یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


حوزه نشر و ناشر متعهد


حوزه نشر و ناشر متعهد
نشر کتاب، حداقل در حوزه کتب علوم انسانی، کاملا فرهنگی است. چرا می‌گوییم فرهنگی است، زیرا بر شکل زیست و فعالیت اجتماعی مخاطب خود تأثیر گذاشته و آن را هدایت می‌کند. مخاطب کتب علوم انسانی، برخلاف مخاطب مثلا کتب پلیسی، به قصد سرگرم شدن و جایگزینی خود در هویت قهرمان داستان، آن هم فقط در لحظه‌هایی که در حال خواندن داستان است، به سوی آن نمی‌رود، بلکه با قصد و هدف از پیش تعیین شده برای فراگرفتن نوعی از «آگاهی» به سراغ کتب علوم انسانی می‌رود که می‌خواهد از طریق آنها، موضوع و جامعه و «خود» را شناخته و بسازد. بنابراین، اگر به سراغ کتبی برود که از لحاظ سطح دانش و استدلال‌ها و مستندات شان، در شاخه علمی که قرار دارد، درجه بسیار پایینی داشته باشند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ این است: تا زمانی که این نوع کتب منتشر نشده باشند، این «شبه علم» در ذهنیت نویسنده آن باقی خواهد ماند و تاثیر فراگیری نخواهد داشت، اما وقتی تبدیل به کتاب شده و منتشر شود، شاهد بازتاب اجتماعی و فرهنگی آن خواهیم بود. متاسفانه در زمینه تالیف کتب علوم انسانی در ایران، با فقر شدیدی دست به گریبان هستیم، و دانش‌آفرینی در سطح ایران و جهان، از سوی نویسندگان ایرانی، بسیار ناچیز است.
البته از حق نباید گذشت که در حوزه‌ انسان شناسی و جامعه شناسی سیاسی در ایران، کتب ارزشمندی منتشر شده است، اما هنوز با سطح مطلوب، فاصله بسیار است. در زمینه ترجمه کتب نیز،‌ با فقر مترجم‌هایی که به صورت تخصصی در یک زمینه به امر ترجمه مشغول باشند روبه‌رو هستیم، زیرا ترجمه در یک حوزه علمی، نیازمند مطالعه مستمر و اشراف به موضوع و مفاهیم و اصطلاحات و تحولات آن حوزه است. حاصل چنین تلاشی از سوی مترجم، برگردان فصیح و دقیق متن است.
حال بیاییم موضوع را از زاویه تعهد و مسوولیت ناشر ببینیم. یک مولف یا یک مترجم به خیال خود کتاب خوبی نوشته و یا ترجمه کرده است و می‌خواهد آن منتشر کند. به سراغ ناشر رفته و آن را برای چاپ ارائه می‌کند. در این لحظه است که ناشر با تصمیم‌گیری خود برای چاپ کردن کتاب یا چاپ نکردن آن، هویت فرهنگی و تعهد و آگاهی خود به حوزه نشر کتب علوم انسانی(موضوع مورد بحث ما) را نشان می‌دهد. زیرا ناشری که در حوزه نشر کتب علوم انسانی فعال است، در درجه نخست، یکی از عوامل اصلی فرهنگ‌پروری است. هر انتخاب و هر کتابی که در این حوزه چاپ شود، می‌تواند گامی در جهت توسعه فرهنگ یا تخریب آن تلقی شود.
وقتی مولفی، خیال‌بافی‌های ذهن خودش را به عنوان «علم» و «دانش» محسوب کرده و می‌خواهد آنها را در قالب یک کتاب منتشر کند، وظیفه ناشری که این کتاب برای چاپ به او پیشنهاد شده، این است که آن را به دست حداقل دو نفر از کسانی که در آن رشته خوشنام بوده و صاحب «علم آن هستند» بدهد تا کیفیت و اعتبار کتاب سنجیده شود. این کار در حوزه ترجمه از اهمیت بیشتری برخوردار است، ‌زیرا در ایران، با تسامح در حدود ۸۰ درصد تولیدات کتب علوم انسانی، حاصل ترجمه است. گذشته از اینکه انتخاب نوع کتب برای ترجمه اهمیت زیادی دارد، هر ناشری باید معیار و فیلتری برای ارزیابی کیفیت ترجمه یک کتاب داشته باشد. نمی‌توان و نباید به خاطر اسم مترجم یا نام کتابی که مترجم آن را ترجمه کرده است و ناشر در ذهن خود تصور می‌کند این کتاب هم اعتبار فرهنگی می‌آورد و هم سود مالی، و... چشم بسته و بدون تطبیق حداقل یک صفحه از متن ترجمه با اصل آن، کتاب را منتشر کند. آیا به‌راستی ناشران ما چنین ارزیابی از کتبی که می‌خواهند چاپ کنند دارند؟ چند ناشر می‌شناسیم که کتب خود را قبل از چاپ ارزیابی کرده و آنها را با ویرایش فنی و فارسی منتشر می‌کنند؟
جواب آن فقط به تعهد ناشر و آشنایی او به مسوولیت و تأثیرگذاری کارش بر فرهنگ کشور برمی‌گردد. متاسفانه امروزه به تعداد انگشتان یک دست ناشرانی هستند که چنین نگرش و آگاهی دارند و حوزه نشر برای آنها جای «سوداگری و تحقیر مخاطب و فرسایش فرهنگ» نیست و می‌توان کتب منتشر شده از سوی آنها را به عنوان مرجعی برای چاپ کتب باکیفیت در نظر گرفت. البته ناشری که چنین نگرشی دارد، قطعا با حفظ کیفیت کتب منتشر شده خود و استمرار آن،‌ اعتماد مخاطب را جلب کرده و از نظر اقتصادی، منتفع خواهد شد.
اما آیا می‌توان در آینده امیدوار بود که تمام کتبی که در حوزه علوم انسانی منتشر می‌شوند، از نوع کتاب‌سازی و شبه ترجمه نباشد؟ آیا می‌توان در آینده با اعتماد کامل به سراغ کتبی که در این حوزه منتشر می‌شوند رفت؟ آیا در آینده در هر یک از انتشاراتی‌هایی که به امر چاپ کتب علوم انسانی مشغول هستند، بخشی به عنوان مدیریت کنترل محتوای متن، چه از نظر ترجمه دقیق و تالیف در معنای واقعی آن و چه از نظر ویرایش زبانی و محتوایی، وجود خواهد داشت؟
علیرضا جاوید
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید