سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


اشتغال و توسعه صنعتی


اشتغال و توسعه صنعتی
وقتی اشتغال به عنوان یك مسئله مطرح می شود، بدون شك این نتیجه را به همراه دارد كه كشور از جهت منابع انسانی به صورت بالقوه و حداقل از حیث كمیت با مشكل مواجه نیست، لذا اگر ترتیباتی فراهم آید تا طرح ها و برنامه هایی در مسیر توسعه اقتصادی كشور به اجرا در آید خود به خود مسئله اشتغال تا حد زیادی تخفیف خواهد یافت.
در پی جدی شدن بحث توسعه در كشورهای مختلف، تعاریف و تعابیر گوناگونی برای آن نقل شده است كه بعضی از آنها قابل تأمل بوده و می تواند راهگشا باشد. به طور نمونه این كه توسعه مساوی افزایش سریع تولید ملی است و با توسعه عبارت از بهینه سازی در استفاده از نیروهای بالقوه هادی و انسانی یك جامعه می باشد را می توان ذكر كرد.
بدین ترتیب و با عنایت به شرایطی كه در برخی از كشورها و از جمله در كشورها حاكم است پرداختن به صنعت و قبول این كه توسعه صنعتی موتور محرك برای توسعه اقتصادی است محل مناقشه قرار نمی گیرد.
به طور قطع در شرایط امروز پرداختن به صنعت و حركت در جهت نوسازی و توسعه صنعت می تواند بستری برای توسعه همه جانبه فراهم آورد كه در نهایت مشكل اشتغال به عنوان بخشی از موانع توسعه در آن قابل حل خواهد بود.
طرح این موضوع و پرداختن به صنعت و توسعه نباید این ذهنیت را تقویت كند كه هدف ورود بیشتر دولت به عرصه اقتصاد و رواج یافتن رانت و غیر آن می باشد به عكس آنچه مطمح نظر قرار دارد، اصل حركت توسعه ای است كه جایگاه و نقش دولت در آن به شكل قابل قبول می تواند تبیین شده و عملی گردد.
آنچه درسال های اخیر در رفتار و عملكرد برخی از مدیران نهادهای صنعتی وابسته به دولت می توان مشاهده كرد اجرای طرح های متنوعی است كه هدف اصلی آن عمدتاً اقتصادی كردن وسودآور نمودن مؤسسات مربوط به آنها بوده است.
نمونه هایی از این گونه اقدامات در صنایع بزرگ نیز قابل پی گیری است كه از آن جمله تقسیم سازمان ها به شركت ها و واحدهای كوچكتر و تسهیل مبادله و داد و ستد میان این شركت ها، ایجاد واحدها و تشكل های خودگردان، تشویق به ایجاد مؤسسات خصوصی و نیمه خصوصی با مشاركت مدیران را می توان نام برد. به نظر می رسد این حركات در نهایت نوعی تقسیم امكانات موجود بوده و توسعه را در شكل كلان كه رسالت دولت می تواند باشد هدف قرار نداده است.
این امور و این گونه اقدامات اگر هر نتیجه ای داده باشد لااقل برخی از وظایف دولت همچون توسعه صنعتی و اشتغال مولد را كه از طریق ایجاد مراكز صنعتی بزرگ میسر می شود به طور بارز محقق نساخته است.
واقع آن است كه صنایع و سازمان های بزرگ صنعتی دستاوردهایی دارند كه مهمترین آنها ایجاد محیط و فضای صنعتی تربیت نیروهای متخصص و كارآزموده، تربیت مدیران برجسته صنعتی ایجاد محیط مساعد نوآوری و خلاقیت، كارآفرینی، تسهیل رابطه دانشگاه و صنعت، زمینه سازی برای ایجاد طیف گسترده ای از صنایع كوچك و متوسط خصوصی و در نهایت جهت دهی صنعت در كشور است. از بعد دیگر و در مورد فارغ التحصیلان دانشگاه ها و مراكز آموزش عالی، مشكل صرفاً كار و اشتغال نیست.
بلكه بحث بر سر فضای واسطه برای انتقال از محیط آموزشی به محیطی است كه به واقع كار آنها بازده مشخص اقتصادی داشته باشد. اگر شرایط لااقل برای حضور اولیه آنها در محیط كار فراهم شود به طوری كه جهت شغلی پیدا كند و برای ایفای وظیفه، اعتماد به نفس بیابند، خود به خود به عنوان عناصری كارآمد در بخش های وسیع بازار كار جذب می شوند و خود نیز ایجاد كننده و توسعه دهنده مشاغل برای سایرین خواهند بود. اگر قرار است كار تولید شود، به كارآفرین نیاز است و كارآفرین در دنیای امروز قطعاً از میان قشر تحصیلكرده و مدیران اندیشمند و با تجربه ظهور می كند. پس باید شرایطی برای آزمون و خطا فراهم آوریم.
حال اگر كشور می خواهد چنین مكان و امكانی را فراهم كند چگونه و در چه میدانی باید این اتفاق عملی گردد.
صنایع مادر و صنایع بزرگ كشور چه آنهایی كه وجود دارند و چه طرح هایی كه در آینده اجرا می شود می بایست میدان حضور نیروهای تحصیلكرده شوند، اینان با پریدن از این سكوها هم جمع بزرگی از مدیران برای اداره مؤسسات كشور را فراهم می سازند و هم این افراد مجرب و كارآزموده در صورت خروج از این صنایع و سازمان ها، خود ایجادكننده و یا توسعه دهنده دیگر مؤسسات كوچك و بزرگ شوند.
رقیه راستكار مهربانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید