جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
آیا باز تولید کاپیتالیسم بر مبنای انسانی استوار است؟
البته اولین نكته ای كه باید به آن اشاره كرد، آن است كه منظور ما از سرمایه داری چیست؟ افراد مختلف هنگامی كه از این واژه استفاده می كنند، مقاصدی متنوع دارند. ممكن است آنها در ذهن اقتصاد بازار یا اقتصادی مبتنی بر كار و مزد یا حتی اقتصادی كه در آن شركت ها حرف اول را می زنند، داشته باشند. طبیعتاً در چنین صورتی، از نظر آنان ضد سرمایه داری یا آنتی كاپیتالیسم نیز به معنی ضدبازار آزاد و ضدساختار كار و مزد و احتمالاً ضدیت با شركت های بزرگ چندملیتی خواهد بود.تعریف من همانی است كه «كارل ماركس» بیان داشت: سرمایه داری، رابطه ای است كه در آن، طبقه كارگر از ابزار كار جدا می شود و همچنین ساختار اقتصاد در خدمت كسانی قرار می گیرد كه بر ابزار كار مسلطند و مردم برای بقا باید وارد یك دادوستد شوند؛ یعنی آنها باید توانایی كاری خود را به صاحبان ابزار كار بفروشند. اما ویژگی سرمایه داری به سادگی همانی نیست كه گفته می شود توده های مردم كارگرانی مزدبگیر هستند. سرمایه داری علاوه بر این، به معنی آن است كه كسانی كه ظرفیت كار را می خرند فقط و فقط یك چیز در ذهن دارند كه آنها را مشتاق می كند و آن سود و استفاده هر چه بیشتر است. به عبارت دیگر، خریداران قدرت كار، سرمایه دارانی هستند كه هدف آنها رشد و توسعه سرمایه شان است.آنچه كه در نتیجه این دادوستد عاید سرمایه داران می شود، حق هدایت كارگران به سوی تولید و حق به كارگیری این تولید به روش دلخواه می باشد. اما نوعی رابطه مستقل از چنین تعریفی نیز موجود است و آن رابطه حاكم بر تعاونی ها یا مجامع صنفی است كه در آن كارگران به طور مستقیم وارد چرخه تولید می شوند و خود دارای حقوق در تولیداتشان هستند. در روابط كاپیتالیستی، سرمایه دار حق به خدمت گرفتن كارگران جهت تولید را خریده است. او به طور مثال نیازهای روزمره كارگران را تأمین می كند، اما در این رابطه، سرمایه دار حق خود می داند كه برای بهره گیری از كارگران جهت نفع بیشتر، آنها را به كار بیشتر وادارد. در نتیجه همین كارگر برای سرمایه دار ارزش افزوده و پول و سود بیشتری می آفریند و بر سرمایه سرمایه دار افزوده می شود و این سرمایه كه در نتیجه بهره گیری از كارگران به دست آمده برای انباشت بیشتر ابزار تولید مصرف می شود پس آنچه كه ما هم اینك سرمایه داری می نامیم، در نتیجه بهره كشی گذشته از كارگران است.
این پیام اساسی است كه ماركس سعی داشت آن را به كارگران منتقل كند. سرمایه چیست؟ سرمایه نتیجه بهره كشی است. این همان تولید كارگر است كه علیه او به كار گرفته می شود. تولیدی كه به شكل ابزار و ماشین آلات درمی آید.
اما چگونه سرمایه علیه كارگر به كار گرفته می شود؟ قبل از اینكه درباره چگونگی تداوم كار این سیستم و بازسازی آن سخن بگوییم، باید بدانیم كه چرا این پرسش اهمیت دارد؟! كمی درباره تمایل سرمایه داران به انباشت ثروت و همچنین افزایش بهره كشی از كارگران فكر كنید. آنها چگونه قادر به این كار خواهند بود؟ یكی از راهها، وادار كردن كارگران به كار بیشتر برای سرمایه داران است كه از راه افزایش ساعت كاری و یا سرعت بخشیدن به كار كارگر امكانپذیر است. روش دیگر كاهش دادن حقوق كارگران است و همچنین یك روش جدیدتر ممانعت از بهره مندی كارگران از پیشرفت در آگاهی های اجتماعی و تولید در اجتماع است. سرمایه به طور روزافزونی در جست وجوی راههای برای توسعه ساعت كاری و تشدیدكار كارگران است كه البته با نیازهای بشر برای داشتن اوقات فراغت برای استراحت یا برای رسیدگی به روح و جسم خود تضاد دارد. سرمایه همچنین به طور مدام در جست وجوی راههای برای پایین نگه داشتن و پایین آوردن دستمزدهاست كه از این راه، مانع از دستیابی كارگران به ارضای نیازهای خود و سهیم شدن در نمرات فعالیتهای اجتماعی می شود. سرمایه چگونه به چنین دستاوردی می رسد؟ سرمایه به طور خاص از راه جداسازی كارگران و تفرقه بین آنان و تبدیل آنها به عناصر ضدیكدیگر به این هدف نایل می شود.
منطق سرمایه هیچ ارتباطی با نیازهای بشریت ندارد. بنابراین اعمالی نظیر استفاده از نژادپرستی و برخی از عقیده ها و فرق مذهبی برای تفرقه انداختن بین كارگران و استفاده از نیروی حكومت برای غیرقانونی اعلام كردن یا سركوب اتحادیه های كارگری و حركت به سوی حاكمیت بیشتر خفقان در جوامع فقیر جهان و منع تشكیل اتحادیه ها و مقررات محدودكننده هیچ یك تصادفی نیستند، بلكه محصول جامعه ای به شمار می روند كه در آن، بشریت به سادگی ابزار سرمایه به حساب می آید. ما می توانیم درباره ماهیت كاپیتالیسم بیش از این سخن بگوییم، اما فكر می كنم نكته واضح است.بنابراین بار دیگر به آغاز بازگردیم. كاپیتالیسم چگونه به حیات خود ادامه می دهد و چه چیزی منجر به ادامه این حیات می شود و این سیستم چطور به بازسازی خود می پردازد؟ اجازه دهید چند پاسخ را پیشنهاد كنم.اول آنكه، بهره كشی از كارگران به شكال آشكار و واضح صورت نمی گیرد. ظاهراً چنین نیست كه كارگر توانایی كاری خود را بفروشد و سرمایه دار تمام سود حاصل از كار او را تصاحب كند. در قرارداد بین كارگر و كارفرما اشاره نمی شود كه مثلاً این بخش از روز مخصوص توجه كارگر به نیازهای خود و این بخش مختص كار او برای سرمایه دار و افزودن سرمایه وی است. بلكه ظاهراً قرارداد چنین تنظیم شده كه هر كارگر، میزان مشخصی از وقت خود را در هر روز به سرمایه دار می فروشد و «معادل» آن را به پول دریافت می كند. بنابراین آشكارا پیداست كه كارگر باید آنچه كه شایسته او است، دریافت كند. یعنی اگر حقوق او كم است، بدین معنی است كه او چیز ارزند ه ای برای فروش نداشته است و یا سهم خود را در اجتماع ایفا نكرده كه البته سهم او در مقایسه با سهم سرمایه دار بسیار اندك است.
در حقیقت، كارگر از هر آنچه دریافت می كند، باید بسیار خشنود و راضی باشد. ظاهر مسأله آن است كه هیچ بهره كشی ای در كار نیست.ماركس این نكته را بسیار واضح بیان كرده است. سرمایه داران به گونه ای قوانین كار را تنظیم كرده اند كه گویی در ازای چند ساعت فروش وقت كارگر معادل پولی آن را دریافت می كند كه در چنین رابطه ای بهره كشی دیده نمی شود و در قبال كار كارگر به او مزد پرداخت می شود. ماركس می گوید: این ناپیدایی بهره كشی از كارگر بر بی عدالتی های روابط كارگر و سرمایه دار می افزاید و نواقص الگوی تولید سرمایه داری را می پوشاند. توجه داشته باشید كه در چنین محیطی نه تنها سرمایه دار پنداری مبنی بر بهره كشی از كارگر ندارد، بلكه كارگر نیز چنین نمی اندیشد.
این پیام اساسی است كه ماركس سعی داشت آن را به كارگران منتقل كند. سرمایه چیست؟ سرمایه نتیجه بهره كشی است. این همان تولید كارگر است كه علیه او به كار گرفته می شود. تولیدی كه به شكل ابزار و ماشین آلات درمی آید.
اما چگونه سرمایه علیه كارگر به كار گرفته می شود؟ قبل از اینكه درباره چگونگی تداوم كار این سیستم و بازسازی آن سخن بگوییم، باید بدانیم كه چرا این پرسش اهمیت دارد؟! كمی درباره تمایل سرمایه داران به انباشت ثروت و همچنین افزایش بهره كشی از كارگران فكر كنید. آنها چگونه قادر به این كار خواهند بود؟ یكی از راهها، وادار كردن كارگران به كار بیشتر برای سرمایه داران است كه از راه افزایش ساعت كاری و یا سرعت بخشیدن به كار كارگر امكانپذیر است. روش دیگر كاهش دادن حقوق كارگران است و همچنین یك روش جدیدتر ممانعت از بهره مندی كارگران از پیشرفت در آگاهی های اجتماعی و تولید در اجتماع است. سرمایه به طور روزافزونی در جست وجوی راههای برای توسعه ساعت كاری و تشدیدكار كارگران است كه البته با نیازهای بشر برای داشتن اوقات فراغت برای استراحت یا برای رسیدگی به روح و جسم خود تضاد دارد. سرمایه همچنین به طور مدام در جست وجوی راههای برای پایین نگه داشتن و پایین آوردن دستمزدهاست كه از این راه، مانع از دستیابی كارگران به ارضای نیازهای خود و سهیم شدن در نمرات فعالیتهای اجتماعی می شود. سرمایه چگونه به چنین دستاوردی می رسد؟ سرمایه به طور خاص از راه جداسازی كارگران و تفرقه بین آنان و تبدیل آنها به عناصر ضدیكدیگر به این هدف نایل می شود.
منطق سرمایه هیچ ارتباطی با نیازهای بشریت ندارد. بنابراین اعمالی نظیر استفاده از نژادپرستی و برخی از عقیده ها و فرق مذهبی برای تفرقه انداختن بین كارگران و استفاده از نیروی حكومت برای غیرقانونی اعلام كردن یا سركوب اتحادیه های كارگری و حركت به سوی حاكمیت بیشتر خفقان در جوامع فقیر جهان و منع تشكیل اتحادیه ها و مقررات محدودكننده هیچ یك تصادفی نیستند، بلكه محصول جامعه ای به شمار می روند كه در آن، بشریت به سادگی ابزار سرمایه به حساب می آید. ما می توانیم درباره ماهیت كاپیتالیسم بیش از این سخن بگوییم، اما فكر می كنم نكته واضح است.بنابراین بار دیگر به آغاز بازگردیم. كاپیتالیسم چگونه به حیات خود ادامه می دهد و چه چیزی منجر به ادامه این حیات می شود و این سیستم چطور به بازسازی خود می پردازد؟ اجازه دهید چند پاسخ را پیشنهاد كنم.اول آنكه، بهره كشی از كارگران به شكال آشكار و واضح صورت نمی گیرد. ظاهراً چنین نیست كه كارگر توانایی كاری خود را بفروشد و سرمایه دار تمام سود حاصل از كار او را تصاحب كند. در قرارداد بین كارگر و كارفرما اشاره نمی شود كه مثلاً این بخش از روز مخصوص توجه كارگر به نیازهای خود و این بخش مختص كار او برای سرمایه دار و افزودن سرمایه وی است. بلكه ظاهراً قرارداد چنین تنظیم شده كه هر كارگر، میزان مشخصی از وقت خود را در هر روز به سرمایه دار می فروشد و «معادل» آن را به پول دریافت می كند. بنابراین آشكارا پیداست كه كارگر باید آنچه كه شایسته او است، دریافت كند. یعنی اگر حقوق او كم است، بدین معنی است كه او چیز ارزند ه ای برای فروش نداشته است و یا سهم خود را در اجتماع ایفا نكرده كه البته سهم او در مقایسه با سهم سرمایه دار بسیار اندك است.
در حقیقت، كارگر از هر آنچه دریافت می كند، باید بسیار خشنود و راضی باشد. ظاهر مسأله آن است كه هیچ بهره كشی ای در كار نیست.ماركس این نكته را بسیار واضح بیان كرده است. سرمایه داران به گونه ای قوانین كار را تنظیم كرده اند كه گویی در ازای چند ساعت فروش وقت كارگر معادل پولی آن را دریافت می كند كه در چنین رابطه ای بهره كشی دیده نمی شود و در قبال كار كارگر به او مزد پرداخت می شود. ماركس می گوید: این ناپیدایی بهره كشی از كارگر بر بی عدالتی های روابط كارگر و سرمایه دار می افزاید و نواقص الگوی تولید سرمایه داری را می پوشاند. توجه داشته باشید كه در چنین محیطی نه تنها سرمایه دار پنداری مبنی بر بهره كشی از كارگر ندارد، بلكه كارگر نیز چنین نمی اندیشد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست