شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


خواندن داستان در برف و باران


خواندن داستان در برف و باران
گاهی پرداختن به یک داستان کوتاه، نیازمند چندین ساعت زمان است. همچنین نوشتن درباره آن نیز صفحه های بی شماری را دربرمی گیرد. داستان کوتاه اگرچه دقایقی از زمان ما را به خود اختصاص می دهد اما همواره مانند ژانری نمادین در بسیاری لحظه ها، زمان ها و مکان ها قابل بحث است. داستان کوتاه اگرچه می تواند یادآور آن گفته مشهور سامرست موام باشد و بتوان آن را سر میز شام تعریف کرد اما در بستر زمان فرآیند خاصی را طی کرده است. ریزه کاری ها، استفاده های ناهمگون از استعاره و زبان داستانی، ساختار متفاوت با قصه گویی کلاسیک، آغازهای نامتعارف، معماری منحصربه فرد دیالوگ ها و... از ژانر داستان کوتاه نوشته ای خواندنی، معمایی و جذاب ساخته است. حتی بسیاری از نویسندگان این ژانر عناصر ساختاری نوشتاری از جمله طرح، پیرنگ، حادثه، گره افکنی و گره گشایی را به شکلی متفاوت ارائه می دهند. از این رو داستان کوتاه نه تنها به لحاظ سوژه و زاویه دید متفاوت و جذاب جای تأمل دارد، بلکه به لحاظ ساختاری هم ظریف و حساس است.
گاهی بعضی از نویسندگان به حذف عناصری ساختاری از شاکله داستان می پردازند و با این کار بعد دیگری از کارکردهای داستان کوتاه را نشان می دهند. داستان کوتاه در کشور ما همواره عرصه طبع آزمایی بسیاری از نویسندگان خودمان بوده است. همچنین آثاری از دیگر کشورها هم به زبان فارسی ترجمه شده است که بسیاری از نکات تکنیکی و ساختاری آن جای تأمل داشته است. طی روزهای اخیر نیز کتابی با عنوان شاهکارهای داستان کوتاه با ترجمه محمدعلی مهمان نوازان توسط انتشارات مروارید چاپ شده است. مترجم نام این کتاب را از یکی از داستان های «توماس هاردی» شاعر و نویسنده انگلیسی زبان انتخاب کرده است. این داستان شب نشینی با شیطان نام دارد. کتاب شاهکارهای داستان کوتاه در نخستین نگاه بحث معیار انتخاب را به ذهن می رساند. ما در این مجموعه داستان با آثاری از ۳۱ نویسنده کشورهای گوناگون روبه رو هستیم. نحوه انتخاب داستان هم سلیقه ای است و مترجم بنابر سلیقه و حس خود داستان ها را انتخاب کرده است.
بنابراین به لحاظ موقعیت، ساختار داستانی، زبان و دیگر عناصر داستانی نمی توان از زاویه کلی به این نویسندگان نگریست. شاید اگر یک مترجم دیگر چنین کتابی را ترجمه می کرد، آثار نویسندگان دیگری را هم اضافه یا این که بنابر سلیقه از داستان ها کم می کرد. برای مثال بسیاری از مخاطبان ادبیات داستانی، لئو تولستوی را با عنوان رمان نویسی درجه یک می شناسند و این وجهه بر آثار کوتاه این نویسنده سایه افکنده است. بنابراین شاید مترجم دیگری از ترجمه داستان کوتاه یک رمان نویس شهیر جهانی صرف نظر می کرد. یا این که در این کتاب سه داستان «شانس»، «در آرایشگاه» و «بیکر و ماجرای زاغ» از مارک تواین ترجمه شده است. در حالی که از چهره های تاریخ داستان کوتاه همچون، ادگار آلن پو، آنتوان چخوف و... تنها یک داستان ترجمه شده است.
بنابراین، کتاب نه به لحاظ تاریخی و دسته بندی آماری قابل بررسی است و نه به لحاظ سبک نوشتار و ویژگی های فنی و تکنیکی در ژانر داستان نویسی. مترجم این کتاب را با داستانی از مارک تواین (شانس) آغاز کرده است. شاید این آغاز و ترجمه سه داستان از این نویسنده به علاقه مترجم به آثار تواین اشاره دارد. بی شک مارک تواین خالق آثار مشهوری همچون «ماجراهای هاکلبری فین» و «شاهزاده و گدا» دارای ویژگی های خاص خود است. چنین آثاری همگام با گذشت زمان حتی در ژانرهای دیگری نیز بازتولید شده اند. نمونه آن فیلم های سینمایی یا کارتون هایی است که بی شک بسیاری از مخاطبان از آثار این نویسنده دیده اند و شکی در چیره دستی چنین نویسنده ای وجود ندارد. اما آنچه در ترجمه یک اثر حائز اهمیت است نه بحث سلیقه و حس دوست داشتن و علاقه شخصی بلکه معیارهای علمی است. بسیاری از نظریه پردازان و منتقدان ادبیات داستانی برای ژانر داستان کوتاه تاریخچه و مبدأ و شکل گیری را مثال می زنند. برای نمونه، بسیاری از صاحب نظران همواره از دو قطب آغازین کوتاه نویسی یعنی نیکولای واسیلیویچ گوگول و ادگار آلن پور به عنوان تاریخچه ظهور ژانر داستان کوتاه یاد می کنند. بنابراین اگر مترجم به جای مارک تواین از ادگار آلن پو برای شروع کتاب خود استفاده می کرد و به دوره ها و سیر زمان هم توجه می کرد، نوعی انسجام طبقه بندی شده را در کتاب می دیدیم.
این امر تنها یک پیشنهاد است و در واقع جنبه نقد تحلیلی ندارد. یا این که نویسنده می توانست نوعی طبقه بندی جغرافیایی را برای داستان های خود داشته باشد و این امر هم انجام نشده است. اما یکی از مهم ترین بحث ها پرداختن به نویسندگانی است که نه تنها جذابیت اثر بلکه جنبه عمومی و فراگیر آنها حیاتی به شمار می رود. چهره هایی مانند چخوف، همینگوی، گی دو موپاسان و... که از جنبه مطالعه صرف درآمده اند و به معیارهایی برای آموزش داستان نویسی درآمده اند.
با این حال نمی توان مترجم را مقصر دانست که چرا از آن نویسنده داستانی ترجمه کرده اما به سراغ نویسنده دیگری نرفته است. ما در این کتاب با ۳۵ داستان کوتاه روبه رو هستیم؛ داستان هایی که اگرچه نمی توان در تحلیل آنها متد مشخصی را به کار برد و به لحاظ محتوایی دسته بندی خاصی را برایشان قائل شد، اما در یک نگاه کلی می توان به بررسی آنها پرداخت.
زیرا می توان بسیاری از داستان ها را به لحاظ زمانی و محتوایی و موقعیت نویسنده در یک زمان خاص، تحلیل محتوایی کرد. این داستان ها اغلب به لحاظ زمانی با ساختار قصه نویسی کلاسیک گره خورده اند. قصه گویی در همه داستان ها پررنگ است و نه تنها جذابیت سوژه ها بلکه کارکرد زبان روایی هم شکل جذاب و سرگرم کننده دارد. به تعبیری شیوه پرداخت داستان ها و نوع روایت آنها برای مخاطب قابل فهم است و همواره می تواند آنها را در هر مکانی از جمله خانه، اتوبوس، تاکسی، مترو و... بخواند و دقایقی خود را با یک قصه و چند شخصیت زودگذر روبه رو کند. کیفیت شفاف و روان قصه های کتاب نه تنها برای مخاطب سرگرم کننده است بلکه محتوای داستان ها با شیوه ای از کارکردهای پراگماتیسمی زبان ارائه شده است. به تعبیری بسیاری از نویسندگان در لابه لای تعریف یک قصه با ساختار پرفراز و فرود و اتفاق، شخصیت پردازی و... به یک پیام اخلاقی مهم نظر داشته اند.
این بررسی محتوایی در داستان های مارک تواین، توماس هاردی و... دیده می شود. شاید اگر برای دقایقی به داستان «مورچه و ملخ» نوشته سامرست موام دقت کنیم، به این امر پی می بریم. نویسنده در این داستان قصه ای از کتاب های درسی را این بار با پرداخت داستانی دوباره روایت می کند. این قصه همان داستان مورچه و ملخ است که در آن مورچه تمام تابستان را کار می کند و ملخ هم به استراحت می پردازد. اما با آمدن زمستان ملخ پیش مورچه می رود از او تقاضای غذا می کند. بنابراین بسیاری از داستان های این کتاب با قصه هایی متفاوت از چنین کیفیتی برخوردارند. هنوز دغدغه های مدرنیته و جهان پرفشار مدرن بر چهره شخصیت ها به صورت عمیق سایه نینداخته است. در این کتاب آثار نویسندگان نامداری از جمله تولستوی، اشتاین بک، ادگار آلن پو، چخوف، اُهنری و... آمده است. اگر داستان های ترجمه شده این نویسندگان هم جزو شاهکارهای اصلی آنها نباشد، اما همواره سبک نگارش و شیوه داستان پردازی خاص آنها مشهود است.
معمولاً بسیاری از داستان های کوتاه نه فقط جنبه ژانریک خود را به عنوان اثری شاخص دارند، بلکه تبدیل به یک مدل یا واحد درسی برای نویسندگان جوان و دانشجویان داستان نویسی شده اند. این آثار در مدرسه های نویسندگی خلاق یا دانشکده های داستان نویسی مانند یک درس، تدریس می شوند. شاید داستان هایی مانند گردنبند از گی دو موپاسان و... نمونه ای از این داستان ها باشند. حتی شیوه شخصیت پردازی و فضای کلی داستانی مانند «شنل» از گوگول هنوز هم جای تأمل دارد. با این حال شاید یک مترجم ضرورتی برای ترجمه چنین داستان هایی قائل نشود. اما همیشه بخشی از ادبیات جنبه آکادمیکی پیدا کرده و به شکل کلکسیونی درمی آید که همواره دیدن آن جذاب است. این امر در بعضی دیگر از اله مان های چرخه نشر از جمله جذب مخاطب و فروش نیز تأثیر دارد. با این حال کتاب شاهکارهای داستان کوتاه دربرگیرنده داستان های دیگری نیز هست.
داستان هایی از نویسندگانی که کمتر مجال ترجمه یافته اند و شاید این امر از نکات خوبی است که باید به ترجمه سلیقه ای مترجم اشاره کرد. این کتاب در کل عامل سلیقه و خاطره مترجم را از داستان های مورد علاقه اش نشان می دهد. داستان هایی که در بسیاری از فصول زیبایی و تأثیر خاص خود را دارند و می توان در دقایقی کوتاه روی صندلی تاکسی آن را خواند و همزمان هم به صدای باران پشت شیشه، فرود دانه های برف، برگریزان پائیز و خورشید ظهر گرم تابستان هم نیم نگاهی انداخت.
امید بی نیاز
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید