جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

اگر رجایی بود ...


اگر رجایی بود ...
سوم تیر و هشتم شهریور، مناسبت هایی است تا به رجایی و سوالات و ابهامات مربوط به او پرداخته شود، اما با دو تفاوت. سابقه پرداختن به رجایی در سوم تیر، قدمتی کمتر از سه سال دارد و بر پایه ادعاهایی است که برخی مدعیان در خصوص شباهت های دولت نهم و دولت شهید رجایی و قرابت و شباهت های شخصیتی و رفتاری احمدی نژاد و رجایی مطرح می کنند. دیگر آنکه همراهان و نزدیکان سابق رجایی در هشتم شهریور به رجایی «که بود» می پردازند و در سوم تیر به رجایی «که نبود». از این رو همسر شهید رجایی هم در این مناسبت و در گفت وگوی زیر، به تفاوت های رجایی و احمدی نژاد اشاره دارد و معتقد است تفاوت ها، در عین شباهت ها، با توجه به عناصر زمان و مکان مشخص می شود. شاید همین شرایط زمان و مکان بود که وسواس عاتقه صدیقی را در صحبت و پذیرش وقت گفت وگو بیشتر می ساخت و می گفت؛ «صحبت کردن دیگر تاثیر چندانی ندارد.» با این حال او به پرسش های ما پاسخ داد و در هر جوابی سعی می کرد رجایی را بیش از پیش معرفی کند تا ابهامات متعدد در این خصوص را برطرف سازد و بدین وسیله بتواند تفکر رجایی را از حصار برخی گروه ها و افکار نجات دهد. این نیز شاید تنها دلیلی بود که همسر شهید رجایی، ما را با صبر و حوصله پذیرفت، کسی که مدتی است بسیاری از مسوولان را هم نمی پذیرد. علاوه بر مناسبت مذکور، بهانه دیگر این گفت وگو، انتشار اولین مانیفست مکتوب دولت نهم، تحت عنوان «نامه دولت اسلامی» بود که یکی از مقالات مندرج در آن نیز با عنوان «سیاست خارجی اعلامی و اعمالی دولت شهید رجایی»، به شباهت های دو دولت می پردازد. همسر شهید رجایی هم در این گفت وگو با اعتماد به ریشه های فکری دولت نهم و شهید رجایی، همگرایی ها و واگرایی ها اشاره دارد.
□□□
▪ شما در برخی از مصاحبه های اخیرتان اشاره داشتید برخی از گروه ها و تفکرات از همان ابتدای انقلاب جمهوریت نظام را نشانه گرفتند و با تاکید بر حکومت اسلامی، سعی در نادیده گرفتن آرا و نظرات مردم داشتند. امروز نیز برخی از همراهان و یاران نخستین انقلاب این خطر را حس می کنند و هشدار می دهند که همان جریان ها در لباس و مقام دیگری، مشغول تکمیل پروژه پیشین خود هستند.
ـ بله، از ابتدای پیروزی انقلاب گروه های مختلفی بودند که همواره بر حکومت اسلامی تاکید می کردند و چندان اهمیتی برای جمهوریت نظام و آرای مردم قائل نبودند. به همین دلیل بود که امام خمینی (ره) در انتخابات، بر«میزان رای مردم است» تاکید می کردند. بارزترین این گروه ها که همواره حکومت اسلامی را مطرح می کردند، انجمن حجتیه و بخشی از گروه های اصولگرای فعلی بودند. این تفکرات از ابتدا تاکنون به طور جدی پیگیری می شد و می شود که تفکرات و اندیشه های امام خمینی(ره) نیز از مهم ترین موانع شان محسوب می شود. اگر خاطرتان باشد، بعد از رحلت امام، روزنامه بیان به مدیرمسوولی آقای محتشمی پور منتشر می شد و مهم ترین و بیشترین کاری که می کرد در مقابل اظهارات متفاوت مسوولان، نظرات امام را منتشر می کرد که در نهایت منجر به تعطیلی روزنامه شد. این القائات مکرر از طریق تبلیغات مطرح شد. تمام این اقدامات زمینه سازی بود تا جمهوریت نظام تهدید و محدود شود. این تفکر از هر وسیله یی استفاده کرد. حتی با برگزاری مسابقات سراسری، از طرف این تفکر، جهت القای حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی، اقدام کردند و همچنین تصویر جمهوریت را از اسکناس های هزار تومانی و ۵۰۰ تومانی که نشانگر شعار راهپیمایان در سال ۱۳۵۷ بود و در یکی از گزینه های سوال ۱۶ مسابقه مذکور طرح شده بود، حذف کردند.
▪ اتفاقاً اولین سند مکتوب مجموعه نظریات و مانیفست دولت نهم با نام فصلنامه تخصصی «نامه دولت اسلامی» منتشر شده است.
ـ دولت اسلامی نیز تعبیری همچون حکومت اسلامی است که ماهیت جمهوریت نظام در آن نادیده گرفته شده است.
▪ در بخش هایی از این فصلنامه سعی شده است شباهت های دولت نهم و دولت شهید رجایی تصویر شود. در یک مقاله تحت عنوان «سیاست خارجی اعلامی و اعمالی دولت شهید رجایی» این موضوع برجسته تر می شود. در واقع چه شباهت هایی بین سیاست خارجی دولت نهم و دولت شهید رجایی وجود دارد؟
ـ منظور شما از شباهت چیست؟ منظورتان ظواهر سیاست های هر دو دولت است یا ایده ها، نگرش ها و افکار پشت هر کدام از سیاست های مدنظرتان.
▪ با یک مثال منظورم را روشن می سازم. ظاهراً یکی از سران فرانسه (رئیس جمهور وقت آن کشور) به مناسبت سال نو، نامه یی به شهید رجایی به عنوان رئیس جمهور ایران می نویسد و ایشان در مقابل پاسخی بسیار تند و صریح دادند که حتی بنیانگذار انقلاب نیز به مرحوم رجایی تذکر دادند و گفتند فرق است بین اظهارات رسمی شما و موضع گیری های من.
ـ شهید رجایی انتقادپذیر بود. اگر امام نصیحتی داشتند به راحتی آن را می پذیرفتند. شهید رجایی بی عیب و نقص نبود بلکه به درجه یی از کمال انسانی رسیده بود که روحیه انتقادپذیری را در خود بیش از پیش تقویت می کرد. شهید رجایی پیش از هر کس اول خود را متهم می کرد و گمان نمی کرد فقط خود راه صحیح را می پیماید، او بسیار از خدا می ترسید و هر لحظه خود را در معرض امتحان می دید و در این امتحان هیچ گاه به اعمال نیک خود در گذشته متکی نبود. با ذکر خاطره یی این ویژگی اخلاقی شهید رجایی را توصیف می کنم. یک بار آخر شب دیدم شهید رجایی با انبوهی از پرونده ها که به خانه آورده بود، نشسته است و در حال راز و نیاز با خداوند است. از ایشان پرسیدم با این سوابق که من از شما سراغ دارم، دیگر از چه می ترسید؟ او نگاهی به من کرد و چیزی نگفت و بعد از چند لحظه مکث دوباره دستش را به آسمان بلند کرد و گفت؛ «پناه می برم به خدا». شهید رجایی، بعد از پیروزی انقلاب، بی هیچ ادعایی، بدون نام و نشان، با توجه به تخصص آموزشی و فرهنگی که داشت، وارد عرصه خدمت به آموزش و پرورش شد و آنجا را مناسب ترین محمل برای اجرا و اعمال تفکرات خود می دانست. ریاست جمهوری ایشان نیز بر اساس شرایط انقلاب و خواست و اقبال مردم شکل گرفت. او در هر پست و مقامی هرچه گفت به پشتوانه خدا و مردم بود. شهید رجایی فارغ از شعار و ادعا، در خدمتی بی وقفه و بی سر و صدا مشغول کار شد، تا آنجا بی سر و صدا بود که مورد سوءاستفاده ضدانقلاب قرار گرفت و حضرت امام را وادار کرد به آنها بگوید کارهایی را که برای مردم انجام دادید بازگو کنید. با این همه، درصد ناچیزی از کارهای انجام شده را بازگو کردند و این در حالی بود که شهید رجایی مدعی اینکه اشتباه نمی کند و خطا نمی رود، نبود لذا از انتقادها استقبال می کرد و اهل سفسطه و توجیه نبود و شدیداً معتقد به نظرات تخصصی مخالفان و موافقان بود و در عمل حتی در تصمیم گیری ها از آن استفاده می کرد.
▪ اما به نظر شباهت ها بیش از اینهاست. غیر از سیاست خارجی دولت نهم (که موضوع یکی از مقالات فصلنامه مذکور است) مواردی همچون ساده زیستی، تفکرات مدیریتی و اقتصادی یا ادبیات ضدامریکایی و... موجب شده است قرابتی در ذهن عموم، بین جریان فعلی و شهید رجایی به وجود آید. البته سهم تبلیغات هم به جای خود.
ـ بله، کارهای متفاوتی ممکن است در این دوره صورت گیرد که با اقدامات شهید رجایی یکسان باشد اما شاید یکی عین صداقت باشد و دیگری نه، یکی بدون توجه به عنصر زمان و مکان باشد و دیگری متوجه این اصل باشد. مردم نیز متوجه این تفاوت ها می شوند. در برخی موارد این تفاوت نیز بسیار بارز است. در کلام شهید رجایی هیچ گاه به این شکل صحبت از امام زمان و هاله نور نبود. شهید رجایی واقعیت ها را براساس ایمان و عمل صالح دنبال می کرد اما امروز گاه براساس وهم و خیال امور تعقیب می شوند. شهید رجایی در سازمان ملل از واقعیات شکنجه ها و ظلم و ستم استعمار می گفت اما امروز از هاله نور می گویند و اینکه در کل سخنرانی یک نفر هم پلک نزد. خب این خیالات کجا، آن رفتار شهید رجایی کجا؟ شهید رجایی یک دفعه هم چنین صحبت هایی نداشت. شهید رجایی با تمام وجود به جمهوری اسلامی پایبند بود و تحت هیچ شرایطی جمهوریت نظام را نادیده نمی گرفت اما امروز فقط حرف از حکومت اسلامی است. لذا همان طور که برخی از شباهت های ظاهری بین شهید رجایی و جریان فعلی وجود دارد تفاوت های ماهوی نیز در این مقایسه باید جدی گرفته شود تا برخی از سوءتفاهمات برطرف شود. در مورد شباهت ها نیز مواردی که مطرح کردم ضروری است. آنقدر عنصر زمان و مکان مهم است که حضرت امام خمینی اجتهاد مصطلح را به طور مطلق رد و تاکید کردند زمان و مکان دو عنصر مهم و تعیین کننده در اجتهادند.
▪ یعنی معتقدید ادبیات شهید رجایی باید به روز شود؟
ـ هر ادبیات یک ریشه فکری خاص دارد، که با به روز شدنش هم تغییری در اصل آن حاصل نمی شود.
▪ را در اینجا شاید ریشه فکری خیلی مهم نباشد. در مناسبات دیپلماتیک تاثیر بیرونی آن افکار مهم است.
ـ بله، اما باید این ملاحظات را نیز در نظر گرفت. بالاخره هر ادبیاتی متاثر از یک نگرش خاص است، که تاثیر بیرونی هم دارد.
▪ آیا امکان دارد نگرش ها و ریشه ها متفاوت باشد اما ادبیات یکسان باشد؟
ـ بله. اسم این را هم مصلحت می گذارند. شهید رجایی که امروز نیست هرچند من با شناختی که از ایشان دارم صحبت می کنم ولی اگر بگویم شهید رجایی امروز بود چه می گفت یا چگونه ادبیات او به روز می شود، بحث دیگری است. هر نوع پیش بینی در این باره این سوال را در ذهن مخاطب به وجود می آورد که من با کدام علم چنین پیش بینی را مطرح می کنم. اما می توان مطمئن بود که رجایی اگر بود، مقتضیات زمان و مکان را در نظر می گرفت. مثلاً دو نفر شمشیر می کشند یا دو نفر نماز می گزارند، یکی برای مصلحت خود و گروه خود، یا شمشیر می زند برای نجات اسلام و رضای خدا .
فرق بسیار است بین کسانی که خود را مومن و معتقد معرفی می کنند با مومنی که در اثر تقوا و عمل صالح به حقایقی دست یافته است و خداوند او را عزیز و گرامی داشته و باز هم فرق است بین کسانی که آرزوی توسعه و رشد انسانی در همه ابعاد برای کشور و مسلمانان دارند تا کسانی که می خواهند یک کشور اسلامی پیشرفته در منطقه خاورمیانه به جهانیان ارائه دهند. در این صورت می توان گفت در دل تفکر گروه اول همه پیشرفت ها، همراه با انسان متعالی صورت گرفته است ولی در تفکر گروه دوم به صورت ناقص پیشرفت هایی حاصل شده است.
▪ عنصر زمان و مکان در سیاست هم نقش دارد؟
ـ بله، در همه امور این عنصر نقش دارد. اساساً اگر این نقش کم رنگ شود، مشکلاتی که امروز گریبانگیر ما است متولد می شود. یک مثال خیلی ساده در این رابطه تاثیر این اصل را مشخص می سازد؛ در فضای اول انقلاب که مسائل معنوی بیش از پیش پررنگ شده بود، شهید رجایی نماز جماعت در ادارات را باب کردند اما به مرور زمان این سنت حسنه با تغییراتی که به وجود آمد مشکل ساز شد و مردم و ارباب رجوع متضرر می شدند. در آن زمان مهندس موسوی خدمت امام رسید و این موضوع را مطرح کردند. خب متناسب با شرایط زمان و حفظ منافع اکثر مردم این مستحب حذف شد ولی در اثر برخی سوءاستفاده ها و بعضی کج فکری ها، برداشت های غلطی صورت گرفت و می گفتند که رجایی نماز جماعت را آورد و میرحسین موسوی آن را برداشت. اما در واقع هم شهید رجایی و هم آقای موسوی صادقانه و مخلصانه عمل کرده بودند، هرچند ظاهر کارشان از هم متفاوت بود. این نشان می داد هر دو با توجه به مقتضیات زمان عمل می کردند.
▪ اگر عنصر زمان و مکان را لحاظ کنیم به نظر شما چه مقدار از آرا و تصمیمات شهید رجایی امروز صحیح و منطقی خواهد بود؟
ـ شاید بخش مهمی از آن تصمیمات امروز غیرعملی باشد. متاسفانه عده یی نیز امروز بدون در نظر داشتن شرایط زمانی از ظاهر نظریات شهید رجایی صرفاً تقلید می کنند. مشکل اصلی ما هم همین نوع تقلید است. گمان می کنند اگر همان کارهایی را که شهید رجایی کرد عیناً انجام دهند موفق خواهند شد. این گروه توجه ندارند که اگر شهید رجایی مثلاً در سازمان ملل بخشی از شکنجه های خود را بر اساس ضرورتی که پیش آمده بود، نشان داد، متناسب با فضای متفاوت حاصل از انقلاب ایران بود. ادبیات شهید رجایی نیز با توجه به شرایط انقلاب معنی دار بود. حال سوال شما این است شهید رجایی اگر امروز هم بود باز رفتاری مثل گذشته داشت؟ من معتقدم خیر، زیرا ایشان بسیار واقع گرا بودند و اساساً رفتارهای ایشان در ابتدای انقلاب براساس واقع گرایی شان بود اما واقعیات امروز متفاوت از واقعیات دیروز است. مردم در آن زمان کاملاً به مسوولان خود اعتماد داشتند، آیا الان نیز چنین است؟ شهید رجایی به پشتوانه قوی ارزش های الهی که بر اساس آن انقلاب صورت گرفته بود، آن ادبیات مخصوص به خود را اتخاذ می کرد اما مسوولان امروزی با کدام پشتوانه چنین سخن می گویند. آیا مسوولان رفتاری از خود بروز داده اند تا بتوانند مثل شهید رجایی سخن بگویند، آیا آنها واقعاً در امتداد راه شهید رجایی بودند که امروز هم سعی دارند مثل او عمل کنند؟ این در حالی بود که رجایی در سن ۴۸ سالگی نیازی نداشت خود را شبیه کسی کند، بلکه خود کسی شده بود. لذا فارغ از مقتضیات زمانی، چون هیچ چیز مسوولان فعلی شبیه رجایی نیست ادبیات و رفتار ظاهری آنها هم نمی تواند شبیه ایشان باشد و اگر باشد به نتیجه عکس منجر خواهد شد.
▪ اما دولت نهم هم معتقد است موج سوم انقلاب را به وجود آورده است و به پشتوانه همین موج می تواند از ادبیات و گفتمان مشابه ادبیات شهید رجایی بهره ببرد.
ـ موج تصنعی و سطحی نمی تواند پشتوانه یی ایجاد کند. محبوبیت و عزت نیز از آن خداست و او است که یکی را در جامعه یی عزیز و بزرگ می دارد. لذا نمی توان به کمک تبلیغ و حرف پشتوانه و محبوبیت پایدار ایجاد کرد، باید واقعیات با شعارها جور باشد که نیست. نمی توان صحبت از موج سوم انقلاب کرد و مردم در عمل هیچ نشانه یی از این موج در جامعه و سیاست کشور نبینند. تفاوت اول انقلاب و موجی که امروز از آن صحبت می شود در نوع حمایت مردم از آن است. فرق است بین آنکه مردم در ابتدای انقلاب از واقعیات و ارزش های انقلاب به صورت خودجوش پیروی می کردند اما امروز می گوییم ما سیاست ها را خود به وجود می آوریم و بعد مردم از آن پیروی کنند. به همین دلیل همراهی مردم با این سیاست ها کمتر است و حاضر نیستند به راحتی این موج تصنعی را همراهی کنند. جریان فعلی متاسفانه انقلاب و اسلام را تا حدی شناخته است و گمان می کند کل اسلام همین است و به همین دلیل فقط خودشان می توانند اسلام را زنده نگه دارند و به منزل آخر انقلاب برسانند، اینها همه وهم و خیال است. این گروه در واقع چون نتوانسته اند به قله برسند قله را پایین کشیدند و می گویند قله همین جا است که ما ایستاده ایم. اینها دین را خیلی کوچک شمرده اند.
▪ شما بخش هایی از تفاوت های شهید رجایی با دولت نهم را به نیات آنها ارجاع دادید. اما در عرصه سیاسی بیشتر می توان راجع به نتیجه نیات و انگیزه های درونی سیاستمداران صحبت کرد و آنچه در عمل اتفاق می افتد را مورد ارزیابی قرار داد. بر این اساس چگونه می توان ثابت کرد نیات درونی شهید رجایی متفاوت از جریان فعلی است.
ـ بله من هم معتقدم نمی توان نیت خوانی کرد اما در عین حال بر این باورم که تاثیر نیات در رفتارها نیز بروز می کند. نتایج اتفاقات نیز بی ربط به نیات و انگیزه های درونی نیست. در واقع همین تفاوت در نیت ها است که باعث می شود دو نتیجه متفاوت از یک عمل مشترک به وجود آید. اگر آثار کار مسوولان امروزی متفاوت است، گرفتار ضعف تشخیص هستند. حال چرا تشخیص انسان ضعیف می شود و متوجه نمی شود کدام سیاست قبلی امروز قابل اجرا نیست؟ این نیز ناشی از ضعف ایمان است. قرآن نیز با صراحت می گوید اگر کسی ایمان و تقوا نداشته باشد، فرقان نیز از او گرفته می شود. (ان تتقوالله یجعل لکم فرقاناً) از دید قرآن، اگر تقوا نباشد، حجاب می آید و حجاب نیز نمی گذارد واقعیات و حقایق روشن شود. در این صورت پیروی از ظن و گمان می کند و این باعث می شود تضاد در رفتار و گفتار، و حتی گفتار و گفتار، ایجاد شود. ولیکن عمل صالح نتیجه مطلوب و دلخواه دارد و در مقابل، ریا و دروغ پردازی منجر به ناکارآمدی و شکست خواهد شد.
▪ نسل سوم بیشتر شاهد ظواهر مشترک شهید رجایی و دولت نهم است. آیا به این نسل حق می دهید دولت نهم را امتداد خط فکری شهید رجایی و ریشه مشکلات فعلی را در نوع تفکرات شهید رجایی بداند و کاستی ها را به پای او نیز بگذارد؟
ـ خیر. حق نمی دهم چون انسان ها مستقل خلق شده اند. اگر این حرف شما را بپذیریم در واقع انسان ها را کوچک شمرده ایم، انسان ها مستقل و مسوول آفریده شدند و هر کدام باید با تحقیق و درایت کافی قضاوت کنند. بر اساس وهم و گمان نباید حرکت کرد، هر حرفی را که این نسل می شنود نباید به راحتی باور یا رد کند. نسل سوم باید آگاهانه داوری کند و با سعی و تلاش در پی کسب حقیقت باشد. اگر به جوانان حق دهیم که اشتباهات مسوولان فعلی را به پای شهید رجایی بگذارند، آنان را کوچک شمرده ایم یعنی برای شناخت و فهم آنان ارزشی قائل نشده ایم و همه چیز را به عملکرد مسوولان وابسته کرده ایم. اگر آنها خوب عمل کنند شهید رجایی خوب می شود و اگر بد عمل کنند او نیز بد می شود پس چه جایی می ماند برای شناخت مستقل نسل سوم از گذشتگان، از جمله شهید رجایی. البته فراموش نکنیم اینجا جرم کسانی که راه ها را پیچیده تر می سازند و تشخیص را برای مردم دشوارتر می کنند بسیار بیشتر از مردم عادی است. امام علی(ع) در خطبه ۵۰ نهج البلاغه نیز به این نکته اشاره می کنند و در تشریح بروز فتنه ها می فرمایند هنگامی که حق و باطل به هم می آمیزند، مردم به دنبال حق اند اما از باطل سر درمی آورند. اگر نبود آمیختن حق به باطل، نه مردم گمراه می شدند، نه دشمنان خرده می گرفتند.
حسین سخنور
منبع : فردا


همچنین مشاهده کنید