چهارشنبه, ۱۶ آبان, ۱۴۰۳ / 6 November, 2024
مجله ویستا


دیپلماسی آب در آسیای مرکزی


دیپلماسی آب در آسیای مرکزی
مقاله حاضر به قلم «زین الدین کرایی» به بررسی این رقابت و سیاست هر یک از پنج کشور یاد شده در قبال منابع آبی منطقه آسیای مرکزی می پردازد.با پایان دهه ۱۹۸۰ مساله تقسیم آب و اختلافات مرزی که در اثر وجود اتحاد جماهیر شوروی خاموش مانده بود، به عامل آشکار رویارویی کشورهای منطقه تبدیل شد. وقتی که اتحاد شوروی فرو پاشید، استفاده از منابع آبی که پیش تر یک موضوع داخلی محسوب می شد، یکباره به موضوع مسایل بین المللی تبدیل شد. یک بازی با حاصل جمع جبری صفر درباره مساله آب ظهور پیدا کرد و هر یک از کشورهایی که صاحب حاکمیت گردیدند، مفهوم «حاکمیت بر منابع» را به عنوان مفهومی در داخل قانون اساسی خود گنجاندند.
در سال ،۱۹۹۱ همه کشورهای آسیای مرکزی از شوروی مستقل شدند، هر چند بخاطر اقتصادهای شدیداً مختلط و وابسته خود به زیر بناها و منابع مشترک، هنوز برای گام برداشتن در چنین راهی آماده نشده بودند. از این گذشته خلأ قدرت ناشی از فروپاشی امپراتوری شوروی باعث پیدایش نوعی رقابت میان قدرت های دیگر منطقه ای جهت نفوذ در این منطقه شد. یکی از اولین اقدامات منطقه آسیای مرکزی در سال ،۱۹۹۲ ایجاد کمیسیون میان دولتی برای همکاری درباره منابع آبی بود.این منطقه به لحاظ نفتی، معدنی و منابع طبیعی غنی محسوب می شود. ترکمنستان و قزاقستان با برخورداری از حوزه های معتنابه نفت و گاز سرمایه های خارجی را جذب خود کردند.
ازبکستان و تاجیکستان نیز بر روی صنایع نساجی و معدنی خود سرمایه گذاری کردند. قرقیزستان دست به کار توسعه صنعت طلا و تولید نیروی آب شد. به لحاظ ژئوپلیتیکی، منطقه در چهار راه چندین قدرت رقیب قرار دارد (روسیه، چین، پاکستان، ایران و هند) که هر یک به دنبال نقش منطقه ای خود می باشند.ایالات متحده نیز نفوذ خود را در منطقه گسترش داده و باعث شده برخی نیروها در داخل روسیه برای بازپس گیری نقش سنتی مسکو در منطقه به دنبال سیاست «جاه طلبانه تری» باشند.از بعضی جنبه ها این موضوع می تواند با جذب کمک و سرمایه گذاری به منطقه و کاهش وابستگی کشورهای آن به روسیه به سود منطقه تمام شود، اما کشورهای منطقه می توانند آن را به محل منازعه قدرت های جهانی برای کنترل منابع نفتی هم تبدیل کنند، به ویژه ممکن است این موضوعات با مشکلات داخلی کشورها از جمله منازعات مرزی و ثروت روبه رو شود.
در این زمینه می توان به جنگ داخلی تاجیکستان در طول دهه ۱۹۹۰ اشاره کرد که هم عوامل داخلی و هم خارجی به ویژه دخالت روسیه در آن نقش داشته اند.آب در منطقه یک موضوع کلیدی است ۹۰ درصد منابع آبی منطقه در قرقیزستان و تاجیکستان متمرکز شده و این در حالی است که مهم ترین مصرف کنندگان آب- ازبکستان و قزاقستان- تنها می توانند ۱۴ و ۴۵ درصد آب مورد نیاز خود را تامین کنند. ازبکستان به تنهایی حدود نیمی از آب منطقه را مصرف می کند و در نتیجه آبی که مورد نیاز ازبکستان و قزاقستان است تحت کنترل قرقیزستان و تاجیکستان قرار دارد. دولت های بالا دست به ویژه از هنگامی که سایر منابع خود را از دست داده اند، به آب به عنوان یک کالای تجاری و سودمند می نگرند. کنترل بر منابع آب از این جهت برای آن ها مهم است که آن ها نیازمند تولید نیروی مورد نیاز خود هستند.هر چند اغلب اوقات این اختلافات از طریق مذاکره قابل حل و فصل است، ولی اهرم های به کار برده شده توسط طرف های دیگر در طول سال تغییر می کند.
در تابستان، کشورهای پایین دست برای دستیابی به آب مورد نیاز خود اهرم اندکی دارند، ولی در زمستان دولت های مصرف کننده آب از برتری برخوردارند، زیرا می توانند منابع زغال و گاز خود را قطع کنند و یا این که جریان مبادله کالا از طریق جاده های خود را محدود نمایند. برای کنترل و مدیریت این مشکل توافقنامه های دو جانبه بسیاری نوشته شده است. به طور مثال بین سال های ۱۹۹۷ تا ،۲۰۰۴ قرقیزستان و ازبکستان ۱۰ توافقنامه با یکدیگر امضا کرده و نشست های مشترک زیادی برگزار نموده اند. گاز ازبکستان و آب قرقیزستان دو کالای سودآور در روابط دوجانبه بوده است.
به علاوه بخشی از آب مورد نیاز قسمت های بندبی قزاقستان در مواقعی که میزان آب کاهش می یابد، تحت کنترل ازبکستان است که باعث شورش های خشمگینانه دهقانان قزاق گردید و مناقشات سیاسی داغی را برای دو کشور به همراه داشته است.پدید آمدن مناقشات مرزی نیز این مشکلات را تشدید کرده است. این موضوع به ویژه در رابطه با ازبکستان که با تمام کشورهای منطقه دارای مناقشه مرزی است قابل مشاهده می باشد. مهمترین تنش مرزی بین ازبکستان و قرقیزستان پدید آمده است. ازبکستان و تاجیکستان نیز هر یک مدعی بخشی از قلمرو یکدیگر هستند. درگیری های مرزی فراوانی در مرزهای تاجیکستان و ازبکستان و ازبکستان- قرقیزستان پدید آمد که تا بسته شدن سرحدات مرزی به ویژه از سوی ازبک ها پیش رفته است.علی رغم امضای توافقنامه های آبی مختلف، شرایط همچنان ناپایدار است.کشورهای منطقه هر وقت احساس کرده اند که از اهرم قوی تر برخوردارند و می توانند به معامله پرسودتری دست پیدا کنند، تعهدات خود را زیر پا گذاشته اند.
رهبران کشورهای منطقه همواره تحت فشار داخلی (به ویژه از سوی کشاورزان) قرار دارند تا میزان دستیابی خود به منابع آبی را تثبیت و گسترش دهند. این فقط مشکل کشورهای بالا دست نبوده، بلکه کشورهای پایین دست نیز دچار چنین مشکلی هستند.متغیرهای بین المللی نیز در تغییر اهرم قدرت نسبی دولت های منطقه در رابطه با منابع آبی موثر بوده است. کشورهای بالادستی اغلب جزو متحدین روسیه محسوب می شوند، ولی کشورهای پایین دست بیشتر سعی می کنند خود را از نفوذ روسیه رها کنند. اگر چه ارتباط بین وضعیت ژئوپلیتیک یک یا چند کشور با کشمکش های آن بر سر منابع آب رابطه مستقیمی وجود ندارد، ولی یقیناً نفوذ و حمایت روسیه برای کشورهای بالادست به عنوان یک اهرم مزیت بخش تلقی شده است.افزایش نگرانی از کاهش سطح آب دریاچه آرال و اثرات مخرب آن نیز یک عامل مهم به شمار می رود. آژانس های بین المللی مانند بانک جهانی، سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری اروپا برای جلوگیری از اثرات مخرب کاهش سطح آب دریاچه آرال به کشورهای منطقه پیشنهاد کمک کرده اند و در عین حال آن ها را تحت فشار گذاشته اند تا برای جلوگیری از از بین رفتن دریاچه آرال جریان آب از آن را متعادل کنند. بنابراین وضع به شدت پیچیده است.
در دو کشور پایین دست قزاقستان و ازبکستان (به ویژه در ازبکستان) رهبری سیاسی به شدت به صنعت نساجی که تنها صنعت بزرگ آن ها محسوب شده و به شدت «آب بر» است، وابسته است. قزاقستان صادر کننده گندم نیز هست و به خاطر همین از سوی کشاورزان نیز تحت فشار قرار دارد. ثروت گسترده در مناطق روستایی باعث گسترش گروه های شبه نظامی و جدایی طلب در این کشور شده است. از سال ۱۹۸۹ بدین سو، جمعیت روبه گسترش، کاهش درآمد و جا گرفتن بیش از ۲۰درصد جمعیت منطقه در قزاقستان این کشور را تبدیل به محل حوادث خشونت بار کرده است.کشورهای پایین دست پس از استقلال سیاست خود اتکایی در حوزه انرژی را در دستور کار خود قرار داده اند و وابستگی خود به واردات نیروی برق تولید شده از منابع آبی از کشورهای همسایه را کاهش داده اند.
در مقابل کشورهای بالادست نیز سیاست توسعه و بهره وری از پتانسیل نیروی آبی را دنبال کرده و بدین ترتیب جریان آب به سمت کشورهای پایین دست را کاهش داده اند. جمعیت شهری کشورهای بالادست به ویژه در طول زمستان تا حد زیادی به منابع گاز و زغال سنگ کشورهای پایین دست وابسته هستند. چون کشورهای پایین دست برای منابع نساجی خود نیاز به آب دارند، می توانند از منابع انرژی خود برای چانه زنی جهت به دست آوردن آب استفاده کنند. کشورهای بالادست نیز می توانند از منابع آبی خود به عنوان وسیله چانه زنی استفاده کنند، ولی استراتژی انرژی آن ها یک عامل محدود کننده محسوب می شود.بنابراین ما شاهد آن هستیم که کشورهای پایین دست و بالادست با فشارهای داخلی مختلفی دست و پنجه نرم می کنند. در اغلب موارد منافع آن ها کاملاً با هم متضاد است و باعث می شود آن ها برای مذاکره درباره استفاده مشترک از آب انعطاف پذیری کمی داشته باشند.
ازبکستان می تواند با روی گرداندن از صنعت نساجی، نیاز خود به آب را کاهش دهد. با این حال نساجی برای گسترش درآمدها و مبادلات خارجی چنان مهم است که حکومت تمایلی به بازنگری در سیاست کشاورزی خود ندارد. هرگونه کاهش درآمد نساجی- که به شدت نیازمند منابع آبی است- تنها باعث افزایش تهیدستی جمعیت روستایی می شود که دچار تنگنای سختی هستند.کشورهای بالا دست در برخی موارد وضع بدتری دارند؛ این کشورها فقیرتر هستند، قدرت کمتری دارند و منابع کمتری برای توسعه دارند. آب یکی از اندک دارایی هایی است که قرقیزستان و تاجیکستان از آن برخوردارند.
اگر این کشورها با تلافی قطع گاز کشورهای پایین دست مواجه شوند، جمعیت شهری آن ها حکومت را برای در پیش گرفتن استراتژی آبی انعطاف پذیرتر تحت فشار می گذارند. در عین حال ارایه آب بیشتر به کشورهای پایین دست فقط ارزش تولیدات هیدروالکتریکی آن ها را کاهش داده و آن ها را در مقابل باج خواهی انرژی در مقابل همسایگان پایین دست شان ضربه پذیرتر می کند.با توجه به همه این عوامل غیرمنتظره نیست كه قراردادهای آبی دو و چند جانبه به طور پیوسته تغییر و تحول پیدا می كنند و همین عامل باعث افزایش جلال و كشمكش بر سر توزیع این منابع بین كشورهای همسایه می شود. یك كارشناس وضع موجود را اینطور خلاصه كرده است: «اگر چه مذاكرات دوجانبه سالانه باعث اعمال تلافی جویانه كشورهای پایین دست در مقابل كشورهای بالا دست از طریق تولیدات زغال سنگ، گاز طبیعی و الكتریسیته شده است، ولی اكنون منافع كشورهای بالا دست و پایین دست بر سر منابع آبی به شكل ویژه ای دنبال می شود. به این ترتیب، اجرای این توافقات دوجانبه حتی اگر غیرممكن نباشد، به سختی دنبال می شود.»در ۱۷ مارس ۱۹۹۸ سه كشور قزاقستان، قرقیزستان و ازبكستان توافقنامه ای درباره استفاده مشترك ازمنابع آب و انرژی در بیشكك منعقد كردند. سه ماه بعد تاجیكستان نیز به این توافقنامه پیوست. این توافقنامه اساساً توسط بزرگترین مصرف كننده آب منطقه یعنی ازبكستان هدایت می شد و هر چند تاجیكستان بخشی اعظمی از آب منطقه را تحت كنترل داشت، ولی در ابتدا به این گفت وگوها دعوت نشده بود. وضع موجود در مذاكرات چنان مساعد شد كه سبب شد این توافقنامه به نمونه ای مناسب در این باره تبدیل گردید.در سال ۱۹۹۷ مناقشه قرقیزستان و ازبكستان افزایش یافت به طوری كه ازبكستان مجبور شد در كنار منابع ذخیره آب خود در امتداد مرز قرقیزستان، تاسیسات نظامی ایجاد كند. این عمل باعث افزایش نگرانی و خشم عمومی در قرقیزستان شد. حكومت قرقیزستان ماده قانونی تصویب كرد كه طبق آن آب به عنوان یك كالای تجاری معرفی شده بر دو حق خود برای استفاده از آن به عنوان یك كالای سودآور را به رسمیت شناخت. قزاق ها تهدید كردند كه اگر ازبكستان از پرداخت پول آبی كه مصرف می كند، خود داری كنند، آن را به چچن خواهند فروخت.
در فوریه ۱۹۹۸ یعنی اندكی قبل از این كه مذاكرات آغاز شود ازبكستان تولیدات گاز خود به دو كشور پرآب قرقیزستان و تاجیكستان را قطع كرد. این اقدام نیز خشم دو كشور یاد شده را برانگیخت به طوری كه حكومت قرقیزستان این عمل را قویاً محكوم كرد در مقابل ازبك ها نیز لحن خشن قرقیزها را به تندی پاسخ گفتند. این موضوع نشان می دهد كه حكومت ازبكستان جدای از مساله آب در پی آن بوده است با استفاده از اهرم گاز مناقشات مرزی خود با همسایگانش این بار در مقابل قرقیزستان اعلام كرد كه چون قسمت زیادی از زمین های پنبه اش در حال تخریب است، به آب بیشتری نیاز دارد و به این ترتیب از اسلحه آب علیه ازبكستان استفاده كرد. قرقیزستان و تاجیكستان همچنین به طور مشترك اعلام كردند كه درصدد افزایش تولیدات برق آبی خود هستند تا از این طریق نیاز خود به واردات گاز از ازبكستان را كاهش دهند. مجموع این تنش ها كشورهای منطقه را به سمت آغاز مذاكرات در ۱۷ مارس ۱۹۹۸ سوق داد.یك پرسش مهم این است چرا در حالی كه تاجیكستان بخش مهمی از منابع آبی منطقه را تحت كنترل داشت در مذاكرات و موافقتنامه پس از آن حاضر نبود؟ این موضوع دو دلیل دارد:
۱- ازبكستان معتقد بود كه تاجیكستان در روند مذاكرات موضع سرسختانه ای در پیش خواهد گرفت ولی وقتی به عنوان تنها كشوری باشد كه در مذاكرات شركت نكرده، نهایتاً تحت فشار مجبور خواهد شد به توافق نهایی بپیوندد. ولی هنگامی كه ازبكستان تلاش كرد استراتژی مورد نظر خود را از طریق محدود كردن دسترسی تاجیكستان به جاده ها و كاهش تولیدات گازی خود اجرا كند، تاجیكستان با حمایت روسیه و با هدف گسترش تولیدات برق آبی خود از طریق كاهش جریان آب به ازبكستان در یك موقعیت مناسب مقابله به مثل كرد. نهایت این كه تاجیكستان نیز در تابستان سال ۱۹۹۸ برای پیوستن به موافقتنامه دعوت شد.
به لحاظ مقایسه ای می توان گفت كه اهرم های كشورهای بالادست نسبت به كشورهای پایین دست ضعیف تر بوده است. كشورهای بالادست از منابع كمتری برخوردارند و برای دسترسی به بازارهای جهانی به كشورهای پایین دست وابسته اند در نتیجه آن ها نمی توانند تاسیسات تولید برق آبی خود را طوری توسعه دهند كه وابستگی شان به منابع انرژی كشورهای پایین دست كاهش یابد. وقتی كشورهای بالادست از طریق قطع آب توافقنامه های موجود را نقض می كنند، هیچ نفع فوری به دست نمی آورند و فقط در اثر منع دسترسی به راه و واردات انرژی صدمه می بینند. در مقابل وقتی كشورهای پایین دست ادعا می كنند آبی كه در كشورهای بالادست دریافت می كنند كافی نیست و برای دسترسی به آب بیشتر توافقنامه های موجود را نقض می كنند، مشروعیت مردمی خود را افزایش می دهند، زیرا چنین وانمود می كنند كه در مقابل شرایط غیرقابل قبول ایستادگی كرده اند. گذشته از این قدرت نطامی ازبكستان و قزاقستان از همسایگان بالادست خود خیلی بیشتر است و به آن ها اجازه می دهد وقتی از توافقات موجود ناراضی اند به طور مشروعی تهدید به استفاده از زور را مطرح كنند.از این گذشته كشورهای پایین دست در طول زمستان یعنی زمانی كه همسایگان بالادست آن ها به انرژی و «راه» نیاز دارند از اهرم قوی تری برخوردارند. در مقابل كشورهای بالادست در طول تابستانی و هنگامی كه محصولات همسایگان پایین دست آن ها به آب بیشتری نیاز دارد، و از مزیت برتری برخوردارند.بنابراین چنانچه مشاهده كردیم توافق درست هنگامی به دست آمد كه كشورهای پایین دست احساس كردند كه قرقیزستان در مقابل تاجیكستان از مزیت بالاتری برخوردار است. با این حال كشورهای پایین دست در مذاكرات خود با قرقیزستان انعطاف پذیرتر برخورد كردند. آن ها برای كمك مالی به ایجاد تاسیسات آبی در قرقیزستان تعهد دادند و قبول كردند كه بدون تاخیر یا توقف گاز و زغال سنگ مورد نیاز این كشور را تامین كنند.
بدون شك اتحاد كشورهای بالادست با روسیه به عنوان یك اهرم تكمیل كننده مذاكرات آن ها با كشورهای پایین دست محسوب می شود. در مقابل فشار سازمان های بین المللی برای حفظ دریاچه آرال نیز یك اهرم تكمیلی در دست كشورهای پایین دست محسوب می شود. سازمان های بین المللی برای تولید محصولات جایگزینی كه به آب كمتری نیاز دارند، به كشورهای پایین دست فشار می آورند و به طور همزمان كشورهای بالادست را تحت فشار می گذارند تا برای حفظ سطح مطلوب آب دریاچه آرال، آب بیشتری راهی كشورهای پایین دست نمایند.
نتیجه گیری:
به طور خلاصه می توان گفت: مذاكرات تنها در شرایطی آغاز شد كه كشورهای پایین دست دریافتند كه اهرم های آن ها همواره از اهرم های كشورهای بالادست قوی تر است در مقابل كشورهای بالادست با استفاده از لحن تند تهدید كردند كه از آب به عنوان یك اهرم فشار استفاده خواهند كرد. همزمان نفوذ روبه رشد روسیه كشورهای بالادست را قادر ساخت به شكل جسورانه تری عمل كنند. با این حال باید توجه داشت، كشورهای منطقه تنها هنگامی حاضر به توافق هستند كه بتوانند از مزایای آن بهره مند شوند. كشورهای پایین دست از مزیت زیربناهای مطلوب و تولید انرژی به عنوان اهرم فشار استفاده كرده اند و در مقابل كشورهای پایین دست نیز از آب به عنوان یك ابزار سیاسی و ایجاد توازن ژئوپلیتیك در منطقه بهره برده اند كه در نتیجه آن منافع هر دو طرف همپوشانی پیدا كرده است.با وجود این باید توجه داشت توافقنامه ای كه كشورهای منطقه امضا كرده بودند، با ورود به تابستان متزلزل شد. تاجیكستان پیش از آن كه برای پیوستن به توافقنامه دعوت شود، جریان آب به ازبكستان را محدود كرد و این موضوع بیش از ۱۰۰ هزار هكتار زمین های پنبه این كشور را از بین برد. در چنین شرایطی كشورهای پایین دست به جای تهدید و لحن تند، از دیپلماسی سطح بالای آب استفاده كردند و همین موضوع اهرم تاجیكستان را تغییر داد.چنانچه یافته های این مقاله نشان می دهد، آب یك منبع مهم كشمكش در آسیای مركزی محسوب می شود. این كشمكش ها در طول سه سال گذشته و همزمان با بزرگترین خشكسالی قرن در این منطقه تشدید شده است. بازی های سیاسی و ستیزه جویی های یكجانبه كشورهای پایین دست به همراه اعمال تلافی جویانه كشورهای بالا دست نشانگر سیاست خارجی هر یك از كشورها در قبال این كشمكش است.از سوی دیگر كشورهای منطقه اغلب اوقات تنها تحت فشار سنگین داخلی و مولفه های بین المللی از جمله مؤلفه های ژئو- اكونومیك و ژئوپلیتیكی حاضر به توافق با یكدیگر شده اند. با این حال باید توجه داشت كه متغیرهای فصلی ماهیت پیچیده سیاست های داخلی و مناسبات درون كشوری در مقابل مساله آب منجر به نقض این توافقات گردیده است.
منبع: Meria,march۲۰۰۵
ترجمه علی قنادی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی وزارت نیرو