یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


...هزار معبد به یکی شهر


...هزار معبد به یکی شهر
کلوتس در جمهوری جهانی خود که یکی از متون خواندنی در زمینه مدائن فاضله است، می گوید؛ «من از هوشیاری مستبدین کمتر می ترسم تا از سهل انگاری آزادیخواهان.» از نظر کلوتس و بسیاری دیگر از معاصران او، رفتارهای جمعی انقلابیون فرانسه هم هیاتی بود و هم افراد عضو این هیات ها هیاتی رفتار می کردند. او می نویسد؛ «این هیات ها خطرناکند چرا که نمی توان آنها را به پیروی از قانون واداشت. در حقیقت واداشتن یک فرد به پیروی از قانون بسیار سهل تر از واداشتن یک هیات به پیروی از آن است.
شدت جاه طلبی فرد تقریباً همسان با جمع است اما اولی یعنی فرد عموماً مشاجره خود با قانون را به دعاوی ساده یی تبدیل می کند. این خود به معنی آن است که پیوند وی با قانون چندان مشکل نیست اما در مقابل آن هیات وضع فرق می کند. واداشتن مجموعه یی به پیروی از قانون بسیار مشکل است. هیات نسبت به فرد دارای توانایی بیشتری است. همین توانایی بیشتر است که او را تشویق می کند در مقابل قانون دست به جنگ و تمرد زند.
بدین ترتیب به نظر می رسد در جامعه یی که اصالت های ارتباطی در مدار پیوند فرد با جامعه تنظیم می شود، هم نقش فرد بهتر آشکار می شود و هم تبلور دموکراسی ساده تر صورت می پذیرد در حالی که تنظیم رابطه فرد با جامعه در مدار عقل جمعی شکل می پذیرد. برخلاف آن هنگامی که هیات ها وجود دارند، موضوع بسیار پیچیده می شود. نگاه کنید به رابطه دوسویه که همواره هم فرد وجود دارد و هم جمع. در حالی که عناصر اصلی همواره ثابت اند. در مقابل با ظهور هیات ها وضع پیچیده می شود، چرا که محورهای سه گانه ارتباطی پدید می آیند که شامل فرد، هیات و جمع اند. این محورها اگر نتوانند به نظام انتقادی لازم برای تولید عقول مشترک و تحول هماهنگ در آنها دست یابند هر یک دیگری را تخریب می کنند.
در جهان امروز بدون عقل مشترک نمی توان نهادی جمعی را تدارک دید چرا که بدون عقل مشترک، خواسته ها وارد میدان می شوند که بسیار متنوع و گاه متضادند. در این شرایط اگر بخواهیم مفاهیم اخلاقی را نیز وارد میدان کنیم وضع بسیار بحرانی و تراژیک می شود. برای آنکه خواننده بتواند با ابعاد مختلف حضور هیات ها در یک جامعه به ویژه جامعه یی که می خواهد خواسته ها و مفاهیم اخلاقی و آرمانی خود را از طریق این هیات ها دنبال کند آشنا شود، تنها کافی است به ویژگی های عقل و اخلاق توجهی دقیق تر کند.
اکنون می توانید دریابید که نقش هیات در عصر مدرن چیست، اگر پروسه ارتباطی برای زایش را مورد تحلیل قرار دهیم می توانیم روند زیر را در محور ارتباطی فرد با هیات مورد تحلیل قرار دهیم.
۱) محورهای ارتباطی میان فرد با هیات
هیات نیازهای فرد به اطلاعات را ارضا کرده و این اطلاعات را در اختیار وی قرار می دهد.
▪ اطلاعات شامل متون (تاریخ و ظرفیت عقلایی) و تجربیات به متن درنیامده یا مورد تحلیل واقع نشده اند.
▪ در مقابل فرد از طریق جمع (هیات) اندیشه های خود را مورد چالش قرار می دهد تا نظام نقادانه مناسب برای زایش عقول را پیدا کند.
▪ بدین ترتیب هیات یا جمع کوچک ناچار است به صورت چراغ مقابل عمل کند. به عبارت دیگر هر جمع کوچکی از آن رو تشکیل می شود که بتواند خواسته یی مشترک یا آرزویی مشترک را فعال کند.
بدین ترتیب مهم ترین محوری که موجب ظهور مشروعیت حضور یک جمع کوچک می شود عبارتند از
۱) نیروی آرزومندی جمعی؛ این نیرو به صورت چراغ مقابل عمل می کند و زمینه یی از روابطی ارزشی را در درون این جمع پدید می آورد. بنابراین نیروی اخلاقی جمعی یا آیین هایی پدید می آیند که حاصل همین هدف مشترکند.
۲) افراد در درون جمع می توانند پیوندهای زیر را داشته باشند.
▪ فرمان پذیر از جمع باشند. (فرد وابسته) (ساختارهیاتی)
▪ بتوانند براساس منطق های مشترک کاری تکرار کنند. (از ساختار حزبی)
▪ بتوانند براساس نیروی نقد مشترک وارد میدان شوند (ساختار پژوهشی)
هر تشکلی می تواند بسته به اینکه افرادی که آن تشکل را پدید می آورند، به سه صورت شکل گیرد.
۱) تشکل زاینده؛ این نوع از تشکل ها همان تشکل های پژوهشی اند. در این حال هر فرد مستقل از طریق خواسته یا آرزویی مشترک وارد این پیوند می شود و از طریق دستگاه نقد کوشش می کند در چالش هایی که میان ایده های مختلف پدید می آید سرانجام به پاسخ اصلی در برابر معضلی که در مقابل خواسته وجود دارد، دست یابد. در این شرایط ارتباطات در مدار شعار ذیل شکل می گیرند؛ نیل به آرای مشترک از راه نقد مشترک. در این شرایط تشکل دارای مکانیسم عقل فعال می شود و می تواند زاینده قدرت تلقی شود. این نوع تشکل ها از آن رو که هدفی مشترک را دنبال می کنند دارای ارزش های اخلاقی می شوند که در تطابق با شرایط و تحولات بیرونی رنگ گرفته یا بی رنگ می شوند. در مقابل تشکل از آن رو که توان زایش عقول را دارد، می تواند نظمی عقلایی و فعال را نیز در خود پدید آورد. نسبت های ذهنی و عینی اخلاق و عقل در این تشکل ها به شرح زیرند.
▪ در قلمرو اخلاق مفاهیم اخلاقی در درون فرد مطلق و در برون نسبی اند.
▪ در قلمرو عقل مفاهیم عقلایی در بیرون و در پیوند با نیروهای فعال آن خود را مطلق جلوه می دهند حال آنکه در درون فرد به چالش گرفته می شوند. این نوع تشکل ها عالی ترین تشکلی است که بشر می تواند به وجود آورد. طی آن فرد از سویی با تشکل رابطه یی زاینده برقرار می کند و از سوی دیگر با جامعه، بستگی به نوع جامعه، رفتارهایی رندانه برقرار می سازد.
۲) تشکل های به کار گیرنده؛در این تشکل ها اعضا و افراد عضو حول محورهای منطقی مشترکی گرد هم می آیند. نمونه تمام عیار این تشکل ها احزابند. احزاب از آن رو که سیاسی اند نا توان از به کارگیری نقدند اما می توانند در مدار منطق های مشترک وارد میدان تحلیل استدلالی شوند. همیشه بخش اجرایی یک تشکل چنین عمل می کند. افراد در این زمینه معمولاً مستقل اند. اما تصویری که از هدف تشکل در ذهن دارند تصویری ایستا است. آنها توانایی زایش ندارند اما می توانند منطق هایی که فرا می گیرند را به کار گیرند. شخصیت آنها در میان شخصیت وابسته یا مستقل در نوسان است. محدوده خواسته های آنان معمولاً با خواسته های تشکل در نوسان است. گاه با تشکل یکی و گاه دوگانه می شوند از این منظر می توان آنها را به سوی وابستگی یا استقلال سوق داد.
۳) تشکل های هیاتی
افراد وابسته یا افرادی که هنوز به مرحله به کارگیری منطق ها و نقدها نرسیده اند، عضو تشکل های هیاتی می شوند. معمولاً انگیزه آنها در پیوند با تشکل های هیاتی چند لایه و پوششی است. آنها پدیدارهای موجود در اطراف خود را یا به صورت وسیله می بینند یا خود وسیله می شوند.
نسبت ارتباطی افراد در تشکل های هیاتی معمولاً در مدار خواسته هایی تنظیم می شوند که پوشش های مناسبی روی خواسته های اصلی آنها پدید می آورند. آنها فرامین را تنها می توانند به صورت اجرایی اخذ کنند و هر نوع ابهام در فرامین در آنها به آنارشی فرجام می یابد. آنها فرهنگی وابسته را پدید می آورند. برای دستیابی به ساختاری ارتباطی میان فرد با جامعه معمولاً از نهادها و تشکل ها در شکل های سه گانه بنگاه های اقتصادی، هیات های مذهبی و آیینی و احزاب سیاسی عبور می کنیم. به عبارت دیگر تشکل های اجتماعی به سه صورت سیاسی که همان احزاب، اقتصادی که همان شرکت ها و مذهبی- آیینی که همان هیات ها هستند، ظاهر می شوند. با این حال باید توجه داشت نقش هر تشکل به هر صورت که ظاهر شود، یک چیز روشن است؛ هر تشکلی می خواهد قدرت بیشتری را در خود زایش، متمرکز و فعال کند. با این حال باید توجه داشت که هر تشکلی دارای سه سطح زایندگی، فعال کنندگی و مبادله است. وابسته به اینکه کدام یک از این سه بیشتر فعال باشند به تشکل های پژوهشی، تولیدی و تجاری نیز تقسیم می شود. بدین ترتیب یک تشکل کامل تشکلی است که بتواند هر دو نیروی زاینده، فعال کننده و مبادله کننده را در خود ظاهر کند.
● سطح زایای یک تشکل
سطح زایای یک تشکل سطحی است که در آن موضوع روابط قدرت مدیریت و کادرها حول فرامین تبدیل تنظیم می شود. مهم ترین تبدیل در این نوع تشکل ها، تبدیل پرسش ها به پاسخ ها است. هنگامی که یک فرمان تبدیل ظاهر می شود مثلاً نهادی می خواهد قدرت خود را دو برابر کند. در حقیقت در مقابل این پرسش قرار می گیرد که چگونه می توانیم قدرت نهاد خود را دو برابر کنیم؟ در این سطح تنها نیروهایی می توانند فعال شوند که به سطح همبستگی رسیده باشند.
▪ چند اصل مهم
ـ هر سازمانی دارای سه سطح فعالیت است؛زایا، آشکارکننده و مبادله کننده
ـ هر سازمانی دارای همه نوع نیرو است؛وابسته، مستقل و همبسته
ـ در هر سازمانی دو نوع فرمان در حال فعالیت است؛ فرامین اجرایی و فرامین تبدیلی
در هر سازمانی یا تشکلی معمولاً سطح زایا مهم ترین سطح تلقی می شود. در این سطح نیروهای مستقل فعال می شوند که می خواهند تجربه ورود به حوزه شخصیت های همبسته و معنوی را پیدا کنند. آنها دارای پرسشی مشترک می شوند و می خواهند پاسخ هایی را که حاصل نقد خود است تبدیل به بهترین پاسخ کنند. این فرآیند، فرآیندی زایا است که طی آن منطق های جدیدی وارد میدان تجلی می شوند. بدون این سطح هر سازمان و تشکلی اسیر قانون افت کیفیت شده و به سوی وابستگی مرگ هدایت می شود چرا که محیط بیرونی کاملاً خارج از اراده وی در حال تغییر است.
در سطح زایای یک سازمان به دلیل نیروی نگاه به آینده و آرزومندی، قلمروی از ارزش های اخلاقی ویژه پدید می آید. این اخلاق ارتباطی تابع سنت های ارزشی نیست چرا که خود می تواند ارزش های جدیدی پدید آورد. معمولاً بهترین نیروهای یک جامعه در این سطح در حال فعالیت هستند. این بدان معنا است که هر دو سطح ارزش های اخلاقی و معیارهای عقلایی در این بخش فعال بوده و در عین حال به صورتی زنده عمل می کنند. بدان معنا که دارای کاربردهای درستی در درون افراد و در روابط میان آنها می شوند. به عبارت دیگر مفاهیم اخلاقی در میدانی از ضرورت های تحمیل شده از محیط خارج که طبعاً آنها را وادار می کند تا نسبی شوند، تا قلمرو مطلق درونی کاربردهای صحیح خود را آشکار می کنند. در سطح آشکارکننده یا به عمل آورنده هر سازمانی دارای نیروهایی به کارگیرنده این منطق هاست. این منطق ها در این سطح قدرت عملی خود را آشکار می کنند چرا که هدف از زایش آنها برخورد با ضرورت هایی است که می توانند موجب افت آگاهی شوند، یا رسیدن به خواسته ها و آرزوهایی که افراد در پی آن هستند. اگر بخواهیم این نسبت ها را بیان کنیم می توانیم انگیزه افراد در یک تشکل در میدان های زیر را مورد بررسی قرار دهیم.
۱) انگیزه های منفعلانه؛ برخورد با ضرورت هایی که از محیط تحمیل می شوند. این ضرورت ها از آن رو که تا پدید نیامده باشند چالشی نیز پدید نمی آید بنابراین این پرسش ها به صورت منفعلانه پدید می آیند.
۲) انگیزه های معنوی؛ این انگیزه ها نگاه به آینده دارند و سطوح زیر را پدید می آورند.
▪ سطوح انگیزشی درازمدت
ـ آرزوهای هستی شناسانه یا بسیار دور
ـ آرزوها
ـ خواسته ها، سطحی از آرزوها که توسط عقول موجود محدود شده و عملی به نظر می رسند یا سطوح انگیزشی کوتاه مدت و زاینده قلمرو نسبی اخلاق عملی.
۳) انگیزه های آنارشیک
- امیال تا میل به قدرت مهارناشده
- هوس ها تا میل به قدرت مهارناشده
- توهمات تا میل به قدرت مهارناشده
در چنین تنوعی می توان سه شاخه انگیزه برای حضور فرد در سازمان های مختلف را دنبال کرد. طبیعی است که هر چه فرد به سوی انگیزه های آنارشیک روی آورد، نیاز به پوشش بیشتری پیدا می کند. هنگامی که میل به تمرکز قدرت به صورتی مهارنشده در وی پدید می آید او کاملاً مفاهیم اخلاقی را به صورت معکوس به کار می گیرد. بدین معنا که وجه مطلق اخلاق را در درون خود نسبی تصور کرده و به همین دلیل به خود حق می دهد هر چه بخواهد انجام دهد و در مقابل برخی از مفاهیم اخلاقی را که می توانند بر قدرت او بیفزایند در قلمرو عملی، مطلق نشان می دهد. او برای مطلق نشان دادن این مفاهیم ناچار می شود رابطه میان متن (عقل) با پدیدار را قطع کرده و متن قابل نقد را به متن غیرقابل نقد تبدیل کند که همان ایدئولوژی است. بنابراین ایدئولوژی و اخلاق برای او پوشش هایی هستند تا بتواند میل به قدرت را در خود ارضا کند.
بدین ترتیب ملاحظه می شود رابطه فرد با جمع در درون یک سازمان اگر از میزان های طبیعی خود که معطوف به انگیزه های معنوی و منفعلانه است خارج شود، قدرت به صورت مهار ناشده یی در سازمان ظهور خواهد کرد و خطر اصلی که افت نسبت آگاهی و نابودی سازمان است، ظاهر می شود.
● انگیزه ها منفعلانه
▪ تقدم پدیدار و متن بر
▪ تحرک و آرزومندی
▪ معنوی
▪ تقدم حضور و فعال شدن
▪ آرزومندی و خواسته ها
▪ بر متن و پدیدار
▪ تمرکز قدرت از طریق زایایی انجام می شود. نقد (منفعلانه و تهاجمی)
▪ آنارشیک
▪ جدایی متن و پدیدار از هم
▪ و تبدیل آرزوها و خواسته ها
▪ به میل به تمرکز قدرت
▪ تمرکز قدرت به صورت تجمع منابع موجود صورت می گیرد.
اگر بخواهیم از نظر شناخت شناسی به این موضوع نگاه کنیم، آنگاه لازم است سه رکن مهم شناخت را مورد بررسی قرار دهیم. اینان عبارتند از؛
۱) پدیدار در مقام تجربه تقدیر عالم یا ضرورت ها
۲) پدیدار در مقام متن عقل یا محدوده آزاد برای برخورد با پدیده ها
۳) پدیدار در مقام هستی و آرزومندی- قلمرو آزادی درونی یا زاینده وجود مطلق درونی اخلاق از این سه رکن دو نوع تحلیل پدید می آید.
اول تحلیل استدلالی که در آن پدیدار از طریق منطق های مشخص آزاد می شود. (در محدوده هایی خاص) این تحلیل دو زمانه است چرا که پدیدار در مقام متن و تجربه حضور دارد.
دوم تحلیل انتقادی است که سه زمانه بوده و می تواند منطق جدید را تولید کند.
● تحلیل ها
▪ تحلیل زاینده
▪ یا انتقادی سه زمانه
▪ هر سه ساحت پدیدار آشکار می شوند
▪ پدیدار در مقام متن یا تجربه و هستی شناسی
▪ تحلیل آشکارکننده
▪ دو زمانه
▪ تنها دو ساحت پدیدار در مقام
▪ متن و تجربه آشکار می شوند
اکنون می توانیم به بحث تشکل ها بازگردیم؛ در عرصه اجتماعی نظیر اجتماع، تشکل های زیر وجود دارند.
۱) تشکل های زایا یا همان هسته های زایش منطق های جدید، یعنی تشکل های پژوهشی. این دسته از تشکل ها بسیار کمیاب اند.
۲) تشکل های حزبی؛ که ظاهراً باید تشکل های کاملی باشند اما این تشکل ها معمولاً به جای آشکار کنند. به صورت پوشاننده تحرکی عمل می کنند که در نهایت به نابودی خودشان و تمرکز قدرت به دست استفاده کننده از آنها فرجام می یابد.
۳) تشکل های ایدئولوژیک یا هیات های جدید مذهبی
۴) تشکل های اقتصادی که همان سازمان های کار اقتصادی اند.
۵) تشکل های بوروکراتیک که سازمان های کار دولتی اند.
محسن قانع بصیری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید