یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا


کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان


در طول تاریخ بی‏اعتنایی به حقوق مادی و معنوی زن موجب شد تا جنبش‏ها و حركت‏های گوناگونی تحت عنوان دفاع از حقوق زنان شكل بگیرد. هم زمان با جنبش‏هایی كه با توجه به شان انسانی - مادری زن، خواهان احقاق حقوق طبیعی زن و حرمت انسانی - دینی او بودند، دیدگاه‏های افراطی دیگری نیز در دوره‏های مختلف شكل گرفت و تا روی كار آمدن جنبش‏های رادیكال فمینیسم پیش رفت. حركت‏هایی كه در ابتدا برای باز ستاندن حقوق حداقل زنان بود تا مرحله‏ی نادیده گرفتن طبیعی‏ترین ساختارهای جسمی زن و مرد در قالب تشابه حقوقی زن و مرد تنزل یافت. نتایج تمام تلاش‏های افراد و گروه‏های طرفدار احقاق حقوق زنان، در نهایت‏به صورت كنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان، شامل ۳۰ ماده (۱۶ ماده‏ی اصلی و ۱۴ ماده‏ی اجرایی و نظارتی) در دسامبر سال ۱۹۷۹ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید. طی ۲۵ سال گذشته ۵ كنفرانس جهانی مخصوص زنان از سوی سازمان ملل برپا شده كه عبارتند از كنفرانس مكزیكوسیتی (۱۹۷۵)، كپنهاك (۱۹۸۰)، نایروبی (۱۹۸۵)، پكن (۱۹۹۴) و نیویورك (۲۰۰۰) . هدف اساسی این كنوانسیون‏ها بررسی و تضمین راهبردها و سیاست‏های جهانی مناسب جهت اجرا و تحقق مفاد كنوانسیون رفع تبعیض و ارزیابی میزان پیشرفت كشورها در این راستا بوده است.
تا اوایل قرن بیستم آن چه مورد بحث و گفت و گو قرار می‏گرفت، به حقوق انسان‏ها و یا حقوق ملت‏ها در برابر دولت‏ها و یا حقوق طبقه‏ی كارگر و زحمت كش در مقابل كارفرما و ارباب مربوط بود. در اوایل قرن بیستم مساله‏ی حقوق زن در برابر مرد مطرح شد. مفاد كنوانسیون بر محور «ضرورت تساوی زنان و مردان در همه‏ی شؤون‏» استوار است. این ضرورت بر مبنای نادیده گرفتن تفاوت‏های طبیعی و جنسیتی در مقابل قانون گذاری پایه ریزی شده است و ادعا می‏شود كه تنها از این طریق رفاه، آسایش، امنیت، عدالت و آزادی زنان تامین می‏شود.
معاهدات بین‏المللی اگر به صورت بی‏طرفانه و صحیح به اجرا درآیند، می‏توانند نتایج نسبتا قابل توجهی داشته باشند. اما اجازه بدهید اعلام كنم كه من به عنوان یك انسان به نتایج این گونه قراردادها و كنوانسیون‏ها چندان خوش بین نیستم. دنیایی كه من شاهد آن هستم سرشار از ظلم و تبعیض میان انسان‏ها است; نه فقط زنان بلكه مردان نیز از حقوق متساوی برخوردار نیستند. در دنیایی كه سرمایه و قدرت حكومت می‏كند، فقط صاحبان قدرت و ثروت، حقوقی تضمین شده دارند و دیگران (مردان و زنان فاقد قدرت و ثروت) از بهره‏بری چندانی برخوردار نیستند.
به عقیده‏ی من در دنیایی كه حق «وتو» بر آن حكومت می‏كند، فقط صاحبان حق «وتو» دارای حقوقی بی‏حد و مرز هستند و دیگران تا اندازه‏ای از حقوق انسانی برخوردارند كه منافع گروه اول محدود نشود. شاید این سخن با ادعاهای قرن حاضر سازگار نباشد، اما حقیقت همین است. طبق مفاد اعلامیه‏ی حقوق بشر، كسی حق ندارد، دیگری را به قتل برساند. اما آیا عكس‏العمل طرفداران حقوق بشر و مدافعان حق حیات انسان در مقابل كشته شدن افراد وابسته به صاحبان قدرت و ثروت و افرادی از كشورهای فقیر یكسان است؟ گمان نمی‏كنم معتقد باشید كه كشتارها و ترورهایی كه توسط اسراییل و یا امریكا انجام می‏شود، با اعمال تروریستی‏ای كه توسط بعضی افراد خشمگین انجام می‏شود، به یك اندازه محكوم شده باشد. كشورهای غربی می‏توانند در مقابل یك قتل، صد و یا هزار نفر را به قتل برسانند و پاسخ گو هم نباشند.
در همین جهانی كه اندیشه‏ی تساوی حقوق زن و مرد را در سر می‏پروراند، یك كشور قدرتمند غربی می‏تواند از سرنگونی نظام كشوری كه در جهت منافع او نباشد، سخن بگوید و به كودتا مبادرت ورزد. اما بعضی از ملت‏ها حق ندارند، برای آزادی سرزمین اشغال شده‏ی خود مبارزه كنند. این گونه مثال‏ها زیاد هستند و شما به راحتی می‏توانید مصادیق آن را در اطراف خود مشاهده كنید.
من به عنوان یك انسان هیچ اعتمادی به صداقت و درستی این قانون‏گذاران ندارم و به عنوان یك زن نیز آن‏ها را دارای صلاحیت كافی برای قانون گذاری نمی‏شناسم. چرا اگر یك زن بخواهد، نیمه برهنه باشد، بسیاری از قوانین لاییك از او حمایت می‏كنند. اما اگر بخواهد پوشش اسلامی داشته باشد، عمل او تقبیح می‏شود و از بعضی از حقوق انسانی خود محروم می‏شود؟
سازمان ملل به عنوان پشتوانه‏ی اجرایی معاهدات بین‏المللی، اجازه‏ی تولید سلاح‏های كشتار جمعی را به كشورها نمی‏دهد و این ممانعت البته صحیح است (هر چند بعضی كشورها از جمله اسراییل استثنا هستند و اگر محكوم نیز بشوند، حق «وتو» از آن‏ها دفاع می‏كند) . از طرف دیگر، همه می‏دانیم كه در جریان جنگ عراق علیه ایران، ۵ هزار نفر از مردم بی‏گناه (غیرنظامی) حلبچه، در اثر بمباران گازهای شیمیایی تولید شده در كارخانه‏های اروپایی (توسط صدام حسین) در كمتر از چند ساعت كشته شدند. اما تا كنون نه كسی خون‏خواه این بی‏گناهان بوده است و نه كسی صاحبان اروپایی این كارخانه‏ها را محكوم كرده است، در حالی كه سازمان‏هایی در غرب نه فقط مدعی دفاع از حقوق بشر بلكه مدعی دفاع از حقوق حیوانات نیز هستند.
این‏ها از دلایلی است كه سبب عدم اعتماد من و دیگران به این كنوانسیون‏ها و اغراض بانیان آن می‏شود. علاوه بر آن، نهضت‏های حامی زنان در هر عصری تابع ایدئولوژی حاكم بر آن عصر بوده‏اند و در این زمینه در اصول ثابت و معینی ریشه ندارند، به همین دلیل هم از ارایه‏ی نظریات صحیح و جامع در باره‏ی حقوق انسان‏ها و زنان عاجز هستند. البته من قصد ندارم بعضی از نتایج مثبت این نهضت‏ها را نادیده بگیرم و یا ظلمی را كه در طول تاریخ بر زنان رفته است، انكار كنم. زنان همواره مورد ستم مضاعف بوده‏اند; هم به عنوان یك انسان و هم به عنوان یك زن از حقوق خود محروم بوده‏اند. بنابراین، لزوم پی‏گیری مساله‏ی رفع تبعیض بین انسان‏ها و بین زن و مرد امری ضروری است.
اما آن چه مهم است چگونگی رفع تبعیض است. البته پیش از آن باید روشن شود كه چه كسی می‏تواند بایدها و نبایدها را تعیین كند؟ چه كسی می‏تواند بگوید حق زن چیست و اساسا حق چیست؟ و چه كسی می‏تواند بگوید بهترین راه برای تامین این منظور چیست؟ مسلما اگر انسان‏ها بدون درك صحیح از مسایل طبیعی و فطری به وضع قوانین بپردازند، به ناچار باید به آزمون و خطا روی بیاورند و رسیدن به نتایج مطلوب نیز قطعی نیست. در این میان ممكن است صورت‏های ظاهری تبعیض از میان برود، اما سعادت واقعی انسان فراهم نگردد.
به عقیده‏ی من جوامع اسلامی كه قرآن راهنمای عمل آن‏هاست، مجبور نیستند راه‏ها و تجارب جوامع لاییك را تجربه كنند.
در جوامع غربی انسان هم خود را فراموش كرده است، هم خدای خود را. در دنیای غرب تمام توجه انسان به دنیای حسی مادی معطوف شده است و از درون بینی و توجه به باطن و خیر خود غافل شده است و هدفی جز چشیدن لذات مادی برای خود متصور نیست. مجموعه‏ی تفكرات غرب قادر به ساختن هر چیز عالی است، مگر ساختن انسان عالی.
اما من یك زن مسلمانم. روزی ۵ بار نماز می‏خوانم و به عبودیت‏خود در مقابل خداوند اقرار می‏كنم. این عبودیت و سجده در مقابل خداوند به معنی این است كه خدا را حاكم بر خود می‏دانم و مطیع او هستم. در این عبودیت مطالب ناگفته‏ی بسیاری هست. من اقرار می‏كنم كه خود را محدود به این جهان نمی‏دانم و معتقدم كه زندگی من با مرگ من پایان نمی‏گیرد. همان طور كه در رحم بودم و از امروز خود خبر نداشتم، از آینده‏ی خود و چگونگی زندگی در آن جهان نیز خبر ندارم. حال آن كه خداوند همه‏ی نیازهای انسان را می‏داند و هنگامی كه جنینی ناتوان است، غذایش را فراهم می‏كند و غذای روزهای ابتدای تولد را قبل از تولد آماده می‏سازد. این كار سرافرازانه حتی از مادر نیز ساخته نیست. پس من نتیجه می‏گیرم كه او به من آگاه‏تر است و نسبت‏به من مهربان‏تر است و نیازهای مرا بهتر از من می‏داند. بنابر این حتما به من اجازه می‏دهید; قوانینی را كه او برایم وضع می‏كند بر قوانین ساخته‏ی انسان‏ها مقدم بدارم.جایگاه زن و مرد در تعالیم اسلامی
من در این مبحث در مورد مفاد كنوانسیون و نگرش آن به زن و مرد سخن نمی‏گویم، زیرا بسیار از آن سخن رفته است. نگرش كنوانسیون به زن و مرد تقریبا برای همگان روشن است. مفاد كنوانسیون بر اساس تساوی كامل زن و مرد، بدون توجه به تفاوت‏های طبیعی، فطری و جنسی پایه‏ریزی شده است. در این‏جا سعی می‏كنم در مورد نگرش اسلام به زن و مرد سخن بگویم.
قرآن، حقیقت انسان را روح او دانسته و بدن را ابزار می‏داند. بدن را به خاك نسبت می‏دهد و روح را كه اصل است‏به خداوند اسناد می‏دهد.
«قل الروح من امر ربی‏» (۱) از نظر اسلام روح مجرد است و مذكر و مؤنث ندارد. در دین نیز سخن از تزكیه‏ی روح است. اسلام از حیث كمالات انسان را به دو جنس تقسیم نكرده است، در حالی كه در تفكرات الحادی حقیقت انسان همین بدن اوست و بدن نیز به دو شكل مؤنث و مذكر تقسیم شده است.
موافقان و مخالفان اسلام همه اعتراف می‏كنند كه قرآن كریم در زمانی كه زن نه در شرق و نه در غرب هیچ گونه ارزش و حقی نداشت و هم چون بردگان محسوب می‏شد، به احیای حقوق زن پرداخت و گام‏های بلندی در این راه برداشت. اروپای لیبرال تا سال ۱۸۵۹ مالكیت زن را مطلقا حتی بر اموال خویش نمی‏پذیرفت و در دموكرات‏ترین اندیشه‏ها نیز تا اواخر قرن هجدهم، زنان از داشتن حق رای محروم بودند.
اما قرآن كریم در راستای احیای منزلت زن به عنوان انسان و شریك مرد در انسانیت و حقوق انسانی، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرده است; به عبارت دیگر، قرآن به زن و مرد همان گونه می‏نگرد كه در طبیعت هستند. از این رو میان فرمان‏های قرآن و فرمان‏های طبیعت هماهنگی كامل وجود دارد و این دو كتاب بزرگ الهی (كتاب تشریعی قرآن و كتاب تكوینی طبیعت) با یك دیگر هماهنگ هستند. قرآن برخلاف بعضی نظریات تحقیرآمیزی كه در گذشته وجود داشته (و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی به جا گذاشته است و زن را عنصر گناه و شیطان كوچك می‏پندارد)، با كمال صراحت در آیات متعددی می‏فرماید كه زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر مردان آفریده است. (۲)
در اسلام، در حركت انسان به سوی خدا «سیر فی الخلق الی الحق‏» هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. تفاوت‏ها فقط در حركت از خدا به سوی خلق (سیر من الحق الی الخلق) است كه آن هم ملاك افتخار و برتری مرد بر زن نیست. خداوند به هر كسی نه به میزان سرمایه‏ی او، بلكه به میزان تلاش او پاداش می‏دهد.
اسلام برخلاف بعضی آیین‏ها كه رابطه‏ی جنسی را عملی پلید می‏دانند، ازدواج را امری مقدس برمی‏شمارد و دوست داشتن زن را جزو اخلاق انبیا می‏داند. اسلام زن را مقدمه‏ی وجود مرد نمی‏داند، بلكه با صراحت كامل می‏گوید كه همه چیز برای كمال انسان خلق شده است. اسلام می‏گوید: زن و مرد برای یك دیگر آفریده شده‏اند; «هن لباس لكم و انتم لباس لهن‏» . (۳)
شاید یكی از دلایل گرایش زنان غربی به اسلام همان انطباق احكام اسلام با روح و فطرت انسانی بشر باشد. نیویورك تایمز درمقاله‏ای می‏نویسد: «اسلام تغییرات پویا را تشویق می‏كند و مبارزه در اسلام به نفع حقوق زن یك جریان قوی است. اگر زنان ثابت كنند كه خداوند طرفدار آن‏ها است‏حتی ضد زن‏ترین مردها چنان‏چه با خدا باشند، در مقابل زنان زانو خواهند زد و این چیزی است كه زنان در اسلام به دست می‏آورند» .
از نظر قرآن نقش انسان، چه زن و چه مرد، در هستی بهره‏برداری برای رفاه نیست، بلكه نقش او خلیفه‏ی خدا بودن و بهره‏برداری از هستی به خاطر رشد است. اگر هدف انسان در هستی، خوردن و خوابیدن و خوش بودن بود نیازی به عقل نبود كه عقل در این مسیر حتی مزاحم نیز هست و زنبورهای عسل كه نه با عقل، بلكه با غریزه كار می‏كنند، از انسان خوشبخت‏تر بودند.
وجود انسان از موارد ذكر شده بالاتر است. انسان می‏تواند بالاتر از عدالت، یعنی ایثار و بالاتر از رفاه، یعنی تكامل و بالاتر از تكامل، یعنی رشد و فلاح را به دست آورد. انسان حتی می‏تواند از آزادی هم بالاتر برود و به مقام عبودیت در مقابل حق برسد. این است آرمان نهایی اسلام و قرآن.پی‏آمدهای نامطلوب اجرای مفاد كنوانسیون در غرب
مفاد كنوانسیون بر محور ضرورت تساوی و برابری زنان و مردان در همه‏ی شؤون استوار است. این ضرورت بر مبنای نادیده گرفتن تفاوت‏های طبیعی و جنسیتی در مقام قانون‏گذاری پایه ریزی شده است. شكی نیست كه امریكا و كشورهای اروپایی در عمل به مفاد كنوانسیون، به خصوص در مواردی نظیر رفع محدودیت‏های مربوط به مسایل جنسی قدم‏های مؤثری برداشته‏اند. روابط آزاد جنسی در اكثر كشورهای غربی مورد استقبال قرار گرفت، اما روابط آزاد زن و مرد در مدارس، دانشگاه‏ها و اماكن عمومی به اقتضای غرایز جنسی، تمایلات و روابط جنسی را به دنبال داشت. نظریات روان‏كاوی بر این حقیقت تاكید می‏كند كه در اجتماعاتی كه در روابط جنسی آزاد است، بسیاری از احتیاجات روانی شكل تمایلات جنسی پیدا می‏كند و به صورت عطش جنسی درمی‏آید. آمار و مطالعات متعدد اجتماعی در كشورهای اروپایی و صنعتی ضمن تایید نظر فوق نشان می‏دهد كه روابط آزاد و برابر در اغلب موارد به روابط نامشروع جنسی منتهی شده است. نشریه‏ی امریكایی «ریدرز دایجست‏» در سپتامبر ۱۹۹۶ در این باره نوشت:
«هر ساله ۳۵۰ هزار دختر نوجوان امریكایی در سنین ۱۵- ۱۹ سالگی، یعنی در دوره‏ی دبیرستان، به سبب ارتباطهای نامشروع جنسی آبستن شده و فرزندان غیرقانونی خود را به دنیا می‏آورند.
شكی نیست كه آمار كلی كه شامل افراد سنین مختلف و افرادی كه از حاملگی جلوگیری می‏كنند و كسانی كه جنین خود را سقط می‏كنند می‏شود، بسیار افزون‏تر از این است. طبق یك بررسی، آمار نوزادان نامشروع در سوئد از ۱۷ درصد در سال ۱۹۷۰ به ۵۱ درصد در سال ۱۹۸۸ افزایش یافته است. به طور كلی می‏توان نتایج روابط آزاد جنسی را به صورت زیر نشان داد:
روابط آزاد زن و مرد; روابط نامشروع جنسی; خانواده‏های نامشروع پیش از ازدواج (كنكو بیناژها) ; حاملگی ناخواسته و سقط جنین; اولاد نامشروع و عقده‏ای; خانواده‏های تك سرپرست; فرزندان پرورشگاهی; روسپی گری; بیماری‏های مقاربتی.
قابل توجه این كه بانیان كنوانسیون و نویسندگان اعلامیه‏ی پكن كه خود زمینه‏ی روابط آزاد جنسی را فراهم كرده و به طور مكرر مخالفت‏خود را با ممنوعیت‏سقط جنین ابراز می‏دارند، در موارد متعدد از جمله در ماده‏ی ۹۷ و ۱۰۶ اعلامیه‏ی پكن، سقط جنین را تهدیدی بزرگ برای جان شمار عظیمی از زنان دانسته و آن را نشانه‏ی مساله‏ای خطرناك در بهداشت عمومی معرفی می‏كنند.
«موناشارن‏» امریكایی می‏گوید: «آزادی زنان برای ما افزایش درآمد، سیگار ویژه‏ی زنان، حق انتخاب برای تنها زیستن و تشكیل خانواده‏ی یك نفره، ایجاد مراكز بحران تجاوز، اعتبارات فردی، عشق آزاد و زنان متخصص بیماری‏های زنان را به ارمغان آورد، لیكن در ازای آن، چیزی را به غارت برد كه خوشبختی بسیاری از زنان در گروی آن می‏باشد و آن وجود همسر و خانواده است‏» . (۴)
بررسی‏های اجمالی مغایرت‏های كنوانسیون رفع تبعیض با احكام اسلام
اصل كلی حاكم بر كنوانسیون رفع تبعیض از زنان طبق تعریف ماده‏ی ۱ آن تساوی و تشابه كامل زن و مرد از جمیع جهات است. این اصل غیرقابل خدشه بوده و هرگونه تمایز، استثنا و محدودیت‏براساس جنسیت، تبعیض محسوب می‏شود و باید از بین برود.
بدون شك از نظر دین مبین اسلام، زن و مرد از نظر روح و جوهر انسانی یكسان هستند و تفاوتی بین آن‏ها وجود ندارد. زن و مرد در خانواده و اجتماع و در رابطه با یك دیگر به عنوان مكمل یك دیگر دارای نقش‏های متفاوت هستند و با توجه به تفاوت نقش‏ها، تفاوت‏هایی در حقوق آن‏ها وجود دارد. البته در اسلام این تفاوت‏ها دلیل برتری زن یا مرد نیست، بلكه بر اساس نقش و نیاز هر كدام بوده است تا در نهایت‏بتوانند به سوی هدف غایی انسان كه همان رشد و فلاح می‏باشد، حركت كنند. بنابراین، مبنای وضع قوانین در اسلام توجه به حقوق فطری و انسانی فرد می‏باشد و عدم تشابه حقوق به معنای بی‏عدالتی نیست، بلكه بر مبنای عدالت است. بررسی اجمالی مفاد كنوانسیون نشان می‏دهد كه این مواد با بعضی از اصول مسلم اسلام مانند حجاب كه به زن اجازه می‏دهد، بر مبنای فكر و توانایی خود در اجتماع حاضر شود، نه بر مبنای سكس و زیبایی‏های جسمی، تقدس و مبنایی بودن اصل خانواده، تاكید بر نقش مادری و همسری زن در كنار نقش‏های دیگر و البته قبل از آن، لزوم حمایت مرد و زن از ساختار خانواده و حمایت مرد از زن و فرزندان از جمیع جهات، مقدس شمردن امر ازدواج و حرمت روابط نامشروع و حرمت روابط مردان و زنان با هم‏جنس خود، در تضاد كامل است.
به طور كلی طبق بررسی‏های محققان اسلامی بین احكام اسلامی و مفاد كنوانسیون در موارد زیر مغایرت وجود دارد:
۱. حجاب ۲. ازدواج ۳. اجازه‏ی پدر در ازدواج ۴. ازدواج با غیر مسلمان ۵. ازدواج موقت ۶. تعدد ازدواج ۷. طلاق ۸. فسخ نكاح ۹. عده ۱۰. نشوز ۱۱. انواع تابعیت ۱۲. سن بلوغ ۱۳. اختلاط زن و مرد در جامعه ۱۴. رضاع ۱۵. ارث ۱۶. دیه ۱۷. مجازات زنا ۱۸. قصاص ۱۹. قتل و جنایت توسط والدین ۲۰. ولایت مرد بر همسر و فرزند ۲۱. ورزش در میادین بین‏المللی ۲۲. ولایت و امامت ۲۳. قضاوت ۲۴. جهاد ۲۵. امامت جماعت ۲۶. نفقه و مهریه ۲۷. تمكین ۲۸. الگوی پذیرفته شده‏ی خانواده ۲۹. حرمت ازدواج با محارم و... .
البته بررسی دقیق اصول و فروع احكام می‏تواند تعداد موارد متفاوت را تغییر دهد. در یك بررسی كه توسط محققان مسلمان به عمل آمده چنین نتیجه گرفته شده كه مواد زیر:
ماده‏ی ۱، ماده‏ی ۲ (بندهای ۲، ۳، ۴، ۵ و ۷)، ماده‏ی ۳، ماده‏ی ۴ (بند ۱)، ماده‏ی ۵ (بند ۱)، ماده‏ی ۷ (بند ۲)، ماده‏ی ۹، ماده‏ی ۱۰ (بند ۳ و ۴)، ماده‏ی ۱۱ (بند ۲)، ماده‏ی ۱۳، ماده‏ی ۱۴ (بند ۲ و ۵)، ماده‏ی ۱۵ (بند ۲ و ۳) و ماده‏ی ۱۶ (بند ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ و ۷) با بیش از ۱۱۴ مورد از قوانین و احكام اسلامی و قوانین جمهوری اسلامی ایران مغایرت دارند و البته بعضی از این احكام مانند ارث، شهادت، حجاب، دیه، قصاص، طلاق و ولایت مرد بر خانواده از ضروریات، قرآنی است.
لازم به ذكر است كه دول اسلامی عمدتا نسبت‏به مواد ۲ ، ۵ ، ۱۵ ، ۱۶ و ۲۹ بیش از مواد دیگر اعلام تحفظ كرده‏اند.
بدیهی است كه بررسی دقیق مغایرت‏های مفاد كنوانسیون با احكام اسلامی در این مقاله نمی‏گنجد.
پی‏نوشت‏ها:
۱. اسراء / ۸۵.
۲. نساء / ۱.
۳. بقره / ۱۷۸.
۴. كتاب نقد، ش ۱۷، به نقل از دكتر مرضیه صدیقی، نگاهی به روند جهانی جنبش زنان و موقعیت زن در جمهوری اسلامی ایران.


كبری حكیم‏زاده ابیانه
منبع : بنياد انديشه اسلامي