یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
در مورد کاندیداتوری خاتمی و احمدینژاد بیایند که چه کار کنند!؟
از چندی قبل سیدمحمد خاتمی این احتمال را مطرح کرد که ممکن است حضور او در عرصه انتخابات موجب افزایش هزینهها برای کشور و مردم شود. همین سخنان کافی بود که بسیاری از طرفداران خاتمی از او بخواهند به عافیت خویش و آرامش کشور بیندیشد و عطای کاندیداتوری را به لقایش ببخشد. اما دستپاچگی بعضی از مدعیان اصولگرایی از احتمال کاندیداتوری خاتمی، نشان داد که آنها فضای جامعه را رصد کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که علیرغم احتمال افزایش هزینهها، گروههای قابل توجهی از مردم مایلند بار دیگر شاهد تکیه زدن کاندیدای اصلاح طلبان بر کرسی ریاست جمهوری باشند. از سوی دیگر ابراز علنی دغدغههای خاتمی، به این نگرانی دامن میزد که مبادا با حضور مجدد او در قدرت بار دیگر خاطره سال ۷۸ تکرار شود. خاتمی در آن زمان، حادثه غمبار کوی دانشگاه را تاوان ایستادگی دولت او بر بعضی مواضع دانست.
نگاهی عمیق و غیراحساسی به مسئولیتهای رئیس جمهور و مطالبات مردم نیز این شائبه را در اذهان ایجاد مینمود که مبادا با آمدن خاتمی، بخش قابل توجه از وقت، انرژی و سرمایههای مدیریتی دولت او مصروف خنثی سازی تحرکات رسمی و غیررسمی شود که نشانههای آن، از هماکنون آشکار شده و قاعدتاً با تصدی ریاست جمهوری توسط خاتمی، به صورت علنی در برابر دولت او خودنمایی خواهد کرد. نخستین نتیجه منطقی از این احتمال نه چندان ضعیف، هر کسی را تشویق میکرد که عدم کاندیداتوری خاتمی را خواستار شود. زیرا هدف از کاندیداتوری و پیروزی خاتمی - یا هر فرد دیگر - تنها تغییر قیافه رئیس جمهور نیست بلکه اصلیترین انگیزه از تلاش برای تغییر رئیس جمهور آن است که بارهای برزمین مانده مردم و کشور برداشته شود و با کاهش مشکلات مردم، غمی از دل آنها زدوده گردد. پساگر آمدن خاتمی، هزینهها را اضافه میکند، او برای چه بیاید؟ اما آیا با نیامدن خاتمی، کشور و مردم با شرایط بهتری مواجه خواهند شد؟ برای یافتن پاسخ، کوشش زیادی لازم نیست. زیرا در حال حاضر تلاش گستردهای صورت میگیرد که احمدینژاد تا اواسط سال ۹۲، سکان ریاست جمهوری را در دست داشته باشد. این تلاش در میان سیاستمداران نیز به موفقیتهایی رسیده است که مهمترین نشانه آن کشیده شدن ترمز کسانی است که میخواستند ترمز دولت نهم را بکشند! امروز اصولگرایان، دیگر نه از فقدان استراتژی در دولت سخن میگویند و نه نگرانی خود را از عجولانه بودن برخی تصمیمات دولت نهم بیان میدارند. علاقهمندی به حفظ موجود تا جایی پیش رفته که هم بر اظهار دوستی با مردم اسرائیل سرپوش گذارده میشود و هم اهانت به قرآن کریم، به صورت سربسته به بایگانی میرود. حتی بسیاری از روحانیون اصولگرا، ترجیح میدهند از کنار بیاعتنایی دولت به توصیههای مراجع تقلید عبور کنند.
امروز دیگر کمتر صدایی از میان اصولگرایان بر میخیزد تا نشان دهد مانند چند ماه قبل، نگران معیشت مردم هستند. ابراز نگرانیها در خصوص آثار تورمی طرح تحول و اعتراض به تعلل دولت در احیای بعضی شوراهای عالی نیز به حداقل ممکن رسیده و حتی توصیههای کارشناسی اقتصاددانان مجلس در خصوص تورمزا بودن بعضی لوایح، کمتر مورد اعتنا قرار میگیرد. مجموعه این حوادث نشان میدهد که افرادی مانند باهنر نیز دیگر نگران سناریوی »فقط احمدی نژاد« نیستند. در حالی که تا چند هفته قبل، او به طور همزمان در برابر کسانی میایستاد که به دنبال تحقق دو سناریوی »فقط احمدی نژاد« و »هرگز احمدی نژاد« بودند. البته ممکن است این تغییر راهبرد یا راهکار، در نگاه اول بلامانع به نظر برسد. اما نشانههایی وجود دارد که برخی سکوتها و حتی بخشی از حمایتها از سرناچاری است. ظاهراً مهمترین دلیل برای این »حمایت الزامی« ارزیابی دقیق اصولگرایان از پایگاه اجتماعی رقیب و تلقی آنها از این موضوع است که اولاً موفق نخواهند شد که احمدی نژاد را از کاندیداتوری مجدد منصرف نمایندو ثانیاً حمایت گروههایی از اصولگرایان از گزینه اول مورد نظر خود - که قطعاً فردی جز احمدینژاد خواهد بود - شکست آنها را در انتخابات ریاست جمهوری قطعی میسازد. به عبارت دیگر این وحدت ظاهری اما پرسر و صدا، تنها تا اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری تداوم خواهد یافت و پس از آن، کسانی که علیرغم همه دلخوریها و انتقادات، از کاندیداتوری احمدی نژاد حمایت کردهاند حاضر به ادامه همراهی با روشهای ویژه او نخواهند بود. از سوی دیگر، هیچ نشانهای وجود ندارد که تیم احمدی نژاد، پس از انتخاب مجدد او،در روشهای خود تغییری ایجاد نمایند. حتی از هم اکنون میتوان حدس زد که در صورت پیروزی مجدد احمدینژاد در انتخابات، او بر مواضع فعلی درعرصههای داخلی و خارجی - که در سه سال اخیر موجب انتقادات فراوان درون جناحی از او شده است - پافشاری بیشتری کند. تردیدی وجود ندارد که با عبور از گردنه انتخاباتو رفع خطر از جناح اصولگرا، بسیاری از اصولگرایان از اختیارات قانونی و نفوذ رسانهای خود برای ایستادگی در برابر بعضی اقدامات هزینه ساز استفاده خواهند کرد که نتیجه این وضعیت نیز چیزی نیست جز افزایش هزینهها و قفل شدن بسیاری از پروژههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی.
به عبارت دیگر از هماکنون میتوان حدس زد که از جهت مقاومت در برابر بعضی اقدامات و تصمیمات دولت، بسیاری از اصولگرایان بانفوذ رفتار مشابهی با خاتمی و احمدی نژاد خواهند داشت. حتی به نظر میرسد برخی ویژگیهای احمدی نژاد از جمله اصرار او بر استفاده حداکثری از قدرت ریاست جمهوری در برابر سایر دستگاهها و قوا، موجب مقاومت مضاعف در برابر او نسبت به خاتمی خواهد شد ولذا قفل شدگی کشور بسیار شدیدتر از شرایطی خواهد بود که خاتمی برکرسی ریاست جمهوری بنشیند.
نگارنده مایل بود به عنوان یک ایرانی دارای حق رای، به خاتمی و احمدی نژاد پیشنهاد دهد که هر دو از کاندیداتوری انصراف دهند تا آنچه که خاتمی پیشبینی کرده و آنچه که در خصوص نحوه تعامل احمدی نژاد با قوای دیگر و گروههای سیاسی، قابل پیشبینی است بر فعالیتهای روز مره کشور - از امروز تا مرداد ۹۲ - سایه نیفکند. اما برخی تحرکات تریبونی و قلمی در روزهای اخیر ثابت کرد که شرایط، بسیار حساستر از آن چیزی است که تاکنون حدس زده میشد. اظهارات و تحلیلهای چند روز اخیر نشان میدهد که عدهای از اصولگرایان، از میزان نارضایتی عمومی مطلع شدهاند و به این نتیجه رسیدهاند که تنها راه تداوم دوره مدیریت فعلی، ترساندن رقیب برای کنار کشیدن از انتخابات است. از سوی دیگر به نظر میرسد در میان اصولگرایان، افراد باهوش و منصفی حضور دارند که آنها هم ضرورت تغییر در قوه مجریه را احساس کردهاند اما به نظر ایشان بهترین راه برای تحقق این تغییر، استفاده از تجربه دوم خرداد ۷۶ است. امروز گمان میرود تشدید حملات غیرمنصفانه علیه اصلاحطلبان - و به صورت خاص نسبت به خاتمی - با این هدف صورت میگیرد که با تکرار سناریوی دوم خرداد، عدهای از مردمان بی طرف نیز برای حمایت از جناح مظلوم به صندوقهای رای هجوم بیاورند و حماسهای همچون دوم خرداد ۷۶ بیافرینند. در چنین شرایطی همتراز دانستن وضعیت خاتمی و احمدینژاد و پیشنهاد به خاتمی برای انصراف، چندان منصفانه نیست. اما از سوی دیگر نبایستی این نکته را نیز فراموش کرد که اصرار بیش از حد بر کاندیداتوری خاتمی و منحصر دانستن امکان پیروزی اصلاحطلبان در نامزدی رئیس جمهور پیشین و نیز چشم بستن ناگهانی اصولگرایان بر انتقادات گسترده خود از دولت نهم و حمایت بی چون و چرا از احمدی نژاد، هر دو به یک معناست: ناتوانی جناحهای فعال کشور در کادرسازی.
پس بهتر است هر دو جناح برای رفع این شائبه دست از <یکهانگاری> بردارند. آنها با عبور همزمان از خاتمی و احمدی نژاد، میتوانند خطرات و دغدغههایی که در ابتدای یادداشت به آن اشاره شد را نیز مرتفع سازند و از همین امروز، مردم را مطمئن کنند که نخستین روز آغاز به کار رئیس جمهور دهم، آغازی برای بازشدن بسیاری از گرهها میباشد و نه زمانی برای افزایش قفلها و ترمزها! این ایده میتواند موافقان و مخالفانی داشته باشد کمااینکه احتمالاً چهرههایی را در دو جناح برافروخته میسازد. اما آرامشی که اجرای این ایده برای بسیاری از مردم ایجاد میکند آنقدر ارزش دارد که برافروخته شدن چند ماهه بعضی چهرهها را قابل تحمل نماید.
منبع : روزنامه آفتاب یزد
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس مجلس شورای اسلامی ایران حجاب شورای نگهبان دولت دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد افغانستان رئیسی رئیس جمهور
تهران هواشناسی شورای شهر شهرداری تهران پلیس دستگیری سیل قتل وزارت بهداشت کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات خودرو دلار قیمت خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو ارز
تئاتر سریال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی زنان تلویزیون سریال حشاشین سینمای ایران قرآن کریم سینما فیلم موسیقی مهران مدیری
سازمان سنجش کنکور ۱۴۰۳ خورشید
فلسطین اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک تیم ملی فوتسال ایران تراکتور سپاهان رئال مادرید
اپل فناوری همراه اول ایرانسل آیفون تبلیغات سامسونگ ناسا بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان نخبگان
خواب بارداری دندانپزشکی مالاریا هندوانه