سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

زندگانی‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌)


زندگانی‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌)
● تولد و كودكی‌
امام‌ حسن‌ (ع‌) فرزند امیر مؤمنان‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ و مادرش‌ مهتر زنان‌ فاطمه‌زهرا دختر پیامبر خدا (ص‌) است‌. امام‌ حسن‌ (ع‌) در شب‌ نیمه‌ ماه‌ رمضان‌ سال‌ سوم‌ هجرت‌ در مدینه‌ تولد یافت‌. وی‌
نخستین‌ پسری‌ بود كه‌ خداوند متعال‌ به‌ خانواده‌ علی‌ و فاطمه‌ عنایت‌ كرد. رسول‌ اكرم‌ (ص‌) بلا فاصله‌ پس‌ از ولادتش‌، او را گرفت‌ و در گوش‌ چپش‌ اقامه‌ گفت‌. سپس‌ برای‌ او بار گوسفندی‌ قربانی‌ كرد، سرش‌ را تراشید و هموزن‌ موی‌ سرش‌ - كه‌ یك‌ درم‌ و چیزی‌ افزون‌ بود - نقره‌ به‌ مستمندان‌ داد. پیامبر (ص‌) دستور داد تا سرش‌ را عطر آگین‌ كنند و از آن‌ هنگام‌ آیین‌ عقیقه‌ و صدقه‌ دادن‌ به‌ هموزن‌ موی‌ سر نوزاد سنت‌ شد. این‌ نوزاد را " حسن‌ " نام‌ داد و این‌ نام‌ در جاهلیت‌ سابقه‌ نداشت‌. كنیه‌ او را ابومحمد نهاد و این‌ تنها كنیه‌ اوست‌. لقب‌ های‌ او سبط، سید، زكی‌، مجتبی‌ است‌ كه‌ از همه‌ معروفتر "مجتبی‌" می‌باشد. پیامبر اكرم‌ (ص‌) به‌ حسن‌ و برادرش‌ حسین‌ علاقه‌ خاصی‌ داشت‌ و بارها می‌فرمود كه‌ حسن‌ و حسین‌ فرزندان‌ منند و به‌ پاس‌ همین‌ سخن‌ علی‌ به‌ سایر فرزندان‌ خود می‌فرمود : " شما فرزندان‌ من‌ هستید و حسن‌ و حسین‌ فرزندان‌ پیغمبر خدایند ".
امام‌ حسن‌ هفت‌ سال‌ و خرده‌ای‌ زمان‌ جد بزرگوارش‌ را درك‌ نمود و در آغوش‌ مهر آن‌ حضرت‌ بسر برد و پس‌ از رحلت‌ پیامبر (ص‌) كه‌ با رحلت‌ حضرت‌ فاطمه‌ دو ماه‌ یا سه‌ ماه‌ بیشتر فاصله‌ نداشت‌، تحت‌ تربیت‌ پدر بزرگوار خود قرار گرفت‌. امام‌ حسن‌ (ع‌) پس‌ از شهادت‌ پدر بزرگوار خود به‌ امر خدا و طبق‌ وصیت‌ آن‌ حضرت‌، به‌ امامت‌ رسید و مقام‌ خلافت‌ ظ‌اهری‌ را نیز اشغال‌ كرد، و نزدیك‌ به‌ شش‌ ماه‌ به‌ اداره‌ امور مسلمین‌ پرداخت‌. در این‌ مدت‌، معاویه‌ كه‌ دشمن‌ سرسخت‌ علی‌ (ع‌)
و خاندان‌ او بود و سالها به‌ طمع‌ خلافت‌ ( در آغاز به‌ بهانه‌ خونخواهی‌ عثمان‌ و در آخر آشكارا به‌ طلب‌ خلافت‌ ) جنگیده‌ بود، به‌ عراق‌ كه‌ مقر خلافت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) بود لشكر كشید و جنگ‌ آغاز كرد. ما دراین‌ باره‌ كمی‌ بعد تر سخن‌ خواهیم‌ گفت‌.
امام‌ حسن‌ (ع‌) از جهت‌ منظر و اخلاق‌ و پیكر و بزرگواری‌ به‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) بسیار مانند بود. وصف‌ كنندگان‌ آن‌ حضرت‌ او را چنین‌ توصیف‌ كرده‌ اند: " دارای‌ رخساری‌ سفید آمیخته‌ به‌ اندكی‌ سرخی‌، چشمانی‌ سیاه‌، گونه‌ای‌ هموار، محاسنی‌ انبوه‌، گیسوانی‌ مجعد و پر، گردنی‌ سیمگون‌، اندامی‌ متناسب‌، شانه‌یی‌ عریض‌، استخوانی‌ درشت‌، میانی‌ باریك‌، قدی‌ میانه‌، نه‌ چندان‌ بلند و نه‌ چندان‌ كوتاه‌. سیمایی‌ نمكین‌ و چهره‌ای‌ در شمار زیباترین‌ و جذاب‌ ترین‌ چهره‌ها ". ابن‌ سعد گفته‌ است‌ كه‌ " حسن‌ و حسین‌ به‌ ریگ‌ سیاه‌، خضاب‌ می‌كردند "
● كمالات‌ انسانی‌
امام‌ حسن‌ (ع‌) در كمالات‌ انسانی‌ یادگار پدر و نمونه‌ كامل‌ جد بزرگوار خودبود. تا پیغمبر (ص‌) زنده‌ بود، او و برادرش‌ حسین‌ در كنار آن‌ حضرت‌ جای‌ داشتند، گاهی‌ آنان‌ را بر دوش‌ خود سوار می‌كرد و می‌بوسید و می‌بویید. از پیغمبر اكرم‌ (ص‌) روایت‌ كرده‌اند كه‌ درباره‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسین‌ (ع‌) می‌فرمود: این‌ دو فرزند من‌، امام‌ هستند خواه‌ برخیزند و خواه‌ بنشینند ( كنایه‌ از
این‌ كه‌ در هر حال‌ امام‌ و پیشوایند ). امام‌ حسن‌ (ع‌) بیست‌ و پنج‌ بار حج‌ كرد، پیاده‌، درحالی‌ كه‌ اسبها نجیب‌ را با او یدك‌ می‌كشیدند. هرگاه‌ از مرگ‌ یاد می‌كرد می‌گریست‌ و هر گاه‌ از قبر یاد می‌كرد می‌گریست‌، هر گاه‌ به‌ یاد ایستادن‌ به‌ پای‌ حساب‌ می‌افتاد آن‌ چنان‌ نعره‌ می‌زد كه‌
بیهوش‌ می‌شد و چون‌ به‌ یاد بهشت‌ و دوزخ‌ می‌افتاد، همچون‌ مار گزیده‌ به‌ خود می‌پیچید.
از خدا طلب‌ بهشت‌ می‌كرد و به‌ او از آتش‌ جهنم‌ پناه‌ می‌برد. چون‌ وضو می‌ساخت‌ و به‌ نماز می‌ایستاد، بدنش‌ به‌ لرزه‌ می‌افتاد و رنگش‌ زرد می‌شد. سه‌ نوبت‌ دارائیش‌ را با خدا تقسیم‌ كرد و دو نوبت‌ از تمام‌ مال‌ خود برای‌ خدا گذشت‌. گفته‌ اندك‌: "اما حسن‌ (ع‌) در زمان‌ خودش‌ عابد ترین‌ و بی‌ اعتنا ترین‌ مردم‌ به‌ زیور دنیا بود". در سرشت‌ و طینت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) برترین‌ نشانه‌های‌ انسانیت‌ وجود داشت‌. هر كه‌ او را می‌دید به‌ دیده‌اش‌ بزرگ‌ می‌آمد و هر كه‌ با او آمیزش‌ داشت‌ بدو محبت‌ می‌ورزید و هر دوست‌ یا دشمنی‌ كه‌ سخن‌ یا خطبه‌ او را می‌شنید، به‌ آسانی‌ درنگ‌ می‌كرد تا او سخن‌ خود را تمام‌ كند و خطبه‌اش‌ را به‌ پایان‌ برد. محمد بن‌ اسحاق‌ گفت‌: پس‌
از رسول‌ خدا (ص‌) هیچكس‌ از حیث‌ آبرو و بلندی‌ قدر به‌ حسن‌ بن‌ علی‌ نرسید. بر در خانه‌ فرش‌ می‌گستردند و چون‌ از خانه‌ بیرون‌ می‌آمد و آنجا می‌نشست‌ راه‌ بسته‌ می‌شد و به‌ احترام‌ او كسی‌ از برابرش‌ عبور نمی‌كرد و او چون‌ می‌فهمید، برمی‌خاست‌ و به‌ خانه‌ می‌رفت‌ و آن‌ گاه‌ مردم‌ رفت‌ و آمد می‌كردند". در راه‌ مكه‌ از مركبش‌ فرود آمد و پیاده‌ به‌ راه‌ رفتن‌ ادامه‌ داد. در كاروان‌ همه‌ از او پیروی‌ كردند حتی‌ سعد بن‌ ابی‌ وقاص‌ پیاده‌ شد و در كنار آن‌ حضر ت‌ راه‌ افتاد. ابن‌ عباس‌ كه‌ از امام‌ حسن‌ و امام‌ حسین‌ (ع‌) مسن‌ تر بود، ركاب‌ اسبشان‌ را می‌گرفت‌ و بدین‌ كار افتخار می‌كرد و می‌گفت‌: اینها پسران‌ رسول‌ خدایند. با این‌ شأن‌ و منزلت‌، تواضعش‌ چنان‌ بود كه‌: روزی‌ بر عده‌ای‌ مستمند می‌گذشت‌، آنها پاره‌های‌ نان‌ را بر زمین‌ نهاده‌ و خود روی‌ زمین‌ نشسته‌ بودند و می‌خوردند، چون‌ حسن‌ بن‌ علی‌ را دیدند گفتند: "ای‌ پسر رسول‌ خدا بیا با ما هم‌ غذا شو". امام‌ حسن‌ (ع‌) فورا از مركب‌ فرود آمد و گفت‌:" خدا متكبرین‌ را دوست‌ نمی‌ دارد". و با
آنان‌ به‌ غذا خوردن‌ مشغول‌ شد. آنگاه‌ آنها را به‌ میهمانی‌ خود دعوت‌ كرد، هم‌ غذا به‌ آنان‌ داد و هم‌ پوشاك‌ .
در جود و بخشش‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) داستانها گفته‌اند. از جمله‌ مدائنی‌ روایت‌ كرده‌ كه‌: حسن‌ و حسین‌ و عبدالله‌ بن‌ جعفر به‌ راه‌ حج‌ می‌رفتند. توشه‌ و تنخواه‌ آنان‌ گم‌ شد. گرسنه‌ و تشنه‌ به‌ خیمه‌ای‌ رسیدند كه‌ پیر زنی‌ در آن‌ زندگی‌ می‌كرد. از او آب‌ طلبیدند. گفت‌ این‌ گوسفند را بدوشید وشیر آن‌ را با آب‌ بیامیزید و بیاشامید.
چنین‌ كردند. سپس‌ از او غذا خواستند. گفت‌ همین‌ گوسفند را داریم‌ بكشید و بخورید. یكی‌ از آنان‌ گوسفند را ذبح‌ كرد و از گوشت‌ آن‌ مقداری‌ بریان‌ كرد و همه‌ خوردند و سپس‌ همانجا به‌ خواب‌ رفتند. هنگام‌ رفتن‌ به‌ پیر زن‌ گفتند: ما از قریشیم‌ به‌ حج‌ می‌رویم‌. چون‌ باز گشتیم‌ نزد ما بیا با تو به‌ نیكی‌ رفتار خواهیم‌ كرد. و رفتند. شوهر زن‌ كه‌ آمد و از جریان‌ خبر یافت‌، گفت‌: وای‌ بر تو گوسفند مرا برای‌ مردمی‌ ناشناس‌ می‌كشی‌ آنگاه‌ می‌گویی‌ از قریش‌ بودند؟ روزگاری‌ گذشت‌ و كار بر پیر زن‌ سخت‌ شد، از آن‌ محل‌ كوچ‌ كرد و به‌ مدینه‌ عبورش‌ افتاد. حسن‌ بن‌ علی‌ (ع‌) او را دید و شناخت‌. پیش‌ رفت‌ و گفت‌: مرا می‌شناسی‌؟ گفت‌ نه‌. گفت‌: من‌ همانم‌ كه‌ در فلان‌
روز مهمان‌ تو شدم‌. و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به‌ او دادند. آن‌ گاه‌ او را نزد برادرش‌ حسین‌ بن‌ علی‌ فرستاد. آن‌ حضرت‌ نیز همان‌ اندازه‌ به‌ او بخشش‌ فرمود. او را نزد عبد الله‌ بن‌ جعفر فرستاد او نیز عطایی‌ همانند آنان‌ به‌ او داد.
حلم‌ و گذشت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) چنان‌ بود كه‌ به‌ گفته‌ مروان‌، با كوهها برابری‌ می‌كرد.
● بیعت‌ مردم‌ با حسن‌ بن‌ علی‌ (ع‌)
هنگامیكه‌ حادثه‌ دهشتناك‌ ضربت‌ خوردن‌ علی‌ (ع‌) در مسجد كوفه‌ پیش‌ آمد و مولی‌(ع‌) بیمار شد به‌ حسن‌ دستور كه‌ در نماز بر مردم‌ امامت‌ كند، و در آخرین‌ لحظات‌ زندگی‌، او را به‌ این‌ سخنان‌ وصی‌ خود قرار داد: " پسرم‌! پس‌ از من‌، تو صاحب‌ مقام‌ و صاحب‌ خون‌ منی‌ ". و حسین‌ و محمد و دیگر فرزندانش‌ و رؤسای‌ شیعه‌ و بزرگان‌ خاندانش‌ را بر این‌ وصیت‌ گواه‌ ساخت‌ و كتاب‌ وسلاح‌خود را به‌ او تحویل‌ داد و سپس‌ فرمود: " پسرم‌! رسول‌ خدا دستور داده‌ است‌ كه‌ تو را وصی‌ خود سازم‌ و كتاب‌ و سلاحم‌ را به‌ تو تحویل‌ دهم‌ . همچنانكه‌ آن‌ حضرت‌ مرا وصی‌ خود ساخته‌ و كتاب‌ و سلاحش‌ را به‌ من‌ داده‌ است‌ و مرا مأمور كرده‌ كه‌ به‌ تو دستور دهم‌ در آخرین‌ لحظات‌ زندگیت‌، آنها را به‌ برادرت‌ حسین‌ بدهی‌". امام‌ حسن‌ (ع‌) به‌ جمع‌ مسلمانان‌ درآمد و بر فراز منبر پدرش‌ ایستاد. خواست‌ درباره‌ فاجعه‌ بزرگ‌ شهادت‌ پدرش‌، علی‌ علیه‌ السلام‌ با مردم‌ سخن‌ بگوید. آنگاه‌ پس‌ از حمد و ثنای‌ بر خداوند متعال‌ و رسول‌ مكرم‌ (ص‌) چنین‌ گفت‌: " همانا دراین‌ شب‌ آن‌ چنان‌
كسی‌ وفات‌ یافت‌ كه‌ گذشتگان‌ بر او سبقت‌ نگرفته‌اند و آیندگان‌ بدو نخواهند رسید". و آن‌ گاه‌ درباره‌ شجاعت‌ و جهاد و كوشش‌ هائی‌ كه‌ علی‌ (ع‌) در راه‌ اسلام‌ انجام‌ داد و پیروزیها كه‌ در جنگها نصیب‌ وی‌ شد، سخن‌ گفت‌ و اشاره‌ كرد كه‌ از مال‌ دنیا در دم‌ مرگ‌ فقط هفتصد درهم‌ داشت‌ از سهمیه‌اش‌ از بیت‌ المال‌، كه‌ می‌خواست‌ با آن‌ خدمتكاری‌ برای‌ اهل‌ و عیال‌ خود تهیه‌ كند. در این‌ موقع‌ در مسجد جامع‌ كه‌ مالامال‌ از جمعیت‌ بود، عبیدالله‌ بن‌ عباس‌ بپاخاست‌ و مردم‌ را به‌ بیعت‌ با حسن‌ بن‌ علی‌ تشویق‌ كرد. مردم‌ با شوق‌ و رغبت‌ با امام‌ حسن‌ بیعت‌ كردند. واین‌ روز، همان‌ روز وفات‌ پدرش‌، یعنی‌ روز بیست‌ و یكم‌ رمضان‌ سال‌ چهلم‌ از هجرت‌ بود.مردم‌ كوفه‌ و مدائن‌ و عراق‌ و حجاز و یمن‌ همه‌ با میل‌ با حسن‌ بن‌ علی‌ بیعت‌ كردند جز معاویه‌ كه‌ خواست‌ از راهی‌ دیگر برود و با او همان‌ رفتاری‌ پیش‌ گیرد كه‌ باپدرش‌ پیش‌ گرفته‌ بود.
پس‌ از بیعت‌ مردم‌، به‌ ایراد خطبه‌ای‌ پرداخت‌ و مردم‌ را به‌ اطاعت‌ اهل‌ بیت‌ پیغمبر (ص‌) كه‌ یكی‌ از دو یادگار گران‌ وزن‌ و در ردیف‌ قرآن‌ كریم‌ هستند تشویق‌ فرمود، و آنها را از فریب‌ شیطان‌ و شیطان‌ صفتان‌ بر حذر داشت‌. باری‌، روش‌ زندگی‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) در دوران‌ اقامتش‌ در كوفه‌ او را قبله‌ نظر و محبوب‌ دلها و مایه‌ امید كسان‌ ساخته‌ بود. حسن‌ بن‌ علی‌ (ع‌) شرایط رهبری‌ را در خود جمع‌ داشت‌ زیرا اولا فرزند رسول‌ خدا (ص‌) بود و دوستی‌ او یكی‌ از شرایط ایمان‌ بود، دیگر آنكه‌ لازمه‌ بیعت‌ با او این‌ بود كه‌ از او فرمانبرداری‌ كنند. امام‌ (ع‌) كارها را نظم‌ داد و والیان‌ برای‌ شهرها تعیین‌ فرمود و انتظام‌ امور را بدست‌ گرفت‌. اما زمانی‌ نگذشت‌ كه‌ مردم‌ چون‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) را مانند پدرش‌ در اجرای‌ عدالت‌ و احكام‌ و حدود اسلامی‌ قاطع‌ دیدند، عده‌ زیادی‌ ازافراد با نفوذ به‌
توطئه‌های‌ پنهانی‌ دست‌ زدند و حتی‌ در نهان‌ به‌ معاویه‌ نامه‌ نوشتند و او را به‌ حركت‌ به‌ سوی‌ كوفه‌ تحریك‌ نمودند، و ضمانت‌ كردند كه‌ هرگاه‌ سپاه‌ او به‌ اردوگاه‌ حسن‌ بن‌ علی‌ (ع‌) نزدیك‌ شود، حسن‌ را دست‌ بسته‌ تسلیم‌ او می‌كنند یا ناگهان‌ او را بكشند. خوارچ‌ نیز بخاطر وحدت‌ نظری‌ كه‌ در دشمنی‌ با حكومت‌ هاشمی‌ داشتند در این‌ توطئه‌ها با آنها همكاری‌ كردند. در برابر این‌ عده‌ منافق‌، شیعیان‌ علی‌ (ع‌) و جمعی‌ از مهاجر و انصار بودند كه‌ به‌ كوفه‌ آمده‌ و در آنجا سكونت‌ اختیار كرده‌ بودند. این‌ بزرگمردان‌ مراتب‌ اخلاص‌ و صمیمیت‌ خود را در همه‌ مراحل‌ - چه‌ در آغاز بعد از بیعت‌ و چه‌ در زمانی‌ كه‌ امام‌ (ع‌) دستور جهد داد ثابت‌ كردند.
امام‌ حسن‌ (ع‌) وقتی‌ طغیان‌ و عصیان‌ معاویه‌ را در برابر خود دید یا نامه‌هایی‌ او را به‌ اطاعت‌ عدم‌ توطئه‌ و خونریزی‌ فرا خواند ولی‌ معاویه‌ در جواب‌ امام‌ (ع‌) تنها به‌ این‌ امر استدلال‌ می‌ كرد كه‌ : من‌ درحكومت‌ از تو با سابقه‌تر و در ا ین‌ امر آزموده‌ تر و به‌ سال‌ از تو بزرگترم‌ همین‌ و دیگر هیچ‌ !
گاه‌ معاویه‌ در نامه‌های‌ خود با اقرار به‌ شایستگی‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) می‌ نوشت‌: " پس‌ از من‌ خلافت‌ از آن‌ توست‌ زیرا تو از هر كس‌ بدان‌ سزاوار تری‌ " و در آخرین‌ جوابی‌ كه‌ به‌ فرستادگان‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) داد این‌ بود كه‌ " برگردند، میان‌ ما و شما بجز شمشیر نیست‌". و بدین‌ ترتبیب‌ دشمنی‌ و سركشی‌ از طرف‌ معاویه‌ شروع‌ شد و او بود كه‌ با امام‌ زمانش‌ گردنكشی‌ آغاز كرد. معاویه‌ با توطئه‌های‌ زهرآگین‌ و انتخاب‌ موقع‌ مناسب‌ موقع‌ مناسب‌ و ایجاد روح‌ اخلالگری‌ و نفاق‌، توفیق‌ یافت‌. او با خریداری‌ وجدانها پست‌ و پراكندن‌ انواع‌ دروغ‌ و انتشار روحیه‌ یأس‌ و در مردم‌ سست‌ ایمان‌، را به‌ نفع‌ خود فراهم‌ می‌كرد و از سوی‌ دیگر، همه‌ سپاهایانش‌ را به‌ بسیج‌ عمومی‌ فراخواند. امام‌ حسن‌ (ع‌) نیز تصمیم‌ خود را برای‌ پاسخ‌ به‌ ستیزه‌ جویی‌ معاویه‌ دنبال‌ كرد و رسما
اعلان‌ جهاد داد. اگر در لشكر معاویه‌ كسانی‌ بودند كه‌ به‌ طمع‌ زر آمده‌ بودند و مزدور دستگاه‌حكومت‌ شام‌ می‌بودند، اما در لشكر امام‌ حسن‌ (ع‌) چهره‌ های‌ تابناك‌ شیعیانی‌ دیده‌ می‌شد مانند حجر بن‌ عدی‌، ابو ایوب‌ انصاری‌، و عدی‌ بن‌ حاتم‌ ... كه‌ به‌ تعبیر امام‌ (ع‌) " یك‌ تن‌ از آنان‌ افزون‌ از یك‌ لشكر بود ". اما در برابر این‌ بزرگان‌، افراد سست‌ عنصری‌ نیز بودند كه‌ جنگ‌ را با گریز جواب‌ می‌ دادند، و در نفاق‌ افكنی‌ توانایی‌ داشتند، و فریفته‌ زر و زیور دنیا می‌شدند. امام‌ حسن‌ (ع‌) از آغاز این‌ ناهماهنگی‌ بیمناك‌ بود.
مجموع‌ نیروهای‌ نظامی‌ عراق‌ را ۳۵۰ هزار نوشته‌اند.
امام‌ حسن‌ (ع‌) در مسجد جامع‌ كوفه‌ سخن‌ گفت‌ و سپاهیان‌ را به‌ عزیمت‌ بسوی‌ " نخیله‌ " تحریض‌ فرمود. عدی‌ بن‌ خاتم‌ نخسین‌ كسی‌ بود كه‌ پای‌ در ركاب‌ نهاد و فرمان‌ امام‌ را اطاعت‌ كرد. بسیاری‌ كسان‌ دیگر نیز از او پیروی‌ كردند. امام‌ حسن‌ (ع‌) عبید الله‌ بن‌ عباس‌ را كه‌ از خویشان‌ امام‌ و از نخستین‌ افرادی‌ بود كه‌ مردم‌ را به‌ بیعت‌ امام‌ تشویق‌ كرد، با دوازده‌ هزار نفربه‌ "مسكن‌ " كه‌ شمالی‌ ترین‌ نقطه‌ در عراق‌ هاشمی‌ بود اعزام‌ فرمود. اما وسوسه‌های‌ معاویه‌ او را تحت‌ تأثیر قرار داد و مطمئن‌ ترین‌ فرمانده‌ امام‌ را، معاویه‌ در مقابل‌ یك‌ میلیون‌ درم‌ كه‌ نصفش‌ را نقد پرداخت‌ به‌ اردوگاه‌ خود كشاند. در نتیجه‌، هشت‌ هزار نفر از دوازده‌ هزار نفرسپاهی‌ نیز به‌ دنبال‌ او از به‌ اردوگاه‌ شتافتند و دین‌ خود را به‌ دنیا فروختند.
پس‌ از عبید الله‌ بن‌ عباس‌، نوبت‌ فرماندهی‌ به‌ قیس‌ بن‌ سعد رسید. لشكریان‌ معاویه‌ و منافقان‌ با شایعه‌ مقتول‌ شدن‌ او، روحیه‌ سپاهیان‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) را ضعیف‌ نمودند. عده‌ای‌ از كارگزاران‌ معاویه‌ كه‌ به‌ (مدائن‌) آمدند و با امام‌ حسن‌ (ع‌) ملاقات‌ كردند، نیز زمزمه‌ پذیرش‌ صلح‌ را بوسیله‌ امام‌ (ع‌) در بین‌ مردم‌ شایع‌ كردند. از طرفی‌ یكی‌ از خوارج‌ تروریست‌ نیزه‌ای‌ بر ران‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ زد. به‌ حدی‌ كه‌ استخوان‌ ران‌ آن‌ حضرت‌ آسیب‌ دید و جراحتی‌ سخت‌ در ران‌ آن‌ حضرت‌ پدید آمد. بهر حال‌ وضعی‌ برای‌ امام‌ (ع‌) پیش‌ آمد كه‌ جز " صلح‌ " با معاویه‌، راه‌ حل‌ دیگری‌ نماند.
باری‌، معاویه‌ وقتی‌ وضع‌ را مساعد یافت‌، امام‌ حسن‌ (ع‌) پیشنهاد صلح‌ كرد. امام‌ حسن‌ برای‌ مشورت‌ با سپاهیان‌ خود خطبه‌ای‌ ایراد فرمود و آنها را به‌ جانبازی‌ و یا صلح‌ - یكی‌ از این‌ دو راه‌ تحریك‌ و تشویق‌ فرمود. عده‌ زیادی‌ خواهان‌ صلح‌ بودند. عده‌ ای‌ نیز با زخم‌ زبان‌ امام‌ معصوم‌ را آزردند. سرانجام‌ پیشنهاد صلح‌ معاویه‌ مورد قبول‌ امام‌ حسن‌ واقع‌ شد، ولی‌ این‌ فقط بدین‌ منظور بود كه‌ او را در قید و بند شرایط و تعهداتی‌ گرفتار سازد كه‌ معلوم‌ بود كسی‌ چون‌ معاویه‌ دیر زمانی‌ پای‌ بند آن‌ تعهدات‌ نخواهد ماند، و در آینده‌ نزدیكی‌ آنها را یكی‌ پس‌ از دیگری‌ زیر پای‌ خواهد نهاد، و در نتیجه‌، ماهیت‌ ناپاك‌ معاویه‌ و عهد شكنی‌ های‌ او و عدم‌ پای‌ بندی‌ او به‌ دین‌ و پیمان‌، بر همه‌ مردم‌ آشكار خواهد شد. و نیز امام‌ حسن‌ (ع‌) با پذیرش‌ صلح‌ از بردار كشی‌ و خونریزی‌ كه‌ هدف‌ اصلی‌ معاویه‌ بود و می‌خواست‌ ریشه‌ شیعه‌ و شیعیان‌ آل‌ علی‌ (ع‌) را بهر قیمتی‌ هست‌، قطع‌ كند، جلوگیری‌ فرمود. بدین‌ صورت‌ چهره‌ تابناك‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) - همچنان‌ كه‌ جد بزرگوار رسول‌ الله‌ (ص‌) پیش‌ بینی‌ فرمود بود - بعنوان‌ " مصلح‌ اكبر" در افق‌ اسلام‌ نمودار شد. معاویه‌ در
پیشنهاد صلح‌ هدفی‌ جز مادیات‌ محدود نداشت‌ و می‌خواست‌ كه‌ بر حكومت‌ استیلا یابد. اما امام‌ حسن‌ (ع‌) بدین‌ امر راضی‌ نشد مگر بدین‌ جهت‌ كه‌ مكتب‌ خود و اصول‌ فكری‌ خود را از انقراض‌ محفوخ‌ بدارد و شیعیان‌ خود را از نابودی‌ برهاند.
● از شرطهایی‌ كه‌ در قرار داد صلح‌ آمده‌ بود اینهاست‌:
معاویه‌ موظ‌ف‌ است‌ درمیان‌ مردم‌ به‌ كتاب‌ و خدا و سنت‌ رسول‌ خدا (ص‌) و سیرت‌ خلفای‌ شایسته‌ عمل‌ كند و بعد از خود كسی‌ را بعنوان‌ خلیفه‌ تعیین‌ ننماید و مكری‌ علیه‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) و اولاد علی‌ (ع‌) و شیعیان‌ آنها درهیچ‌ جای‌ كشور اسلامی‌ نیندیشد. و نیز سب‌ و لعن‌ بر علی‌ (ع‌) را موقوف‌ دارد و ضرر و زیانی‌ به‌ هیج‌ فرد مسلمانی‌ نرساند. بر این‌ پیمان‌، خدا و رسول‌ خدا(ص‌) و عده‌ زیادی‌ را شاهد گرفتند. معاویه‌ به‌ كوفه‌ آمد با افراد تا قرارداد صلح‌ در حضور امام‌ حسن‌ (ع‌) اجرا شود و مسلمانان‌ در جریان‌ امر قرار گیرند. سیل‌ جمعیت‌ بسوی‌ كوفه‌ روان‌ شد.
ابتدا معاویه‌ بر منبر آمد و سخنی‌ چند گفت‌ از جمله‌ آنكه‌: " هان‌ ای‌ اهل‌ كوفه‌ می‌پیندارید كه‌ به‌ خاطر نماز و روزه‌ و زكوهٔ‌ وحج‌ با شما جنگیدم‌؟ با اینكه‌ می‌دانسته‌ام‌ شما به‌ جنگ‌ بر خواستم‌ كه‌ بر شما حكمرانی‌ كنم‌ و زمام‌ امر شما را بدست‌ گیرم‌، و اینك‌ خدا مرا بدین‌ خواسته‌ نایل‌ آورد، هر چند شما خوش‌ ندارید،
اكنون‌ بدانید هر خونی‌ كه‌ در این‌ فتنه‌ بر زمین‌ ریخته‌ شود هدر است‌ و هر عهدی‌ كه‌ با كسی‌ بسته‌ام‌ زیر دوپای‌ من‌ است‌ ". بدین‌ طریق‌ عهد نامه‌ ای‌ را كه‌ خود نوشته‌ و پیشنهاد كرده‌ و پای‌ آنرا مهر نهاده‌ بود زیر هر دوپای‌ خود نهاد و چه‌ زود خود را رسوا كرد! سپس‌ حسن‌ بن‌ علی‌ (ع‌) با شكوه‌ و وقار امامت‌ - چنانكه‌ چشمها را خیره‌ و حاضران‌ رابه‌ احترام‌ وادار می‌كرد- بر منبر بر آمد و خطبه‌ تاریخی‌ مهمی‌ ایراد كرد. پس‌ از حمد و ثنای‌ خداوند جهان‌ و درود فراوان‌ بر رسول‌ الله‌ (ص‌) چنین‌ فرمود: " ...به‌ سوگند خدا من‌ امید می‌دارم‌ كه‌ خیرخواه‌ ترین‌ خلق‌ برای‌ خلق‌ باشم‌ و سپاس‌ و منت‌ خدای‌ را كه‌ كینه‌ هیچ‌ مسلمانی‌ را به‌ دل‌ نگرفته‌ام‌ و خواستار ناپسند وناروا برای‌ هیچ‌ مسلمانی‌ نیستم‌ ..." سپس‌ فرمود: " معاویه‌ چنین‌ پنداشته‌ كه‌ من‌ او را شایسته‌ خلافت‌دیده‌ام‌ و خود را شایسته‌ ندیده‌ام‌. او دروغ‌ می‌ گوید. ما در كتاب‌ خدای‌ عز و جل‌ و به‌قضاوت‌ پیامبرش‌ از همه‌ كس‌ به‌ حكومت‌ اولیتریم‌ و لحظه‌ای‌ كه‌ رسول‌ خدا وفات‌ یافت‌ همواره‌ مورد ظ‌لم‌ و ستم‌ قرار گرفته‌ایم‌ ". آنگاه‌ به‌ جریان‌ غدیر خم‌ و غصب‌ خلافت‌ پدرش‌ علی‌ (ع‌) و انحراف‌ خلافت‌ از مسیر حقیقی‌اش‌ اشاره‌ كرد و فرمود: " این‌ انحراف‌ سبب‌ شد كه‌ بردگان‌ آزاد شده‌ و فرزندانشان‌ - یعنی‌ معاویه‌ و یارانش‌ - نیز در خلافت‌ طمع‌ كردند ". چون‌ معاویه‌ در سخنان‌ خود به‌ علی‌ (ع‌) ناسزا گفت‌، حضرت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) پس‌ از معرفی‌ خود و برتری‌ نسب‌ و حسب‌ خود و بر معاویه‌ نفرین‌ فرستاد و عده‌ زیادی‌ از مسلمانان‌ در حضور معاویه‌ آمین‌ گفتند. و ما نیز آمین‌ می‌گوییم‌. اما حسن‌ (ع‌) پس‌ از چند روزی‌ آماده‌ حركت‌ به‌ مدینه‌ شد.
معاویه‌ به‌ این‌ ترتیب‌ خلافت‌ اسلامی‌ را در زیر تسلط خود آورده‌ وارد عراق‌ شد، و در سخنرانی‌ عمومی‌ رسمی‌، شرایط صلح‌ را زیر پا نهاد و از هر راه‌ ممكن‌ استفاده‌ كرد، و سخت‌ ترین‌ فشار و شكنجه‌ را بر اهل‌ بیت‌ و شیعیان‌ ایشان‌ روا داشت‌. امام‌ حسن‌ (ع‌) در تمام‌ مدت‌ امامت‌ خود كه‌ ده‌ سال‌ طول‌ كشید، در نهایت‌ شدت‌ و اختناق‌ زندگی‌ كرد و هیچگونه‌ امنیتی‌ نداشت‌، حتی‌ در خانه‌ نیز در آرامش‌ نبود. سر انجام‌ در سال‌ پنجاهم‌ هجری‌ به‌ تحریك‌ معاویه‌ بدست‌ همسر خود (جعده‌) مسموم‌ و شهید و در بقیع‌ مدفون‌ شد .
● همسران‌ و فرزندان‌ امام‌ حسن‌ (ع‌)
دشمنان‌ و تاریخ‌ نویسان‌ خود فروخته‌ و مغرض‌ در مورد تعداد همسران‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) داستانها پرداخته‌ و حتی‌ دوستان‌ ساده‌ دل‌ سخنانی‌ بهم‌ بافته‌اند. اما آنچه‌ تاریخ‌ های‌ صحیح‌ نگاشته‌اند همسران‌ امام‌ (ع‌) عبارتند از: " ام‌ الحق‌ " دختر طلحه‌ بن‌ عبید الله‌ - " حفصه‌" دختر عبد الرحمن‌ بن‌ ابی‌ بكر - " هند " دختر سهیل‌ بن‌ عمد و " جعده‌ " دختر اشعث‌ بن‌ قیس‌ . بیاد نداریم‌ كه‌ تعداد همسران‌ حضرت‌ در طول‌ زندگیش‌ از هشت‌ یا ده‌ به‌ اختلاف‌ دو روایت‌ تجاوز كرده‌ باشند. با این‌ توجه‌ كه‌ " ام‌ ولد" هایش‌ هم‌ داخل‌ در همین‌ عددند. " ام‌ ولد " كنیزی‌ است‌ كه‌ از صاحب‌ خود دارای‌ فرزند می‌شود و همین‌ امر موجب‌ آزادی‌ او پس‌ از مرگ‌ صاحبش‌ می‌باشد .
فرزند آن‌ حضرت‌ از دختر و پسر ۱۵ نفر بوده‌اند بنامهای‌: زید، حسن‌، عمرو، قاسم‌، عبد الله‌، عبدالرحمن‌، حسن‌ اثرم‌، طلحه‌، ام‌ الحسن‌، ام‌ الحسین‌، فاطمه‌، ام‌ سلمه‌، رقیه‌، ام‌ عبد الله‌، و فاطمه‌ . و نسل‌ او فقط از دو پسرش‌ حسن‌ و زید باقی‌ ماند و از غیر این‌ دو انتساب‌ با آن‌ حضرت‌ درست‌ نیست‌ .
منبع : سایت اهل بیت


همچنین مشاهده کنید