مهمترین وظیفه این است که تا حد امکان احساس و تفکر بیمار اسکیزوفرنیک را درک کنیم. بیماران اسکیزوفرنیک از نظر ساختار ایگو بسیار شکننده هستند و به همین علت حس ناپایداری از خود و دیگران دارند و در معرض استفاده از مکانیسمهای دفاعی ابتدائی و توانائی به شدت مختل در تعدیل استرس خارجی هستند.
تکالیف بحرانی دیگر
مصاحبهگر باید بهگونهای با بیمار تماس برقرار کند که تعادل قابلتحملی بین استقلال و تعامل ایجاد گردد.
ـ بیمار از طرفی تمایل زیادی به برقراری تماس بین فردی دارد و از طرف دیگر از آن بسیار میترسد، که این را 'دوراهی نیاز ـ ترس 'need-fear dilemma' مینامند.
ـ ترس از ارتباط ممکن است نشاندهنده وحشت بیمار از تهاجمی به حریم وی باشد که منجر به ترسهای هذیانی از نابودی خود و دنیا و نیز از دست دادن کنترل، هویت و خود گردد.
ـ نیاز به ارتباط ممکن است در واقع این ترس را نشان دهد که بیمار بدون تعاملهای انسانی مرده است، انسان نیست. مکانیکی (ماشینی) است یا برای همیشه گرفتار است.
ـ بیماران اسکیوفرنیک ممکن است تصاویر درونی از خود را که منفی، غریب و ترسناک هستند، به دیگران فرافکنی کنند که ممکن است منجر به این شود که مصاحبهگر هم به اندازه بیمار احساس ناراحتی، ترس یا عصبانیت کند. تکانههای پرخاشگرانه یا خصمانه نسبت به این بیماران برایشان بسیار ترسناک است و ممکن است منجر به درهمریختگی تفکر و رفتار آنان شود.
ـ پیشنهاد کمک ممکن است از جانب بیمار بهعنوان اجبار تلقی شود و احساس درماندگی و ناچیزی کند.
بایدها و نبایدها برای مصاحبه روانپزشکی و رواندرمانی
نحوه صحبت واحدی با بیمار اسکیزوفرنیک وجود ندارد. مهمترین وظیفه مصاحبهگر این است که احساس آشفتگی، تنهائی و وحشت بیمار اسکیزوفرنیک را کاهش دهد. برای اینکار باید 'همحسی ـ empathy' به بیمار اتفاق داده شود، بدون اینکه به شکل خطرناکی از طرف او، دخالت به حساب بیاید.
ـ سعی نکنید با بحث کردن با بیمار یا وادار کردن او از طریق متعلق، او را از هذیانش منصرف کنید. کوشش در متقاعد کردن بیمار در اینکه هذیانش واقعی نیست عموماً منجر به مضرتر شدن او در عقاید هذیانی میگردد.
ـ گوش کنید اینکه بیمار دنیای خود را چگونه میبیند (خطرناک، غریب، سخت، مهاجم)، از طریق محتوا و فرآیند افکارش انتقال مییابد. احساسات نهفته در عقاید هذیانی را دریابید؛ آیا بیمار غمگین، وحشتزده عصبانی یا ناامید است؟ آیا احسس میکند که هیچ مشخصهای یا کنترلی ندارد؟ تصویر وی از خودش چیست؟
ـ این یافتهها را به سادگی و به وضوح با بیمار در میان بگذارید. مثلاً وقتی بیمار میگوید 'هنگامیکه وارد اتاقی میشوم، مردم میتوانند درون سرم را ببینند و افکارم را بخوانند' ، پزشک میتواند پاسخ دهد؛ بهنظر شما این حالت شبیه چیست؟'
ـ فکر نکنید که همه چیز باید گفته شود گوش دادن دقیق میتواند این را برساند که پزشک، بیمار را بهعنوان انسانی که مسائل مهمی برای گفتن دارد میشناسد.
ـ در مورد زمان مصاحبه هم از نظر تعداد ملاقاتها و هم از نظر مدت ملاقات، انعطافپذیر باشید، اگر بیمار تنها ده دقیقه را میتواند تحمل کند. به او بگوئید که بقیه مصاحبه در زمان دیگری انجام خواهد شد. و در مورد آن زمان، قابل اعتماد باشید، چون میتواند نشاندهنده قابلیت اعتماد پزشک باشد.
ـ با بیمار صریح باشید. وانمود نکنید که هذیان واقعاً صحیح است ولی به بیمار این مسئله را انتقال دهید که میدانید از نظر او باورش صحیح است. واقعیت را به بیمار نشان دهید؛ به اینصورت که منبع ثابتی از واقعیتسنجی باشد بدون اینکه بیمار احساس تحقر یا واپسزده شدن بکند. مثلاً اگر بیمار میگوید 'این ترانه که از رادیو پخش میشود فقط برای من نوشته شده، پیغامش را نمیشنوید؟' پاسخ میتواند این باشد: 'این را میشنوم که ترانه در مورد غمگینی بعد از دست دادن کسی است، پس شما باید احساساتی این چنین داشته باشید' .
ـ به احساسات خودتان در رابطه با بیمار، توجه کنید چرا که اغلب سبک ویژه تعامل بیمار را منعکس میکند. دقت کنید که احاساتی را که در رابطه مستقیم با بیمار است از احساسات غیروابسته به او جدا کنید (مثلاً اگر صبح آن روز بحث و جدلی داشتهاید و به آن خاطر کسل هستید، یا اینکه بیمار نظرات تلویحی توهینآمیزی در مورد پزشکان دارد).
ـ به سؤالهای شخصی خاص پاسخ دهید. سعی کنید که صحبت را به بیمار برگردانید. پاسخ دادن به بعضی سؤالهای شخصی ممکن است به بیماران کمک کند که راحتتر در مورد خودشان صحبت کنند. مثلاً اگر بیمار میگوید: 'آیا شما متأهل هستید؟' پزشک میتواند پاسخ دهد 'میتوانید به من بگوئید که این سؤال چرا برایش مهم است؟' بیمار: 'من فقط میخواهم بدانم، آیا شما ازدواج کردهاید؟' مصاحبهگر: 'به شما خواهم گفت، ولی اجازه بدهید که ابتدا کمی در مورد اینکه چرا این اطلاعات برایتان مهم است صحبت کنیم' .
ـ وقتیکه بیمار چیزی میگوید که بهنظر مسخره میرسد، نخندید. بیماران پسیکوتیک ممکن است هذیانهائی را شرح دهند که بهنظر بیمعنی و خندهدار برسد، ولی واضحاً آن را خندهدار نمیبینند. خندیدن به بیمار ممکن است بیاحترامی بهنظر برسد و حکایت از عدم درک وحشت و ناامیدی دارد که بیمار احساس میکند به یاد داشتن این مسئله، ممکن است جلوی خندیدن بیمورد را بگیرد. خندیدن ممکن است متناسب با موقعیت باشد، مثلاً وقتی بیمار لطیفهای تعریف میکند. شوخی میتواند نشانهای از سلامت باشد، مگر اینکه بیش از حد یا به شکلی نامتناسب انجام شود.
ـ به نیاز بیمار پاراتوئید برای فاصله گرفتن و کنترل کردن احترام بگذارید. در مورد بسیاری از بیماران پاراتوئید وقتی روابط، رسمی و همراه با فاصلهای احترامآمیز باشد، احساس راحتی بیشتری میکنند و آن را نشانه محبت و همحسی میبینند.