یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا
آیا شما خجالتي هستيد يا اضطراب اجتماعي داريد؟
هنگامي که همکلاسي مارال جنووا بهطور در مهد کودک اتفاقي روي دستش پا گذاشت، او نميتوانست صدايش را بلند کند و بگويد" پايت را از روي دستم بردار.او که اکنون پژوهشگري 37 ساله در دانشکده پزشکي دانشگاه ييل است، به ياد ميآورد: مادرم نتوانست راضيم کند که به مهدکودک بازگردم.
اين قديميترين خاطره جنووا از خجالتي بودن است، اما اين تنها خاطرهاش نيست.
او در دوران مهدکودک با هيچکس صحبت نميکرد. در دوران راهنمايي براي نخستين بار حمله وحشتزدگي يا پانيک را تجربه کرد. در دبيرستان از معلمان خواسته بود که او را به کلاسهاي دانشآموزان با نمرههاي پايينتر منتقل کنند تا به اين ترتيب با احتمال کمتري مجبور به حضور در مقابل کلاس و پاسخ شفاهي به سوالهاي درسي باشد. او در طول اين سالها «عامدانه» لباسهاي ورزشياش را فراموش ميکرد و بهاينترتيب ميتوانست بهجاي شرکت در ورزش در کنار زمين بنشيند.
او در کالج در کلاسهايي که نياز به صحبت در برابر جمع داشتند، غيبت ميکرد و در مصاحبههاي استخدامي به کارفرمايان ميگفت اگر شغل پيشنهادي مستلزم صحبت در برابر ديگران است، نميتواند آن را بپذيرد. او ميگويد: اين فکر که مردم من را تماشا کنند، باعث اضطرابم ميشد.
تنها در دوران کالج بود که او براي اضطراب غربالگري شد و دريافت که فقط خجالتي نيست- او اضطراب اجتماعي داشت.
اختلال اضطراب اجتماعي که حدود 15 ميليون آمريکايي را مبتلا ميکند، به گفته «انجمن اضطراب و افسردگي آمريکا» يک تشخيص روانپزشکي است که با «ترس مفرط از عيبجويي و قضاوت ديگران در موقعيتهاي اجتماعي يا حضور در برابر افراد» همراه است.
از طرف ديگر کورالي پرز- ادگار استاديار روانشناسي در دانشگاه ايالتي پنسيلوانيا که به تحقيق درباره خجالت و اضطراب اجتماعي ميپردازد، ميگويد خجالت بيشتر يک برچسب اساس نظر شخصي است که افرادي را توصيف ميکند که ميخواهند با ديگران رابطه برقرار كنند، اما بهراحتي قادر به انجام اين کار نيستند.
بر اساس يک بررسي در سال 2011 که در ژورنال Pediatrics منتشر شد، بيش از 60 درصد از والدين در آمريكا فکر ميکنند که نوجوانانش خجالتي هستند و حدود نيمي از نوجوان نيز خودشان را خجالتي ميشمارند.
جنووا ميگويد: «اگر خجالتي باشيد، ممکن اين فکر را داشته باشيد، کاش ميتوانستم مشارکت اجتماعي بيشتري داشته باشم، فکر ميکنم از ديگران دور ماندهام و احساس ناراحتي ميکنم.»
«هنگاميکه اضطراب اجتماعي داشته باشيد، اين افکار را در سر خواهيد داشت: مشکل من چيست؟ چرا نميتوانم صحبت کنم؟ آيا اين حالت برطرف خواهد شد؟ مردم به اين فکر خواهند افتاد که من آدم عجيبوغريبي هستم. من در آن جمع شرکت نخواهم کرد و براي روزها نگران خواهم ماند؟»
محيط عامل خجالت است يا ژنها
همانطور که بسياري از والدين ميدانند، دو کودک با مجموعه ژن مشابه ممکن است شخصيتهاي کاملاً متفاوتي داشته باشند. جان واکر، استاد بخش روانشناسي باليني در دانشگاه مونيتوبا و رئيس برنامه اختلالات اضطرابي در بيمارستان عمومي سن بونيفاس ميگويد، خجالتي بودن هم که ممکن است در سنيني بسيار پايين حتي يکسالگي بروز کند، استثنايي در اين مورد نيست.
از طرف ديگر، او ميگويد: «برخي از کودکان و نوجوان بسيار خجالتي و مهارشده هستند و برخي ديگر بسيار جسور و برونگرا. شواهد محکمي وجود دارد که جزء ژنتيکي قوي در بروز اين صفات دخالت دارد.»
براي مثال پرز ادگار در تحقيقاتش دريافت که ظاهراً برخي از کودکان بهطور زيستي مستعد اين هستند که هنگامي جهان بهخصوص دنياي اجتماعي اطرافشان را درک نميکنند يا قادر به کنترل آن نيستند خود را عقب بکشند. بر اساس يافتههاي او که در سال 2011 در ژورنال «روانشناسي کودکان غيرطبيعي» منتشر شد، نوپاياني که توجه خاصي به چيزهايي دارند که آنها را تهديدکننده ميشمارند، با احتمال کمتري ممکن است با بزرگتر شدن از خجالت رها شوند و ممکن است اضطراب اجتماعي را تجربه کنند.
او ميگويد: «اين رفتار افراد که مراقب تهديدها چه جسمي و چه اجتماعي باشند، واکنشي طبيعي و تطبيقي است، زيرا شما ميخواهيد از خودتان محافظت کنيد؛ اما اگر فردي باشيد که بيشازحد لازم به تهديدات توجه دارد يا آستانه پاييني براي تهديدآميز شمردن چيزها دارد، با احتمال بيشتري ممکن است انزواجو شويد و خجالتي به نظر برسيد.»
البته محيط هم اهميت دارد. براي مثال، والديني که نسبت به کودکانشان بيشازحد خشن يا بيشازحد مراقب هستند، ممکن است احتمال خجالتي شدن کودک يا دچار شدن او به اضطراب اجتماعي را بيفزايند. از طرف ديگر، به گفته ادگار- پرز کودکاني که حتي فقط يک يا دو دوست خوب داشته باشند، با احتمال بيشتري ممکن است در آينده به بزرگسالاني کاملاً سازگار بدل شوند.
او ميگويد: «محيط و آنچه واقعاً براي کودک در طول دوره رشد اتفاق ميافتد، نقش بزرگي در ايجاد اين صفات دارد.»
رهايي از خجالت
خجالتي بودن هميشه چيز بدي نيست. گاهي ممکن است به نفع آدم هم باشد. براي مثال، به گفته واکر، افراد خجالتي ممکن است به شنوندگاني خوب يا افرادي که بهخوبي ديگران را درک ميکنند، بدل شوند.
بااينوجود مهم است کودکان بياموزند چگونه با آسودگي با ديگران تعامل کنند تا در مدرسه پيشرفت کنند، در شغلشان به موفقيت برسند و حتي با داشتن شبکهاي از افراد كه ميتوانند بر آنان اتكا كنند، سلامت جسمي و رواني بهتري داشته باشند.
واکر ميگويد: «اگر متوجه شديد که کودکتان بسيار خجالتي است، کار کردن با او براي اينکه اعتمادبهنفس به دست آورد، بسيار مهم است، زيرا توانايي فرد براي ارتباط با ديگران کليد موفقيتش در بسياري از حوزههاي زندگي است.»
نینیبان جدیدترین و بهترین مطالب خود را در تلگرام و از طریق سه کانال «راهنمای بارداری»، «کودکیاری» و «سلامت جنسی» در اختیار شما قرار میدهد.
اين قديميترين خاطره جنووا از خجالتي بودن است، اما اين تنها خاطرهاش نيست.
او در دوران مهدکودک با هيچکس صحبت نميکرد. در دوران راهنمايي براي نخستين بار حمله وحشتزدگي يا پانيک را تجربه کرد. در دبيرستان از معلمان خواسته بود که او را به کلاسهاي دانشآموزان با نمرههاي پايينتر منتقل کنند تا به اين ترتيب با احتمال کمتري مجبور به حضور در مقابل کلاس و پاسخ شفاهي به سوالهاي درسي باشد. او در طول اين سالها «عامدانه» لباسهاي ورزشياش را فراموش ميکرد و بهاينترتيب ميتوانست بهجاي شرکت در ورزش در کنار زمين بنشيند.
او در کالج در کلاسهايي که نياز به صحبت در برابر جمع داشتند، غيبت ميکرد و در مصاحبههاي استخدامي به کارفرمايان ميگفت اگر شغل پيشنهادي مستلزم صحبت در برابر ديگران است، نميتواند آن را بپذيرد. او ميگويد: اين فکر که مردم من را تماشا کنند، باعث اضطرابم ميشد.
تنها در دوران کالج بود که او براي اضطراب غربالگري شد و دريافت که فقط خجالتي نيست- او اضطراب اجتماعي داشت.
اختلال اضطراب اجتماعي که حدود 15 ميليون آمريکايي را مبتلا ميکند، به گفته «انجمن اضطراب و افسردگي آمريکا» يک تشخيص روانپزشکي است که با «ترس مفرط از عيبجويي و قضاوت ديگران در موقعيتهاي اجتماعي يا حضور در برابر افراد» همراه است.
از طرف ديگر کورالي پرز- ادگار استاديار روانشناسي در دانشگاه ايالتي پنسيلوانيا که به تحقيق درباره خجالت و اضطراب اجتماعي ميپردازد، ميگويد خجالت بيشتر يک برچسب اساس نظر شخصي است که افرادي را توصيف ميکند که ميخواهند با ديگران رابطه برقرار كنند، اما بهراحتي قادر به انجام اين کار نيستند.
بر اساس يک بررسي در سال 2011 که در ژورنال Pediatrics منتشر شد، بيش از 60 درصد از والدين در آمريكا فکر ميکنند که نوجوانانش خجالتي هستند و حدود نيمي از نوجوان نيز خودشان را خجالتي ميشمارند.
جنووا ميگويد: «اگر خجالتي باشيد، ممکن اين فکر را داشته باشيد، کاش ميتوانستم مشارکت اجتماعي بيشتري داشته باشم، فکر ميکنم از ديگران دور ماندهام و احساس ناراحتي ميکنم.»
«هنگاميکه اضطراب اجتماعي داشته باشيد، اين افکار را در سر خواهيد داشت: مشکل من چيست؟ چرا نميتوانم صحبت کنم؟ آيا اين حالت برطرف خواهد شد؟ مردم به اين فکر خواهند افتاد که من آدم عجيبوغريبي هستم. من در آن جمع شرکت نخواهم کرد و براي روزها نگران خواهم ماند؟»
محيط عامل خجالت است يا ژنها
همانطور که بسياري از والدين ميدانند، دو کودک با مجموعه ژن مشابه ممکن است شخصيتهاي کاملاً متفاوتي داشته باشند. جان واکر، استاد بخش روانشناسي باليني در دانشگاه مونيتوبا و رئيس برنامه اختلالات اضطرابي در بيمارستان عمومي سن بونيفاس ميگويد، خجالتي بودن هم که ممکن است در سنيني بسيار پايين حتي يکسالگي بروز کند، استثنايي در اين مورد نيست.
از طرف ديگر، او ميگويد: «برخي از کودکان و نوجوان بسيار خجالتي و مهارشده هستند و برخي ديگر بسيار جسور و برونگرا. شواهد محکمي وجود دارد که جزء ژنتيکي قوي در بروز اين صفات دخالت دارد.»
براي مثال پرز ادگار در تحقيقاتش دريافت که ظاهراً برخي از کودکان بهطور زيستي مستعد اين هستند که هنگامي جهان بهخصوص دنياي اجتماعي اطرافشان را درک نميکنند يا قادر به کنترل آن نيستند خود را عقب بکشند. بر اساس يافتههاي او که در سال 2011 در ژورنال «روانشناسي کودکان غيرطبيعي» منتشر شد، نوپاياني که توجه خاصي به چيزهايي دارند که آنها را تهديدکننده ميشمارند، با احتمال کمتري ممکن است با بزرگتر شدن از خجالت رها شوند و ممکن است اضطراب اجتماعي را تجربه کنند.
او ميگويد: «اين رفتار افراد که مراقب تهديدها چه جسمي و چه اجتماعي باشند، واکنشي طبيعي و تطبيقي است، زيرا شما ميخواهيد از خودتان محافظت کنيد؛ اما اگر فردي باشيد که بيشازحد لازم به تهديدات توجه دارد يا آستانه پاييني براي تهديدآميز شمردن چيزها دارد، با احتمال بيشتري ممکن است انزواجو شويد و خجالتي به نظر برسيد.»
البته محيط هم اهميت دارد. براي مثال، والديني که نسبت به کودکانشان بيشازحد خشن يا بيشازحد مراقب هستند، ممکن است احتمال خجالتي شدن کودک يا دچار شدن او به اضطراب اجتماعي را بيفزايند. از طرف ديگر، به گفته ادگار- پرز کودکاني که حتي فقط يک يا دو دوست خوب داشته باشند، با احتمال بيشتري ممکن است در آينده به بزرگسالاني کاملاً سازگار بدل شوند.
او ميگويد: «محيط و آنچه واقعاً براي کودک در طول دوره رشد اتفاق ميافتد، نقش بزرگي در ايجاد اين صفات دارد.»
رهايي از خجالت
خجالتي بودن هميشه چيز بدي نيست. گاهي ممکن است به نفع آدم هم باشد. براي مثال، به گفته واکر، افراد خجالتي ممکن است به شنوندگاني خوب يا افرادي که بهخوبي ديگران را درک ميکنند، بدل شوند.
بااينوجود مهم است کودکان بياموزند چگونه با آسودگي با ديگران تعامل کنند تا در مدرسه پيشرفت کنند، در شغلشان به موفقيت برسند و حتي با داشتن شبکهاي از افراد كه ميتوانند بر آنان اتكا كنند، سلامت جسمي و رواني بهتري داشته باشند.
واکر ميگويد: «اگر متوجه شديد که کودکتان بسيار خجالتي است، کار کردن با او براي اينکه اعتمادبهنفس به دست آورد، بسيار مهم است، زيرا توانايي فرد براي ارتباط با ديگران کليد موفقيتش در بسياري از حوزههاي زندگي است.»
نینیبان جدیدترین و بهترین مطالب خود را در تلگرام و از طریق سه کانال «راهنمای بارداری»، «کودکیاری» و «سلامت جنسی» در اختیار شما قرار میدهد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست