۱۹۳۳) franklind. Roosevelt دوران ریاست جمهوری- جنگ جهانی دوم - بود. وی با دخالت مستقیم در جنگ در كنار متفقین در ۸ دسامبر ۱۹۴۱ در كنار انگلستان به ژاپن اعلام جنگ داد. وی سپس در ۱۱ دسامبر با آلمان وارد جنگ شد و در ۶ ژوئیه ۱۹۴۴ پس از شكست ژاپن در كنار نیروهای انگلیس و كانادا در ساحل نرماندی فرانسه وارد جنگ با آلمان شد.
در ۱۶ ژوئیه ۱۹۴۵ پس از پنج سال تلاش در قالب طرح (۱۹۴۵-۱۹۵۳) harry s Truman در حضور یكصد نفر از اندیشمندان در صحرای آلاموگودور در منطقه صحرای مكزیكو آزمایش شد تا برتری قدرت امریكا در عرصه بین الملل به اثبات برسد و تثبیت شود.
پس از تسلیم آلمان در مه ۱۹۴۵ ترومن در كنفرانس لپت رام پیرامون اروپای بعد از جنگ حضور یافت و زمینه های حضور امریكا در اروپا تثبیت شد. وی سپس در چین (سركوب چیانكایچك -۱۹۴۷) و برافروختن جنگ كره در ۱۹۵۰ و دخالت در درگیری هند و چین كه تا ۱۹۵۳ ادامه داشت دخالت داشت.
امریكا كه در ابتدای جنگ جهانی دوم نیز اعلان بی طرفی كرده بود با دارا بودن تولیدات انبوه نظامی به رونق اقتصادی خوبی دست یافت و با هدف تداوم روند رو به رشد اقتصادی و با عنوان ایجاد بازار مصرف برای تولیدات نظامی با قانون وام و اجاره به همراهی با متفقین پرداخت خاك ایران برای كمك متفقین به شوروی كه در آستانه شكست از the lend lease act و اجازه آلمان در استالینگراد قرار داشت اشغال شد. امریكا در روند بازسازی اروپا هم شركت نمود. آنها را (marshall plan)در مراحل بعد از جنگ نیز با طرح مارشال مقروض نمود.
سنگ بنای مداخله امریكا در امور كشورهای جهان در این دوره بنا نهاده شد. امریكا با به دست گرفتن حق وتو در سازمان ملل متحد برتری و زمینه مداخله آشكار خود را فراهم نمود و با اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ عملا مركز نفوذ صهیونیزم به ایالات متحده انتقال یافت و این قدرت در كنار اتحاد جماهیر شوروی به تقسیم جهان پرداخت. از آن روز تا به امروز در ۲۴ كشور نیز مداخله نظامی نموده است كه در ویتنام به طرز فجیعی شكست خورد. این كشورها عبارتند از:
چین ۱۹۴۶-،۱۹۴۵ كره۱۹۵۳ -،۱۹۵۰ چین ۱۹۵۳-،۱۹۵۰ گواتمالا ،۱۹۵۴ اندونزی ،۱۹۵۸ كوبا۱۹۶۰-،۱۹۵۹ گواتمالا ،۱۹۶۰ كنگو ،۱۹۶۴ پرو،۱۹۶۵ لائوس۱۹۷۳ -،۱۹۶۴ ویتنام ۱۹۷۳-،۱۹۶۱ كامبوج ۱۹۷۰-،۱۹۶۹ گواتمالا ۱۹۶۹-،۱۹۶۷ گرانادا ،۱۹۸۳ لیبی ،۱۹۸۶ السالوادور دهه ،۱۹۸۰ نیكاراگوئه دهه ،۱۹۸۰ پاناما ،۱۹۸۹ عراق ۱۹۹۹-،۱۹۹۱ سودان ،۱۹۹۸ افغانستان ۱۹۹۸ در كنار طالبان، یوگسلاوی ،۱۹۹۱ افغانستان ۲۰۰۱ برعلیه طالبان عراق ۲۰۰۳
البته سابقه شرارتها و مداخلات نظامی امریكا در ایران خود فهرست جداگانه ای می طلبد. مداخلات امریكا در كودتا ۲۸ مرداد ،۱۳۳۲ تحریك تجزیه طلبان، مداخله نظامی در طبس، كودتای نوژه همدان، تحریك و پشتیبانی صدام در جنگ با ایران، ساقط نمودن هواپیمای مسافر بری ایران در خلیج فارس و. . . صرفا بخشی از فهرست كتاب قطوری است كه جنایات امریكا را در خود خواهد داشت.
صرف نظر از وابستگی امریكا به حیات دیكتاتورها در منطقه خاورمیانه و وابستگی آنان برای حفظ بقای حكومت خود به امریكا (وابستگی دو سویه) بیداری اسلامی پدیده ای غیر مقبول برای امریكاست. با فراگیر شدن روند بیداری اسلامی در كشورهای خاورمیانه كه آماج عرصه دیپلماتیك ابرقدرتهای معاصر گشته است، نقشی خانمان برانداز برای استعمار گران قرن جدید ایفا می كند.
خیزش امواج بیداری اسلامی و مبارزه با استعمارگران غربی، دولتهای وابسته منطقه و اربابان آنها را هراسناك نموده است.
نیاز امپراتوری قرن ۲۱ به انرژی و به ویژه نفت در این قرن از سویی و وجود منابع غنی معدنی و انسانی در این منطقه اشغالگران را بر حفظ سران سرسپرده آن دول وادار نموده است تا با بهره گیری از آنها به استثمار خود ادامه دهد.
مهدی فیروزكوهی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید