یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سه سال وقفه، برای خلق سه شاهکار


سه سال وقفه، برای خلق سه شاهکار
● نقبی در فیلم های ساخته و نساخته استیون اسپیلبرگ
از زمانی که استیون اسپیلبرگ وارد دنیای حرفه ای ها شد و خودش را به عنوان یک فیلمساز مطرح به دنیای سینما معرفی کرد، تقریبا سراغ هر نوع ژانری رفت. یعنی از ابتدای دوران اوج گیری او در دهه ۷۰، اسپیلبرگ تنوع و خلاقیت را در دستور کار خود قرار داد، به نظر می رسید برای او بیشتر از اینکه ژانر فیلمی که می سازد اهمیت داشته باشد، نوع ساخت و دکوپاژ که برای فیلم هایش در نظر می گرفت، مهم بود.
اسپیلبرگ بعد از گذشت حدود ۴۰ سال از دوران فیلمسازی اش در آستانه ۶۱ سالگی، مانند گذشته برای آینده سراغ سوژه های متفاوت می رود. با نگاهی به برنامه کاری این کارگردان، این موضوع ثابت می شود.
قرار است او طی سال ۲۰۰۸ در نقش کارگردان، دو فیلم را روانه بازار کند. در واقع فاصله آخرین فیلم او با «لینکلن » ساخته جدیدش سه سال خواهد بود. اسپیلبرگ بعد از «مونیخ» در سال ۲۰۰۵ ترجیح داد زمان بیشتری برای پیش تولید فیلم های بعدی اش بگذارد و البته در این فاصله به حرفه اصلی اش در سال های اخیر یعنی تهیه کنندگی فیلم های آمریکایی بپردازد.
شاید سنگین ترین و مهمترین پروژه تهیه او در این مدت، دو فیلم کلینت ایستوود یعنی «پرچم های پدران ما» و «نامه هایی از آیووجیما» بود که دومی همین چندی پیش جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را از سه جشنواره معتبر گولدن گلوب، شیکاگو و برودکت کسب کرد. سرمایه گذاری او برای دو فیلمی که ابتدا قرار بود خودش کارگردان آنها هم باشد برای اسپیلبرگ مفید بود. هر چندتمرکز اصلی او و ایستوود روی «پرچم های پدران ما» بود که روایت پنج سرباز و یک ملوان را توصیف می کند.
این درست است که اسپیلبرگ دو سالی است در نقش کارگردان روی هیچ فیلمنامه ای کار نکرده ولی به هر حال می تواند در همین شرایط هم به موفقیت برسد. از همین حالا می توان فیلم او را جزو بخت های اصلی کسب اسکار بهترین فیلم در مراسم سال ۲۰۰۷ دانست. هر چند که رقبای مهمی مثل «از دست رفته» که به غلط در ایران «مردگان» ترجمه شده است و «بابل» هم وجود دارد؛ اما اعضای هیات انتخاب آکادمی همواره در سال های گذشته روی خوشی به فیلم های اسپیلبرگ و ایستوود نشان داده اند و این احتمال می رود که اسپیلبرگ به عنوان تهیه کننده این فیلم بتواند اسکار بهترین فیلم را هم کسب کند.
اگر کارنامه کاری اسپیلبرگ را به چهار دهه تقسیم بندی کنیم، با آثار متفاوتی روبه رو خواهیم شد. مثلا در دهه هفتاد و بعد از ساخت فیلمی مثل «دوئل» هیچ گاه نخواسته روی جریان خاصی تاکید داشته باشد و همواره شیوه کاری و ژانر فیلم هایش را تغییر داده است؛ سیاستی که هنوز هم از آن پیروی می کند.
اسپیلبرگ در همان دهه، فیلم مطرح «آرواره ها» را می سازد و داستان شکار کوسه آدم کش را که بعدها خیلی ها از آن به عنوان نماد مخالفان آمریکا هم یاد کردند در کارنامه اش ثبت می کند. وی همچنین فیلمی کاملا متفاوت با فیلم های این دهه اش مثل «برخورد نزدیک از نوع سوم» را ساخته است که در ژانر علمی ـ تخیلی قرار می گیرد.
البته این موضوع در دهه ۸۰ هم تکرار می شود؛ از جمله با فیلم هایی مانند «ایندیانا جونز»، «ئی.تی موجود فضایی» فیلم محبوب این دهه او یعنی «رنگ ارغوانی» که در آن به زندگی یک خانواده سیاه پوست آمریکایی می پردازد. ساخت یک فیلم در ژانر جنگی با عنوان «امپراتوری خورشید» هم تنوع طلب بودن این کارگردان را اثبات می کند.
اسپیلبرگ حتی بعد از ساختن دو فیلم به یاد ماندنی اش یعنی «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز رایان» در دهه ۹۰ باز هم از ساخت فیلم هایی در ژانر علمی -تخیلی دست بر نمی دارد.
مثلا بعد از خلق سری فیلم های «پارک ژوراسیک» و گریز زدن به دنیای دایناسورها، فیلم هایی تجاری گونه همانند AI و «گزارش اقلیت» را وارد بازار می کند و جالب است هیچگاه دچار افت شدید هم نمی شود. کافی است اسپیلبرگ یک فیلمنامه را بپسندد و گروهش را جمع کند. آنها هم ایده هایشان را مطرح می سازند و در نهایت فیلمی ایده آل را به سالن های سینما می فرستند.
در جدول تولید کارگردانی اسپیلبرگ تا سال ۲۰۰۹ ساخت سه فیلم دیده می شود؛ «لینکلن» که به عنوان فیلمی در ژانر زندگینامه ای به زندگی شانزدهمین رئیس جمهوری آمریکا می پردازد.
نکته جالب این است که بازیگر نقش اول فیلم او لیام نیسن است. یعنی همان بازیگری که با فیلم «فهرست شیندلر» که فیلمی در ژانر بیوگرافی بود، به شهرت دست پیدا کرده بود. او حالا در قالبی احتمالا دشوارتر و پردردسر باید در نقش آبراهام لینکلن مقابل دوربین یانوس کامینسکی برود؛ فیلمبردار مطرحی که در این فیلم هم مانند تقریبا تمام فیلم های چند سال اخیر اسپیلبرگ با این کارگردان همکاری می کند.
از دیگر عوامل این فیلم می توان به مایکل کان به عنوان تدوینگر و جان ویلیامس به عنوان سازنده موسیقی متن اشاره کرد. به اعتقاد بسیاری از منتقدان هالیوودی «لینکلن» می تواند بعد از «نجات سرباز رایان» که پنج اسکار را کسب کرده بود یک فیلم پرجایزه دیگر برای اسپیلبرگ محسوب می شود.
اما اسپیلبرگ در سال ۲۰۰۸ فیلمی دیگر را هم روانه سینماها می کند؛ «ایندیانا جونز ۴» که ادامه سری فیلم های محبوب او در دهه ۸۰ است. بناست که این فیلم به تهیه کنندگی جورج لوکاس و فرانک مارشال ساخته شود.
مجموعه «ایندیانا جونز»های قبلی جزو محبوب ترین و پرفروش ترین فیلم های سینمای آمریکا بودند و با توجه به انگیزه بالای این کارگردان برای ساختن قسمت چهارم این سری فیلم ها، هواداران او می توانند از حالا خودشان را برای یکی دیگر از فیلم های مهیج این کارگردان آماده کنند. این بار هم مانند قسمت های قبلی، هریسون فورد نقش اصلی را ایفا می کند و شون کانری، کارن کن و جان رایس دیویس از دیگر بازیگران این فیلم هستند.
اما آخرین فیلم او در نقش کارگردان - که تا این لحظه اخبار زیادی هم در موردش اعلام نشده- «میان ستارگان» نام دارد که در ژانر علمی ـ تخیلی قرار می گیرد و قرار است در سال ۲۰۰۹ روی پرده برود. هنوز حتی تهیه کننده «میان ستارگان» هم مشخص نشده و فقط کیپ تورن به عنوان نویسنده طرح، حاضر به همکاری با اسپیلبرگ شده است.
اسپیلبرگ در سال ۲۰۰۵ با «جنگ دنیاها» یکبار دیگر که سراغ ژانر علمی- تخیلی رفته بود و این بار قصد دارد بعد از چهار سال «میان ستارگان» را در این ژانر بسازد.
این کارگردان بزرگ دیگر مثل ۱۰ یا ۱۵ سال پیش جوان نیست، اما به هر حال به نظر می رسد موضوع بالا رفتن سن اسپیلبرگ به کار او لطمه ای وارد نکند. او روز به روز با انگیزه تر می شود و علاوه بر برنامه ساخت فیلمش تا سال ۲۰۰۹ تا پایان همین سال روی ۱۰ پروژه سینمایی نیز سرمایه گذاری می کند. نکته جالب در مورد این موضوع استقبال استاد سینمای تکنیک از فیلم های کوتاه بوده است؛ او بر روی سه پروژه کوتاه هم سرمایه گذاری کرده است. ضمن اینکه تا پایان سال ۲۰۰۹ به عنوان تهیه کننده در ساخت شش فیلم بلند سینمایی و یک فیلم تلویزیونی همکاری خواهد داشت.
در واقع بعد از گذراندن دورانی پر از هیجان در سینما، اسپیلبرگ این بار ترجیح داده چند سالی فیلم نسازد. قطعا این وقفه سه ساله می تواند زمان مناسبی برای فکر کردن به ساخت فیلم های قدرتمند دیگری برای این کارگردان خوش ذوق باشد.
چنانچه چند سال پیش او با ساخت دو فیلم «اگه می تونی منو بگیر» و «ترمینال» سینمای منحصر به فردش را با دیدگاه های روان شناختی و نگاه شخصی اش در مورد اجتماع در هم آمیخت. شاید فیلم های جدید اسپیلبرگ، فرصتی دیگر برای او باشد تا بتواند ذهنیت خود را در قالب یک سینمای خشن و با تکنیک نشان دهد.
ترجمه؛ آرش محمدی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید