شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پاکستان پس از مرگ بوتو


پاکستان پس از مرگ بوتو
ترور رفیق حریری در لبنان ،بحران pkk در ترکیه و تحولات شمال عراق ،بین‌المللی شدن پرونده هسته‌ای ایران ودیگر تحولات منطقه‌ای نشان داد که خاورمیانه به سمت یک تحول جدید می‌رود‌.
حوادث یازدهم سپتامبر که به‌طور کلی مفهوم امنیت را متحول نمود فضای جدیدی را برای بازیگران منطقه‌ای و جهانی به وجود ‌آورد که این فضای جدید تاثیرات مستقیم و آشکاری بر تحولات سیاسی،اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها می‌گذارد.بن لادن به‌عنوان متهم اصلی حادثه یازدهم سپتامبر به‌عنوان یک عامل تاثیر‌گذار در خدمت سیاست‌های منطقه‌ای ایالات متحده بعد از یازدهم سپتامبر عمل نمود واگر بن لادن را یک ابزاری در خدمت غرب تصور نکنیم باز هم می‌بینیم که جریانات القاعده و بن‌لادن به‌عنوان یک عامل ورودی مقدمات نفوذ و مداخله غرب و بویژه آ‌مریکا را در خاورمیانه فراهم نمودند. در هر صورت آنچه که مسلم وقطعی است این است که بعداز حوادث یازدهم سپتامبر القاعده و شخص بن‌لادن به‌عنوان یک متغیر نقش مهمی در سیاست‌های منطقه‌ای ایالات متحده ایفا نمودند‌.
اشغال عراق و افغانستان ومتعاقب آن روی کار آمدن حامد کرزای و سقوط طالبان درمرزهای شرقی ایران وسقوط صدام دیکتاتور عراق و روی کارآمدن نیروهای هوادار آمریکا در عراق نخستین اثرات یازدهم سپتامبر و جریان القاعده به تبع آ‌ن بود. پس از این تحولات در خاورمیانه بود که سیاست‌های منطقه‌ای ایالات متحده واکنش‌های متفاوتی رابه دنبال داشت .
ترور رفیق حریری در لبنان ،بحران pkk در ترکیه و تحولات شمال عراق ،بین‌المللی شدن پرونده هسته‌ای ایران ودیگر تحولات منطقه‌ای نشان داد که خاورمیانه به سمت یک تحول جدید می‌رود‌. اهمیت فرهنگی،اقتصادی واستراتژیک این منطقه بر کسی هم پوشیده نیست .تحولات پاکستان و ترور بی‌نظیر بوتو هم در همین راستا قابل ارزیابی است و آمریکاییان و غرب با آگاهی ازبحران‌های منطقه‌ای در خاورمیانه کنفرانس‌های آناپولیس و پاریس را به منظور تبیین وارزیابی سیاست‌های منطقه‌ای خود برپا نمودند .اینکه در پاکستان چه عواملی به وجود آمد که مقدمات تضاد منافع در بین آمریکا و پاکستان را به وجود آورد جای بحث است واینکه آیا پرویز مشرف به‌عنوان یک شخصیت نظامی و عامل ثبات در پاکستان تا چه اندازه‌ می‌توانست در خدمت غرب باشد و ثبات و عدم ثبات در پاکستان چه تاثیری می‌توانست در سیاست‌های منطقه‌ای ایالات متحده داشته باشد، درتحلیل وارزیابی وقایع پاکستان و ترور رهبر حزب مردم پاکستان می‌تواند نقش مهمی داشته باشد درسطح منطقه و داخل پاکستان به‌عنوان یک سطح تحلیل خرد و سطح تحلیل منطقه‌ای از این تحولات بی‌نصیب نیست.
در سطح تحلیل منطقه‌ای باید گفت که همان‌طور که ترور رفیق حریری تحولات مستقیمی در رابطه سوریه ولبنان به وجود آورد و منجر به خروج نیروهای سوری وامضای پیمان طائف شده تحولات پاکستان و ترور بی‌نظیر بوتو نیز بی‌تاثیر نخواهد بود .
افغانستان ،هند وایران اسلامی همسایگان پاکستان هستندکه پس ازتحولات پاکستان انتظار می‌رود که شاهد تحول در روابط آنان با پاکستان باشیم. هند رقیب سنتی پاکستان محسوب می‌شود که ثبات یاعدم ثبات پاکستان تاثیر مستقیمی بر سیاست‌های این کشور در منطقه خواهد داشت. افغانستان و پاکستان پس ازتحولات یازدهم سپتامبر و روی کار آمدن کرزای و ادامه فعالیت نیروهای افراطی در پاکستان و تغذیه نیروهای طالبان درمیان نیروهای اجتماعی قبیله‌ای در پاکستان شاهد تحولات وتحرکات نیروهای طالبان در مرزهای خود هستند. جمهوری اسلامی ایران به واسطه تنش سنتی خود با آمریکا و حضور آمریکا در منطقه که متحد پاکستان محسوب می‌شود هرگونه تحول سیاسی و نظامی را یا به عبارتی ثبات یا عدم ثبات را به‌طور جدی دنبال می‌کند و هر گونه تحول در پاکستان تاثیر مستقیم و آشکاری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران خواهدگذاشت.
بنابراین مقایسه سیاست مالی منطقه‌ای پاکستان و سیاست‌های منطقه‌ای ایالات متحده ونیز عملکردهای این دو کشور در سطح منطقه تا حدی به روشن شدن مسئله پاکستان کمک خواهد کرد.ایالات متحده آ‌مریکا با وقوع یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و پس از آن نگرانی از سیستم اشاعه موشکی هسته‌ای عبدالقدیر خان حساب ویژه‌ای روی دولت نظامی پرویز مشرف بازکرد و درطرح خاورمیانه‌ای بوش، کشور پاکستان به‌عنوان یک کشوری که اطلاعات دقیقی از حضور نیروهای اسلام گرا در منطقه دارد و سرویس‌های اطلاعاتی این کشور به‌عنوان یک عامل ازعوامل شکل گیری القاعده و طالبان بوده‌اند برای ایالات متحده حائز اهمیت بود.
پاکستان نیز به نوبه خود از سیاست‌های منطقه‌ای وبین‌المللی ایالات متحده بویژه با اشغال افغانستان و عراق آ‌گاه بوده وهمکاری با این کشور را برای ادامه ثبات خود وتعادل قدرت خود در رابطه با هند را ضروری می‌دانست. پرویز مشرف با آگاهی از تحولات منطقه به درخواست‌های سران نومحافظه کار کاخ سفید پاسخ “بله” داد اینکه آیا مشرف در برآورده نمودن واجرای سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا عملکرد مثبت و سازنده ای داشته یانداشته نقش مهمی در تحولات پاکستان داشته و خواهد داشت. آیا پاکستان به‌عنوان یک کشور حامی سیاست‌های آمریکا در مبارزه با طالبان و نیروهای بنیادگرا عملکرد موفقی داشته است یا نه می‌تواند به این بحث کمک کند که از نظر آمریکا دولت مشرف دولت مطلوب یا نا مطلوب آمریکا است.
دولت مشرف به منظور همکاری با آمریکا در جنگ افغانستان مشارکت نمود و ازایالات متحده درسرکوب طالبان واشغال این کشور حمایت نمود اما ورود نیروهای طالبان به استان‌های قبیله‌ای پاکستان که عمدتا دارای ایدئولوژی بنیادگرا هستند وناتوانی نیروهای امنیتی واطلاعاتی پاکستان از سرکوب جریان‌های رادیکال نشان داد که مشرف و دولت نظامی این کشور به مانند ترکیه متحد سنتی ایالات متحده کارایی لازم را ندارد وازنظر آ‌نان دولت مشرف درمبارزه با تروریسم ناتوان است.
حوادث مسجد لعل درپاکستان و ادامه درگیری‌های داخلی ما بین نیروهای نظامی و بنیادگرا نشان داد که مدارس درسی بنیادگرایان که در سال‌های آغازین دهه ۹۰ و شکل گیری نیروهای القاعده ظهور کردند نقش مهمی در ایدئولوژی اسلام گرایی داشته است و شاگردان عبدالله عزام فرمانده نیروهای مجاهد در جنگ با شوروی اسامه بن لادن وایمن الظواهری در بطن جامعه قبیله‌ای پاکستان ریشه دوانده‌اند .
محبوبیت اسامه بن لادن با %۶۸ در نظرسنجی ماه سپتامبر نشان داد که دولت نظامی مشرف متحد خوبی برای ایالات متحده نمی‌باشد علاوه برآن دولتی که حافظ ثبات وامنیت در پاکستان باشد نمی‌تواند درتحولات منطقه‌ای نقش ویژه‌ای در سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا داشته باشد و نظامیان به واسطه ذهنیت عمومی مردم پاکستان به واسطه رقابت با هند و مسائل کشمیر و رقابت هسته‌ای نمی‌توانند نقش یک حامی خوب را ایفا نمایند. بنابراین وجود یک دولت مقتدر مرکزی و با ثبات اهداف ایالات متحده را برآورده نخواهد کرد و ایالات متحده نیازمند دوستان جدیدی در پاکستان خواهد بود که از درایت وتوانایی کافی اجرای سیاست‌های منطقه‌ای آ‌مریکائیان باشند.
این دوستان جدید می‌توانند هم تحولات داخلی پاکستان را به سمت و سوی جدیدی سوق دهند که از میزان آمریکا ستیزی و احساسات ضد آمریکایی مردم پاکستان بکاهد وهم بتوان در صورت لزوم اهرم مناسبی برای فشار علیه جمهوری اسلامی ایران باشند. همین موضوع نشان می‌دهد که نیروهای بنیادگرا به‌عنوان یک عامل تاثیرگذار نقش مهمی در تحولات پاکستان ومنطقه خواهند داشت .
پرویز مشرف که دریک کودتای بدون خونریزی به قدرت رسیدبسیاری از خواسته‌های آمریکاییان را برآورده نمود اما طرح خاورمیانه بزرگ و تحولات سیاسی اجتماعی از طریق فرایندهای دموکراسی همیشه یک عامل خیره کننده و نامطلوب برای مشرف بوده است. دموکراسی در پاکستان به یک معنایی مشارکت بنیادگرا در ساختار قدرت هم تلقی می‌شود زیراخیل عظیمی از مردم پاکستان دارای گرایشات بنیادگرا هستند و در صورت تقویت نهادهای دموکراتیک همین بینادگرایان توان حتی قدرت گرفتن ورسیدن به هیئت حاکمه را دارند.
مرگ بی‌نظیر بوتو که نخست وزیر سابق پاکستان بود به مانند لبنان می‌تواند سرآغاز تحولی دامنه‌دار در پاکستان تلقی شود .این کشور که اکنون درگیر مناقشات داخلی از نوع نرم می‌باشد با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری و دیگر فرایندهای دموکراتیک با یک نوع رقابت‌های حزبی مواجه خواهد شد که حتی احتمال بی‌ثباتی پاکستان را هم درپی دارد و القاعده به‌عنوان یک بازیگر غیردولتی و غیررسمی در تشدید این تحولات ایفای نقش خواهد نمود .آمریکاییان به منظور بی‌ثباتی در این کشور از همه ابزارهای داخلی ومنطقه‌ای استفاده نموده و از دخالت‌های مکرر در پاکستان به تثبیت موقعیت ومنافع خود اقدام خواهندنمود .
هادی محمدی‌فر
منبع : نوسازی


همچنین مشاهده کنید