سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

تغییر آرایش امنیتی در اوراسیا


تغییر آرایش امنیتی در اوراسیا
زمان چندانی تا پایان ضرب الاجلی كه كرملین برای غرب تعیین كرده، نمانده است. پوتین رئیس جمهور روسیه ـ دستور تعلیق یكی از پیمان های مهم امنیتی با اروپا موسوم به پیمان تسلیحات متعارف در اروپا (CFE) توسط روسیه را صادر كرده است و در صورتی كه تا ۱۵۰ روز دیگر كلیه كشورهای عضو ناتو پیمان تسلیحات متعارف در اروپا را تصویب و اجرا نكنند روسیه را از این معاهده خارج خواهد كرد.
این اقدام مسكو نگرانی عمیق غرب را به دنبال داشته است. بدون تردید ناامیدی روسیه از همكاری غرب كاملاً واقعی بوده، زیرا در عالم سیاست منطقی نیست كه گروهی از كشورها بتوانند برای چند دهه یكی از اعضای پیمان نامه خود را به اجرای پیمانی متعهد كنند كه خود به آن تن نمی دهند بنابراین هنگامی كه عضو اغفال شده پیمان پی به حقیقت ببرد، اظهار ناامیدی او كاملاً طبیعی است. تصمیم امروز پوتین در قطع همكاری با غرب ریشه در این منطق دارد. بهتر است در اینجا نگاهی اجمالی به تاریخچه پیمان نیروهای متعارف در اروپا بیندازیم. این پیمان كه در سال ۱۹۹۰ میلادی ـ یك سال پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ـ در پاریس منعقد شد، در سال ۱۹۹۹ میلادی و با در نظر گرفتن حقایق ژئوپلتیك جهان در استانبول تركیه اصلاح شد و فقط كشورهای روسیه، بلاروس، قزاقستان و اوكراین آن را تأیید كردند. در حالی كه كشورهای حوزه دریای بالتیك آن را تصویب نكردند و مقامات دو كشور گرجستان و مولداوی نیز با رد آن، خواستار خروج نیروهای روسیه از كشورهای خود شدند.
ممانعت از پیوستن كشورهای عضو ناتو به این معاهده، بهانه و دستاویزی بیش نیست. با این فرض كه نیروهای روسیه پیشتر و طبق موافقتنامه تصریح شده استانبول از گرجستان خارج شده و جمهوری خودخوانده «ترانسد نستر» در مولداوی حداقل نیروهای لازم برای حفظ صلح در منطقه را در اختیار داشته باشد، در آن صورت این بهانه بی معنی خواهد بود. از سوی دیگر، كشورهای غربی در چند دهه اخیر اقدام به انعقاد و برهم زدن پیمان های امنیتی كرده اند؛از تجزیه یوگسلاوی و استقرار پایگاه های ناتو و آمریكا در نزدیكی مرزهای روسیه گرفته تا مسلح نمودن كشورهای حوزه دریای بالتیك و نقض منشور سازمان ملل خصوصاً در عراق، و اخیراً نیز كه پیشنهاد استقرار سپر دفاع موشكی آمریكا را درست در نزدیكی مرزهای روسیه داده اند.
نیازی به اطلاعات و دانش كافی درخصوص مسائل سیاسی نیست تا بتوان فهمید كه یك جای سیاست امنیتی غرب می لنگد.
این ایده و ادعای غرب كه CFE (پیمان نیروهای متعارف در اروپا) درواقع شبیه پیمان potemkin است، تغییر چندانی در شرایط فعلی ایجاد نمی كند.
هرچند كه اروپا اغلب با غرور از آن به عنوان «پایه و اساس امنیت اروپایی» یاد می كند. سرگئی كاراگانوف (karaganov) یكی از كارشناسان برجسته روسی درخصوص مسائل اروپا می گوید: «به اعتقاد من این معاهده نیز به زباله دان تاریخ خواهد پیوست و شرش از سر ما كم خواهد شد.»
معاون مؤسسه تحقیقات اروپایی در آكادمی علوم روسیه می گوید: «در حال حاضر خاطر ما كاملاً آسوده است و از سوی دیگر نگرانی غربی ها كاملاً ریاكارانه است.» اما هر كسی می داند كه این معاهده نقطه شروع خوبی نبوده و فقط برای بهره بردن از ضعف های روسیه در دهه ۱۹۹۰ میلادی مورد استفاده قرار گرفته است.
از لحاظ تئوریك، ضرب الاجل تعیین شده از سوی مسكو این فرصت را به سیاستمداران غربی داده تا در سیاست خود تجدیدنظر كنند. اما شانس اندكی برای احیای همكاری های امنیتی اروپا و روسیه وجود دارد زیرا كلیه سیاست ها در نهایت مغلوب فضای بی تحركی و سكون حاكم بر روابط روسیه و غرب می شود.
بنابراین به نظر می رسد كه جهان تحقق آن افق روشنی كه در واپسین روزهای سده گذشته (قرن بیست و یكم) وعده داده شده بود را به كلی فراموش كرده است زیرا خوشبینی درباره بهبود روابط امنیتی غرب و روسیه، به سرعت جنجال های هزاره اخیر رنگ باخته است و كاملاً مشخص است كه قرن بیست و یكم در تحقق كلیه امیدهای بسته شده، ناكام شده است.
سیاستمداران این دوره غرب با هوش تر از نسل های قبلی خود نیستند.
این سیاستمداران تمایلی به توجه به منافع شركای خود ندارند و قادر نیستند كه از خطاهای گذشته درس بگیرند.
افزایش تعداد بروكرات های اروپایی كه در زمینه حیات سیاسی این قاره تصمیم می گیرند هیچ دستاورد مثبتی برای اتحادیه اروپا نداشته است. آنها به جای آن كه از فرصت هایی كه بعد از فروپاشی نظام سوسیالیست شوروی به وجود آمد استفاده كنند و مسكو را به خاطر برداشتن دیوار آهنین و ساختن یك پل تفاهم به جمع و جرگه ائتلاف خود راه دهند، تا توانستند بر گسترش ناتو افزودند، با روسیه پیمان ناعادلانه نیروهای متعارف (CFE) را بستند، تجهیزات نظامی را تا نزدیكی مرزهای روسیه بردند و تسهیلات موشكی آمریكا را در لهستان و جمهوری چك (اروپای شرقی) مستقر كردند.
اروپا كه به خاطر غرق شدن در غرور ناشی از قرن لیبرالیسم چشم خود را بر روی بسیاری از حقایق بسته بود، ناگهان با بازكردن چشم های خود متوجه شد كه این روسیه، روسیه تنهای دوره یلتسین نیست، بلكه روسیه جدید ـ روسیه پوتین ـ بسیار هدفمند شده است و سیاستمداران اروپا این احتمال را از نظر دور داشتند كه غرب به واسطه اشتباهات عمده مربوط به سیاست خارجی خود، به جای مرزهای آرام شرقی ممكن است با توپخانه های سنگین، نیروهای زرهی و موشك های هسته ای روسی روبه رو شوند. به نظر می آید كه آرایش امنیتی آینده جهان غیر از این هم نخواهد بود. پافشاری مسكو بر حفظ حریم های امنیتش آن هم در چارچوب اختیاراتش نه فقط به این دلیل است كه این كشور خواهان مسلح شدن دوباره است بلكه بیشتر از این جهت است كه كاندولیزا رایس و خاویر سولانا و سایر همقطاران غربی آنها دیگر هیچ حق انتخاب و چاره ای برای روسیه باقی نگذاشته اند.
هر بحران جهانی همانند یك سنگ بزرگ لغزان است كه بر اثر برخورد یك سنگ كوچكتر با آن به سرعت به حركت درمی آید. در اروپای امروز مناقشاتی مانند سپر موشكی، كوزوو و پیمان نیروهای متعارف هر كدام به مثابه نیرومحركه ای هستند و كافی است كه یك سیاستمدار در تصمیم اشتباه خود فقط یك تلنگر كوچك به یكی از آنها بزند.
ریانووستی ‎
ترجمه: آزاده حاج اسفندیاری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید