چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


سانسور در سینمای ایران


سانسور در سینمای ایران
داریوش مهرجویی خدا را شکر کرد که «سنتوری» به نمایش درآمد. بهمن قبادی «نیوه مانگ» را اصلا به جشنواره نفرستاد.
عباس کیارستمی هم در یکی از نشست های مطبوعاتی جشنواره در جمله ای دوپهلو آب پاکی را روی دست همه ریخت و سانسور را منتفی دانست؛ «واقعیت مهم این است که فیلم های من را نمایش ندادند. این در حالی است که علاقه مندان با CD و DVD و به نصف قیمت می توانند این فیلم ها را تهیه کنند، بنابراین موضوع سانسور منتفی است.»
بیشتر سروصداهای جشنواره امسال به موضوع داوری ها مربوط می شد. هنوز هم نامه نگاری ها و پیغام های مستقیم و غیرمستقیم هنرمندان برای یکدیگر و مسوولان ادامه دارد. با شیوع بیماری سفارشی سازی که زمزمه آن در فضای سینمای کشور شنیده می شود، کمتر صحبتی از ممیزی و سانسور به میان می آید. تنها فیلمی که امسال با شدت زیادی با این قیچی تیز مواجه شد همان فیلم «سنتوری» بود که مهرجویی پس از نمایش آن در سینمای مطبوعات خدا را شکر کرد.
هرچند داستان ممیزی در سینمای ایران، عمری طولانی دارد اما به نظر می رسد با گذشت سال های دراز، کارگردان هایی که همیشه با این مسئله روبه رو بودند، دیگر به آن خو کرده اند و یا امیدی به نمایش عمومی فیلم خود ندارند و یا اینکه اصلا به فکر آن هم نیستند.
یک سال پیش در آخرین روزهای بهمن ماه محمدحسین صفارهرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع خبرنگاران حاضر شد و گفت؛ «ما هیچ قانون از قوانینی را که ساخته بشر باشد، ابدی نمی دانیم چون همیشه می توان آن را اصلاح کرد. اما به این اعتقاد داریم که باید چارچوب هایی را در تولیدات سینمایی، نمایشی و کتاب قائل بود ... اگر کسی مدعی این است که ممیزی های انجام شده خارج از چارچوب و قانون های موجود است، آن را بیاورد تا ما دلیلی برای نپذیرفتن آن ارائه دهیم.» با آنچه در طول یک سال گذشته در جریان بود به نظر می رسد همه ممیزی های انجام شده در چارچوب قوانین بود!
● روسیاهی برای که می ماند؟
جعفر پناهی، سال گذشته فیلم آفساید را به جشنواره فجر رساند اما با گذشت یک سال، این فیلم را فقط می توان در بساط فیلم فروش های کنار خیابان پیدا کرد. این کارگردان سینما، سیاست های مسوولان فرهنگی کشور را عامل جدی تر شدن سانسور می داند؛ «گفتن اینکه نظارت باید از بدو شروع فیلمنامه تا زمان اکران فیلم وجود داشته باشد، نشان می دهد که سانسور می خواهد جای پای خود را محکم کند. شاید انجام این کار برای آنها که از هنر و سینما دور هستند، ممکن به نظر برسد اما فیلمنامه در یک روز به وجود نمی آید که بتوان بر آن نظارت کرد.»
او تاکید می کند؛ «فیلمنامه بعد از سال ها جریان داشتن در ذهن آدم، رسوب می کند و شکل می گیرد. من نمی دانم مسوولان نظارت چطور می خواهند در تمام این لحظه ها با ما باشند و بر فیلمنامه نظارت کنند.»
پناهی درباره فیلم های این دوره از جشنواره نیز گفت؛ «در جشنواره امسال چند فیلم بیشتر ندیدم اما در کل شاهد بودیم که اکثر فیلم ها به سمت دیدگاه های دولتی رفتند که از آنها حمایت می شود. این حمایت ها یک نوع تفکر غیر اصولی را به وجود می آورد و سینمای مقتدر با دورویی و ریایی که دارد، گسترش پیدا می کند. به این ترتیب هنرمندان به سمت خودسانسوری و سینمای مورد نظر دولتمردان هدایت می شوند اما اینکه همه یک جور تفکر و نگاه داشته باشند در سینما، کارآیی ندارد.»
پناهی با آنکه چندین فیلم در کارنامه خود دارد که امکان اکران عمومی پیدا نکردند اما هنوز امیدوار است؛ «من هیچ وقت از هیچ کدام از فیلم هایم برای اکران عمومی قطع امید نکردم. فیلم های من چون تاریخ مصرف ندارند وقتی زمانش برسد، خودشان را نشان می دهند و مشخص می شود روسیاهی برای کدام طرف می ماند.»
● سیمرغ شیشه ای چقدر می ارزد؟
ابوالفضل جلیلی، کارگردانی است که یکی از رکوردداران فیلم های به نمایش عمومی درنیامده در ایران به شمار می رود. او سال گذشته با فیلم «گل یا پوچ» در جشنواره حضور داشت اما با گذشت یک سال، هیچ خبری از نمایش عمومی آن نیست. «گل یا پوچ» با آن ساختار ساده خود، چنان هجو تلخ و دردناکی از شرایط جامعه ما به شمار می رود که نمی توان امیدی به اکران آن به این زودی ها داشت.
جلیلی در گفت وگو با کارگزاران اول از همه از این می گوید که پرداختن به این موضوع ها به شکل کوتاه، فایده چندانی ندارد و باید این سوژه ها را باز کرد اما بالاخره به حرف می آید؛ «اتفاقی که برای فیلم های من می افتد و خواهد افتاد، برای هیچ فیلم دیگری پیش نخواهد آمد. برای اینکه همه راهی پیدا کردند که چطور کنار بیایند، من هم نه اینکه نخواهم، ولی اصلا بلد نیستم که چطور این کار را بکنم.»
جلیلی پس از فیلم «گل یا پوچ» فیلم دیگری با نام «حافظ» را ساخت که به گفته خودش تاثیر تازه ای بر کارش داشت؛ «بعد از فیلم حافظ به چیزی دست پیدا کردم که نمی دانم بگویم یک جایگاه یا یک مرتبه یا یک واقعیت یا... نمی دانم اسمش چیست اما بعد از این همه سال ناامیدی، بالاخره به یک جایی رسیدم که ناامیدی برای من تبدیل به امید شده و نه تنها اصلا ناراحت نیستم، خوشحالم نیستم که هیچ، بلکه دیگر واقعا برایم مهم نیست که فیلم اکران شود یا نه. چون فکر می کنم گمشده ام را در عالم هنر پیدا کردم. فهمیدم برای چه کسی کار هنری می کنم و برای آن کسی که هدف من است، نه اکران اهمیت دارد، نه جشنواره و نه حتی سیمرغ که هیچگاه نصیب من نشد و نمی خواهم بشود.»
این کارگردان ادامه می دهد؛ «گمشده ای که من پیدا کردم آنقدر برای من روحانی و مقدس است که همین که به من توفیق ساخت فیلم خوب را بدهد برایم زیباست. واقعیت امر این است که فیلم «حافظ» مرا ساخت.»
صحبت با ابوالفضل جلیلی نیز ناخواسته به دعوای «مرغ و سیمرغ» کشیده می شود و جلیلی می پرسد که؛ «اگر عرفای گرانقدر ما و عشاق اهل معرفت، حالا بودند آیا واقعا برایشان یک سیمرغ شیشه ای اینقدر اهمیت داشت؟»
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید