پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
رابطه اخلاق و تربیت چگونه است؟
پیش از ورود به بحث، لازم است مفهوم «اخلاق» و «تربیت» و نیز موضوع، روش و هدف «علوم تربیتی» و «علم اخلاق» را بررسی كنیم. از آنجا كه این مفاهیم بر حسب بینشهای مختلفی تعریف شده است و عدم تفكیك حدود و ثغور آنها، سؤالها و مشكلات متعددی را در فضای علمی تعلیم و تربیت و اخلاق ایجاد كرده است، از سوی دیگر، برخی از مؤلفان در مقام تبیین رابطه اخلاق و تربیت، در پی خلط مفاهیم، به استنتاجهای نادرستی رسیدهاند، پس ایضاح و تبیین مفاهیم میتواند برخی از این استنتاجهای نادرست را نشان دهد و راه را بر خطاهای احتمالی آتی ببندد. غالبا در این مقولهها دو خطا رخ میدهد; یكی از ناحیه عدم تفكیك و توضیح كامل واژه و مفاهیم، و دیگری در تعیین جایگاه شایستهای كه از آن انتظار پاسخ داریم. در این مختصر میكوشیم در هر دو قسمت توضیحاتی دهیم:
مفهوم تربیت
تربیت از ریشه ربو گرفته شده است، و از باب تفعیل است. در این ریشه، معنای زیادت و فزونی لحاظ شده است; بنابراین، واژه تربیتبا توجه به ریشه آن، به معنای فراهم كردن زمینه فزونی پرورش است. معادل آن (Education) دارای دو ریشه استبه این شرح: [Educare] كه به معنای «تغذیه» یا خوراك دادن است و [Educere] كه به معنای «بیرون كشیدن»، «رهنمون به» و «پروراندن» است. بدین ترتیب، ریشه دو واژه [Education] و «تربیت» معنایی كمابیش یكسان دارند.
از تاریخچه معانی این دو واژه و تطور مفهومی آنها كه بگذریم، اكنون Education دارای چهار معنای عمده است. برخی از این معانی، در زبان فارسی كاربرد نداشته است، اما به تبع ترجمه كتابها، در زبان فارسی كاربردی پیدا كرده است و بار معنای تازهای بر آن افزوده شده است.
این چهار معنای عمده عبارتند از:
۱ - تربیتبه معنی مؤسسه و نهاد آموزشی;
۲ - تربیتبه معنای محتوا و برنامه آموزشی;
۳ - تربیتبه معنای عمل و جریانی كه در حیات انسانی به چشم میخورد;
۴- تربیتبه معنای محصول و نتیجه تربیت.
تربیتبه معنای سوم، فرایندی پیچیده دارد و دارای جنبههای گوناگونی است. در واقع، معانی دیگر به یكی از این جنبههای گوناگونی است. در واقع، معانی دیگر به یكی از این جنبه اشاره دارد. بدین سبب، این معنای تربیتبیشتر محل نقد و نظر بوده است. فلاسفه و متفكران زیادی در تاریخ اندیشه در این باره به طور صریح یا ضمنی اظهار نظر كردهاند; بویژه با ورود علوم تربیتی به دانشگاهها، اظهار نظرها درباره مفهوم تربیت رو به فزونی گذاشت. كتابهای زیادی برای تدریس در دانشگاهها تدوین و تالیف گردید كه عمدتا با بحث درباره «مفهوم تربیت» آغاز میشود. شیوه معمول مؤلفان چنین است كه تعریف صاحبنظران را درباره تربیتبیان كنند. آنگاه با نقد و بررسی آن، تعریفی كه با بینشهای از پیش ساخته و پرداخته مؤلف، هماهنگی دارد، مطرح و ابرام میگردد. شیوه دیگری كه مؤلفان و عالمان، برای تفسیر تربیت در پیش گرفتهاند این است كه تربیت را مجموعه اعمالی در نظر میگیرند این است كه تربیت را مجموعه اعمالی در نظر میگیرند و با نظر به عناصر موجود در آنها و انواع مناسبات و تعاملهای بین عناصر، تلاش میكنند آنها را تبیین كنند.
این رویكرد تا كنون موفق شده است كه بعضی از مناسبات و روابط بین عناصر را - كه گریزی از پذیرش آنها نیست - نشان دهد، و مهمترین مشخصه آن این است كه محتوای هیچ مكتب خاصی را همراه ندارد.
بنابراین، میتوان تفاسیر مختلف درباره تربیتبه دو دسته كلی تقسیم كنیم: دسته اول رویكردی است كه جهان هستی را در قالب نظم مشخص ریخته و تربیت را هماهنگ با این نظام و قالب تفسیر میكند. این رویكرد خود نیز به دو دیدگاه فرعی تقسیم میشود: رویكردی كه تربیت را با اسلوب فلسفی مطالعه میكند و به طور طبیعی جنبههای خاصی از تربیت را (مانند هدف غایی) توضیح میدهد. دوم رویكردی كه تربیت را به روش تجربی مطالعه میكند. این رویكرد، رشد ذهنی، جسمی، عاطفی و اجتماعی دانشآموز و نیز نهاد مدرسه، رابطه جامعه و مدرسه و مسائل از این دست را به گونهای عینیتر و ملموستر وجهه همتخود قرار میدهد و با توجه به آنها، تربیت را توصیف و تبیین میكند.
دسته دوم، رویكردی است كه سعی میكند تربیت صرف را مطالعه میكند. یعنی مطالعه واقعیتهای متناظر با این مفهوم آنچنانكه هست، نه آنچنانكه داوریهای ما ایجاب میكند شاید بهترین تعریف از این نوع را «گاستون میالاره» به دست داده باشد. وی با تجزیه و تحلیل سه عنصر مربی، متربی و محیط تربیتی، و نیز مناسبات و تعاملهای این سه عنصر با هم، تربیت را چنین تعریف میكند: «امر تربیتی عملی است كه روی یك فرد یا گروهی از افراد اعمال میشود، یا عملی است كه گروهی از افراد، آن را میپذیرند...» او پس از این توصیف ساده، خصایص یك تربیتخوب را چنین بیان میكند:
«۱ - مجموعه منسجمی فرایندهایی از سوی معلم كه از یك سو با اهداف تعیین شده و از سوی دیگر با قوانین زیستشناختی و روان شناختی روان - جامعه شناختی كه بر عمل شاگر حكمفرماستبرابری كند و هماهنگ باشد;
۳ - منظومهای از «برگردان عمل» یا «عمل مؤثر در گذشته» (یعنی ارزیابی به وسیعترین معنا) كه به وسیله آن بتوان مسیرها را پیوسته اصلاح كرد و معلم و شاگرد و فرایندهای تربیتی را به نحوی بیش از پیش صریح، با یكدیگر منطبق ساخت و اهداف انتخاب شده و مجموع منظومه را مورد سؤال قرار داد.
پداگوژی (علم تعلیم و تربیت; (Pedagogy در قرن نوزدهم، با پیشرفت علوم انسانی در زمینههای روانشناسی و جامعهشناسی، بعضی از عالمان تعلیم و تربیت درصدد برآمدند تا واقعیتها و موقعیتهای تربیتی را به شیوه علمی مطالعه كنند و برای بررسی مسائل تربیتی، طرحی نو ارائه كنند. از این رو، بین «تربیت» كه به عمل اطلاق میشود و «دانش تربیت» كه به مطالعه آن میپردازد فوق گذاشتند و سعی كردند شرایطی را كه دانش تربیت را از عمل تربیت متمایز میسازد، برشمارند و واقعیتها و موقعیتهای تربیتی را به شیوه تجربی مطالعه كنند. تاریخچه این كاوشها و كوششها خود بحث مفصلی میطلبد. آنچه در اینجا میتوان گفت این است كه دانش تربیتی تجربی، به عنوان رشته علمی منفردی با معضلات متعددی ثبوتا و اثباتا مواجه است. فعلا مراد ما از علوم تربیتی، علمی تجربی همسنگ و همطراز با دیگر رشتههای علمی مانند روانشناسی و جامعهشناسی، نیست; بلكه غرض ما از علوم تربیتی، مجموعه بحثهای رایجی است كه متشكل از مباحث روانشناسی تربیتی، جامعهشناسی آموزش و پرورش، و حتی تاریخ آموزش و پرورش، تاریخ آرای تربیتی، فلسفه آموزش و پرورش و تفكر درباره آینده آموزش و پرورش است. به این معنا، علوم تربیتی از جنبههای مختلف قابل تقسیم است:
۱ - علومی كه رو به گذشته دارند. این علوم، روشهای تربیتی، آرای تربیتی و نهاد تعلیم و تربیت را در آینه گذشته تحقیق و بررسی میكند (علوم تاریخی).
۲ - علومی كه به بررسی پدیدهای تربیتی «آنچنان كه هست» میپردازد. (علوم توصیفی)
۳ - علومی كه روشها و تكنیكهای برای انتقال معلومات و تغییر نگرشها نشان میدهد. (علوم تجویزی)
۴ - علومی كه به تفكر درباره آینده تربیت میپردازد. در این دسته، مسائلی از این دست مورد بررسی قرار میگیرند: تعیین غایات تربیتی دارای انسجام درونی و بیرونی، تجزیه و تحلیل مفاهیم، تعیین پیشفرضهای عمل مربی، تحقیق درباره امكان تربیت، بیان اصول و مبانی تربیت، پیشبینی شرایط آینده با توجه به معارف كنونی و با توجه به تغییرات.
با توجه به آنچه بیان شد، موضوع علوم تربیتی، واقعیتها و موقعیتهای تربیتی یعنی معلم، شاگرد، محیط و تعاملهای بین آنهاست و روش تحقیق در علوم تربیتی نیز، چند نوع پژوهش با شیوههای خاص هر یك میباشد.
صاحبنظران و عالمان تربیت عموما اهداف زیر را برای علوم تربیتی بسر میشمارند:
۱ - تجزیه و تحلیل دقیق عامل «مربی»، «متربی»، «محیط» و كشف مناسبات و تعاملهای آنها یا یكدیگر.
۲ - كشف اصول و تعیین پیشفرضها و مبانی تعلیم و تربیت و نیز تعیین غایات تربیتی.
۳ - ارائه الگوها و روشها برای هدایت و راهنمایی عمل به جریان امر تربیت.
حال با دقت در این اهداف میتوان گفت كه، بالا بردن كیفی و كمی عمل مجریان و دست اندر كاران امر تربیت، هدف غایی علوم تربیتی است.
در باب اخلاق نیز ارائه تعاریف مشخصی از آنچه امروزه به نام اخلاق مطرح است ما را از دام بسیاری مغالطهها میرهاند.اخلاق
«اخلاق» جمع «خلق» و «خلق» است و در لغتبه معنای سجیه، سرشت و صفات باطنی آمده است. علمای اخلاق نیز تعریفی قریب به همین معنای لغوی از اخلاق كردهاند. در نظر آنان، «خلق» سجیه و سرشتی است كه در نفس ملكه شده است و افعال بدون نیاز به فكر و تامل از او صادر میشود.
امروزه رای غالب در تشخیص گزارههای اخلاقی، چنین بیان شده است: گزاره اخلاقی، گزارهای است كه مسندالیه آن، فعل ارادی اختیاری انسان، و مسند آن یكی از هفت مفهوم «خوب، بد، باید، نباید، ثواب، خطا و وظیفه» باشد. دانشهایی كه گزارههای اخلاقی را مطالعه میكنند. چهار دستهاند، كه به سه دسته اول، علم اخلاق اطلاق میشود:
۱ - علم اخلاق توصیفی ;(Descripitive movality) علمی كه گزارههای اخلاقی را درباره یك قوم و ملت، درباره یك مكتب اخلاقی و نظام خاص، درباره یك گروه و صنف و یا درباره یك فرد خاص توصیف میكند و روشی آن تجربی - نقلی است. كه بر اساس سنخ مدعای تجربی بودن یا نقلی بودن، فرق دارد; مثلا بیان میكند كه ربا در اسلام حرام است، یا خودسوزی زن برای شوهر در نزد برخی از اقوام هند ممدوح است.
۲ - علم اخلاق هنجاری ;(Normative morality) علیم كه گزارههای اخلاقی را بدون انتساب به قومی یا فردی و یا مكتبی بیان میكند; مثل «دروغ بد است» یا «احسان به زیر دستخوب است».
۳- علم پداگوژی (Pedayog) یا علم تعلیم و تربیت; این دانش به ارائه روشها میپردازد. فرض كنیم كه در اخلاق هنجاری گفتیم كه «دروغ بد است»; در این دانش بحث میكنیم كه چگونه فرد مبتلا به دروغگویی را معالجه كنیم (كاربرد واژه پداگوژی كه به معنای علم تربیت اخلاقی و به معنای اعم از تربیت اخلاقی - كه حتی تربیتبدنی را هم شامل میشود - مربوط استبه تاریخچه این واژه كه در گذشته به معنای اول به كار رفته، ولی امروزه كاربرد اعم آن رایج و شایع است).
۴ - فلسفه اخلاق ;(Analytic morality) این دانش پیشفرضها و مبادی تصوری و تصدیقی اخلاق هنجاری را مورد نقادی و بررسی قرار میدهد و در واقع، پشتوانهای نظری برای گزارههای اخلاقی فراهم میكند; برای مثال، بحث از ماهیت «خوب و بد»، «باید و نباید»، و مفاهیم دیگر كه در علم اخلاق واضح و روشن تلقی میشوند، بر عهده این رشته از اخلاق پرسشهای عمدهای در علم اخلاق مطرح است و هدف علم اخلاق، پاسخ به چنین پرسشهایی است; مثلا آیا زیستن اخلاقی ممكن است؟ غایت زندگی اخلاقی چیست؟ كدام فعل، خوب و كدامیك بد است؟ آیا تغییرات اجتماعی،حكم اخلاقی را تغییر میدهد؟ اگر برنامهای برای سیر و سلوك لازم است، این برنامه كدام است؟
این گونه طرح بحث، بیشتر از سوی دانشمندان غربی صورت گرفته است و تفاوتهایی با مباحث اخلاقی عالمان مسلمان دارد. یكی از تفاوتهای بارز، در ناحیه موضوع علم اخلاق است. موضوع اخلاق به نظر برخی از عالمان مسلمان، صفات نفسانی و به نظر برخی، صفات و افعال نفسانی است و نظری مبنی بر اینكه افعال به تنهایی موضوع علم اخلاق است، نداریم. اما نظر رایج در فرهنگ غرب این است كه موضوع علم اخلاق، افعال است نه صفات.
تفاوت دیگر، در نحوه تنظیم مباحث است، عالمان مسلمان عموما با اجمال گویی برخی مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق را در آغاز كتابها، و بحث و روشها را در ضمن بیان مسائل مطرح كردهاند، و مسائل بسیاری را نیز با اعتقاد به بداهت آنها یا به سبب عدم مطرح بودن در آن زمان، در كتابها نیاوردهاند.
نتیجه
۱ - بین تریبت در مقام عمل، و دانش تربیت، فرق است. تربیت در مقام عمل امری است كه روی فرد یا گروهی از افراد اعمال میشود یا فرد یا گروهی از افراد، آن را میپذیرند; اما دانش تعلیم و تربیتیك رشته علمی است كه واقعیتها و موقعیتهای تربیتی را تحقیق و بررسی میكند و امروزه مشروعیتخود را در عرصه علوم به اثبات رسانده است.
وجود علایق خاص، ترتیب سؤالها و نحوه پاسخ دهی به پرسشها، چارچوب مفهومی خاصی را فراهم میكند كه آن را از دیگر علوم متمایز میسازد.
تمایز بین تربیت در مقام عمل و دانش تربیت، ما را در تعیین جایگاه شایستهای كه از انتظار پاسخ داریم، كمك میرساند. مثلا این پرسش كه «تعلیم و تربیت هنر استیا فن و مهارت؟» مربوط به قلمرو تربیت در مقام عمل است نه دانش تربیت; یا این پرسش كه «موضوع تربیت چیست؟» مربوط به هر دو قلمرو است و با مراجعه به هر قلمرو، پاسخی متفاوت دریافت میكنیم. دانش تعلیم و تربیت دارای موضوع - به همان معنای مصطلح - است ولی موضوع تربیت در مقام عمل، به معنای امری است كه تربیتبر آن واقع میشود.
۲ - دانشهایی كه گزارههای اخلاقی را تحقیق و بررسی میكنند با دانش تربیت از ناحیه موضوع مسائل، اهداف و روشها تفاوت آشكار دارند. اما علی رغم تمایز آشكار بین مباحث اخلاق و مباحث تعلیم و تربیت، كتابهایی با عنوان تعلیم و تربیت اسلامی برای تدریس در دانشگاهها تالیف میشود كه اكثر مباحث، صورت اخلاقی دارد. اگر این كتابها برای عموم مردم نوشته میشد شاید چندان مشكلی ایجاد نمیكرد. اما تدوین و تالیف این كتابها برای مجامع علمی این سؤال را در ذهن خوانندگانی كه قدری با تعلیم و تربیت آشنایی دارند، ایجاد میكند كه آیا تعلیم و تربیت اسلامی همان اخلاق اسلامی است؟ آیا اسلام پاسخهایی برای پرسشهایی كه در قلمرو تعلیم و تربیت مطرح است، در اختیار ما نمینهد؟ بخصوص برخی از این پرسشها به قلمرو دین مربوط است. البته ما معترفیم كه پژوهش در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی چندان زیاد نیست ولی این كاستیها، مجوزی را برای طرح مباحث اخلاقی به جای مباحث تعلیم و تربیت صادر نمیكند.
اینك برخی تفاوتها و داد و ستدهای این دو رشته علمی میپردازیم:
۱ - رابطه اخلاق و تربیت; تربیتبه معنای عمل و فرایندی كه در زندگی انسانها جریان دارد، مفهومی است كه بر همه اجزای این فرایند (هدف، روش، موضوع، محتوا و محیط تربیتی) اطلاق میشود. به علاوه، نسبتبه همه ساحتهای انسان (عاطفی، اجتماعی، ذهنی، بدنی و معنوی) شمول دارد. برخلاف اخلاق كه مفهومی بسیط دارد و بر یك صفت نفسانی انسان دلالت دارد. با توجه به این تصویر وسیع گسترده از تربیت، میتوانیم به بعضی اظهارنظرهای متفاوت در بیان رابطه اخلاق و تربیت مثل «اخلاق نتیجه تربیت است» و یا «اخلاق مترادف تربیت است» پاسخ دهیم. اگر اخلاق، با تربیت - به معنای عمل و فرایندی كه در زندگی انسانها جریان دارد - مقایسه شود، اخلاق، نتیجه تربیت است، در صورتی كه عمل تربیت متوجه جنبه اخلاقی انسان باشد; اما اگر اخلاق، با تربیت - مقایسه شود، تربیت و اخلاق مترادفند، در صورتی كه نتیجه تربیت ناظر به یك صفت اخلاقی باشد، مثلا وقتی میگوییم «فلان شخص، تربیت نشده است»، یعنی متصف به صفات اخلاقی نشده است. این معنای تربیتبرای بعضی این توهم را ایجاد كرده است كه «اخلاق» همان «تربیت» است.
۲ - رابطه علم اخلاق و تربیت; علم اخلاق در قالب هنجاری آن، هدف غایی زندگی خوب را ترسیم میكند; آنچه شایسته گفتار و كردار استبه ما نشان میدهد; تغییراتی را كه در حكم اخلاقی در نتیجه تحولات اجتماعی پیدا میشود بررسی میكند. مجموعه این مسائل، مبنایی برای عمل درست فراهم میكند. این مبنا بخشی از محتوا و برنامهای است كه مربی در عمل تربیتبه آن نیاز دارد.
۳ - در زمینه روشها، علم اخلاق چگونگی اتصاف به صفات خوب و زدودن صفات بد را به ما نشان میدهد. اما علوم تربیتی شیوههایی برای رشد و اصلاح همه ساحتهای انسان از جمله ساحت معنوی ارائه میكند. البته در برخی موارد كه عالم تربیتی (مشاور و راهنما كار خویش را پایان یافته تلقی نمیكند; مثلا از منظر عالم تربیتی اگر فردی به اندازهای كه افراد معمولا دروغ میگویند دروغ بگوید، از سلامتی روانی برخوردار است ولی از منظر عالم اخلاق، حتی یك دروغ هم نشانه مرض است و او در صدد معالجه بیمار خواهد بود. این مطلب ناشی از تلقی متفاوت آنها از رفتار بهنجار است. رفتار بهنجار از منظر عالم تربیتی مطابقت آن با هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی است ولی عالم اخلاق رفتار را در رابطه هدف نهایی ارزیابی میكند (البته این مطلب با توجه به مكاتب اخلاقی به طرق مختلف تبیین میشود).
۴ - رابطه فلسفه اخلاق و تعلیم و تربیت; فلسفه اخلاق به پرسشهایی مانند «ارزشهایی ذهنی یا عینی، ثابتند یا متغیر; سلسله مراتب دارند یا نه؟» پاسخ میگوید. این پاسخها در شیوه ارتباط معلم و شاگرد تعیین ارزشهایی مقبول و تصمیم گیریهای تربیتی، نقش اساسی را ایفا میكند; مثلا اگر مربی منكر سلسله مراتب ارزشها شد و بر این باور بود كه هرگاه فعالیتی موجب برآورده شدن نیاز فوری شود، دارای ارزش است، او قطعا عمل تربیتی خود را بر این مبنا تنظیم میكند.
پس، رابطه تعلیم و تربیت، علوم تربیتی و دانشهای اخلاقی را میتوان به طور مختصر، اینگونه ترسیم كرد: اگر مربی و متربی را محور و موضوع بحث این دو رشته فرض كنیم، علوم تربیتی الگوها و روشهایی برای هدایت عمل مجریان امر تربیت ارائه میكند و دانشهای اخلاقی بخشی از برنامه و محتوایی را كه مجریان به آن نیازمندند نشان میدهد، در بیان رابطه علوم تربیتی و دانشهای اخلاقی میتوان گفت كه دانشهای اخلاقی بویژه فلسفه اخلاق، به عنوان مبنا، برای انتخاب الگوها روشها نقش ایفا میكند.
در پایان، یادآوری این نكته لازم است كه، آنچه در بیان داد و ستدهای اخلاق و تعلیم و تربیت آمده، در حد پاسخ به سؤال است و آنچه میتوان گفت، بسیار وسیعتر و عمیقتر است
مفهوم تربیت
تربیت از ریشه ربو گرفته شده است، و از باب تفعیل است. در این ریشه، معنای زیادت و فزونی لحاظ شده است; بنابراین، واژه تربیتبا توجه به ریشه آن، به معنای فراهم كردن زمینه فزونی پرورش است. معادل آن (Education) دارای دو ریشه استبه این شرح: [Educare] كه به معنای «تغذیه» یا خوراك دادن است و [Educere] كه به معنای «بیرون كشیدن»، «رهنمون به» و «پروراندن» است. بدین ترتیب، ریشه دو واژه [Education] و «تربیت» معنایی كمابیش یكسان دارند.
از تاریخچه معانی این دو واژه و تطور مفهومی آنها كه بگذریم، اكنون Education دارای چهار معنای عمده است. برخی از این معانی، در زبان فارسی كاربرد نداشته است، اما به تبع ترجمه كتابها، در زبان فارسی كاربردی پیدا كرده است و بار معنای تازهای بر آن افزوده شده است.
این چهار معنای عمده عبارتند از:
۱ - تربیتبه معنی مؤسسه و نهاد آموزشی;
۲ - تربیتبه معنای محتوا و برنامه آموزشی;
۳ - تربیتبه معنای عمل و جریانی كه در حیات انسانی به چشم میخورد;
۴- تربیتبه معنای محصول و نتیجه تربیت.
تربیتبه معنای سوم، فرایندی پیچیده دارد و دارای جنبههای گوناگونی است. در واقع، معانی دیگر به یكی از این جنبههای گوناگونی است. در واقع، معانی دیگر به یكی از این جنبه اشاره دارد. بدین سبب، این معنای تربیتبیشتر محل نقد و نظر بوده است. فلاسفه و متفكران زیادی در تاریخ اندیشه در این باره به طور صریح یا ضمنی اظهار نظر كردهاند; بویژه با ورود علوم تربیتی به دانشگاهها، اظهار نظرها درباره مفهوم تربیت رو به فزونی گذاشت. كتابهای زیادی برای تدریس در دانشگاهها تدوین و تالیف گردید كه عمدتا با بحث درباره «مفهوم تربیت» آغاز میشود. شیوه معمول مؤلفان چنین است كه تعریف صاحبنظران را درباره تربیتبیان كنند. آنگاه با نقد و بررسی آن، تعریفی كه با بینشهای از پیش ساخته و پرداخته مؤلف، هماهنگی دارد، مطرح و ابرام میگردد. شیوه دیگری كه مؤلفان و عالمان، برای تفسیر تربیت در پیش گرفتهاند این است كه تربیت را مجموعه اعمالی در نظر میگیرند این است كه تربیت را مجموعه اعمالی در نظر میگیرند و با نظر به عناصر موجود در آنها و انواع مناسبات و تعاملهای بین عناصر، تلاش میكنند آنها را تبیین كنند.
این رویكرد تا كنون موفق شده است كه بعضی از مناسبات و روابط بین عناصر را - كه گریزی از پذیرش آنها نیست - نشان دهد، و مهمترین مشخصه آن این است كه محتوای هیچ مكتب خاصی را همراه ندارد.
بنابراین، میتوان تفاسیر مختلف درباره تربیتبه دو دسته كلی تقسیم كنیم: دسته اول رویكردی است كه جهان هستی را در قالب نظم مشخص ریخته و تربیت را هماهنگ با این نظام و قالب تفسیر میكند. این رویكرد خود نیز به دو دیدگاه فرعی تقسیم میشود: رویكردی كه تربیت را با اسلوب فلسفی مطالعه میكند و به طور طبیعی جنبههای خاصی از تربیت را (مانند هدف غایی) توضیح میدهد. دوم رویكردی كه تربیت را به روش تجربی مطالعه میكند. این رویكرد، رشد ذهنی، جسمی، عاطفی و اجتماعی دانشآموز و نیز نهاد مدرسه، رابطه جامعه و مدرسه و مسائل از این دست را به گونهای عینیتر و ملموستر وجهه همتخود قرار میدهد و با توجه به آنها، تربیت را توصیف و تبیین میكند.
دسته دوم، رویكردی است كه سعی میكند تربیت صرف را مطالعه میكند. یعنی مطالعه واقعیتهای متناظر با این مفهوم آنچنانكه هست، نه آنچنانكه داوریهای ما ایجاب میكند شاید بهترین تعریف از این نوع را «گاستون میالاره» به دست داده باشد. وی با تجزیه و تحلیل سه عنصر مربی، متربی و محیط تربیتی، و نیز مناسبات و تعاملهای این سه عنصر با هم، تربیت را چنین تعریف میكند: «امر تربیتی عملی است كه روی یك فرد یا گروهی از افراد اعمال میشود، یا عملی است كه گروهی از افراد، آن را میپذیرند...» او پس از این توصیف ساده، خصایص یك تربیتخوب را چنین بیان میكند:
«۱ - مجموعه منسجمی فرایندهایی از سوی معلم كه از یك سو با اهداف تعیین شده و از سوی دیگر با قوانین زیستشناختی و روان شناختی روان - جامعه شناختی كه بر عمل شاگر حكمفرماستبرابری كند و هماهنگ باشد;
۳ - منظومهای از «برگردان عمل» یا «عمل مؤثر در گذشته» (یعنی ارزیابی به وسیعترین معنا) كه به وسیله آن بتوان مسیرها را پیوسته اصلاح كرد و معلم و شاگرد و فرایندهای تربیتی را به نحوی بیش از پیش صریح، با یكدیگر منطبق ساخت و اهداف انتخاب شده و مجموع منظومه را مورد سؤال قرار داد.
پداگوژی (علم تعلیم و تربیت; (Pedagogy در قرن نوزدهم، با پیشرفت علوم انسانی در زمینههای روانشناسی و جامعهشناسی، بعضی از عالمان تعلیم و تربیت درصدد برآمدند تا واقعیتها و موقعیتهای تربیتی را به شیوه علمی مطالعه كنند و برای بررسی مسائل تربیتی، طرحی نو ارائه كنند. از این رو، بین «تربیت» كه به عمل اطلاق میشود و «دانش تربیت» كه به مطالعه آن میپردازد فوق گذاشتند و سعی كردند شرایطی را كه دانش تربیت را از عمل تربیت متمایز میسازد، برشمارند و واقعیتها و موقعیتهای تربیتی را به شیوه تجربی مطالعه كنند. تاریخچه این كاوشها و كوششها خود بحث مفصلی میطلبد. آنچه در اینجا میتوان گفت این است كه دانش تربیتی تجربی، به عنوان رشته علمی منفردی با معضلات متعددی ثبوتا و اثباتا مواجه است. فعلا مراد ما از علوم تربیتی، علمی تجربی همسنگ و همطراز با دیگر رشتههای علمی مانند روانشناسی و جامعهشناسی، نیست; بلكه غرض ما از علوم تربیتی، مجموعه بحثهای رایجی است كه متشكل از مباحث روانشناسی تربیتی، جامعهشناسی آموزش و پرورش، و حتی تاریخ آموزش و پرورش، تاریخ آرای تربیتی، فلسفه آموزش و پرورش و تفكر درباره آینده آموزش و پرورش است. به این معنا، علوم تربیتی از جنبههای مختلف قابل تقسیم است:
۱ - علومی كه رو به گذشته دارند. این علوم، روشهای تربیتی، آرای تربیتی و نهاد تعلیم و تربیت را در آینه گذشته تحقیق و بررسی میكند (علوم تاریخی).
۲ - علومی كه به بررسی پدیدهای تربیتی «آنچنان كه هست» میپردازد. (علوم توصیفی)
۳ - علومی كه روشها و تكنیكهای برای انتقال معلومات و تغییر نگرشها نشان میدهد. (علوم تجویزی)
۴ - علومی كه به تفكر درباره آینده تربیت میپردازد. در این دسته، مسائلی از این دست مورد بررسی قرار میگیرند: تعیین غایات تربیتی دارای انسجام درونی و بیرونی، تجزیه و تحلیل مفاهیم، تعیین پیشفرضهای عمل مربی، تحقیق درباره امكان تربیت، بیان اصول و مبانی تربیت، پیشبینی شرایط آینده با توجه به معارف كنونی و با توجه به تغییرات.
با توجه به آنچه بیان شد، موضوع علوم تربیتی، واقعیتها و موقعیتهای تربیتی یعنی معلم، شاگرد، محیط و تعاملهای بین آنهاست و روش تحقیق در علوم تربیتی نیز، چند نوع پژوهش با شیوههای خاص هر یك میباشد.
صاحبنظران و عالمان تربیت عموما اهداف زیر را برای علوم تربیتی بسر میشمارند:
۱ - تجزیه و تحلیل دقیق عامل «مربی»، «متربی»، «محیط» و كشف مناسبات و تعاملهای آنها یا یكدیگر.
۲ - كشف اصول و تعیین پیشفرضها و مبانی تعلیم و تربیت و نیز تعیین غایات تربیتی.
۳ - ارائه الگوها و روشها برای هدایت و راهنمایی عمل به جریان امر تربیت.
حال با دقت در این اهداف میتوان گفت كه، بالا بردن كیفی و كمی عمل مجریان و دست اندر كاران امر تربیت، هدف غایی علوم تربیتی است.
در باب اخلاق نیز ارائه تعاریف مشخصی از آنچه امروزه به نام اخلاق مطرح است ما را از دام بسیاری مغالطهها میرهاند.اخلاق
«اخلاق» جمع «خلق» و «خلق» است و در لغتبه معنای سجیه، سرشت و صفات باطنی آمده است. علمای اخلاق نیز تعریفی قریب به همین معنای لغوی از اخلاق كردهاند. در نظر آنان، «خلق» سجیه و سرشتی است كه در نفس ملكه شده است و افعال بدون نیاز به فكر و تامل از او صادر میشود.
امروزه رای غالب در تشخیص گزارههای اخلاقی، چنین بیان شده است: گزاره اخلاقی، گزارهای است كه مسندالیه آن، فعل ارادی اختیاری انسان، و مسند آن یكی از هفت مفهوم «خوب، بد، باید، نباید، ثواب، خطا و وظیفه» باشد. دانشهایی كه گزارههای اخلاقی را مطالعه میكنند. چهار دستهاند، كه به سه دسته اول، علم اخلاق اطلاق میشود:
۱ - علم اخلاق توصیفی ;(Descripitive movality) علمی كه گزارههای اخلاقی را درباره یك قوم و ملت، درباره یك مكتب اخلاقی و نظام خاص، درباره یك گروه و صنف و یا درباره یك فرد خاص توصیف میكند و روشی آن تجربی - نقلی است. كه بر اساس سنخ مدعای تجربی بودن یا نقلی بودن، فرق دارد; مثلا بیان میكند كه ربا در اسلام حرام است، یا خودسوزی زن برای شوهر در نزد برخی از اقوام هند ممدوح است.
۲ - علم اخلاق هنجاری ;(Normative morality) علیم كه گزارههای اخلاقی را بدون انتساب به قومی یا فردی و یا مكتبی بیان میكند; مثل «دروغ بد است» یا «احسان به زیر دستخوب است».
۳- علم پداگوژی (Pedayog) یا علم تعلیم و تربیت; این دانش به ارائه روشها میپردازد. فرض كنیم كه در اخلاق هنجاری گفتیم كه «دروغ بد است»; در این دانش بحث میكنیم كه چگونه فرد مبتلا به دروغگویی را معالجه كنیم (كاربرد واژه پداگوژی كه به معنای علم تربیت اخلاقی و به معنای اعم از تربیت اخلاقی - كه حتی تربیتبدنی را هم شامل میشود - مربوط استبه تاریخچه این واژه كه در گذشته به معنای اول به كار رفته، ولی امروزه كاربرد اعم آن رایج و شایع است).
۴ - فلسفه اخلاق ;(Analytic morality) این دانش پیشفرضها و مبادی تصوری و تصدیقی اخلاق هنجاری را مورد نقادی و بررسی قرار میدهد و در واقع، پشتوانهای نظری برای گزارههای اخلاقی فراهم میكند; برای مثال، بحث از ماهیت «خوب و بد»، «باید و نباید»، و مفاهیم دیگر كه در علم اخلاق واضح و روشن تلقی میشوند، بر عهده این رشته از اخلاق پرسشهای عمدهای در علم اخلاق مطرح است و هدف علم اخلاق، پاسخ به چنین پرسشهایی است; مثلا آیا زیستن اخلاقی ممكن است؟ غایت زندگی اخلاقی چیست؟ كدام فعل، خوب و كدامیك بد است؟ آیا تغییرات اجتماعی،حكم اخلاقی را تغییر میدهد؟ اگر برنامهای برای سیر و سلوك لازم است، این برنامه كدام است؟
این گونه طرح بحث، بیشتر از سوی دانشمندان غربی صورت گرفته است و تفاوتهایی با مباحث اخلاقی عالمان مسلمان دارد. یكی از تفاوتهای بارز، در ناحیه موضوع علم اخلاق است. موضوع اخلاق به نظر برخی از عالمان مسلمان، صفات نفسانی و به نظر برخی، صفات و افعال نفسانی است و نظری مبنی بر اینكه افعال به تنهایی موضوع علم اخلاق است، نداریم. اما نظر رایج در فرهنگ غرب این است كه موضوع علم اخلاق، افعال است نه صفات.
تفاوت دیگر، در نحوه تنظیم مباحث است، عالمان مسلمان عموما با اجمال گویی برخی مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق را در آغاز كتابها، و بحث و روشها را در ضمن بیان مسائل مطرح كردهاند، و مسائل بسیاری را نیز با اعتقاد به بداهت آنها یا به سبب عدم مطرح بودن در آن زمان، در كتابها نیاوردهاند.
نتیجه
۱ - بین تریبت در مقام عمل، و دانش تربیت، فرق است. تربیت در مقام عمل امری است كه روی فرد یا گروهی از افراد اعمال میشود یا فرد یا گروهی از افراد، آن را میپذیرند; اما دانش تعلیم و تربیتیك رشته علمی است كه واقعیتها و موقعیتهای تربیتی را تحقیق و بررسی میكند و امروزه مشروعیتخود را در عرصه علوم به اثبات رسانده است.
وجود علایق خاص، ترتیب سؤالها و نحوه پاسخ دهی به پرسشها، چارچوب مفهومی خاصی را فراهم میكند كه آن را از دیگر علوم متمایز میسازد.
تمایز بین تربیت در مقام عمل و دانش تربیت، ما را در تعیین جایگاه شایستهای كه از انتظار پاسخ داریم، كمك میرساند. مثلا این پرسش كه «تعلیم و تربیت هنر استیا فن و مهارت؟» مربوط به قلمرو تربیت در مقام عمل است نه دانش تربیت; یا این پرسش كه «موضوع تربیت چیست؟» مربوط به هر دو قلمرو است و با مراجعه به هر قلمرو، پاسخی متفاوت دریافت میكنیم. دانش تعلیم و تربیت دارای موضوع - به همان معنای مصطلح - است ولی موضوع تربیت در مقام عمل، به معنای امری است كه تربیتبر آن واقع میشود.
۲ - دانشهایی كه گزارههای اخلاقی را تحقیق و بررسی میكنند با دانش تربیت از ناحیه موضوع مسائل، اهداف و روشها تفاوت آشكار دارند. اما علی رغم تمایز آشكار بین مباحث اخلاق و مباحث تعلیم و تربیت، كتابهایی با عنوان تعلیم و تربیت اسلامی برای تدریس در دانشگاهها تالیف میشود كه اكثر مباحث، صورت اخلاقی دارد. اگر این كتابها برای عموم مردم نوشته میشد شاید چندان مشكلی ایجاد نمیكرد. اما تدوین و تالیف این كتابها برای مجامع علمی این سؤال را در ذهن خوانندگانی كه قدری با تعلیم و تربیت آشنایی دارند، ایجاد میكند كه آیا تعلیم و تربیت اسلامی همان اخلاق اسلامی است؟ آیا اسلام پاسخهایی برای پرسشهایی كه در قلمرو تعلیم و تربیت مطرح است، در اختیار ما نمینهد؟ بخصوص برخی از این پرسشها به قلمرو دین مربوط است. البته ما معترفیم كه پژوهش در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی چندان زیاد نیست ولی این كاستیها، مجوزی را برای طرح مباحث اخلاقی به جای مباحث تعلیم و تربیت صادر نمیكند.
اینك برخی تفاوتها و داد و ستدهای این دو رشته علمی میپردازیم:
۱ - رابطه اخلاق و تربیت; تربیتبه معنای عمل و فرایندی كه در زندگی انسانها جریان دارد، مفهومی است كه بر همه اجزای این فرایند (هدف، روش، موضوع، محتوا و محیط تربیتی) اطلاق میشود. به علاوه، نسبتبه همه ساحتهای انسان (عاطفی، اجتماعی، ذهنی، بدنی و معنوی) شمول دارد. برخلاف اخلاق كه مفهومی بسیط دارد و بر یك صفت نفسانی انسان دلالت دارد. با توجه به این تصویر وسیع گسترده از تربیت، میتوانیم به بعضی اظهارنظرهای متفاوت در بیان رابطه اخلاق و تربیت مثل «اخلاق نتیجه تربیت است» و یا «اخلاق مترادف تربیت است» پاسخ دهیم. اگر اخلاق، با تربیت - به معنای عمل و فرایندی كه در زندگی انسانها جریان دارد - مقایسه شود، اخلاق، نتیجه تربیت است، در صورتی كه عمل تربیت متوجه جنبه اخلاقی انسان باشد; اما اگر اخلاق، با تربیت - مقایسه شود، تربیت و اخلاق مترادفند، در صورتی كه نتیجه تربیت ناظر به یك صفت اخلاقی باشد، مثلا وقتی میگوییم «فلان شخص، تربیت نشده است»، یعنی متصف به صفات اخلاقی نشده است. این معنای تربیتبرای بعضی این توهم را ایجاد كرده است كه «اخلاق» همان «تربیت» است.
۲ - رابطه علم اخلاق و تربیت; علم اخلاق در قالب هنجاری آن، هدف غایی زندگی خوب را ترسیم میكند; آنچه شایسته گفتار و كردار استبه ما نشان میدهد; تغییراتی را كه در حكم اخلاقی در نتیجه تحولات اجتماعی پیدا میشود بررسی میكند. مجموعه این مسائل، مبنایی برای عمل درست فراهم میكند. این مبنا بخشی از محتوا و برنامهای است كه مربی در عمل تربیتبه آن نیاز دارد.
۳ - در زمینه روشها، علم اخلاق چگونگی اتصاف به صفات خوب و زدودن صفات بد را به ما نشان میدهد. اما علوم تربیتی شیوههایی برای رشد و اصلاح همه ساحتهای انسان از جمله ساحت معنوی ارائه میكند. البته در برخی موارد كه عالم تربیتی (مشاور و راهنما كار خویش را پایان یافته تلقی نمیكند; مثلا از منظر عالم تربیتی اگر فردی به اندازهای كه افراد معمولا دروغ میگویند دروغ بگوید، از سلامتی روانی برخوردار است ولی از منظر عالم اخلاق، حتی یك دروغ هم نشانه مرض است و او در صدد معالجه بیمار خواهد بود. این مطلب ناشی از تلقی متفاوت آنها از رفتار بهنجار است. رفتار بهنجار از منظر عالم تربیتی مطابقت آن با هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی است ولی عالم اخلاق رفتار را در رابطه هدف نهایی ارزیابی میكند (البته این مطلب با توجه به مكاتب اخلاقی به طرق مختلف تبیین میشود).
۴ - رابطه فلسفه اخلاق و تعلیم و تربیت; فلسفه اخلاق به پرسشهایی مانند «ارزشهایی ذهنی یا عینی، ثابتند یا متغیر; سلسله مراتب دارند یا نه؟» پاسخ میگوید. این پاسخها در شیوه ارتباط معلم و شاگرد تعیین ارزشهایی مقبول و تصمیم گیریهای تربیتی، نقش اساسی را ایفا میكند; مثلا اگر مربی منكر سلسله مراتب ارزشها شد و بر این باور بود كه هرگاه فعالیتی موجب برآورده شدن نیاز فوری شود، دارای ارزش است، او قطعا عمل تربیتی خود را بر این مبنا تنظیم میكند.
پس، رابطه تعلیم و تربیت، علوم تربیتی و دانشهای اخلاقی را میتوان به طور مختصر، اینگونه ترسیم كرد: اگر مربی و متربی را محور و موضوع بحث این دو رشته فرض كنیم، علوم تربیتی الگوها و روشهایی برای هدایت عمل مجریان امر تربیت ارائه میكند و دانشهای اخلاقی بخشی از برنامه و محتوایی را كه مجریان به آن نیازمندند نشان میدهد، در بیان رابطه علوم تربیتی و دانشهای اخلاقی میتوان گفت كه دانشهای اخلاقی بویژه فلسفه اخلاق، به عنوان مبنا، برای انتخاب الگوها روشها نقش ایفا میكند.
در پایان، یادآوری این نكته لازم است كه، آنچه در بیان داد و ستدهای اخلاق و تعلیم و تربیت آمده، در حد پاسخ به سؤال است و آنچه میتوان گفت، بسیار وسیعتر و عمیقتر است
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست