سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


افول مزیت فناوری اطلاعات


افول مزیت فناوری اطلاعات
همزمان با رشد قابلیت‌ها و فراگیر شدن فناوری اطلاعات شرکت‌ها به این تصور رسیده‌اند که این فناوری در موفقیت آنها نقش حساس‌تری ایفاء می‌نماید. صرف هزینه‌های هنگفت برای سخت‌افزار و نرم‌افزار به خوبی نشانگر این باور است. مدیران ارشد شرکت‌ها همواره از ارزش راهبردی فناوری اطلاعات و نقش آن در کسب مزیت رقابتی صحبت به میان می‌آورند. اما آنچه که عملاً به منابع شرکت‌ها جنبه راهبردی و مولد مزیت رقابتی پایدار می‌بخشد، فراگیری آن نبوده بلکه کمیاب بودن آن می‌باشد. در واقع شرکت‌ها، تنها با انجام دادن کاری که از عهده دیگر رقبا برنمی‌آید، می‌توانند از آنها سبقت بگیرند.
فناوری اطلاعات آخرین نوع از سلسله فناوری‌های وسیع بکار گرفته شده - از قبیل خط‌آهن یا ژنراتور برق می‌باشد که در طی دو سده گذشته ساختار صنعت را دگرگون نموده‌اند. این فناوری‌ها در آن زمان که به جزیی از زیرساخت تجارت تبدیل شدند، برای مدت کوتاهی فرصت‌های قابل توجهی را برای شرکت‌های آینده‌نگر خلق کردند. اما همزمان با رشد دسترسی و ارزان شدن این فناوری‌ها، مرتبه آنها به حد مواد اولیه همگانی تنزل یافت، تا جاییکه از دیدگاه راهبردی، از نگاه‌ها محو شده و اهمیت خود را از دست دادند. سرنوشت فناوری اطلاعات نیز دقیقاً مشابه با فناوری‌های ذکر شده در حال رقم خوردن است و این واقعه تاثیرات عمیقی را به جای خواهد گذاشت.
در این مقاله، آقای نیکوولاس کار، دبیر مجله HBR ، بی‌پرده ادعا می‌کند که مدیریت فناوری اطلاعات به یک موضوع خسته کننده تبدیل خواهد شد. وی پیشنهاد می‌کند که تمرکز مدیریت فناوری اطلاعات از ایجاد فرصت‌های جدید به سمت کاهش ریسک تغییر یابد. بعنوان مثال، شرکت‌ها باید توجه بیشتری نسبت به امنیت داده‌ها و شبکه معطوف نمایند. و مهم‌تر از آن، باید کنترل بیشتری بر روی هزینه‌های فناوری اطلاعات اعمال شود. در شرایط نوین، فناوری اطلاعات به جای کمک به کسب مزیت رقابتی، شرکت را در یک وضعیت نامساعد هزینه‌ای قرار خواهد داد. اگر شما نیز مانند بسیاری از مدیران عالی یک حالت تدافعی نسبت به استفاده از فناوری اطلاعات گرفته‌اید، خردمندانه‌تر خرج می‌کنید و به جوانب کاربردی این امر می‌اندیشید، مطمئناً در مسیر درست گام برداشته‌اید. چالش‌ بعدی، حفظ این روند در شرایط رونق کسب و کار خواهد بود.
در سال ۱۹۶۸، یک مهندس جوان شرکت اینتل به نامه تد هوف ()، روشی را برای گذاشتن مدارات الکترونیکی بر روی قطعه کوچکی از سیلیکون کشف نمود. با اختراع میکروپروسسور توسط این مهندس جوان، فناوری‌های جدیدی نظیر کامپیوترهای رومیزی، شبکه‌های محلی و گسترده، نرم‌افزارهای جامع شرکت، و اینترنت پا به عرصه وجود نهادند که خود منشاء تغییرات عظیمی در دنیای کسب و کار شدند. امروزه، برکسی پوشیده نیست که فناوری اطلاعات یکی از زیرساخت‌های مهم تجارت محسوب می‌شود. فناوری اطلاعات زیربنای عملیات شرکت‌ها را تشکیل داده، حلقه‌های مجزای زنجیره تأمین را بهم پیونده زده و بطور فزاینده‌ای در حال ایجاد اتصال بین شرکت‌ها و مشتریان آن می‌باشد. بندرت پولی بدون کمک سیستم‌های کامپیوتری جابجا می‌شود.
همزمان با بسط قدرت و حضور فناوری اطلاعات،‌ اکنون شرکت‌ها بر این تصورند که این فناوری، در موفقیت آنها نقش حساستری ایفاء می‌نماید که این نگرش بوضوح در عادات هزینه‌کردن شرکت‌ها رویت می‌شود. طبق یک بررسی انجام شده توسط اداره تحلیل اقتصادی وزارت بازرگانی ایالات متحده، در سال ۱۹۶۵ کمتر از ۵% هزینه‌های سرمایه‌ای شرکت‌های امریکایی مصروف فناوری اطلاعات شده بود. بدنبال ورود کامپیوترهای شخصی به بازار در اوایل دهه ۱۹۸۰ این میزان به ۱۵% افزایش یافت. تا اوایل دهه ۱۹۹۰ این مقدار به بیش از ۳۰% و تا انتهای این دهه به حد تقریباً ۵۰% رسید. حتی علیرغم رکود اخیر در خریدهای فناوری اطلاعات، حجم تجارت جهانی فناوری اطلاعات همچنان در حد ۲۰۰۰ میلیارد دلار در سال بوده است.
اما تکریم فناوری اطلاعات از سرمایه‌گذاری بر روی آن فراتر رفته به گونه‌ای که بوضوح سبب تغییر نگرش‌های مدیران عالی شرکت‌ها گردیده است. بیست سال قبل اغلب مدیران ارشد، به کامپیوتر بعنوان ابزاری برای لایه‌های پایین‌ شرکت می‌نگریستند. ماشین‌های تایپ و حساب برای کارمندان این لایه‌های سازمانی از قبیل منشیان، تکنسین‌ها و کارمندان محاسب اختصاص داده شده بود. بندرت مدیر ارشدی یافت می‌شد که انگشتانش صفحه کلید را لمس کرده باشد، چه رسد به آنکه فناوری‌ اطلاعات در تفکر راهبردی شرکت به او کمک کرده باشد. اما امروزه این وضعیت بکلی دگرگون شده است. اینک مدیران ارشد شرکت‌ها به کرات در مورد ارزش راهبردی فناوری اطلاعات، نقش آنها در کسب مزیت رقابتی و دیجیتال کردن مدل‌های تجاری شرکت به صحبت می‌نشینند. بسیاری از شرکت‌ها پست مدیر انفورماتیک را به جمع تیم مدیریتی خود اضافه نموده و نیز از کمک شرکت‌های مشاوره استراتژی به منظور ارائه ایده‌های جدید در مورد نحوه هدایت سرمایه‌گذاری‌های فناوری اطلاعات در جهت تمایز و مزیت آنها نسبت به رقبای خود بهره‌ گرفته‌اند.
اما در پشت این تغییر تفکرات، یک فرض ساده انگارانه نهفته است و آن اینکه همگام با رشد قدرت و حضور فراگیر فناوری اطلاعات، ارزش راهبردی آن نیز افزایش یافته است. این فرض گرچه به ظاهر منطقی و شهودی،‌ اما فرض اشتباهی است. عاملی که واقعاَ سب راهبردی‌بودن یک منبع و ایجاد پتانسیل مزیت پایدار رقابتی در آن می‌شود، فراگیری آن نبوده و بلکه کمیاب بودن آن است.
کسب مزیت رقابتی نسبت به رقبا فقط از طریق در اختیار داشتن آنچه دیگران ندارند و یا انجام کاری که دیگران نمی‌توانند، حاصل می‌شود. امروزه عملیات اصلی فناوری اطلاعات شامل ذخیره‌سازی داده‌ها، پردازش داده‌ها و انتقال داده‌ها، برای همگان قابل دسترسی و تهیه می‌باشد. صرف قدرت و در دسترس بودن سبب شده این فناوری از یک منبع راهبردی بالقوه به یک عامل تولیدی تنزل یابد. امروزه فناوری اطلاعات از جمله هزینه‌های اجباری کسب و کار می‌باشد بدون آنکه امتیازی را برای شرکت‌ها بهمراه داشته باشد.
مزیت رو به افول
بسیاری از مفسران، توسعه فناوری اطلاعات و خصوصاً اینترنت را با افول فناوری‌های قدیمی مقایسه نموده‌اند. البته بیشتر مقایسه‌ها یا بر روی الگوهای سرمایه‌گذاری متناظر با فناوری‌ها (سیکل رونق / رکود) و یا نقش فناوری‌ها در شکل‌دهی مجدد عملیات در درون صنعت و یا حتی در درون اقتصاد کلان تأکید نموده‌اند. در مقابل تحلیل‌های اندکی بر روی تأثیرات این فناوری‌ها در محیط رقابتی سطح بنگاهها صورت گرفته است. با این وجود تاریخ همواره مهم‌ترین درس‌ها را به مدیران می‌آموزد.
باید بین فناوری‌های انحصاری و آنچه که اصطلاحاً فناوری‌های زیرساختاری نامیده می‌شود، تمایزی قائل شویم. فناوری‌های انحصاری در واقع یا در عمل به تملک یک شرکت در‌می‌آیند. بعنوان مثال یک شرکت داروسازی ممکن است حق امتیاز یک ترکیب خاص دارویی که فرمول پایه خانواده‌ای از داروهای مشابه می‌باشد را نزد خود نگهدارد. نمونه دیگر یک شرکت تولیدی است که روشی ابداعی برای نوعی از فرآیند ساخت را کشف و بکار گرفته در حالیکه سایر رقبا به سختی می‌توانند این روش را کپی‌سازی نمایند. مثال سوم شرکتی است که به تولید کالاهای مصرفی اشتغال داشته و حق انحصاری یک ماده جدید بسته‌بندی را که سبب فروش بیشتر محصول نسبت به محصولات رقیب می‌گردد، کسب می‌کند. تا زمانیکه فناوری‌های انحصاری تحت حفاظت باشند، امکان پایه‌ریزی مزایای راهبردی طولانی مدت فراهم خواهد بود و در نتیجه شرکت‌ها به منافع بالاتری نسبت به رقبای خود دست خواهند یافت.
بعکس، چنانچه از فناوری‌های زیرساختاری، بصورت مشارکتی و نه انفرادی، استفاده نماییم ارزش بسیار بیشتری تولید می‌شود. تصور کنید که در اوایل قرن نوزدهم بسر می‌برید و یک شرکت تولیدی‌حقوق انحصاری کلیه فناوری‌های مورد نیاز احداث خط آهن را بدست گرفته است. چنین شرکت فرضی، در صورت تمایل صرفاً می‌توانست خطوط انحصاری بین تأمین‌کنندگان کارخانه‌های خود و توزیع کنندگان را احداث نموده و لکوموتیوها و واگن‌های تملکی خود را بر روی این خطوط بکار اندازد و احتمالاً نتیجه مفیدی از این پروژه عاید کند. اما در یک مقیاس اقتصادی وسیع‌تر، ارزش تولیدی حاصل از چنین اقدامی در مقایسه با ارزش تولیدی حاصل از ساخت یک شبکه خط آهن باز بین شرکت‌ها و خریداران متعدد قابل مقایسه نیست. خصوصیات و اصول اقتصادی فناوری‌های زیرساختاری،‌ خواه خط آهن یا تلگراف و خواه ژنراتورهای برقی، شراکتی بودن وسیع آنها را ایجاب می‌کند و اینکه بخشی از زیرساخت عمومی کسب و کار باشند.البته فناوری‌های زیرساختاری در مراحل اولیه احداث، احتمالاً شکل یک فناوری انحصاری به خود می‌گیرند. تا زمانیکه محدودیت‌های فیزیکی، حقوق مالکیت معنوی، هزینه‌های بالا و یا عدم وجود استاندارد، دسترسی به این فناوری‌ها را محدود نکرده است، شرکت دارنده آن قادر به کسب مزیت نسبت به رقبای خود می‌باشد. برهه‌ای از تاریخ بین زمان احداث اولین ایستگاه تولید برق در حدود سال ۱۸۸۰ و ایجاد شبکه خطوط برق در اوایل قرن بیستم را در نظر بگیرید. در این برهه از زمان، نیروی برق یک منبع کمیاب محسوب می‌شد و شرکت‌های تولیدی محدودی که در کنار ایستگاه‌های تولید برق بنا نهاده شدند، اغلب به مزیت رقابتی مهمی دست یافتند. احداث بزرگ‌ترین کارخانه سازنده پیچ و مهره امریکا تحت عنوان Plumb, Burdict , and Barnard در اوایل قرن بیستم در نزدیکی آبشارهای نیاگارای ایالت نیویورک و در مجاورت یکی از قدیمی‌ترین کارخانه‌های عظیم تولید برق‌آبی، امری تصادفی نبود.
یکی دیگر از روش‌های پیشی گرفتن بر رقبا، برخورداری از یک نوآوری در بکارگیری فناوری‌های جدید است. در این مورد نیز تاریخچه انرژی الکتریکی بیانگر مثال خوبی است.
تا اواخر قرن نوزدهم، اغلب شرکت‌های تولیدی برای بحرکت درآوردن ماشین آلات خود، به منابع آبی و نیروی بخار آب متکی بودند. در آن روزگار انرژی از یک منبع واحد و ثابت مانند چرخ آبی کنار کارخانه تأمین می‌شد که توزیع آن به ایستگاه‌های کاری مختلف در سرتاسر کارخانه نیازمند سیستم پیچیده‌ای متشکل از قرقره‌ها و چرخ دنده‌های متعدد بود. زمانیکه ژنراتورهای برق برای اولی بار وارد بازار شدند، شرکت‌های تولیدی صرفاً از آنها بعنوان جایگزینی برای منبع انرژی ثابت قدیمی استفاده نمودند و به گونه‌ای که فقط قادر باشد سیستم فعلی چرخدنده‌ها و قرقره‌ها را به حرکت درآورد. اما در این میان، شرکت‌های مبتکر، متوجه این موضوع شدند که یکی از مزایای اصلی انرژی برق سهولت توزیع و انتقال مستقیم آن به ایستگاه‌های کاری می‌باشد. سیم‌کشی کارخانه و نصب موتورهای برقی در درون ماشین آلات، به حذف سیستم دست و پاگیر، غیرمنعطف و هزینه‌بر چرخ‌دنده‌ها انجامید و این تحول، مزیت مهمی از بعد راندمان برای این شرکت‌ها در مقابل رقبای کم تحرک آنها فراهم نمود.
فناوری‌های زیرساختاری، علاوه بر خلق روش‌های عملیاتی جدید و کارآمدتر، موجب تغییرات وسیعی در بازار نیز شدند. در اینمورد نیز شرکتی که بتواند آینده را پیش‌بینی کند، از رقبای فاقد آینده‌نگری پیشی می‌گیرد. در اواسط قرن نوزدهم حتی قبل از آنکه ایالات متحده بطور جدی شروع به احداث خطوط آهن نماید، امکان حمل و نقل کالا در فواصل طولانی با استفاده از صدها کشتی بخار در حال تردد در مسیر رودخانه‌ها وجود داشت. احتمالاً تجار بر این تصور بودند که حمل و نقل ریلی نیز ضرورتاً مطابق با الگوی کشتی‌های بخار با پیشرفت‌های اندک و تدریجی مواجه خواهد شد. اما در واقع، سرعت، ظرفیت و دسترسی فوق‌العاده بالای خطوط آهن، منجر به تغییرات ساختاری اساسی در صنعت امریکا گردید. بناگاه، علاوه بر مواد اولیه و قطعات صنعتی، حمل و نقل محصولات نهایی نیز در مسافت‌های طولانی به مرحله اقتصادی بودن رسید و بازارهای مصرف انبوه کالاها بوجود آمدند. شرکت‌هایی که این فرصت‌های وسیع را به سرعت تشخیص دادند، اقدام به ساخت کارخانه‌های تولید انبوه، در مقیاس بالا نمودند. اقتصاد مقیاس ناشی از این پدیده، این شرکت‌ها را موفق به شکست دادن کارخانه‌های کوچک محلی نمود که تا قبل از این بازار را در تسلط خود داشتند.
آنچه که اغلب مدیران ارشد شرکت‌ها را به اشتباه می‌اندازد این است که آنها تصور می‌کنند فرصت‌های رقابتی بطور نامحدود در دسترس می‌باشند.
اما در واقع، پنجره فناوری‌های زیرساختاری برای ورود این فرصت‌ها به شرکت صرفاً به مدت کوتاهی باز خواهد ماند. زمانیکه پتانسیل تجاری چنین فناوری‌هایی مورد توجه وسیع قرار می‌گیرند، سرمایه‌گذاری‌های انبوهی به نحو اجتناب‌ناپذیر بر روی آنها صورت گرفته و ساختار آن بسرعت شکل می‌گیرد. خطوط آهن، کابل‌های تلگراف و خطوط انتقال برق همگی با یک شتاب عنان گسیخته احداث و یا کشیده شدند (تا حدی که حتی در مورد خطوط آهن صدها کشته بجای ماند)‌. طبق گزارش آقای Eric Hobsbawm در مقاله " عمر سرمایه Age of Capital" در مدت ۳۰ سال بین سال‌های ۱۸۴۶ تا ۱۸۷۶ مجموع طول خطوط آهن جهان از ۱۷.۴۲۴ کیلومتر به ۳۰۹.۶۴۱ کیلومتر افزایش یافت. در طی همین مدت، مجموع میزان تناژ حمل کشتی‌های بخاری بصورت انفجاری از ۱۳۹.۹۷۳ تن به ۳.۲۹۳.۰۷۲ تن رسید. سیستم تلگراف حتی سریع‌تر از این رشد نمود. در قاره اروپا، طول شبکه تلگراف در سال ۱۸۴۹ فقط بالغ بر ۲۰۰۰ مایل می‌شد.
حال آنکه پس از ۲۰ سال این رقم به ۱۱۰.۰۰۰ مایل افزایش یافت. همین الگو در مورد نیروی برق نیز صدق می‌کند. تعداد ایستگاه‌های مرکزی تولید برق از ۴۶۸ واحد در سال ۱۸۸۹ به ۴۳۶۴ واحد در سال ۱۹۱۷ رسید، ضمن آنکه ظرفیت متوسط هر واحد نیز به بیش از ده برابر افزایش یافت.
(درموردخطرات سرمایه‌گذاری افراطی رجوع شودبه مطلب جانبی " زیاده روی در یک چیز خوب" ).با خاتمه فاز ایجاد زیرساخت‌های فوق، فرصت‌های کسب مزیت‌های رقابتی برای شرکت‌ها نیز از بین رفتند. شتاب در سرمایه‌گذاری، سبب رقابت بیشتر و در نهایت ظرفیت افزون‌تر و قیمت‌های نازل‌تر این فناوری‌ها شده و امکان تهیه و دسترسی آنها را در مقیاس وسیع فراهم ساخت. بطور همزمان، کاربران وادار به استفاده از استانداردهای فنی جهانی شدند که نتیجه آن منسوخ شدن سیستم‌های انحصاری بود. بعلاوه، با شناخت و تکرار تجارب موفق بکارگیری این فناوری‌ها در سطح وسیع، حتی روش‌های بکارگیری آنها نیز بتدریج به شکل استاندارد درآمدند. فی‌الواقع، این تجارب موفق اغلب به جزیی از محتوای زیرساخت تبدیل می‌شوند. بعنوان مثال پس از برق‌رسانی، همه کارخانه‌های جدید به تعداد زیادی پریزهای برق مجهز شدند. نتیجه این تحولات، تبدیل شدن فناوری‌های زیرساختاری و روش‌های بکارگیری آنها به کالاهای همگانی بود. البته شرکت‌ها می‌توانند امیدوار باشند که پس از ایجاد و گسترش فناوری‌های زیرساختاری، مزیت هزینه‌ای کسب می‌نمایند. گرچه این مزیت نیز به سختی قابل حفظ و نگهداری است.
از مطالب فوق نباید استنباط نمود که فناوری‌های زیرساختاری تاثیر خود را برفضای رقابتی به کلی از دست می‌دهند. بلکه این تاثیر از سطح اقتصاد خرد به سطح اقتصاد کلان منتقل می‌شود. بعنوان مثال، اگر کشوری در فرآیند پیاده‌سازی این فناوری‌ها - خواه شبکه ملی خطوط آهن، شبکه برق و یا زیرساخت‌های مخابراتی - تقلیل ورزد، بخش صنعت داخلی آن بشدت آسیب می‌بیند. بهمین ترتیب اگر یک صنعت خاص در زمینه مهار قدرت فناوری دچار ضعف شود، در مقابل تغییر مکان آسیب‌پذیر می‌گردد. سرنوشت هر شرکتی همواره به نیروهای فراشرکتی مؤثر بر منطقه و صنعت مربوطه، گره خورده است. اما نکته مهم این است که سهولت دسترسی و تهیه یک فناوری، سبب کاهش بی‌وقفه پتانسیل آن در متمایزسازی یک شرکت نسبت به رقبایش، که یک پتانسیل راهبردی تلقی می‌شود، می‌گردد.
●تبدیل فناوری اطلاعات به کالای همگانی
گرچه فناوری اطلاعات از فناوری‌های قبلی پیچیده‌تر و منعطف‌تر است، اما دارای همه صفات بارز یک فناوری زیرساختاری است. در حقیقت، مجموعه ویژگی‌های فناوری اطلاعات، تبدیل سریع آن به یک کالای همگانی را تضمین می‌کند. فناوری اطلاعات قبل از هرچیز، یک مکانیزم انتقال اطلاعات دیجیتال است یعنی دقیقاً مشابه خط آهن که کالاهای فیزیکی را جابجا نموده و یا شبکه انتقال برق که الکتریسته را جابجا می‌کند. بعلاوه، مشابه هر مکانیزم جابجایی دیگر، ارزش آن در حالت مشارکتی بسیار بیشتر از حالت استفاده انفرادی است.
●زیاده روی در یک چیز خوب
بر طبق اظهارات بسیاری از متخصصان، سرمایه‌گذاری بیش از حد بر روی فناوری اطلاعات در دهه ۱۹۹۰، یادآور سرمایه‌گذاری بیش از حد بر روی احداث خطوط آهن در دهه ۱۸۶۰ می‌باشد. در هر دو مقطع، شرکت‌ها و افرادی که از قابلیت‌های تجاری ظاهراً نامحدود این فناوری‌ها در تحیر بودند، اقدام به سرمایه‌گذاری‌های وسیعی بر روی کسب و کار و محصولاتی نمودند که هنوز به مرحله بلوغ و پختگی کامل نرسیده بودند. سیل سرمایه حتی به حدی سبب وخامت بیشتر اوضاع شد که ایجاد ظرفیت‌های مازاد انبوه نموده و مجموعه صنعت را به ویرانی کشاند.ایکاش داستان بهمین جاختم می‌شد. رونق صنعت راه آهن (و فناوری‌های مرتبط شامل موتور بخار و تلگراف) در اواسط قرن نوزدهم نه تنها باعث ایجاد ظرفیت‌های مازاد عظیم صنعتی شد، بلکه فورانی در کارآیی بخش صنعت ایجاد نمود و ترکیب این دو اثر آغاز دو دهه سخت انقباضی بود.
گرچه تولید اقتصاد جهانی به رشد شدید خود در بین اواسط دهه ۱۸۷۰ تا اواسط دهه ۱۸۹۰ ادامه داد، اما قیمت‌هاسقوط کرده و در انگلستان، که قدرت اقتصادی بلامنازع آن زمان محسوب می‌شد، سطح قیمت‌ها به میزان ۴۰% افت کرد و بدنبال آن سود شرکت‌ها به صفر گرایید. شرکت‌ها در مراحل اولیه توسعه وساخت محصولات خود، شاهدکاهش ارزش این محصولات شدند. همزمان با اولین دوره رکود جهانی، رخوت اقتصادی سرتاسر جهان را فراگرفت. آنگونه که D.S. Landes بعنوان یک تاریخدان نگاشته است " خوشبختی در مورد یک آینده سرتاسر پیشرفت جای خود را به عدم قطعیت و حس اضطراب داد". البته دنیای امروز بسیار متفاوت است و فرض اینکه تاریخ تکرار خواهد شد، خطرناک است. اما از سوی دیگر در حالیکه شرکت‌ها برای افزایش سود خوددر تقلا هستند و اقتصاد کل جهانی نیز در حال دست و پنجه نرم کردن با شرایط انقباضی است، فرض عدم تکرار تاریخ نیز خطرناک بنظر می‌رسد.
تاریخچه فناوری اطلاعات در دنیای کسب و کار همواره شاهد تشکیل فزاینده شبکه‌ها از کامپیوترهای مرکزی بزرگ گرفته تا شبکه‌های محلی مبتنی بر مینی کامپیوتر و شبکه‌های وسیع‌تر Ethernet و نهایتاً اینترنت، بوده است. هر مرحله در این مسیر پیشرفت، با استانداردسازی بیشتر فناوری و حداقل اخیراً با همگن نمودن کارکردهای آن همراه بوده است. امروزه، در مورد اکثر کسب و کارها، منافع تولید سفارشی برتری خود را با توجه به هزینه‌های افتراق و جدایی از بقیه صنعت از دست داده است.
در ضمن امکان کپی‌سازی فناوری اطلاعات بسیار زیاد است. در حقیقت شاید به سختی بتوان کالای همگانی‌تر از یک بایت داده یافت که عملاً بدون صرف هزینه‌ای بخوبی قابل تکثیر باشد. امکان تنظیم مقیاس فناوری اطلاعات در هر سطح دلخواه، بهمراه استانداردسازی فنی آن اکثر نرم‌افزارهای انحصاری را به ورطه منسوخ شدن کشانده است.
در شرایطی که امکان خریداری یک برنامه کاربردی پردازش متون، پست الکترونیکی و یا مدیریت زنجیره تأمین مطابق با آخرین فناوری‌های روز بصورت آماده و با صرف هزینه پایین وجود دارد، طراحی آن در داخل شرکت توجیه پذیر نخواهد بود. علاوه بر نرم افزار، اکثر فعالیت‌ها و فرآیندهای کسب و کار مستتر شده در داخل نرم افزار نیز امکان کپی‌سازی پیدا می‌کنند.
لذا شرکت‌ها همراه با خرید یک برنامه کاربردی عملاً یک فرآیند ژنریک را نیز خریداری می‌کنند. لذا هر دو عامل صرفه‌جویی در هزینه و قابلیت کار در محیط‌های مختلف بناچار مزیت‌پذیری شرکت‌ها را قربانی کرده‌اند.
از سوی دیگر، ورود اینترنت به صفحه، در نقش یک کانال تمام عیار تحویل برنامه‌های کاربردی ژنریک، فرآیند تبدیل فناوری اطلاعات به یک کالای همگانی را شتاب بخشیده است. آمار شرکت‌هایی که نیازهای فناوری اطلاعات خود را از طریق اجاره خدمات شبکه۳ از یک شرکت ثالث برآورده می‌کنند، روزبروز در حال افزایش است. این الگو شباهت زیادی با الگوی خرید انرژی الکتریکی و یا خدمات مخابراتی دارد. اکثر فروشندگان عمده فناوری اطلاعات، از مایکروسافت گرفته تا آی بی‌ ام، در حال تلاش برای قرار گرفتن در موقعیت ارائه کننده خدمات فناوری اطلاعات تحت یک اسلوب تأسیسات ضروری هستند، بنحویکه این شرکت‌ها قادر به تدارک طیف متنوعی از برنامه‌های کاربردی بنگاه‌ها از طریق یک سیستم باصطلاح " شبکه عمومی۴ " باشند. ماحصل این تحول نیز، همگون‌سازی قابلیت‌های فناوری اطلاعات در بالاترین سطح خود و در ضمن جایگزینی برنامه‌های سفارشی با برنامه‌های ژنریک خواهد بود .
(در مورد چالش‌های شرکت‌های فناوری اطلاعات، رجوع شود به مطلب جانبی " سرانجام فروشندگان چیست؟" ).بر مبنای تمامی دلایل ذکر شده در فوق قیمت فناوری اطلاعات به شدت افت خواهد نمود. آقای Moore Gordon پیش‌بینی معروفی در مورد انفجار قدرت محاسباتی کامپیوترها در آینده ارائه نموده است. بدین مضمون که هر دو سال یکبار، چگالی مدارات روی یک تراشه کامپیوتری دو برابر می‌شود. پیشگویی دیگر وی، سقوط آزاد قیمت کارکردهای کامپیوتری در آینده است. آمارهای تاریخی نشان دهنده سقوط بی‌وقفه هزینه محاسباتی از ۴۸۰ دلار بازار یک میلیون دستور در هر ثانیه (MIPS) در سال ۱۹۷۸ به ۵۰ دلار در سال ۱۹۸۵ و سپس به ۴ دلار در سال ۱۹۹۵ می‌باشد که این روند پس از این تاریخ نیز تداوم یافته است. کاهش مشابهی نیز در هزینه‌های ذخیره‌سازی و انتقال داده‌ها رخ داده است. افزایش سریع قدرت خرید فناوری اطلاعات علاوه بر تسری بخشی انقلاب کامپیوتر به زمینه‌های دیگر یکی از مهم‌ترین موانع بالقوه در مقابل رقبا را از بین برده است. امکان کپی‌برداری سریع حتی برای ممتازترین قابلیت‌های فناوری اطلاعات نیز براحتی متصور است.
با توجه به توضیحات فوق‌الذکر، تعجبی ندارد که روند تحولات فناوری اطلاعات دقیقاً الگوی فناوری‌های زیرساختاری را دنبال نموده است. سرعت تشکیل این فناوری باندازه احداث خطوط آهن خیره کننده بوده است (گرچه با مشکلات بسیار کمتری مواجه شده است). برخی آمارها شاهد این مدعاست. بعنوان مثال در طول بیست و پنج سال پایانی قرن بیستم، قدرت پردازش میکروپرسسورها به نسبت ۰۰۰/۶۶ برابر افزایش یافت. در دوازده سال منتهی به سال ۲۰۰۱، تعداد کامپیوترهای متصل به اینترنت از ۰۰۰/۸ به ۱۲۵ میلیون رسید. در طول ده سال گذشته تعداد سایت‌های اینترنتی شاهد رشدی از صفر به ۴۰ میلیون بوده است. و بیش از ۲۸۰ میلیون مایل کابل نوری از سال ۱۹۸۰ به بعد نصب شده که بر طبق تشبیه مجله Business week معادل ۱۱.۳۲۰ حلقه کمربندی بدور زمین است. (رجوع شود به مطلب جانبی " دوی سرعت برای تبدیل شدن به یک کالای همگانی").
●سرانجام فروشندگان چیست؟
آقای Bill Joy ، پژوهشگر ارشد و یکی از مؤسسین شرکت Sun Microsystems ، چند ماه قبل در مجمع جهانی اقتصاد ۲۰۰۳ در شهر دافوس سوئیس، سوالی را مطرح نمود که ظاهراً برای وی بسیار دردناک بوده است،‌ و آن اینکه " اگر واقعیت به گونه‌ای باشد که بیشتر اجناسی که مردم نیاز دارند، قبلاً خریده باشند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ " البته منظور وی از مردم و اجناس، بترتیب مدیران شرکت‌ها و فناوری اطلاعات است. در این مقطع از زمان که زیرساخت تجاری فناوری اطلاعات تقریباً بطور کامل ایجاد شده و در دسترس همگان قرار گرفته، سوال Joy در حقیقت سوالی است که همه فروشندگان فناوری اطلاعات باید از خود بپرسند. بر طبق دلایل محکمی، نیاز شرکت‌ها به مقدار زیادی با امکانات موجود فناوری اطلاعات آنها پوشش داده شده و لذا کشش کم بازار فناوری اطلاعات علاوه بر دلایل ساختاری، از یک پدیده علت و معلولی سیکلی نیز تبعیت می‌کند.
البته حتی درصورت تحقق پدیده‌های فوق، وضعیت فروشندگان آنگونه که تصورمی‌شود مأیوس‌کننده نخواهد بود و لااقل فروشندگانی که دارای قدرت پیش‌بینی آینده وتوانایی تطبیق با شرایط جدید محیطی هستند، می‌توانند امیدوار باشند. اهمیت فناوری‌های زیرساختاری برای عملیات روزمره شرکت‌ها به حدی است که در بسیاری موارد حتی مدت‌ها پس از تبدیل شدن به یک کالای همگانی نقدینگی زیادی را جذب می‌نمایند. برای مثال، امروزه تقریباً همه شرکت‌ها مبالغ زیادی را صرف برق و تلفن می‌کنند و در بسیاری از شرکت‌های تولیدی نیز سهم هزینه‌های حمل و نقل ریلی بسیار بالاست. در ضمن طبیعت استاندارد شده فناوری‌های زیرساختاری اغلب ایجاد انحصارات تکی یا چند گانه‌ای را باعث می‌شود که برای این شرکت‌ها سود کلانی را در پی دارد.بسیاری از فروشندگان فناوری، شرکت و محصولات خود را با تغییرات بازار تطبیق داده‌اند. اقدام شرکت مایکروسافت در جهت تبدیل نرم‌افزار جامع office از حالت یک بسته نرم‌افزاری قابل تملک به خدمات نرم‌افزاری با آبونمان سالیانه درحقیقت بمنزله تصدیق ضمنی این واقعیت است که نیاز و اشتیاق شرکت‌های تجاری به ارتقاء مداوم سیستم‌ها در حال نزول است. موفقیت شرکت Dell مرهون بهره‌گیری آن از طبیعت کالا گونه بازار کامپیوترهای شخصی می‌باشد که هم اکنون این راهبرد را به بازارسرورها، تجهیزات ذخیره‌سازی وحتی خدمات پشتیبانی نیز تسری داده است
(اعتقاد همیشگی و واقع بینانه آقای مایکل دل به طبیعت کالاگونه فناوری اطلاعات از نبوغ ذاتی اومی‌باشد). هم اکنون تعدادی از شرکت‌های عمده فناوری اطلاعات از جمله مایکروسافت، آی‌بی‌ام، Sun و اوراکل برای کسب موقعیت برتر در بازار " خدمات شبکه"‌ و نهایتاً تبدیل شدن به یک شرکت خدمات عمومی از قبیل خدمات برق، در حال رقابت با یکدیگر می‌باشند. جنگ بر سر کسب بازار و مقیاس تولید، همراه با روند پیوسته تبدیل فناوری اطلاعات به یک کالای همگانی، تثبیت بیشتر بسیاری از بخشهای صنعت فناوری اطلاعات را موجب خواهد شد. برندگان این جنگ، آینده بسیار خوبی را تجربه خواهند کرد و در مقابل بازندگان از دور رقابت خارج خواهند شد.
فناوری اطلاعات نیز همانند فناوری‌های زیرساختاری دیگر، در ابتدای تولد خود فرصت‌های کسب مزیت رقابتی بسیاری برای شرکت‌های آینده‌نگر فراهم نمود. در این دوران این فناوری‌ها مشابه فناوری‌های اختصاصی، ویژگی انحصاری داشتند. نمونه برجسته این پدیده، شرکت American Hospital Supply است. AHS که یک توزیع کننده عمده اقلام پزشکی است در سال ۱۹۷۶ یک سیستم ابتکاری تحت عنوان ASAP ۵ را عرضه نمود که امکان سفارش کالاهای بیمارستانی را بصورت الکترونیکی ایجاد نمود. این سیستم ابتکاری توسط کارشناسان داخلی AHS و بر مبنای یک نرم افزار اختصاصی و یک کامپیوتر مرکزی بزرگ (Mainframe) طراحی شده بود که واحدهای خرید بیمارستان از طریق ترمینال‌های مستقر در محل خود، به آن دسترسی داشتند. نظام سفارش‌دهی کارآمدتر به کاهش موجودی بیمارستان‌ها منجر شد و در نتیجه مشتریان به سرعت به سمت این سیستم جذب شدند. از سوی دیگر ویژگی انحصاری بودن سیستم، راه را به روی رقباست.
AHS سال‌ها بعنوان تنها توزیع کننده مجهز به سیستم سفارش‌دهی الکترونیکی، صاحب یک مزیت رقابتی گردید که منافع قابل توجهی برای آن بدنبال داشت. میزان فروش و سود AHS بین سال‌های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۳ بترتیب به میزان ۱۳% و ۱۸% رشد نمود که بسیار بالاتر از ارقام متوسط این صنعت در آن زمان بود.
AHS از طریق بهره‌برداری از ویژگی‌های فناوری‌های زیرساختاری در مراحل اولیه شکل‌گیری، خصوصاً ویژگی‌های هزینه‌بری بالا و عدم وجود استاندارد، به یک مزیت رقابتی واقعی دست یافت.‌ اما در عرض ۱۰ سال موانع ورود رقبا یکی پس از دیگری از بین رفتند. همزمان با ورودکامپیوترهای شخصی و بسته‌های نرم‌افزاری و از سوی دیگر ظهور استانداردهای شبکه جذابیت سیستم‌های ارتباطات اختصاصی برای کاربران و صرفه اقتصادی این سیستم‌ها برای دارندگان آنها بتدریج از بین رفت. در حقیقت، در یک چرخش عجیب و شاید قابل پیش‌بینی، سیستم AHS در نتیجه طبیعت بسته و فناوری منسوخ آن، از دارایی به بدهی تبدیل شد.
در آغاز دهه ۱۹۹۰ و پس از آنکه از ادغام دو شرکت AHS و Baxter Travenol ، شرکت دیگری تحت عنوان Baxter Inrernational شکل گرفت، مدیران ارشد شرکت جدید از ASAP، بعنوان " وبال گردن" یاد می‌کردند و این اصطلاحی بود که در یکی از مطالعات موردی Harvard Business School آمده است.
از سوی دیگر تعداد بی‌شماری از شرکت‌های دیگر نیز با بکارگیری خلاقانه فناوری اطلاعات مزایای مهمی کسب نموده‌اند. برخی از این شرکت‌ها مانند شرکت American Airlines
با سیستم رزرواسیون Sabre ، و یا شرکت Federal Express با سیستم رهگیر بسته‌های پستی، و نیز شرکت Mobil Oil با سیستم پرداخت اتوماتیک Speed pass ، فناوری اطلاعات را برای کسب مزیت عملیاتی یا بازاریابی و نهایتاً پشت سر نهادن رقبا در یک فرآیند یا عملیات خاص، بکار گرفتند. شرکت‌های دیگری نظیر Reuters که صاحب یک شبکه اطلاعات مالی طراحی شده در دهه ۱۹۷۰ بود و یا اخیراً شرکت eBay با مزایده‌های اینترنتی خود، دیدگاه برجسته‌ای را در مورد روش بکارگیری فناوری اطلاعات در فرآیند تحول در یک صنعت ارائه نمودند. که موقعیت رهبری بازار را برای آنها به ارمغان آورد. در چند مورد نیز برتری حاصل از ایده‌های فناوری اطلاعات، مزایای بیشتری نظیر اقتصاد مقیاس و اعتبار مارک را به شرکت‌ها اهداء نموده است که پایداری این مزایا حتی از عمر فناوری نیز بیشتر بوده است. دو شرکت Wal - Mart و Dell Computer مثال‌های بارزی از شرکت‌هایی هستند که مزایای موقتی تکنولوژیکی خود را به مزایای موقعیت پایدار تبدیل نمودند.
اما فرصت‌های کسب مزایای مبتنی بر فناوری اطلاعات در حال حاضر رو به زوال نهاده است. تجارب موفق شرکت‌ها بسرعت وارد ساختار نرم‌افزارها شده و یا آنکه کپی‌سازی شده‌اند. لکن اکثر تحولات مهم صنعتی حاصله از به کارگیری فناوری اطلاعات، قبلاً بوقوع پیوسته و یا هم‌اکنون در حال وقوع هستند. البته تحولات در صنعت و بازار ادامه خواهند یافت که برخی از این تحولات نیز اساسی و ریشه‌ای خواهند بود. برای مثال، آینده صنعت موسیقی در پرده ابهام باقی خواهند ماند. با این وجود تاریخ نشان داده است که نقش فناوری‌های زیرساختاری در تغییر و تحولات صنعت همواره با نزدیک شدن به مراحل پایانی ایجاد این فناوری‌ها، رو به افول می‌گذارد.
گرچه کسی نمی‌تواند زمان دقیق تکمیل مرحله احداث یک فناوری زیرساختاری را تعیین کند، اما نشانه‌های بسیاری وجود دارند که حکایت از نزدیک شدن مرحله احداث فناوری اطلاعات به پایان آن دارند. اولین نشانه، سبقت گرفتن توانایی‌های فناوری اطلاعات از اکثر نیازهای موجود در شرکت‌ها می‌باشد. نشانه دوم، کاهش قیمت کارکردهای اساسی فناوری اطلاعات می‌باشد به حدی که این قیمت کم و بیش برای همه قابل پرداخت گردیده است. سومین نشانه، جبران عقب افتادگی ظرفیت شبکه اطلاعات جهانی (یا اینترنت) نسبت به تقاضا و یا حتی در حقیقت مازاد قابل ملاحظه ظرفیت فیبر نوری نسبت به نیاز موجود است. چهارمین نشانه، شتاب فروشندگان فناوری اطلاعات برای کسب موقعیت عمده‌فروشی و یا حتی عرضه کننده خدمات عمومی می‌باشد. و سرانجام آخرین و بارزترین نشانه این است که حباب سرمایه‌گذاری ترکیده است که این نشانه، به لحاظ تاریخی بوضوح بیانگر به پایان رسیدن مرحله احداث این فناوری است. البته شاید هنوز محدود شرکت‌هایی قادر باشند مزیت‌هایی را از برنامه‌های کاربردی بسیار تخصصی که انگیزه‌های اقتصادی قابل توجهی برای کپی سازان ندارند،‌ بیرون بکشند، اما این شرکت‌ها در زمره استثنائات تلقی می‌شوند.در پایان دهه۱۹۹۰، زمانی‌که جار و جنجال اینترنت به نقطه اوج خود رسیده بود، صاحبنظران فناوری، چشم انداز عظیمی از یک " آینده دیجیتال" در حال ظهور را تصویر کردند. هم اکنون می‌توان ادعا نمود که حداقل از بعد استراتژی کسب و کار، این آینده به تحقق پیوسته است.
سرعت بالای پیاده سازی و نصب فناوری‌های زیرساختاری، بعنوان یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های آنها بشمار می‌رود. رشدسر به فلک کشیده ظرفیت در یک مدت زمان کوتاه که با سرمایه‌گذاری انبوه شتاب گرفته است، سبب سقوط قیمت‌ها و تبدیل سریع فناوری به یک کالای همگانی می‌شود.
●از حالت هجومی به حالت دفاعی
حال سوال این است که شرکت‌ها چه اقداماتی باید انجام دهند؟ از دیدگاه عملی، مهم‌ترین درسی که از تاریخچه فناوری‌های زیرساختاری گذشته می‌توان فراگرفت این است که هر زمان وجود منبعی در فضای رقابت الزامی باشد اما با راهبردها ارتباطی نداشته باشد، ریسک آن مهم‌تر از مزایایی است که خلق می‌کند. به عنوان مثال نیروی برق را در نظر بگیرید. امروزه هیچ شرکتی کسب و کار خود را بر حول مصرف الکتریسیته تنظیم نمی‌کند. اما در عوض قطع برق حتی به مدت کوتاهی می‌تواند نابوده کننده باشد. (همانگونه که برخی از شرکت‌های کالیفرنیایی با این خطر در طی بحران انرژی سال ۲۰۰۰ مواجه شدند). استفاده از فناوری اطلاعات، ریسک‌های عملیاتی متعددی از قبیل منسوخ شدن، قطع خدمات پشتیبانی، فروشندگان یا شرکاء غیرقابل اطمینان، شکاف‌های امنیتی و حتی تروریسم را به دنبال دارد. برخی از این ریسک‌ها در نتیجه تغییر از یک سیستم انحصاری کاملاً بسته به یک سیستم باز و مشارکتی بروز می‌یابند. امروزه هرگونه خللی در خدمات فناوری اطلاعات ممکن است به فلج شدن شرکت به انحاء مختلف از قبیل ناتوانی در ساخت محصولات، ناتوانی در ارائه خدمات، قطع ارتباط با مشتریان و از همه واضح‌تر از بین رفتن اعتبار شرکت بیانجامد. معدود شرکت‌هایی قادر به شناسایی و جبران آسیب‌پذیری‌های خود شده‌اند. بعلاوه، حدس و گمان در مورد آینده جذابیت بیشتری نسبت به نگرانی در مورد مشکلات دارد، اما در حال حاضر این نگرانی موضوع مهمتری می‌باشد (رجوع شود به مطلب جانبی " قواعد جدید مدیریت فناوری اطلاعات" ).
البته در درازمدت، بزرگ‌ترین ریسک فناوری اطلاعات صرفاً سرمایه‌گذاری بیش از حد است که یک ریسک معمولی شمرده می‌شود تا یک ریسک فاجعه آمیز. گرچه فناوری اطلاعات ممکن است یک کالای همگانی بوده و هزینه آن نیز بقدری کاهش یابد که هر سیستم جدیدی بسرعت در داخل صنعت رواج یابد، اما با توجه به این حقیقت که فناوری اطلاعات با بسیاری از فرآیندهای کسب و کار آمیختگی ایجاد می‌کند، بخش عمده‌ای از سرمایه‌گذاری شرکت‌ها همچنان صرف فناوری اطلاعات می‌شوند. حتی بقاء اکثر شرکت‌ها نیازمند سرمایه‌گذاری‌های زیاد بر روی فناوری اطلاعات است. البته نکته مهم در مورد تمامی منابع همگانی، قابلیت تفکیک سرمایه‌گذاری‌های حیاتی از سرمایه‌گذاری‌های اختیاری، غیرضروری و یا حتی غیرمفید است.
قواعد جدید مدیریت فناوری اطلاعات
از آنجا که فرصت‌های کسب مزیت راهبردی از طریق بکارگیری فناوری اطلاعات بسرعت در حال افول می‌باشند، بسیاری از شرکت‌ها به سمت بررسی دقیق‌تر سرمایه‌گذاری بر روی فناوری اطلاعات و مدیریت سیستم‌های خود گرایش پیدا کرده‌اند. نقطه شروع این بررسی‌ها، سه رهنمون ذیل برای استفاده در آینده است.
سرمایه‌گذاری کمتر: مطالعات نشان داده‌اند که سرمایه‌گذاری عظیم بر روی فناوری اطلاعات بندرت بهترین نتایج مالی رابدنبال خواهد آورد. همزمان با تبدیل فناوری اطلاعات به یک کالای همگانی، هزینه‌های بیهوده نیز فزونی خواهد یافت. کسب مزیت رقابتی در چنین شرایطی بمراتب مشکل‌تر و در عوض وارد شدن خسارات مالی به شرکت بسیار ساده‌تر خواهد شد.
دنباله‌‌روی به جای جلوروی: بر مبنای قانون Moore ، تأخیر بیشتر در خریدهای فناوری اطلاعات، بهره‌وری بیشتر سرمایه را تضمین می‌کند. تأخیر بیشتر، ریسک خرید اقلامی که از نظر فناوری ناقص و یا در معرض منسوخ‌شدگی سریع هستند، را کاهش می‌دهد. البته در برخی موارد پیشرو بودن منطقی است. اما با استاندارد شدن ویژگی‌های فناوری اطلاعات، بندرت این موارد اتفاق خواهند افتاد.
تمرکز بر روی نقاط آسیب‌پذیر به جای فرصت‌ها: کسب مزیت رقابتی از طریق بهره‌گیری خاص از یک فناوری زیرساختاری که در مرحله بلوغ بسر می‌برد، امری غیرعادی محسوب می‌شود. اما از سوی دیگر، کوچک‌ترین خلل در دسترسی به این فناوری ممکن است فاجعه آمیز باشد. بنگاه‌ها همزمان با واگذاری کنترل نرم‌افزارهای کاربردی و شبکه‌های خود به فروشندگان و سایر شرکت‌های ثالث، با تهدیدهای بیشتری مواجه خواهند شد. بعنوان مثال این بنگاه‌ها باید آمادگی مقابله با قطع خدمات و شکاف‌های امنیتی را در خود ایجاد نموده و مرکز توجه خود را از فرصت‌ها به سمت نقاط آسیب پذیر تغییر دهند.به طور کلی، لازمه مدیریت قوی بر روی هزینه‌ها، دقت بیشتر در ارزیابی بازگشت مورد انتظار سرمایه، خلاقیت بیشتر در جهت کشف راه‌حل‌های ساده‌تر و ارزان‌تر، و نیز نگاه مثبت به برون‌ تأمینی و همکاری بیشتر با شرکت‌های همکار است. ولی اکثر شرکت‌ها می‌توانند از طریق حذف هزینه‌های زائد نیز به صرفه‌جویی‌های کلانی نائل شوند. نمونه خوبی از این روش، کامپیوترهای شخصی است. بنگاه‌ها هر سال بیش از ۱۰۰ میلیون کامپیوترشخصی خریداری می‌کنند که بیشتر آنها صرفاً از چند برنامه کاربردی ساده از قبیل پردازشگر متون۶،صفحات گسترده۷، پست الکترونیکی و مرورگر صفحات وب، استفاده می‌نمایند. این برنامه‌های کاربردی از سال‌ها قبل به مرحله بلوغ فناوری خود رسیده‌اند و در واقع بخش کمی از قدرت محاسباتی میکروپروسسورهای امروزی برای اجرای این برنامه‌ها کفایت می‌کند. با این وجود، بنگاه‌ها ترجیح می‌دهند سیستم‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری جدیدتر را خریداری نمایند.در حقیقت، اکثر سرمایه‌گذاری‌های فوق‌الذکر از استراتژی‌های فروشندگان ناشی می‌شوند. سازندگان عمده نرم‌افزار و سخت‌افزار مهارت خوبی در طراحی ویژگی‌ها و قابلیت‌های جدید فناوری اطلاعات کسب کرده‌اند که این مهارت، بنگاه‌ها را وادار به خریدرای کامپیوتر، نرم افزار و تجهیزات جدید شبکه به صورت مازاد بر نیاز خود نموده است. اکنون زمان آن فرا رسیده است که خریداران فناوری اطلاعات از فروشندگان بخواهند انتظارات آنها را در قالب قراردادهایی با هدف تأمین سودمندی درازمدت سرمایه‌گذاری بر روی خرید کامپیوتر برآورده نمایند و حد مشخصی را برای هزینه‌های ارتقاء کامپیوتر مشخص کنند. و اگر فروشندگان در برآورده‌ ساختن این انتظارات تعلل کنند،‌ بنگاه‌ها باید در پی یافتن گزینه‌های ارزانتری از قبیل نرم‌افزارهای باز و کامپیوترهای شبکه۸ باشند. حتی اگر این گزینه‌ها به بهای گذشتن از برخی ویژگی‌های سیستم حاصل شوند. کافیست شرکت‌ها برای حصول اطمینان از امکان صرفه‌جویی، به میزان سود شرکت Microsoft نگاهی بیاندازند. شرکت‌ها علاوه بر انفعالی عمل کردن در هنگام خریدهای خود، از فناوری اطلاعات استفاده بهینه نیز نمی‌نمایند. این امر به ویژه در مورد ذخیره‌سازی اطلاعات که بیش از نصف هزینه‌های فناوری اطلاعات بسیاری از شرکت‌ها را به خود اختصاص داده،‌ صادق است.
اکثر اطلاعات ذخیره شده در شبکه شرکت‌ها ارتباط چندانی با فرآیند ساخت محصولات و یا ارائه خدمات به مشتریان ندارند. این اطلاعات صرفاً شامل پیام‌های الکترونیکی ذخیره شده و فایل‌های اطلاعاتی کارمندان شرکت - از جمله میلیاردها بایت فایل‌های صوتی و فیلم‌های کوتاه ویدیویی - می‌باشند. طبق برآورد مجله " Computer World" حدود ۷۰% فضای ذخیره‌سازی یک شبکه مبتنی بر Windows به هدر می‌رود که این در واقع یک هزینه غیرضروری و سنگین می‌باشد. بسیاری از مدیران محدود نمودن کارمندان در ذخیره‌سازی کورکورانه و بدون هدف اطلاعات را امری نابخردانه تصور می‌نمایند، اما این امر در عمل می‌تواند تاثیر به سزایی بر روی عملکرد نهایی شرکت بگذارد. از آنجا که اکنون سهم عمده سرمایه‌گذاری شرکت‌ها بر روی فناوری اطلاعات می‌باشد، هیچگونه عذری برای به هدر دادن این سرمایه‌ها و سهل‌انگاری قابل قبول نیست.
با توجه به رشد سریع فناوری، به تعویق انداختن سرمایه‌گذاری بر روی فناوری اطلاعات عامل مهمی در کاهش هزینه‌ها بوده و نیز احتمال خرید فناوری‌های ناقص یا نیمه پیشرفته را کاهش می‌دهد. شرکت‌های بسیاری - بویژه در طی دهه ۱۹۹۰ - به امید پیش‌گرفتن از سایر رقبا و یا از ترس عقب ماندن از آنها در سرمایه‌گذاری بر روی فناوری اطلاعات عجله کردند. بجز موارد محدودی، امید و ترس آنها هر دو بی‌مورد بود. زیرک‌ترین کاربران فناوری - یعنی همان شرکت‌های معروف Dell و Wal - mart - از خریداری تازه‌های فناوری خودداری نمودند و منتظر ایجاد استانداردها و انتشار تجارب موفق دیگران شدند. این شرکت‌ها صبر کردند تا رقبای عجول هزینه‌های بالای آزمایش فناوری‌های جدید را متحمل شوند و سپس از تجارب آنان استفاده نموده و با صرف هزینه‌ای پایین‌تر، فناوری بهتری خریداری نمایند.
مطالعات آماری در زمینه هزینه‌های بنگاهها بر روی فناوری اطلاعات همواره نشان داده‌اند که سرمایه‌گذاری عظیم بر روی فناوری اطلاعات بندرت بهترین نتایج مالی را بدنبال داشته است. در حقیقت، معمولاً عکس این گزاره صحیح است.
ممکن است برخی مدیران از این نگران باشند که خست در سرمایه‌گذاری بر روی فناوری اطلاعات به موقعیت آنها در دنیای رقابت لطمه زند. لکن مطالعه انجام شده در مورد سرمایه‌گذاری شرکت‌ها بر روی فناوری اطلاعات همواره نشان داده که صرف هزینه‌های سنگین بندرت به کسب منافع قابل توجه می‌انجامد. در واقع، معمولاً عکس این امر صادق است. در سال ۲۰۰۲ ، شرکت مشاوره Alinean، میزان هزینه صرف شده بر روی فناوری اطلاعات و بازدهی اقتصادی ۷۵۰۰ شرکت بزرگ آمریکایی را بررسی نمودند و به این نتیجه رسیدند که شرکت‌های برتر در این لیست آنهایی بودند که مقتصدتر عمل می‌کردند. به عنوان مثال ۲۵ شرکتی که بالاترین بازدهی را داشتند به طور متوسط فقط ۸/۰ درصد از بودجه خود را بر روی فناوری اطلاعات صرف نمودند و این در حالیست که یک شرکت معمولی ۷/۳ درصد از بودجه خود را به این امر اختصاص می‌دهد. در همین راستا مرکز تحقیقاتی Forrester نیز در مطالعات خود نشان داده است که اکثر شرکت‌های گشاده‌دست در سرمایه‌گذاری بر روی فناوری اطلاعات بندرت به بهترین نتایج دست یافته‌اند. حتی آقای Larry Ellison از شرکت اوراکل که یکی از بزرگ‌ترین فروشندگان فناوری محسوب می‌شود، اخیراً در مصاحبه‌ای اعتراف کرد که " بیشتر شرکت‌ها پول بیش از متعارف برای فناوری اطلاعات خرج می‌کنند ولی چیز بسیار کمی در مقابل کسب می‌نمایند" .
همزمان با محدود شدن فرصت‌های کسب مزیت رقابتی ناشی از فناوری اطلاعات، عواقب صرف هزینه بیش از متعارف بر روی این فناوری بیشتر خواهد شد.
بی پرده باید گفت مدیریت فناوری اطلاعات باید کسل کننده شود. برای شرکت‌ها، رمز موفقیت نه در پیشی گرفتن عجولانه از رقبا بلکه در برآورد خردمندانه هزینه‌ها و ریسک‌های موجود است. اگر شما نیز مانند بسیاری از مدیران عالی یک حالت تدافعی نسبت به استفاده از فناوری اطلاعات در طی دو سال اخیر گرفته‌اید، خردمندانه‌تر خرج می‌کنید و به جوانب کاربردی این امر می‌اندیشید، مطمئناً در مسیر درست گام برداشته‌اید.
چالش بعدی،‌ حفظ این روند در دوران رونق کسب و کار و هجوم تبلیغات جدید در مورد ارزش راهبردی فناوری اطلاعات خواهد بود.
۱ - نیکلاس کار، دبیر مجله HBR است که مجموعه مقالاتی از HBR تحت عنوان " بنگاه دیجیتال
(Digital Enterprise)" را توسط انتشارات دانشکده مدیریت هاروارد در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسانده و بعلاوه آثاری را در روزنامه فایننشیال تایمز، قسمت Business ۲.۰ و نیز نشریه استانداردهای صنعت منتشر نموده است.
با ایشان از طریق آدرس الکترونیکی ncarr @ hbsp . harvard. Edu می‌توان تماس حاصل نمود.
۲ - فناوری اطلاعات یک اصطلاح غیرواضح است و در این مقاله، از این اصطلاح در مفهوم متداول و رایج آن یعنی فناوری‌های مورد استفاده برای پردازش، ذخیره سازی، و انتقال اطلاعات به فرم دیجیتال، بکار گرفته می‌شود.
۳ - web Services
۴ - The Grid
۵ - Analytic Sysrems Automated Purchasing
۶ - Word Processing
۷ - Spreadsheet
۸ - Network Computers
Nicholas G. Carr
ترجمه: دکتر محسن جهانگیریان، عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف
منبع : ماهنامه دنیای مخابرات و ارتباطات


همچنین مشاهده کنید