سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


مروری بر آثار نویسنده انگلیسی مایکل مورکوک


مروری بر آثار نویسنده انگلیسی مایکل مورکوک
او با رمان های دنباله دار و نفس گیر خود، تعریف تازه ای از متافیکشن ارائه داد. تا آن زمان متافیکشن صرفاً در خلال داستان خود، داستان داستان خود را نیز روایت می کرد، اما مورکوک داستان ژانر آن قصه و سیر تطور و تکامل آن را نیز در رمان های خود درونی می کرد. آثار مورکوک را دو جور می توان خواند؛ یکی خواندن ژانر اثر و دیگری خواندن خود اثر.
چرا که در قصه های مورکوک، قانون های ژانریک و موتیف های ساختاری همواره تکرار می شوند و از این تکرار ها، اثری بر جای می ماند که می توان آن را تعقیب کرد و خواند. تا جایی که متوجه می شویم که این تکرار ها خود واجد معنا و روایتی هستند. مایکل مورکوک با خلق چند تم اصلی نظیر قهرمان ابدی و مولتیورز (که نامی است برای کیهان شناسی خاص او) و به کارگیری آنها، به سراغ رخداد های دنیای معاصر می رود و نسبت میان قانون (سامان) و آشوب (نابسامانی) را به چالش می کشد، آن هم در جهانی که پر است از انواع ترس ها و روان پریشی ها؛ بیگانه ترسی، زن ستیزی، یهودستیزی و ... جهانی که در آن حتی فرشتگان نیز با یکدیگر به منازعه برخاسته اند.
● آلبینو
در اینجا نگاهی داریم به دو مورد از مهم ترین رمان های مورکوک که از طریق خوانش آنها می توان به شناختی نسبی از سبک و فضای داستان های او دست یافت؛ یکی رمان کین در سیاره مریخ و دیگری تریلوژی زال (آلبینو). رمان کین در سیاره مریخ (۱۹۶۵)، جزء اولین داستان های مورکوک محسوب می شود و در اصل یک شوخی توام با ادای دین به ادگار رایس باروز و سری ماجراهای مریخی او است. مورکوک حتی شکل و شمایل کتاب خود را شبیه به سری کتاب های باروز طراحی و آن را به شیوه باروز با اسمی مستعار منتشر کرد.
اما داستان از این قرار است که یک پروفسور فیزیک به نام مایکل کین که در مرکز مطالعات تخصصی شیکاگو کار می کند، پس از یک رشته تحقیقات روی دوره زمین شناسی کرتاسه، موفق می شود وضعیت مریخ را شبیه سازی کند و بدین ترتیب دچار وسوسه سفر به سیاره مریخ می شود، سفری که به دلیل تردیدهای همیشگی اش، مدام به تعویق می افتد. تا اینکه یک روز در اوج تشنجی ناگهانی، برادر خود را می کشد و دیگر راهی جز فرار به مریخ برایش باقی نمی ماند (و ما البته می دانیم که کین، همان قابیل است و وجه دلالت برادرکشی را در خود مستتر دارد).کین در مریخ با موجوداتی عجیب و غریب و ناشناخته مواجه می شود و در نهایت، هنگامی که زبان ساکنان آن سیاره را می آموزد، ما با صفحات سفیدی مواجه می شویم که تا انتهای رمان ادامه پیدا می کنند.
از اینجا به بعد، دیگر چیزی نوشته نشده است یا به عبارتی نوشتن ناممکن شده است. به نظر بعضی منتقدان، این مساله ناشی از هبوطی است که این بار نه بر زمین بلکه بر مریخ روی داده است و نوشتار را به وضعیت غیاب کشانده است.
نکته مهم در باب این رمان عجیب، پرشور و اشتیاق و ویران کننده تمامی قیدوبند ها، این است که در تقابل با نمونه های امروزی علمی ـ تخیلی درباره مریخ قرار می گیرد، داستان هایی که از فرط علمی بودن، منطقی بودن و واقع نمایی، تمام انرژی و جذبه خود را از دست می دهند، آثاری چون تریلوژی مریخ نوشته کیم استنلی رابینسون و یا اشباح مریخ نوشته بن بوآ که نگاهی جدی به وضعیت سیاسی، اجتماعی و فلسفی انسان در مواجهه با موجودات روی مریخ دارند و از آن ماجراجویی ها، هیجانات و تخیل خلاق آثار باروز و مورکوک بی بهره اند.
و اما تریلوژی زال، افسانه ای پرشکوه و روایتی بسیار پیچ در پیچ است از سرنوشت جهان و نیروهای چندگانه ای که کشمکش میان آنها، جهان داستانی مورکوک را شکل می دهد. این اثر را می توان مانیفست این نویسنده در داستان نویسی دانست. اما داستان مربوط به زمانی است که نازی ها بر جهان تسلط یافته اند و دانشمندان نازی، تلاشی همه جانبه را برای دستیابی به اشیای عتیقه ای که ثابت کننده برتری نژادی آلمانی ها در جهان باشند آغاز کرده اند.
مهمترین این عتیقه ها، شمشیر رونالد و جام مقدس است که نزد خاندان فن بک نگهداری می شده است. به موازات این تلاش ها، با فردی از این خاندان آشنا می شویم به نام اولریک فن بک که یک زال است. او در خواب، همزاد خود را می بیند که بر خلاف او موهایی مشکی دارد. همزاد زره اجدادی را پوشیده و شمشیر رونالد را در دست دارد و با صدایی مبهم، حرف می زند. سپس دفترچه خاطراتی به اولریک می دهد که معلوم می شود شرح تاریخ نیاکان اوست و ناگهان غیب می شود.
اولریک (Ulric) با مطالعه دفترچه درمی یابد که نام همزادش الریک (Elric) است و کلید تمام معماها در دست دختری رویا ربا به نام آنا است. از اینجا به بعد، رمان در قالب همین یادداشت های روزانه اولریک / الریک جلو می رود و در کتاب سوم با سفری در اعماق زمین و زمان به پایان می رسد؛ در زمان، سفر به گذشته های دور و در زمین، سفر به اعماقی که در آن نیاکان هنوز زنده (Undead) سکونت دارند. سرزمینی که به لحاظ سرخوشی و خوشگذرانی دست کمی از سدوم و عموره ندارد و در آن، هرگونه خلاقیت و کنشی به ملال می انجامد. در این سرزمین است که نکرومانسر ها (پیشگویانی که از طریق ارتباط با ارواح پیشگویی می کنند) با تقدیر جهان یعنی آشوب (Chaos) معامله می کنند و فاجعه را عقب می اندازند.
بعضی تاملات مورکوک در این رمان، در خصوص تقابل ها و شباهت های همزاد ها (که یکی زال است و دیگری مومشکی یا یکی اولریک است و دیگری الریک) بسیار بحث برانگیز هستند و حتی به اسطوره ها و باور های شرقی پهلو می زنند. مثلاً یکی این ایده که فرد زال (آلبینو)، همیشه توسط عاملی غیر از انسان (مثلاً جاندارانی چون گرگ و موش یا در فرهنگ ما، سیمرغ) پرورش پیدا می کند و روزی جهان را از فاجعه نجات می دهد.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید