پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

موفقیت کودک، رمزش در خانه شماست!


شهرزاد: ديده شده است كودكاني كه در خانواده‌هاي آرام و بامحبت زندگي مي‌كنند و مورد توجه قرار مي‌گيرند، در بزرگسالي، در زمينه‌هاي مختلف، موفق‌تر هستند. در مقابل، كودكاني كه در خانواده‌هاي پرتنش و پراضطراب بزرگ مي‌شوند، توانايي كم‌تري براي مقابله با مسائل و حل مشكلات دارند.

خشت اول
از زمان تولد، چگونگي رفتار والدين با كودك، بر شكل‌گيري شخصيت او تأثير مي‌گذارد. كودك، والدين خود را زير نظر دارد، رفتار و كردار آن‌ها را تقليد مي‌كند، شيوه‌هاي مقابله با حوادث زندگي را مي‌آموزد و تصميم‌ مي‌گيرد در بزرگسالي، چگونه رفتار كند. بنابراين، تمام دوره‌هاي زندگي يك بزرگسال، تحت تأثير دوران كودكي اوست.

شخصيت يك فرد، تا شش سالگي شكل مي‌گيرد و پس از آن، ممكن است تغييرهاي كوچك در آن پديد آيد. بنابراين، رفتار والدين از بدو تولد تا شش سالگي، كل زندگي شخص را تحت تأثير قرار مي‌دهد. براي مثال، يك كودك پرتحرك را در نظر بگيريد. اين جنب‌وجوش زياد ممكن است والدين را خسته و عصباني كند. مدام سر او داد مي‌كشند كه «بچه بشين»، «ساكت»، «مؤدب باش» و مرتب او را تنبيه مي‌كنند. بنابراين، كودك دچار احساس بدي نسبت به خود مي‌شود. در بزرگسالي فكر مي‌كند كه انسان بدي است و هميشه باعث دردسر مي‌شود. پدر و مادر ديگري براي بچه‌اي با همان خصوصيت‌ها، شرايطي فراهم مي‌كنند تا او انرژي زياد خود را تخليه كند و از ماجراجويي لذت ببرد. اين كودك در بزرگسالي، تصوير مثبت و خوبي از خود دارد و مي‌تواند خود را دوست بدارد.

پروفسور كوچولو
وقتي بزرگ مي‌شويم، با خودمان به همان شيوه‌اي رفتار مي‌كنيم كه پدر و مادرمان با ما رفتار مي‌كردند. به همان شيوه، خود را سرزنش يا مجازات مي‌كنيم. همان كلماتي را در مورد خود به‌كار مي‌بريم كه در كودكي مي‌شنيديم. حال ببينيد خود شما والدين، چند بار اين جمله‌ها را به خود گفته‌ايد: «تا حالا نشده كاري را درست انجام بدي»، «همه‌اش تقصير خودته»، «تو واقعا بي‌نظيري»، «خيلي دوستت دارم».

يادمان باشد تك‌تك جمله‌هاي ما در ذهن كودك نقش مي‌بندد و پايه‌گذار تفكر او نسبت به خود در بزرگسالي مي‌شود.

بزرگ‌ترها فكر مي‌كنند كه كودكان قادر به انديشيدن نيستند؛ اما كودكان در درون خود، يك «پروفسور كوچولو» دارند كه از طريق آن مي‌خواهند دنياي خود را بشناسند. پروفسور كوچولو مي‌تواند استدلال كند و افكار و ايده‌هايي خلق كند. او محيط و اتفاق‌هاي اطراف خود را بررسي مي‌كند. مثلا يك كودك پنج ماهه ممكن است پستانك خود را پرتاب كند و با جست‌وجو، آن را روي زمين پيدا كند. او ممكن است اين كار را چندين بار تكرار كند تا پروفسور كوچولوي او وارد عمل شود. اشياء را عمدي روي زمين پرتاب مي‌كند، آن‌ها را با چشم، جست‌وجو كرده و پس از يافتن آن، احساس موفقيت مي‌كند.

ذهن ناخودآگاه
پروفسور كوچولو همان‌طور كه در مورد اشياء كنجكاو است، حرف‌ها و رفتار والدين خود را نيز زير نظر دارد. حتي وقتي خيلي كوچك است و معني كلمات را متوجه نمي‌شود، رفتارها را تحليل مي‌كند و به نتيجه‌هايي در درون خود مي‌رسد كه اين نتيجه‌ها، پايه‌هاي شخصيتي او خواهند بود. بعدها، اگرچه بسياري از آن حرف‌ها و رفتارها را به ياد نمي‌آورد، ولي ذهن ناخودآگاه او، بيش‌تر تصميم‌ها را با توجه به آن نتيجه‌ها مي‌گيرد. براي مثال، خيلي از والدين، از نوزادي، بچه را زشت خطاب مي‌كنند. گاهي او را با كودكي خواهر يا برادر يا ديگر كودكان مقايسه مي‌كنند. بسياري از اين كودكان در بزرگسالي، زن‌ها و مردهاي خوش‌قيافه‌اي مي‌شوند، ولي خودشان تصور ديگري نسبت به خود دارند. فكر مي‌كنند بسيار زشت هستند. گاهي از نگاه كردن به خود در آينه امتناع مي‌كنند و اگر كسي به آن‌ها بگويد كه زيبا يا خوش‌قيافه هستند، فكر مي‌كنند اين حرف را براي دلخوشي آن‌ها مي‌زند. آن‌ها درون خود تصميم گرفته‌اند زشت باشند و در بزرگسالي، اين‌گونه نسبت به خود مي‌انديشند.