چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تحمیق شهروندان توسط صداوسیما تا کی ؟


تحمیق شهروندان توسط صداوسیما تا کی ؟
یک بار دیگر سازمان رادیو و تلویزیون انحصاری حکومتی ایران در اقدامی نابخردانه برنامه مضحکی را تحت عنوان « به اسم دموکراسی» که به اصطلاح حاوی اعترافات هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو بود از شبکه اول سیما دولتی پخش کرد.
این نوشتار قصد دفاع از هیچیک از افراد مذکور را ندارد و فقط به این امر اشاره خواهد شد که چگونه احمقهای حاکم بر رسانه انحصاری رادیو و تلویزیون ایران؛ با نادان و جاهل فرض کردن شهروندان ایرانی در صدد تحمیق آنها بر آمده اند و با استفاده از ساده ترین تمهیدات تبلیغاتی، به تحریف واقعیتها پرداخته اند. واقعا شاید روستایی ساده دلی [ اما با رایی تاثیر گذار در حاکمیت ] که تنها منبع اطلاعاتی وی همین صداوسیمای کذایی است باور کند که افراد بازداشت شده در صدد انقلاب و براندازی نظام و سپردن آن به دست بیگانگان باشد و نتواند ترفند های تبلیغاتی موجود در آن را تشخیص دهد ولی دیگرا چه؟؟؟
برای بررسی شو « به اسم دموکراسی» نیاز به ورود با رویکردهای متفاوت می باشد که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
الف) رویکرد تبلیغاتی
استراتژی جناح حاکم و همفکران آن در صداوسیما، استفاده از انگ براندازی در قالب انقلاب مخملین به مخالفین خود در سطح کشور می باشد که به انحای گوناگون با تمامی اقشار مخالف خود این رویه را در پیش گرفته اند، از دانشجویان و زنان گرفته تا معلمان و کارگرانی که برای حقوق صنفی خود فعالیت می کنند و به تازگی نیز با ورود به حوزه اندیشمندان[کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو] این روند را تشدید نیز کرده اند. هرچند این استراتژی تبلیغاتی فوق العاده عیان می باشد و بر کسی پوشیده نمانده؛ اما با توجه به اینکه تمامی بخشهای حاکمیت و ابزارهای ارتباطی حوزه عمومی را در اختیار دارند با وقاحت کامل آن را پیگیری نیز می نمایند که نتیجه آن زندانی و شلاق برای مخالفان می باشد.
برای تحقق این استراتژی عیان در رادیو تلویزیون دولتی ایران از ترفندهای تبلیغاتی ذیل استفاده شده است.
۱) قالب‌بندی وقایع
یکی از شیوه‌های تبلیغاتی تعیین چارچوب، قالب و حوزه عملیاتی و مانور سوژه است رسانه‌های تبلیغاتی برای هر سوژه یک حوزه خاصی را از ابتدا تعیین می‌کنند و سعی می‌نمایند سوژه موردنظر از موضع تعیین شده خارج نشود و به این ترتیب اولا توانایی مانور بیشتری دارند و ثانیا از وقوع اتفاقات ناخواسته جلوگیری می‌کنند.
گلاریس انگل لنگ و کورت لنگ در این خصوص از مثال واترگیت استفاده می‌کنند. آنها می‌گویند واترگیت در ابتدا در قالب موضوعی حزبی در مبارزه انتخاباتی درآمد و این امر درک آن را در قالبی دیگر یعنی به عنوان نشانه‌ای از فساد سیاسی گسترده مشکل ساخت. (سورین و تانکارد ۱۳۸۱ صفحه ۳۴۸)
با کمی دقت در رویدادهای خبری مشخص می شود تمامی خبرها در چارچوب و قالب خاصی تجزیه و تحلیل می‌گردند به طور مثال، جنگ امریکا در افغانستان در رسانه های ایران در قالب تجاوز به سرزمینی بی‌دفاع و نابودی افراد غیرنظامی و بی‌پناه بازنمایی گردید و تفسیر عموم مردم از این وقایع خسارت دیدن مردم و بدبختی و فلاکت آنها تصویر شد در حالی که موضوع تروریسم، تک‌قطبی شدن سیاسی جهان و غیره که همگی جزء لاینفک این وقایع هستند بازنمایی نگردید.
شو « به اسم دموکراسی» نیز در چارچوب انقلاب مخملین و به تعبیر حقوقی براندازی جای داده شده است و تمامی برنامه به نحوی است که شهروندان تصور کنند این افراد برندازان نظام جمهوری اسلامی ایران هستند که با استفاده از ترفندهای آزادی و توسعه می خواهند ایران را در چنگال امریکا و اسرائیل قرار دهند!!! که برای تحقق این امر از تمهیدات تبلیغاتی دیگر نیز بهره برده اند.
۲) پاره حقیقت‌گویی
این شگرد تبلیغاتی مبتنی بر برش و گزینش قسمت‌هایی از اخبار و گزارش‌های رویدادهایی است که به مصلحت و مقتضای یک مجتمع سیاسی تشخیص داده می‌شود. انتشار و پخش اخبار برشی در رسانه‌های جمعی چند و چون واقعیت قضایا را بازگو نمی‌کند و موجب سردرگمی مخاطبین و گاه قلب حقایق می‌شود. (متولی، ۱۳۸۰، ص ۱۹۱).
انتخاب فقط یک یا چند جمله، عبارت، پاراگراف دلخواه از متن گزارش از مصاحبه یا سخنرانی یا مقاله‌ای می‌تواند حتی موجب القای مطلبی دقیقاً خلاف منظور مفاد خبر و گزارش اصلی باشد. (متولی، ۱۳۸۰، ص ۱۹۲). رادیو تلویزیون دولتی ایران سه شخص کاملا متفاوت را دستگیر و از آنها اعترافاتی می گیرد اما در برنلمه « به اسم دموکراسی» با انتخاب بخش هایی از صحبتهای آنها و انعکاس آن در این شو تلویزیونی باعث شده است تا محتوای اصلی صحبتهای آنها از بین برود. همگان می دانند که کلام، در متن خود یک معنا و خارج از متن می تواند معانی دیگری را در اذهان متبادر سازد و لذا تلویزیون دولتی ایران با استفاده از شگرد پاره حقیقت گویی درصدد تحریف گفتارهای بازداشت شدگان برآمده است.
۳) تلفیق مطالب پراکنده و ارائه آن به صورت کل یکپارچه
شن مک براید تلفیق پراکنده و ارائه به صورت کل یکپارچه و واحد را یک نوع تحریفگری در تبلیغات می‌داند (۱۳۶۹ صفحه ۱۳۲) در این شیوه پیام دهنده مطالب و اطلاعات گوناگون و غیر مرتبط را کنار یکدیگر قرار می دهند و از اختلاط این اطلاعات به نتیجه مورد نظر خود می‌رسد و چون مخاطب توجه لازم را به صغرا و کبرای مطالب ندارد (مخصوصاً در رسانه‌های صوتی و تصویری که پیام فرار است) فکر می‌کند که مطلب صحیح می‌باشد. دیگر تصور نمی شود با توجه به شو « به اسم دموکراسی» کسی نیاز به توضیح داشته باشد و نداند که انقلاب مخملین هیچ ربطی به این سه نفر نداشته است.
۴) تسری(یا انتساب) Trunsfer
در این فن، تبلیغاتچی سعی می‌کند برای پذیرش یا رد یک عقیده، شخص، کشور یا سیاست توسط مخاطب، آن‌ها را با عقیده، شخص، کشور یا سیاست دیگری همانند کند. (هالستی، ۱۳۷۲، ص ۱۰۶) به طور مثال با پیدا کردن وجوه تشابه بین سخنان دو گروه سیاسی که هیچ ارتباطی به هم ندارند و نشان دادن این وجوه تشابه، این شائبه را به وجود می‌آورند که این دو گروه از یک منبع فکری تغذیة می‌شوند و همشکل و همگام با یکدیگر عمل می‌کنند. متأسفانه در جامعه ما اینگونه تبلیغات به وفور در بین جناح‌های سیاسی مشاهده می‌گردد. به طور نمونه یک جناح سیاسی که میلیون‌ها طرفدار یا رأی‌دهنده دارد را به گروهی چند صد نفره در خارج از ایران نسبت می‌دهند و با این شائبه که این جناح از آن گروه‌ها خط می‌گیرند درصدد تخطئه آن برمی‌آیند.
به تعبیر دیگر؛ تبلیغاتچی سعی می‌کند برای پذیرش بار دیگر عقیده، شخص، کشور یا سیاست توسط مخاطب، آن‌ها را با عقیده،‌شخص، کشور یا سیاست دیگری همانند کند. یکی از راه‌های ایجاد نگرش خصمانه در مردم مذهبی نسبت به کمونیزم، یکسان دانستن آن با الحاد است، کمونیست‌ها نیز سرمایه‌داری را با فساد، یکسان معرفی می‌کنند. (هالستی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۰) رادیو و تلویزیون دولتی ایران نیز برای دشمن و خائن نشان دادن افراد مذکور با تلفیق تصاویر انقلابات مخملین در کشورهای اروپای شرقی و گرجستان با سخنان بازداشت شدگان این شائبه را در ذهن مخاطبان ایجاد نماید که آنها در صدد انقلاب مخملین در کشور بوده اند در صورتی که هیچ یک از دستگیر شدگان اینطور ادعایی نداشته اند اما با توجه به خصلت تلویزیون که تمرکز بر دو اصل تصویر و سرعت می باشد فقط در ذهن مخاطب انقلاب مخملین و تصاویر سه بازداشت شده نقش می بندد و هیچگاه صحبتهای این افراد در ذهن مخاطب جای نمی گیرد. به این جمله توجه نمایید« کیان تاج بخش: "سرمایه اجتماعی" کتابی بود که من تالیف کردم و این کتاب قبلا در دفتر مطالعات سیاسی وزارت کشور به فارسی ترجمه شد.
این کتاب آقای پاتلان بوده یعنی کتاب مهم علوم سیاسی امریکایی،مربوط به اقای پاتلان به فارسی ترجمه شد بعد چند سال بعد من کتاب دیگری درباره سرمایه اجتماعی نوشتم و این باعث شد که این مقوله سرمایه اجتماعی قابل تدریس شود و من در یکی از کلاسهای دکترای دانشگاه تهران این بحث را طرح و تدریس کردم.
این باعث شد که افراد مختلف و چند تا از شاگردان این موضوع سرمایه اجتماعی را به عنوان رساله دکتری انتخاب کنند و بعدا مقالات علمی در این زمینه بنویسند.
برخی از این شاگردان مسئولیت رسمی در وزارت کشور و سازمان شهرداری ها داشتند و مقوله و مفهوم سرمایه اجتماعی را در مجلات رسمی وزارت کشور که به تمام شهرداری های کشور فرستاده می شود برای نخستین بار آنجا مطرح شد و به عنوان حکمرانی خوب و سرمایه اجتماعی محلی در واقع این بحث اشاعه پیدا کرد و نهایتا در بعضی از شعارهای انتخاباتی متوجه شدم که بحث سرمایه اجتماعی هم داره مطرح می شود.» حال سوال اینجا است که چه ارتباطی بین سرمایه اجتماعی و حکمرانی خوب با انقلابات مخملین در جهان وجود دارد و اگر انصاف بخواهد رعایت شود بخاطر طرحسرمایه اجتماعی توسط تاج بخش باید به ایشان مدال افتخار نیز داد اما مخاطب هیچگاه تصور نخواهد کرد که سرمایه اجتماعی امروزه یکی از اساسی ترین مقولات در هر اجتماعی است و ربطی به دشمنی با ایران ندارد.
۵) پرت کردن حواس مخاطب از مطلب اصلی
پرت کردن حواس مخاطب از مطلب اصلی و پرداختن فرعی و خارج از موضوع یکی دیگر از تکنیک‌های تبلیغاتی است. (اسدی ۱۳۷۱ صفحه ۲۱۰) در این تکنیک تبلیغات چی ابتدا یا انتهای اطلاعات و اخبار مورد نظر موضوعات مورد نظر خود را می‌گنجاند به نحوی که خبر اصلی تحت تاثیر حواشی در ذهن مخاطب جای نمی‌گیرد.
صداوسیمای انحصاری ایران نیز با استفاده از این ترفند و تلفیق کامل فیلم انقلابات مخملین با تکه هایی از صحبتهای دستگیر شدگان باعث می شود که شهروندان نتوانند روی صحبتهای افراد مورد بازجویی تمرکز نمایند و لذا از محتوای مطالب دور خواهند شد و بیشتر متن فرعی[ انقلای مخملین] در ذهن آنها جای گیرد.
۶) تعمیم ناروا
بعضی مواقع اخبار را به طور اتفاقی و تصادفی گردآوری می‌کنند و به عنوان کل ارائه می‌دهند. (استوور ۱۳۷۵ صفحه ۷۵) البته اگر این عمل اتفاقی و تصادفی باشد آن تحریف سهوی است که در بعضی از سخن‌رانی‌ها مشاهده می‌شود اما در تحریف عمدی (تبلیغات) که مخصوصاً در بازی‌های سیاسی نیز شیوع دارد تعمیم ناروا به نحوی است که موارد نادر یا قلیل را به اکثریت نسبت می‌دهند.
به طور نمونه رسانه‌های غربی و به خصوص معاند برای مردم جهان، تصاویری خشن از کشت و کشتار‌ها، نزاع‌ها، مجازات‌های اسلامی را پخش می‌نمایند و سپس خشونت را به تمامی مسلمانان تعمیم می‌دهند. یکی از نمونه‌های بارز را می‌توان در واقعه ۱۱ سپتامبر مشاهده کرد که تروریست‌های معدوم کننده برج‌‌های دوقلوی تجارت جهانی نیویورک را مسلمان به تصویر کشیدند و اینگونه القا کردند که مسلمانان تروریست می‌باشند که این باعث آزار و اذیت مسلمان در اروپا و امریکا توسط مردم کوچه و خیابان گردید.
تلویزیون بی اخلاق دولتی ایران نیز از این تمهید استفاده کرده و دستگیر شدگان را انقلابیون مخملین به تصویر کشیده است در صورتی که در بیانات هیچ یک از این افراد اینطور چیزی مشاهد نمی شود و حتی تاج بخش هدف موسسه سوروس را نیز ایجاد جامعه باز می داند و نه انقلاب مخملین و حال مشخص نیست که این صداوسیمایی ها معتقد به جامعه بسته هستند!!!
ب) رویکرد اخلاقی
رویکرد دوم در بررسی شو « به اسم دموکراسی» اخلاق عمومی و اخلاق حرفه ای رسانه ها است،که از چند جنبه به آن اشاره می شود
۱) از لحاظ اخلاقی هیچ کس به خصوص رسانه ها برای دریافت اطلاعات نمی تواند شهروندان را تحت فشار قرار دهد لذا با توجه به زمان زیاد در بند بودن هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو این گونه اعترافات و به قول خودشان مصاحبه ها غیر اخلاقی است و فاقد ارزش می باشد.
۲) پخش بخش هایی از صحبتهای بازداشتی ها و استفاده از فنون تبلیغاتی نیز عملی غیر اخلاقی و تحریف واقعیت می باشد.
۳) رعایت بی طرفی و تعادل خبری و اطلاعاتی یکی دیگر از اصول اخلاق رسانه ای است که رعایت نشده و به صورت یک طرفه اینهمه اطلاعات کذب به خورد شهروندان داده شده است.
ج) رویکرد سیاسی
مهمترین پیامی که شو « به اسم دموکراسی» برای شهروندان داشته است وابستگی این افراد به کشورهای خارجی است هرچند اینطوراعترافی در هیچ یک از صحبتها دیده نمی شود اما با توجه به اینکه تاج بخش نزدیک به ۴۰ سال در غرب بوده و اسفندیاری نیز ساکن غرب می باشد اصولا هیچ اشکالی ندارد و طبیعی است.
در صورتی که همگان می دانند تهیه فیلم مستند از انقلابات نارنجی و گرفتن تصاویر محرمانه از آنها از عهده کار نابلد های صداو سیما خارج است در ثانی هیچ دولت غربی اجازه اینطور تصویر برداری را به دست اندر کاران صداوسیما نمی دهد لذا می توان نتیجه گرفت که بر خلاف انتظار؛ این صداو سیما و دست اندرکاران شو « به اسم دموکراسی» هستند که وابسته به بلوک شرق می باشند و توانسته اند با زد و بند های پشت پرده اینگونه فیلمهایی را بدست آورند در جواب این سنارو نویسان باید گفت آیا اگر کسی برای جامعه باز فعالیت نماید بد است یا شما هایی که سالها است کشور را به دست چین و روسیه سپرده اید که یکی به هوای فن آوری هسته ای دلار های این کشور را می برد و دیگری به خاطر حمایت از ایران و فروش فن آوری موشکی بازارهای ایران را به رکود کشیده است و فقر و فلاکت را عمومی ساخته است.
اگر ایرادی وارد است به طرفداران « جامعه بسته » وارد است که سرمایه کشور را بخاطر منویات سیاسی و جاه طلبی به فنا داده اند. انقلابی در کار نیست بلکه اصلاح امور مد نظر همگان است اما این سوال باید مطرح شود که کدامیک از کشور هایی که در آنها انقلاب مخملین شده است امروز پشیمان هستند و تصور می کنند وضع آنها نسبت به زمانی که تحت سیطره خودکامگان بوده اند بدتر شده است.
نهایت باید گفت پلید نشان دادن جامعه باز یا انقلابات نارنجی و مخملی حکایت از خودکامگی طیفی از حاکمیت به خصوص مزدوران صداوسیما دارد که می توانند عاقبت رفتار خود را در کشورهای بلوک شرق ببینند. لذا چه بهتر که با مشارکت دادن شهروندان در سرنوشت کشور؛ از بلایای اصلاحات اساسی یا هر آنچه افراطیون بر آن نام می نهند در امان باشند.
د) توهین به ملتهای دیگر
صداوسیما علاوه بر القاء تئوری توطه به شهروندان ایرانی؛ به ملتهای دیگر نیز که در آنها انقلابات دموکراتیک شده و توانسته اند حکومتهای دیکتاتور را سرنگون سازند نیز توهین و جسارت کرده است و انقلاب آنها را دستاورد های نفوذ بیگانگان به خصوص امریکا به تصویر کشیده است.
اگر از این «شو سازان » پرسیده شود که آیا انقلاب ایران نیز حاصل؛ فشار امریکا و کارتر بر شاه وقت ایران برای باز کردن جامعه و دادن آزادی به مخالفان!!! و یا رادیو بی بی سی با تحریک شهروندان و خط دادن به آنها در جریان انقلاب و یا همکاری گروه های انقلابی با کشورهای خارجی بوده است و باید این انقلاب را نیز توطه بیگانگان دانست؛ آیا اینان باز هم تاب می آورند و بر گویندگان آن نمی شورند.
حال چگونه این جاهلان به منافع ملی توانسته اند در این شو احمقانه؛ تمامی زحمات شهروندان آزادی خواه کشورهای دیگر را زیر سوال ببرند!!! اگر این عمل نا بخردانه توسط رسانه ای غیر دولتی می شد باز جای تعجب کمتری داشت. اما تعجب زمانی است که صداوسیما به عنوان تریبون رسمی جمهوری اسلامی ایران، رسما و علنا به دولتهای مردمی دیگر کشورها توهین و جسارت می نماید و آنها را دست نشاندگان امریکا و غرب می نامد؛ که این توهین و جسارت بر خلاف دیپلماسی رسانه ای در راستای منافع ملی نیز می باشد.
http://montaghed.blogfa.com/
فهرست منابع:
استوور ویلیام جیمز( ۱۳۷۵ ) تکنولوژی ارتباطات در جهان سوم؛ ترجمه رضا نجف بیگی و اصغر صرافی زاده؛ انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی
اسدی علی( ۱۳۷۱ ) افکار عمومی ؛ انتشارات امیر کبیر
سورین ورنر و تانکارد جیمز ( ۱۳۸۱ ) نظریه های ارتباطات ؛ انتشارات دانشگاه تهران
متولی کاظم ( ۱۳۸۰ ) روابط عمومی و تبلیغات ؛ انتشارات بهجت
مک براید شن( ۱۳۶۹ ) یک جهان چندین صدا؛ ترجمه ایرج پاد ؛ انتشارات سروش
هالستی (۱۳۷۲)، تبلیغات و نقش آن در سیاست خارجی؛ از کتاب مجموعه مقالات تبلیغات و جنگ روانی؛ ترجمه حسین حشینی؛ انتشارات دانشگاه امام حسین (ع)؛ چاپ اول


همچنین مشاهده کنید