یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

لزوم تجمیع احزاب در دو یا سه حزب بزرگ


لزوم تجمیع احزاب در دو یا سه حزب بزرگ
تجربه جهانی در موفقیت کارکردهای حزبی موید درستی چرخش قدرت در نظام های سیاسی و بهره گیری از مواهب حاصل از آن یعنی توسعه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی محسوب می شود. در انتظام به تشکلات سیاسی قالب های شکل گرفته در محدوده دو و حداکثر سه حزب قدرتمند رسالت تحولات رو به رشد حکومت ها را متقبل شده اند و به همین میزان که تعدد احزاب کمتر، بهره وری آن افزون تر است. کنش و واکنش ها، رقابت ها، نقد ها و تحلیل های میان احزاب، خارج از مفهوم حذف یکدیگر معنا یافته و از همین رو منفعت حاصل شده به ارتقای سطح توسعه منجر شده است. در ۲۸ سال گذشته در کشور ما فرآیند برون داد حزبی با فراز و فرود هایی مواجه بوده است. در این میان اگرچه احزاب قدرتمند شکل نگرفته اند که دلایل آن خارج از حوصله این مقوله است اما حقیقت این است که حضرت امام(ره) اولین تضارب افکار میان نیروهای انقلاب را در دو جریان روحانیون و روحانیت به صدا آورد. امروزه دو طیف بزرگ با واژه های متداول دنیا - راست و چپ - و تا واژه های بومی - اصلاح طلب و اصول گرا - یک حقیقت عینی و پذیرفته شده است. طی سال های پس از انقلاب همواره گردش قدرت در میان همین دو جریان تبادل یافته است. با عنایت به ده ها ادله ارائه شده از کارایی تجمیع احزاب در دو الی سه حزب بر کسی پوشیده نیست و همه فعالان سیاسی در ابعاد مختلف از محاسن آن سخن می رانند. به برخی از آنها به قرار ذیل می توان اشاره کرد؛
۱) با شکل گیری احزاب بزرگ، حوزه نفوذشان بر افکار عمومی حداکثری خواهد بود.
۲) حذف نزاع های سیاسی درون طیف ها.
۳) پاسخگو بودن احزاب پس از کسب قدرت.
۴) ایجاد توانمندی های بالقوه در احزاب.
۵) مدیریت صحیح بر همه منابع نیروهای انسانی.
۶) خارج شدن مردم از سرگردانی میان ده ها حزب.
۷) ایجاد زمینه افزایش آگاهی افکار عمومی از تشکل ها.
۸) حاکم شدن فضای اعتدال بر خط مشی احزاب.
۹) کنترل کشمکش های درون حزبی.
۱۰) پرداختن احزاب به ارائه برنامه های مدون در همه ابعاد حکومت داری.
چرا در حالی که در آستانه هر انتخابات همه احزاب و گروه ها به نیکی از ائتلاف، تفاهم و اتحاد یاد می کنند، پس از انتخابات که این تلاش ها به فرجام می رسد، شالوده اتحاد فرومی پاشد و دوباره قصه آغاز می شود و نقطه سرخط شروع می شود؟ به نظر می رسد به جای تلاش وافری که امروزه شخصیت های برجسته دو طیف درون نظام برای نیل به یک لیست واحد گام برمی دارند، جهت گیری این تلاش ها به سمت و سویی سوق یابد که منجر به شکل گیری دو و حداکثر سه حزب در کشور شود.
اگرچه تحقق چنین هدفی قدری سخت است اما ورود بزرگان جریانات سیاسی می تواند تسهیل کننده این حرکت ارزشمند باشد و احزاب و گروه ها به جای اینکه انرژی خود را صرف حل و فصل کشمکش های جریان خود کنند به ارائه برنامه های خود پس از کسب قدرت بپردازند و به جای رقابت در ائتلاف، رقابت در برنامه و توان پاسخگویی را در دستور کار خود قرار دهند. با تشکیل احزاب نیرومند و فراگیر به یقین از تکیه بر شانس و اقبال جلوگیری می شود و بازدهی کارکرد حزبی باعث توانمند سازی منابع و ظرفیت های نیروی انسانی شده و ترکیب کیفی مجالس و دولت ها روز به روز قوی تر، عقلانی تر و توسعه یافته تر می شود. بی شک باید پذیرفت که یکی از موانع نهادینه شدن احزاب، وجود بیش از ۱۵۰ حزب سیاسی در کشور است و نباید در انتظار دست غیبی از سوی دولت ها و حتی حکومت ها برای نهادینه شدن جایگاه حقیقی احزاب ماند.
نباید فقدان فرهنگ حزبی را تنها در عوامل بیرونی جست وجو کرد بلکه اساسی ترین گام که به فواید آن اشاره شد حذف و ادغام احزاب کوچک و ناکارآمد و تولید احزاب بزرگ است. در این صورت هرگز هیچ رئیس دولتی به خود اجازه نمی دهد که خود را وامدار احزاب نداند و به کلی وجود احزاب را مانعی برای توسعه یافتگی قلمداد کند یا هیچ وزیری در نکوهش احزاب سخن نخواهد گفت. به نظر می رسد منشور اصلاح طلبی یا اصول گرایی که امروزه صرفاً برای وحدت در انتخابات در دستور کار قرار گرفته، امری موقتی است. اساساً منشور در دو طیف بایستی در قالب همان اساسنامه و مرامنامه حزبی معنا پیدا کند تا میثاق دائمی احزاب را رقم زند. بزرگان احزاب نقش کلیدی در متحد کردن افکار همسو دارند و می توانند با اجماع شکلی و محتوایی همه گروه ها - با شیوه های دموکراتیک - آنها را گرد هم آورده و فضای سیاسی کشور را از پنهان کاری احزاب غیر رسمی به سوی شفاف سازی احزاب رسمی، با ترکیب دو یا سه تشکل بزرگ حزبی سوق داد.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید