سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


دعوا آدم را مرد می‌کند


دعوا آدم را مرد می‌کند
۱۰روز اول خردادماه كمی بیكار بودم و پس از مدت‌ها فرصتی دست داد كه به تماشای برنامه‌های صداوسیما بنشینم. نمایش چند فیلم مستند و پخش یك فیلم از مرحوم علی حاتمی به عنوان نمونه‌هایی از رویكردهای جدید صداوسیما در برنامه‌سازی، با هدف آموزش غیرمستقیم و تلاش برای برقرار ساختن رابطه با مخاطب، به ‌نظرم قابل ‌بررسی آمد.
سینمای مستند ایران حداقل چهل و چند سال است كه به معضلات اجتماعی به عنوان یكی از موضوعات مستندسازی نگاه كرده است که آغازگر آن شاید فیلم‌های كامران شیردل باشد كه با نگرشی متفاوت به پدیده‌هایی همچون فحشا و فقر عمومی در دو فیلم ماندگار «قلعه» و «تهران پایتخت ایران است» پرداخته، یا فیلم زیبا و ماندگار «خانه سیاه است» كه نگاهی مستند و شاعرانه به بیماری جذام دارد. نكته قابل‌توجه درباره این‌ فیلم‌ها، عدم نمایش عمومی یا به قولی توقیف آنها در زمان ساخته شدن‌شان است به صورتی كه بسیاری از این‌گونه فیلم‌ها، تنها پس از بهمن ۵۷، امكان نمایش عمومی پیدا كردند.
اگر به سیاست‌های فرهنگی دوران پهلوی نگاهی گذرا بیندازیم، مشخص‌ترین دلیل نمایش داده نشدن این فیلم‌ها تناقض آن با تبلیغات حاكم و شعار «به سوی تمدن بزرگ» است. نمایش ندادن فیلم‌های مستند اجتماعی كه به نقد شرایط می‌پردازند، مصداق ضرب‌المثل پاك كردن صورت مساله به جای حل آن است و از دیگر سو، دیده نشدن این فیلم‌ها توسط مخاطب عملا تاثیر مثبتی را كه این فیلم‌ها می‌توانند در جهت حل معضلات اجتماعی داشته باشند، از بین می‌برد و فیلم مستند از «كاركرد اجتماعی» تهی می‌شود و بدون تاثیرگذاری، بایگانی می‌شود، تا اینكه زمانی به نمایش درمی‌آید كه آن مساله تغییرشكل داده و شرایط عام اجتماعی هم تغییر كرده است.
نمایش بسیاری از فیلم‌های مستند و سینمایی توقیف‌شده پیش از سال ۵۷، در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، فقط نشانه‌ای بود از سبك‌مغزی سیاستگذاران دوران پهلوی، در حالی كه پخش هر یك از فیلم‌ها می‌توانست در یك برنامه‌ریزی درست به حل یكی از معضلات اجتماعی آن دوره بپردازد.
به یاد بیاوریم فیلم زیبای «دایره مینا»ی داریوش مهرجویی را كه به پدیده خون‌فروش‌ها می‌پرداخت و نهایتا به تاسیس سازمان انتقال خون ایران منجر شد. در جامعه‌شناسی ارتباطات، به تاثیر رسانه‌ها در حل معضلات اجتماعی بسیار پرداخته شده و تولید و پخش چند فیلم مستند از شبكه چهار و پنج سیما که می‌توانند الگوهایی تاثیرگذار در این زمینه به شمار آیند، به نظر من اتفاق فرخنده‌ای است كه در دوران جدید مدیریت صداوسیما افتاده است و سرآغازی است بر مستندسازی با هدف جلب مشارکت عمومی در جهت حل معضلات اجتماعی بدون پاک کردن صورت مساله.
● چاقو، قمه و نزاع‌های دسته‌جمعی
فرزاد توحیدی، مستندساز باسابقه و خوش‌ذوق، مستندی بی‌واسطه، تاثیرگذار و ماندگار برای شبكه پنج سیما ساخته بود كه در آن به مساله چاقو و چاقوكشی در تهران می‌پرداخت؛ نگاه تیزبین توحیدی به بسیاری از زوایای پنهان جامعه راه پیدا كرده بود و به این معضل اجتماعی از زوایای مختلف می‌پرداخت؛ از چاقوسازها و چاقوفروش‌ها فیلم گرفته و مصاحبه كرده بود تا قضات دادگاه‌ها و متهمان به قتل و اراذل و اوباش. نكته مهم فیلم توحیدی نگاه بی‌واسطه و بدون رودربایستی او نسبت به موضوع بود.
هنگامی كه یك متهم به قتل را در دادگاه نشان می‌داد و متهم از ناخواسته بودن قتلی كه مرتكب شده صحبت می‌كرد، صحنه آنچنان واقعی و تاثیرگذار بود كه برای هر بیننده تلویزیون این سوال را به‌وجود می‌آورد كه فاصله موقعیت او و فرد متهم به قتل چندان زیاد نیست و یك عصبیت لحظه‌ای می‌تواند هر یك از ما را به یك قاتل ناخواسته بدل كند.
در یكی از لحظات درخشان فیلم، پسربچه‌ای ۱۲، ۱۳ ساله در پاسخ به سوال توحیدی، در مورد شركت پسربچه در دعوا و منازعه می‌گوید: «زیاد دعوا می‌كنم.» توحیدی می‌پرسد: «چرا؟» پسرك می‌گوید: «دعوا آدم رو مرد می‌كنه!» برای حل مشكلات اجتماعی، قطعا نیازمند برنامه‌ریزی و جلب مشاركت عمومی هستیم و رسانه ملی ما، یعنی تلویزیون می‌تواند بیشترین نقش را در این میان داشته باشد.
به خاطر داشته باشیم كه تلویزیون فقط یك رسانه تفریحی نیست و در جهت فرهنگسازی و آموزش می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد. فیلم‌های مستندی از این دست قطعا برای تك‌تك خانواده‌ها و جوانانی كه ممكن است ناخواسته و ناآگاهانه درگیر ماجرایی از این دست بشوند بسیار راهگشا و روشنگر است. درایت مدیرانی كه با ساخته شدن این‌گونه فیلم‌ها موافقت كرده‌اند، ستودنی است. نشان دادن معضل، در جهت جلب‌نظر افكار عمومی و استفاده از توان بالقوه مردم جهت حل یا اصلاح آن بسیار كارساز است.
● كراك و اعتیاد مدل جدید
مستند دیگری هم از شبكه پنج پخش شد، متاسفانه تیتراژ ابتدای فیلم را ندیدم و نمی‌دانم كارگردان آن كیست؟ در اینجا هم دوربین‌ مستندساز، بدون واسطه و شجاعانه، به سراغ یك موضوع تلخ اجتماعی رفته بود. «كراك» به عنوان یك ماده‌ مخدر نوظهور و تاثیرات آن در نسل جوان موضوع فیلم بود.
گاه دوربینی به صورت مخفی در یك خودرو كار گذاشته شده بود و از «ساقی»ها و فروشندگان كراك و حرف‌ها و استدلال‌هایشان فیلم گرفته بود و گاه دوربین‌ به خانه‌هایی نیمه‌مخروبه در جنوب شهر می‌رفت و جنازه معتادان تازه‌ مرده را كه در دخمه‌ها و زیرزمین‌ها افتاده بودند، نشان می‌داد.
سازنده فیلم توانسته بود از زوایای متنوع به موضوع «كراك» و تاثیرات آن بپردازد و از مردم عادی، معتادان، مددکاران اجتماعی، متخصصان و پزشكان هم در‌این‌باره مصاحبه گرفته بود. نکته بسیار آشکار این فیلم، ناآگاهی عمومی نسبت به این ماده‌مخدر و خطرات آن بود و مجموعه مصاحبه‌شوندگان عادی، كمتر اطلاعی از تاثیرات مخرب کراک داشتند.
قطعا فیلمی با این موضوع كه از رسانه ملی پخش می‌شود، علاوه بر تاثیرگذاری بر مخاطب، آگاهی‌بخش هم هست. امیدوارم كه تلویزیون همچنان به تولید این‌گونه مستندها اهمیت بدهد. چندی پیش، نیروی انتظامی در یكی از بیلبوردهای خیابانی، این جمله را نوشته بود: «آیا فكر می‌كردید فرزندتان معتاد شود؟» فیلم مستند كراك پاسخی به این سوال است: «ممكن است فرزند هر یك از ما معتاد شود؟» و جدا از شرایط عام اجتماعی كه ممكن است به هر دلیلی كسی را به سوی اعتیاد سوق بدهد، ناآگاهی نسبت به موادمخدر هم یكی از دلایل اصلی اعتیاد است، كما اینكه بسیاری از معتادان باور دارند كه «معتاد نیستند».
● كودك‌آزاری و فرزندكشی
پدری دختر كوچكش را به دلیل اختلافاتی كه با همسرش دارد، در پی یك جنون آنی با یك نازبالش خفه می‌كند. مادر دخترك پس از دستگیری مرد، طلاق می‌گیرد و در دادگاه تقاضای دیه می‌كند و نهایتا خون‌بهای دخترش را هم به مرد می‌بخشد. این چند خط، خلاصه فیلم مستندی است كه محمد جعفری‌، مستندساز باسابقه برای شبكه چهار ساخته و سعی كرده است به موضوع كودك‌آزاری و فرزند‌كشی بپردازد و با ظرافت نسبت به لزوم تغییر قوانین یا تجدیدنظر در قوانین قضایی حاضر در این مورد پرداخته است.
فیلم محمد جعفری هم از آن دسته فیلم‌هایی است كه اگر بخواهیم هر مستند انتقادی‌ای را اثری در جهت خلاف منافع عمومی و حكومتی تعبیر كنیم، می‌تواند به‌راحتی توقیف شود، اما خوشبختانه سعه‌صدر سفارش‌دهندگان باعث شده كه این فیلم امكان پخش از شبكه چهار را داشته باشد.
به نظر می‌آید مسوولان ما، پس از حدود سه دهه، به این نتیجه رسیده‌اند كه بازنمایی مشكلات اجتماعی و درگیر ساختن عامه مردم می‌تواند نسبت به جلب وجدان عمومی، برای حل این مشكلات موثر باشد و قطعا این‌گونه آگاهی‌بخشی با كمك سینمای مستند می‌تواند به‌منزله پیشگیری از بروز چنین مشكلاتی باشد.
هزینه كردن برای پیشگیری به مراتب كمتر از درمان است و مشاركت عمومی، برای اصلاح انواع آسیب‌های اجتماعی، بخشی از باری را كه بر دوش پلیس، قوه قضائیه و دولتمردان است برمی‌دارد و خاطرنشان می‌سازد كه بهتر است سینمای مستند را به عنوان یك اهرم اصلاح تنش‌های اجتماعی نگاه كنیم تا یك سینمای انتقادی و فتنه‌برانگیز.
● نمایش دل‌شدگان و شكسته شدن طلسم نمایش‌ساز
در یكی از برنامه‌های سینمایی شبكه سه، فیلم زیبای «دل‌شدگان» اثر مرحوم علی حاتمی پخش شد. پیش از نمایش فیلم، نگران بودم صحنه‌هایی كه آلات موسیقی در آن دیده می‌شود و در فیلم هم كم نیست چگونه نمایش داده خواهد شد؟ ظریف‌طبعی با الهام از موضوع سانسور فیلم «هامون» كه سال گذشته به صورت تكه‌پاره شده از سیما پخش شد، می‌گفت: «مسوولان پخش سیما خود تدوینگرانی چیره‌دست‌اند، فیلم «یك مرد در قبیله زنان» را آنچنان تدوین می‌كنند كه یك زن در آن دیده نشود.» خوشبختانه به‌رغم نگرانی من، گویا طلسم نشان ندادن آلات موسیقی در تلویزیون دارد شكسته می‌شود و شبكه سه بخش زیادی از پلان‌های سازنوازی استاد دل‌نواز و همراهانش را نشان داد و بخش اصلی ممیزی معطوف به رابطه عاشقانه خواننده فیلم و شاهزاده خانم ترك شد و نهایتا بینندگان نفهمیدند چه بر سر خواننده عاشق آمد و اصلا چرا حال و احوال این مادرمرده دگرگون شد؟ خدابیامرزد علی حاتمی را، اگر در قید حیات بود و فیلمش را اینگونه از تلویزیون می‌دید، قطعا اعتراض‌نامه‌ای مشابه مهرجویی برای رئیس سازمان صدا و سیما می‌فرستاد.
باری، نشان دادن سازهای ایرانی از تلویزیون ایران را به فال نیك می‌گیرم و امیدوارم كم‌كم، آخر شب‌ها از كنسرت‌های موسیقی سنتی و اركستر سمفونیك تهران قطعاتی بدون گل و بلبل در پیش‌زمینه پخش شود.
امیرشهاب رضویان
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید