سه شنبه, ۱۷ مهر, ۱۴۰۳ / 8 October, 2024
مجله ویستا
دستاندازی به پارک ملی، نه!
«ظلالسلطان» پسر بزرگ ناصرالدینشاه ـ که سالها فرمانروای اصفهان بود ـ در کتاب خود از «کلاهقاضی» و «شاهکوه» به نام شکارگاههای غنی و زیبا یاد کرده است. این و نمونههای دیگر نشان میدهد که بیشتر پارکهای ملی ما، از پیشینه تاریخی برخوردارند.
در پارک ملی کلاه قاضی(اصفهان) مارهای جعفری، شاخدار، قیطانی و پلنگی،چشم به راه حمایت مایند، که اگر نابود شوند، دیگر زندگی دوباره نخواهند داشت. سمورسنگی و سنجاب پارک ملی تندوره(قوچان) را دریابیم و نیز چشمههایش را که با همه بیبارانی و خشکسالی، همچنان میجوشند. پرنده جیرفتی در منطقه شکار ممنوع انجرک(بافت)، از جمله پرندگان کمیاب جهان است و او نیز چشم امید به ما بسته است.
● نماد طبیعت ناب
«پارک ملی» بخشهای برجسته طبیعت مانند جنگل، چراگاه، بیشه، دشت، آب و کوهستان است که به هدف رهبانی از اصالتاش و نیز پرورش جانوران نارام(وحشی) و بالیدن رُستنیهای خودرو، مورد محفاظت قرار میگیرد.
این پارکها از نظر تعاریف جهانی، به مناطقی گفته میشود که باید با توجه به موارد زیر اداره و مدیریت شوند:
۱) اکوسیستم یگانهای که نیاز به بازسازی دارد
۲)حفظ یکپارچگی اکوسیستم
۳) حفظ ارزشهای اکولوژیک و چشماندارها
۴) حفاظت و پشتیبانی از جانوران و تنوع زیستی
۵)جلوگیری از هرگونه بهرهبرداری
۶)بهرهوری علمی، آموزشی و گردشگری طبیعی
شناسه کردن جایی به نام «پارک ملی» و اعلام منطقهای به نام «تحت حفاظت»، دارای فلسفهایست که محمد درویش، کارشناس محیطزیست در بارهاش به روزنامه اطلاعات میگوید:
ـ اصولاً دانشمندان با توجه به کمبود بودجه محیطزیستی، به جای انتخاب کل جهان، برخی از نقاط را برای حفظ ارزشهای زیستگاهی و ژنتیکی، «حفاظتشده» اعلام میکنند؛ عرصههایی که نسبت به بقیه نقاط جهان، بسیار ارزشمندند: مانند دنا در کهکیلویه که ارزش هر هکتار آن، ۱۷۰ برابر وسعت کشور است.
● کاستی؛ باز هم کاستی
هر ساله دانشجویان زیادی از دانشکدههای گوناگون منابع طبیعی فارغالتحصیل میشوند و روشن نیست چرا از این نیروی کارآمد بیکار، آنگونه که باید، برای رهبانی بهتر از پارکهای ملی استفاده نمیشود.
ایران در میان ۱۳۳ کشور جهان، بر اساس پارامترهای عملکرد زیستمحیطی، در سال ۲۰۰۶ در رتبه ۱۱۷ قرار داشته است، شاید برای آن که از دانش روز در این مورد بیبهره است.
برای آن که علم محیطزیست جنبه کارکردی پیدا کند، لازمهاش به روزکردن و برپایی پیاپیِ کلاسهای دورهای برای محیطبانان است؛ به ویژه این که دانش ما در این زمینه از استاندارد بایسته برخوردار نیست.
برای نمونه، در مورد یوزپلنگ ایرانی(پارک ملی) که در خطر نابودی است، از سوی دفتر عمران سازمان ملل، طرح حفاظت پیشبینی شده؛ که پنج محیطبان برای اجرایش گمارده شدهاند اما متأسفانه آنها دوره لازم را برای شناخت زندگی و رفتار این جانور نگذراندهاند و در محیط کارشان از پیشپا افتادهترین امکانات، مانند چراغباتری، لباسخوب، بیسیم سالم و وسایل بهداشتی بیبهرهاند؛ و در جایی که به فراوانی، عقرب و مار میخزد، یک سیسی سِرم ضدمار و یا یک مرکز درمانی یا یک تکنیسین نیست و اگر محیطبانی گزیده شود، روشن نیست چه بر سرش خواهد رفت. محیطبانان در این جا باید هر روز مسافتهای درازی را برای سرکشی و آمارگیری طی کنند و این مستلزم داشتن کفش مناسب کوهنوردی و کوله مناسب است، که ندارند.
● بهای توسعه ناپایدار
چندی پیش شما هم شنیدید که دو هزار جوجه فلامینگو، در بستر تفتیده پارک ملی بختگان و در میان انبوه نمک گرفتار شدند و جان باختند.
مرگ فلامینگوها در حقیقت، وقوع یک فاجعه زیستمحیطی بود و بخش بزرگی از این پناهگاه با ارزش حیاتوحش، به سبب بیآبی ناشی از سدسازی، به نمکزار تبدیل شد. یادمان باشد که هر توسعهای هر چند هم سترگ، بیملاحظات زیستمحیطی، توسعهای ناپایدار خواهد بود و پیامدش، نابودی گوشهای از طبیعت.
مرگ فلامینگوها، برآمده از نگاه تکپهلو و یکسونگر مسئولان اجرایی به توسعه است. متأسفانه اصل «پایداری» در توسعه فراموش شده است. ما برای راهاندازی یک صنعت، میلیونها دلار هزینه میکنیم تا زمینه کار برای بیکاران فراهم شود، ولی از آن جاییکه به محیطزیست توجه نداریم و به فکر توسعه پایدار نیستیم، همین صنعت، پیامدهای بد خود را از آنِ ما میکند و بیش از سوددهی خود، زیان میرساند.
سالهاست در بیشتر کشورهای جهان، اجرای برنامههای توسعه اقتصادی، بدون توجه به ملاحظات محیطزیستی، به کناری نهاده شده است. اما متأسفانه در کشور ما با وجود قوانین مناسب مانند اصل پنجاه قانون اساسی، برنامهریزان طرحهای عمرانی کمترین توجهی به محیطزیست ندارند. پروژههای جادهسازی ما در بسیاری موارد، یا غیرضروریاند یا غیرارزیابیشده؛ و برای همین به بهای نابودی بخشی از پارک ملی و مناطق حفاظتشده میانجامد و محیطزیست را تخریب کرده و خطر رانش دامنههای پرشیب و فرسایش خاک را در پی دارد.
تجاوز به پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده ـ که طبق قانون ممنوع است ـ به رویهای عادی در میان دستگاههای دولتی بدل شده و الگویی برای متجاوزان خردهپا شده است. ورود پسابهای صنایع پتروشیمی به آبهای خلیجفارس در بعضی مناطق، موجب افزایش آلودگی تا صدها برابر حد مجاز و درنتیجه، سبب تغییر ژن و تولد کودکان ناقص و بروز انواع پیامدهای غیرقابل جبران شده است. مسئولان باید پاسخگو باشند که پروژههای بزرگ آنها از ارزیابی زیستمحیطی برخوردار هست یا نه؛ وگرنه باید چشم به راه زیانهای بیش از این بود. بنا به ماده ۶۰ قانون برنامه چهارم توسعه، وظیفه دولت، توانمندسازی ساختارهای اجتماعی و محیطزیست و منابع طبیعی است، نه منحل کردن و تضعیف آنها؛ و سازمان حفاظت از محیطزیست باید مشکلات و موانع پیشروی پاسداری از طبیعت و محیطزیست کشور را به گونهای روشن مطرح کند و در برابر کوتاهیهای خود در انجام این وظایف، پاسخگو باشد وگرنه، مصوبههای جدید مانند آزادسازی ساخت صنایع پتروشیمی و پالایشگاهی در استانهای شمالی اجرایی خواهند شد.
محمد درویش در این باره میگوید:
ـ نه ۴ هزار که حتی ساخت دهها هزارکیلومتر جاده و راه، هیچ افتخاری نیست، مگر آنکه بگوییم در این مسیر، هیچ زیستگاهی نابود نشده، محیط طبیعی جانوران و پرندگان امن مانده و به مناطق حفاظتشده، تعرض نشده است.
دکتر فرهنگ قصریانی، عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات در گفتگو با روزنامه اطلاعات میگوید:
ـ از آن جاییکه ۷/۸۹ درصد از خاک کشورمان در قلمرو سرزمینهای خشک به شمار میرود، بنابراین شرایط به مراتب حساستر و شکنندهتر از میانگین جهانی بر زیستبومهای کشورمان چیره است.
● استاندارد هند و پاکستان
رویکردهای جهانی، حکایت از آن دارد که حداکثر۹۰ درصد مساحت و منابع کشورها برای توسعه در نظر گرفته میشود؛ بنابراین و بر اساس این دادهها، باید دست کم ۱۰درصد عرصههای ملی و حفاظتشده و طبیعت ایران، دست نخورده و به حال خود باقی بماند، اما آیا اینچنین است؟!
محمد درویش در این باره میگوید:
ـ از ۴۰ سال پیش، از کل مساحت کشورمان تنها ۵/۷درصد حفاظتشده اعلام شد و این مقدار نیز مدام مورد پایش قرار میگیرد، حال آن که استاندارد جهانی ۱۰درصد است و در این زمینه، هند و پاکستان سرآمدند و مناطق حفاظت شدهشان بالای ۲۰ درصد است. این را هم بیفزایم که ما همین اراضی اندک تحت حفاظت خود را نیز مورد دستاندازی قرار میدهیم.
دکتر قصریانی نیز بر این باور است که هم اکنون حدود۱۰۰ میلیون هکتار از اراضی کشور، یا به عبارتی بیش از ۶۰ درصد یا دو برابر میانگین جهانی، در شرایط ناپایدار یا همان «کاهش توان تولید» قرار گرفتهاند، پس زمان آن رسیده که برای ادامه زندگی «مناطق حفاظتشده» و «پارکهای ملی» چنگ و دندان به کار ببریم.
● تپش پارکهای ملی
به تپش قلب پارکهای ملی گوش فرا دهیم.
هم اکنون پارک ملیکویر(سمنان) با زنبورخورک، روباه شنی و سمور سنگیاش، در وضعیتی رها شده قرار دارد و کسی انگار نظارتی بر آن ندارد. در دور و بر پارک، گلههای گوسفند دیده میشود؛ برخی با حفر چاه به کشاورزی پرداختهاند و بخشی دیگر از زمین، در اجاره پرورش شتر قرار دارد. شاید بزرگترین مشکل پارک که چشم هر گردشگری را به خود میخواند، زخم عرصههای آن است که ناشی از حضور نظامیان است و آثار شلیک توپ و تفنگ در گوشه و کنار آن دیده میشود. در مجموع ۲۰ محیطبان، مسئول حفاظت و کنترل این پارک هستند که به طور میانگین، به هر نفر۳۳ هزار هکتار برای مراقبت و سرکشی سپرده شده است. آنها هم امکانات خوبی ندارند و خودروهاشان به سبب اشکال فنی و فرسودگی، قادر به حرکت نیستند و از اتومبیل کارکنان میراث فرهنگی در قصر بهرام کمک گرفته میشود.
● دریاچه ارومیه(اور+میه)
دریاچه ارومیه نیز با آب بسیار شور خود، یکی از اینهاست که سر هم، دارای ۱۰۲ جزیره بزرگ و کوچک است و به ثبت رسیده از سوی یونسکو به عنوان اندوخته طبیعی جهانی؛ و دارای گیاهان و درختانی مانند داغداغان، آویشن و کاکوتی، پرندگانی مانند: پلیکان و خزندگانی مانند آفتابپرست.
پارک ملی دریاچه ارومیه، پس از مرداب انزلی، از جالبترین زیستگاههای طبیعی جانوران در ایران به شمار میرود و جزیره اِشک آن، زیستگاه پرنده زیبای مرغآتش است و گِلاش درمانگر بیماری بندگاهی(مَفصلی).
در سال ۴۶ جزیره کبودان آن از سوی سازمان محیطزیست، حفاظتشده اعلام شد و در سال ۵۴ همه جزایرش به پارک ملی تبدیل شد.
ولی ساخت راه در دل این دریاچه، زدن سدهای گوناگون در مسیر رودخانههای شیریناش و کاستن از حقآبه آن، ارومیه را دچار بحران کرده و این نهمین ذخیرهگاه زیستکره را در خطر خشک شدن قرار داده است. چرا نمیترسیم از روزی که به جای ارومیه، تنها بیابانی از نمک برجا بماند با پلی بر روی نمکزار؟
محمد درویش در این مورد میگوید:
ـ ارومیه در حقیقت، مهمترین عامل اکولوژیک در شرق و در شمال غرب کشورمان است که اگر آسیب ببیند، ما تابستانهای گرمتر و زمستانهای سردتری خواهیم داشت. او اضافه میکند:
ـ روی دریاچه آرال در زمان شوروی پیشین، کانال زدند و آباش را به پنبهزار بردند و در نتیجه، دریاچه خشکید و امروزه از پنبهزار نیز نشانی نیست.
درویش ادامه میدهد: آیا نمیترسیم از روزی که ارومیه نیز داستان تلخ اینچنین پیدا کند و به سرنوشت آرال بپیوندد؟
درویش همچنین میگوید:
ـ در مجموع ۱۰ رودخانه به ارومیه میریزد که روی ۹ رود آن سد زدهاند و این سدزدن به بدترین شیوه ممکن بوده. حقآبه دریاچه رعایت نشده و در نتیجه ۴۰ درصد از آباش کاسته شده و ۶ متر کاهش ژرفا پیداکرده است.
● ارسباران(اهر)
حفاظت شده ارسباران نیز از بهرهبرداری معدن سونگون آسیب دیده. این بهرهبرداری در دل منطقه حفاظت شده جنگلی که به عنوان ذخیرهگاه زیستکره ثبت شده، انجام میگیرد و نتیجه آن، تخریب وسیعی از اراضی جنگلی، نشت مواد شیمیایی به سفرههای آب زیرزمینی و تشدید فرسایش خاک است.
اما محمد درویش، بیشترین آسیب را از جانب سکونتگاههای انسانی میداند که از دیرباز در جنگل بودهاند و مدام در حال افزایشاند و کار همهشان نیز دامداری و کشاورزی است که برآیندش، کاستن بیش از پیش از جنگل است. در پارک ملی بختگان استان فارس نیز احترام پلنگ و آهوان و شاهیناش نگه داشته نشده و سال پیش هنوز جنجال بر سر خرید هواپیماهای گشت هوایی سازمان محیطزیست به پایان نرسیده بود که مکانیابی بر سر ساخت باند فرود این هواپیماها در پارک ملی مسئلهساز شد و رسانهها از ساخت فرودگاه در آن خبر دادند. داستان از این قرار بود که اداره کل محیطزیست استان فارس، از سازمان هواپیمایی کشوری برای ۲ فروند هواپیمای این اداره، خواستار ساخت ۳ فرودگاه در پارکهای ملی بمو و بختگان و منطقه شکارممنوع بصیران شده بود. این در حالی است که بنا به قوانین محیطزیست و مقررات جهانی، هرگونه عملیات عمرانی در محدوده پارکهای ملی ممنوع است. خوشبختانه مدیرکل فرودگاههای استان فارس نه به دلسوزی از طبیعت، که برای نزدیکیِ مناطق درخواستشده با حریم فرودگاههای شیراز و احتمال تداخل پروازی، با این درخواست مخالفت کرد.
محمد درویش ، نیز وضعیت کنونی این پارک را بدون ساخت فرودگاه ، اسفبار میداند و میگوید که سد سیوند، اثر بدش را گذاشته و پارک ملی بختگان هم اکنون در اثر خشکشدن دریاچههایش، در حال نابودی است.
● پارک گلستان
پارک ملی گلستان، یادآور خرس قهوهای و دارکوب سیاه است که در ۱۳۶۶ با نام منطقه حفاظتشده «آلمه و ایشکی» تحت پشتیبانی کانون شکار قرار گرفت، در ۱۳۴۶ به نام نخستین پارک ملی ایران برگزیده شد، در سال ۵۳ به عنوان ذخیرهگاه ژنی ارزشمند در شمار ۵۰ ذخیرهگاه بیوسفری جهان در فهرست یونسکو قرار گرفت و در سال ۵۵ به نام ذخیرگاه زیستکره انتخاب و به طرح برنامه انسان و کره مسکون(MAB) معرفی شد.
این پارک به دلیل برخورداری از ۳ تیپ مختلف جنگلی، کوهستانی و دشتی، بیشترین تعداد و تنوع گونههای جانوری و گیاهی را در خود جای داده است؛ به گونهای که یکهفتم کل گونههای گیاهی و یک سوم کل پرندگان و بیش از ۵۰ درصد پستانداران ایران، تنها در وسعت ۹۲ هزار هکتاری این پارک شناسایی شدهاند.
اگر پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده، با آزمندی و آسانپنداری برخی، ناپدید شوند، دیگر چه میماند مگر بیابان و کویر؟
بخش نخست گزارش، به کاستیهای مدیریتی، بهای سنگین توسعه ناپایدار، استانداردها در هند و پاکستان برای حفاظت از طبیعت؛ و نیز به وضعیت پارک ملی کویر، دریاچه ارومیه، ارسبارن و گلستان در ایران اختصاص داشت؛ اکنون بخش دوم و پایانیِ گزارش را میخوانید.
● پارک گلستان
اشاره کردیم که این پارک گلستان ذخیرهگاه ژنی ارزشمند و در شمارِ ۵۰ ذخیرهگاه بیوسفری جهان در فهرست یونسکو قرار گرفته است.
اما ساختِ جادهِ پهنِ ترانزیتی از ژرفترین دره این پارک و تعریض جاده پیشین بر یک بستر سیلخیز، به تخریب این پارک انجامیده است با همه فریادهای دلسوزان محیطزیست، سرانجام رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با ویرانی طبیعت پیرامون جاده در درون پارک موافقت کرد.
حتی مجریان طرح، بیارزیابیِ زیستمحیطی، اقدام به ایجاد دیواره حفاظتی در دو سوی جاده در درون پارک کردند، (یعنی قطع کریدور ارتباطی جانوران) تا هنگام آمدن سیل، مانع از ویرانی جاده شوند؛ در حالی که ساخت این جاده، از آن جایی که در بستر رود است و احتمال تخریب آن زیاد؛ از بنیاد اشتباه است؛ دلیلاش نیز تجربه ۳ سیل مرگبار دهه ۸۰ و کشتهشدن بیش از ۶۰۰ نفراست؛ که هربار جاده ویران و تا مدتها مسدود شد.
● پارک ملی بمو(فارس)
پارک ملی بمو در فارس نیز یکی از ده پارک نمونه دنیا از نظر ذخایر ژنتیکی است ولی تصرف بخشهای وسیعی از این پارک برای انجام کارهای نظامی و یا از سوی اشخاص با نفوذ، به آن ضربه زده است.
پیشروی و تصرف در اراضی پارک ملی بمو از سوی پادگانهای نظامی و ساخت و سازهای گسترده به نام شهرک صدرا، سعدی، صنعتی و سپیدان، تنها بخشی از تجاوزهایی است که از هر سو این پارک را در فشار گازانبری قرار داده است.
این پارک، پیاپی مورد تاخت و تاز صنایع، راهسازی و شهرکهای مسکونی قرار گرفته است و تنها بخش اندکی از آن، به دور از تعارضهای انسانی باقیمانده که محل زیست آهوان است.
● پارک ملی خَبر
پارک ملی خَبر، در استان کرمان است و در قلمرو استحفاظی شهرستان بافت. کرمان سرزمینی با ماهیت کویری است و شگفت که از هر بوسه خورشید بر پهنه تفتیدهاش درختی سبز شده و در صحراهای داغاش، طبیعتی دیدنی از جنگل و چراگاه پدید آمده است.
سه نوع آب و هوای سردسیر، معتدل و گرمسیری، موجب تشکیل سیستمهای اکولوژیک مختلف شده و زیستگاههای متفاوت، چشماندازهای دیدنی و گونههای گیاهی و جانوری فراوانی را در منطقه به وجود آورده است.
یکی از علتهای تخریب پوشش گیاهی در منطقه، عملیات بهسازی است. دخل و تصرفهای ایجاد شده و تغییرات مصنوعی، چهره منطقه را دگرگون کرده است.
● منطقه حفاظتشده نایبند(بوشهر)
«توسعههای نفتی، نایبند بوشهر را تهدید میکند.» این گپِ همه دیدبانهای محیطزیست است.
مجموعه خلیج نایبند و منطقه حفاظت نایبند، محیط مناسبی را برای زیست و تغذیه انواع بیمهرگان، ماهیها، خزندگان، پرندگان و پستانداران فراهم آورده است که بسیاری از آنها، گونههای کمیاب و یا در حال نابودی هستند.
متاسفانه ایجاد مراکز صنعتی در نواحی نایبند، باعث شده محیط ناب و دستنخوردهاش، دچار تغییرات شود. ساخت تاسسیات شیمیایی در استان بوشهر به ویژه در منطقه عسلویه، مرحله تازهای از نابودی طبیعت و محیطزیست را در پی داشته است که از مهمترین آنها، تاسیس منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس جنوبی در سال ۷۷ است.
● پارک ملی خارتوران(سمنان)
در پارک ملی خارتون نیز پوشش گیاهی به سبب چرای بیرویه و بوتهکنی، نابود شده است؛ به گونهای که حدود ۸۵۰ هکتار از تپههای دور و بر روستا کاملاً تهی از پوشش گیاهیست و به صورت تپههای ماسهای فعال، روستا را تهدید میکند.
این مسائل و نیز مشکلات دیگر، نیاز به انجام طرحهای تثبیت شن را در منطقه ضروری کرده است.
خارتوران را "آفریقای ایران" لقب دادهاند. ذخیرهگاه زیستکره خارتوران، بزرگترین ذخیرهگاه زیستکره ایران است که بعد از سرنگتی آفریقا(تانزانیا)، دومین منطقه بیوسفر جهان به شمار میآید.
● پارک ملی خُجیر
در تخریب بخشی از پارک ملی جنگلی خجیر، هم اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان تهران مقصر است و هم شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری. افزون بر این، شرکت ملی گاز هم از موافقت سازمان محیط زیست برای اجرای پروژهها خبر داده است.
با ساخت سد ماملو، اخیرا به پارک ملی خجیر، فشار دوچندان وارد آمده و زمینخواران به این منطقه هجوم آوردهاند.
افزون بر این، آتشسوزیهایش نیز هنوز در خاطرهها هست که نشان از نبود حفاظت کافی از پارک دارد. هم اکنون خجیر، استاندارد ای.یو.سی.ان (سنجه جهانی محیط زیست و منابع طبیعی) را از دست داده است.
این پارک با موقعیت ویژه جغرافیایی و همجواری با کلانشهر تهران، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
● پارک ملی سرخه حصار(جاجرو)
در پارک ملی سرخهحصار در شرق تهران، تصرف و تخریب در ابعاد بسیار وسیع در جریان است، به گونهای که سازمان محیطزیست تنها بخش کوچکی از این پارک را در حفاظت دارد.
موافقت غیراصولی و غیرقانونی سازمان محیطزیست با برخی تراکنشهای عمرانی در محدوده پارکهای ملی کشور در چند ماه اخیر نشان میدهد این سازمان، یک دیدگاه رهبانی به ذخیرهگاههای طبیعی و مناطق حفاظت شده ندارد و در مواردی حتی با زیر پا گذاشتن قانون، مسیر را برای برنامههای سایر دستگاهها هموار کرده است. نمونه برجسته آن موافقت این سازمان با رد شدن خط لوله نفت از درون این پارک ملی و تایید گزارش ارزیابی مجریان پروژه است.
● پارک ملی لار
در پارک ملی لار، چرای بیبرنامه دام در سالهای گذشته، ایجاد راههای ارتباطی بدون ارزیابی و فعالیتهای دیگر بدون در نظرگیریِ ظرفیت موجود منطقه، سبب آلودگی محیط، تخریب چراگاهها و فرسایش خاک و خسارتهای جبرانناپذیر شده است.
دکتر قصریانی، عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگل منطقه لار را ریه تنفسی منطقه و تهران میخواند و این اندک اکسیژن پایتخت را مدیون این پارک میداند و دستکم به همین یک دلیل، خواستار رهبانی همه جانبه از آن است. او میگوید:
- باید یک بار و برای همیشه در تراز بالای ۱۸۰۰ متر در شمال تهران، ساخت و ساز پایان گیرد.
قصریانی ادامه میدهد:
- تهران از فزونی جمعیت، در حال انفجار است و ما نباید بگذاریم شعاع این انفجار، به دامنه و ارتفاعات هم کشیده شود که فاجعه به بار خواهد آمد.
دکتر قصریانی، بزرگراه شمال را از بین برنده جنگلهای اُرس میداند که باستانیاند و دارای درختهای کهنسال که ارزش اکولوژیک بسیار دارد و هرگز قابل جایگزین نیست و اگر نابود شود، دیگر همتایی نخواهد داشت و نمیشود به شکل دستکاشت، زندگی دوباره به جنگل اُرس بخشید چون این درختها در فرایندی پیچیده، پدیدار شده و گستریدهاند.
اکنون با توجه به این که پارک ملی لار در منطقهای واقع شده که استعداد شدید زمین لرزه و رانش دارد، شکی نیست که جاده احداثی در آن، مشکلات اساسی در نگهداری خواهد داشت.
دکتر قصریانی یک پرسش را با یک یادآوری میآمیزد و میگوید:
ـ در سند چشمانداز بیستساله بر حفظ محیط زیست، تاکید شده و حالا این سوال مطرح است که آیا پس از ۵ سال، این مناطق را حفظ کردهایم، یا نه هر روز از جان و زندگیاش کاستهایم؟او اضافه میکند:
ـ وقتی یک جاده در دل منطقه حفاظت شده کشیده میشود، نظم پنهان طبیعت را دچار بیسامانی و اختلال میکند و راه قشلاق و ییلاق جانوران را میبُرد. حیوانات جنگلی با تغذیه از گونههای گیاهی متنوع، بچههای خود را پرروش میدهند و ما وقتی با جادهکشی یا یک طرح عمرانی، جنگل را جزیره/ جزیره میکنیم، در حقیقت برنامه خود را پیش میبریم به بهای قطع چرخه غذایی آن جانوران.
قصریانی با یک مثال، سخناش را پی میگیرد:
ـ مثلا یوز از خرگوش تغذیه میکند، و وقتی ما پا به جنگل میگذرایم، با خرابکاریهای خود پوشش گیاهی یا همان غذای خرگوش را از بین میبریم و بر زادآوریش آسیب میزنیم، در نتیجه با کمشدن نسل خرگوش، یوز بیغذا میماند و نابود میشود.
● آیا میتوانیم؟
باید دستاندازی به پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده به هر شکل و به هر عنوان، غدغن شود. چه این مناطق امانتی است از سوی مردم به دولت برای حفاظت و نه واگذاری.
بررسیها و دادههای پژواکیافته در رسانهها، بیش از یک دهه است از دستاندازیها به پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده، حکایت میکند و شگفت آن که همه، هدف خود را توسعه مینامند و جملگیِ این تجاوزها در سرزمینی اتفاق میافتد که به لحاظ پوشش جنگلی، در شمار کشورهایی است که دارای پوشش کم جنگل است. سطح جنگلهای ایران، نسبت به کل اراضی کشور، کمتر از ۱۰ درصد است و جنگلهای مرطوب، کمتر از یک درصد؛ که آن هم به شدت مورد بهرهبرداری و واگذاری است و نیز مناطق چهارگانه آن (پارکهای ملی، مناطق حفاظتی، آثار طبیعیملی، مناطق شکار ممنوع) تنها ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار است.
محمد درویش میگوید:
ـ در حالی که ۱۵۰ میلیون هکتار از سرزمینمان آزاد است و خشک و نیمهخشک و بیایان و کویر؛ و میتوان همه فعالیتها را به آن جاها انتقال داد، روشن نیست چرا همه فشارهای عمرانی و نظامی و غیره، متمرکز شده درست روی همین ۵/۷ میلیون هکتار حفاظت شده ناچیز؟
با درنگ روی نکتههای محمد درویش، درمییابیم که ایران در شرایط دشوار طبیعی قرار دارد و در حال حاضر با مشکلات بغرنج محیطزیستی مواجه است.
اینجاست که باید به اهمیت پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده توجه کرد تا این گنجینه به دست نابودی سپرده نشود.
این کار، زمانی اهمیت بسیار مییابد که دریابیم این مناطق، به یک معنا موزهاند و کیمیای آب و نیز حافظ خاک و برآورنده اکسیژن و زمینهای برای پژوهش و آموزش.
همه آگاهان محیطزیست سفارش میکنند که باید شیوه سازمان جنگلها و دیگر سازمانهای مسئول در پارکهای ملی و عرصههای طبیعی و چراگاهها از نگاه "بهرهوری" به "نگاه حفاظتی" تغییر ماهیت پیدا کند و دیگر، خبرهایی از این دست به گوش نرسد که سازمان محیط زیست و سازمان جنگلها برای پاکتراشی چندین هکتار از جنگلهای باستانی شمال(مینودشت استان گلستان) به هدف راهسازی و کانیکاوی، همکاری خواهند داشت.
اکنون لازم است با تدوین یک برنامه آمایش سرزمین و سازگار با شرایط بحرانی آب و خاک کشور، جلوی سلیقههای دولتی گرفته شود.
دوم این که با بازنگری در قوانین، باید به پیمانهای کنوانسیونهای جهانی پایبندی بیشتری نشان داد؛ و همچنین میباید دستاندازی به پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده به هر شکل و به هر عنوان، ممنوع شود.
به راستی شدنیست؟
ع درویشی
منبع : روزنامه اطلاعات
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست