چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

برخورد با کودک خودسر، امان از کوچولوهای حرف نشنو


جام جم آنلاین: والدین در بسیاری از مواقع احساس می‌كنند فرزندشان به حرف آنها گوش نمی‌دهد و كنترلی بر رفتار و اعمالش ندارند. "با او سختگیرتر باش" ، "كامپیوتر را از او بگیر"، "او را به حال خود بگذار" و... همگی مواردی هستند كه اطرافیان از روی مهربانی به شما تذكر می‌دهند. آنها فرزند غیرقابل كنترل شما را با زمانی كه خودشان فرزندان كوچك داشتند ، مقایسه كرده و نصایحی می‌كنند.

 


برخورد با کودک خودسر، امان از کوچولوهای حرف نشنو


اما مساله این است كه شرایط زندگی در زمان حال چه در خصوص بزرگسالان و چه در خصوص كودكان با زمان گذشته و نسل قبل تفاوت‌های بزرگی كرده است.از عواملی كه موجب بروز رفتارهای غیرقابل كنترل از جانب كودكان می‌شود می‌توان به استرس‌های خارجی ایجاد شده در محیط و خلق و خو اشاره كرد؛ اما آنچه ما در این بخش قصد داریم بیشتر مورد بررسی قرار دهیم، استرس‌های خارجی است كه موجب بروز رفتارهای غیرقابل كنترل كودك می‌شود.


كارشناسان معتقدند مهم‌ترین عاملی كه موجب بروز ناآرامی‌ای كه به انواع لجبازی و بدرفتاری و عدم اطاعت كودك منجر می‌شود ناشی از شرایط و رفتارهایی است كه محیط اطراف كودك را احاطه كرده است.

 

بسیاری از خانواده‌ها در دنیای امروز دچار بحران هستند. پیشرفت فناوری به ظاهر جهان و زندگی را راحت‌تر كرده اما در واقع در مواردی زیبایی را از آن گرفته است.

 

این‌كه در جهان امروز به ظاهر والدین از حقوق یكسان برخوردار باشند شعار زیبایی است، اما وقتی پدر و مادر هر دو ساعات طولانی را بیرون از منزل كار كنند تا بتوانند از پس هزینه‌ها و قسط لوازم به ظاهر لوكس منزل كه شاید واقعا چندان مورد نیاز هم نباشند برآیند، شاید در ظاهر نشانگر تقسیم برابر كار میان هر دو نفر باشد اما در عین‌حال تولید استرس نیز می‌كند.

 

در واقع ما به فرزندان خود زبان استرس را می‌آموزیم. وقتی مرتب در حال اضطراب و عجله و نارضایتی هستیم، نخواهیم توانست به آنها مهارت‌های ارتباطی صحیح و چگونگی ابراز درست احساساتشان را بیاموزیم و نتیجه این است كه رفتار آنها از نظر ما بد و غیرقابل كنترل خواهد شد.

 

بزرگ شدن توسط یكی از والدین‌

 

بسیاری از والدین كه به تنهایی فرزندان خود را بزرگ می‌كنند، توانایی كامل در انتقال محبت در عین برقراری و استفاده از تدبیر در رابطه را ندارند. بسیاری نیز به‌واسطه اتفاقات و جدایی‌های سریع مانند طلاق یا مرگ همسر، از نظر روحی و عاطفی تحت فشار و استرس هستند.

در چنین شرایطی اصولا كودكان بیشتر دچار مشكلات رفتاری و غیرقابل كنترل بودن می‌شوند. بویژه اگر دچار مشكلات مالی هم باشند و ارزش‌های معنوی نیز در خانواده تقویت نشود. زیرا احساس حمایت روحی و عاطفی كمتری كرده و بیشتر به طرف ناهنجاری‌ها و كجروی‌ها كشیده می‌شوند.

افزایش توقعات‌

ما از كودكانمان توقع داریم مانند بزرگسالان رفتار كنند. گاهی اوقات در این راه نیز از تشویق یا قراردادن محدودیت‌هایی ماورای ظرفیت آنها استفاده می‌كنیم. گاهی اوقات از فرزندمان كه در كلاس سوم است می‌خواهیم مانند خواهر یا برادر كوچكترش كه كلاس اولی است نمره‌های عالی بیاورد و همواره شاگرد اول باشد. گاهی اوقات از او می‌خواهیم تكالیف خواهر یا برادر كوچكترش را نیز تصحیح كند یا قبل از این‌كه مادر از سر كار به منزل برسد، شام را نیز آماده كرده و میز غذا را بچیند.

 

وقتی ما عادت كرده باشیم پرتوقع باشیم، بدیهی است كه بسیاری از خواسته‌هایمان تحقق نمی‌یابد. وقتی بسیاری از اهدافمان تحقق نمی‌یابد، احساس خوبی نخواهیم داشت و انگیزه لازم را در بسیاری از مراحل زندگی از دست خواهیم داد. شاید هم در مواردی مرتب در حال رقابت برای رسیدن به خواسته‌هایمان باشیم.

 

به همین دلیل ممكن است نتوانیم به ارزش‌ها و حمایت‌های روحی كه لازمه تربیت و پرورش فرزندانمان در كمال آرامش است، بپردازیم.

مدارس به طور كلی بیشتر شبیه كارخانه هستند، زیرا برنامه‌های تعیین شده استانداردی دارند كه به مهارت‌های فردی دانش‌آموزان كمتر بها می‌دهد و مساله مهم رسیدن به حدود خاص در زمان مقرر است تا پرورش استعدادها در قالب آرامش.

 

در بسیاری موارد صرفا آموزش‌های نظری داده می‌شود و رقابت در قالب برد و باخت معنی پیدا می‌كند نه در قالب ایجاد و نوآوری كه طبیعی‌ترین نتیجه چنین چیزی فشارهای روحی ایجاد شده برای دانش‌آموزان است.

 

رسانه‌های جمعی نیز به گونه‌ای شده‌اند كه به عنوان الگوی كودكان قلمداد شده و در آنها مواردی از خشونت و جرم جنایت و ناهنجاری‌ها به تصویر كشیده می‌شود. حتی در بسیاری از موارد نیز مسائل تخیلی به حدی زیاد است كه بسیاری از كودكان آنها را باور می‌كنند و در نهایت رفتار كودكان را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

 

 

حقیقت این است ...

 

حدود 15 درصد از كودكان زیر 6 سال به گونه‌ای هستند كه به تعبیر ما غیرقابل كنترل یا به عبارت بهتر بسختی قابل كنترل هستند.

این كودكان این گونه متولد شده‌اند و رفتار آنها اكتسابی نبوده و ذاتی است.

 

آنچه باید بپذیریم این است كه هر كدام از ما با خصوصیات خاصی به دنیا می‌آییم كه برخی انعطاف‌پذیرتر و برخی سخت‌تر هستیم.

حتی تمام كودكان غیرقابل كنترل نیز مشابه یكدیگر رفتار نمی‌كنند و از نظر كارشناسان هر كودكی تفاوت‌های بسیاری با كودكان دیگر دارد حتی اگر به ظاهر در یك گروه طبقه‌بندی شوند.

 

 

دامنه رفتاری‌

 

در خصوص كودكانی كه بسختی می‌توان آنها را تحت كنترل درآورد 3 عبارت كوتاه با مفهوم گسترده صدق می‌كند كه شامل آن چیزی است كه ما می‌بینیم، احساسی كه از آنها داریم و رفتار خودشان:

 

- در همه زمان‌ها

- با همه شیوه‌ها

- در همه مكان‌ها

- در درجات مشابه‌

 

در حالی كه شاید الگوی كلی رفتاری برای این گونه كودكان مشابه باشد، گاهی اوقات آنها بسیار شیرین، سرگرم‌كننده، خلاق و دوست‌داشتنی هستند و گاهی اوقات نیز احساس می‌كنیم كه می‌خواهند علیه تمام چیزهای دور و بر رفتار كنند و فقط لجبازی می‌كنند و حتی گاهی نیز در سكوت كامل جلوی تلویزیون نشسته و تكان نمی‌خورند.

 

در مواردی والدین بیان می‌كنند كه فرزندشان عصرها بداخلاق‌تر و غیرقابل كنترل‌تر می‌شود و در مواردی نیز وقتی چیزی یا كاری مانند جمع كردن اسباب‌بازی‌ها یا شستن دست‌هایشان از آنها خواسته می‌شود، شروع به بدرفتاری می‌كنند.

 

بنابراین شدت و ضعف رفتارها در كودكان مختلف متفاوت است و همان‌طور كه در بخش قبل نیز ذكر شد، یا محصول استرس القا شده از محیط هستند یا خلق و خوی آنها به طور مادرزادی به گونه‌ای است كه نیاز به كار بیشتر دارد.

اما آنچه كه باید در برخورد با هر كودكی به یاد داشته باشیم، این است كه تمام كودكان حساس و آسیب‌پذیر بوده و باید در رفتار با آنها مراقب باشیم.

 

 

خشونت در كودكان‌

 

تمام ما انسان‌ها در مقابل هر تحریك یا احساسی واكنش نشان می‌دهیم. انسان‌های اولیه از آنجا كه باید به منظور حفظ و بقای خود به عوامل خارجی موجود در محیط واكنش سریع نشان می‌دادند تا بتوانند خطر را از خود دفع كنند، به همان صورت نیز عادت كرده بودند.

 

اگر چشمان خود را ببندید و تصور كنید كه تازه به منزل رسیده و نیاز به چیزی دارید تا فورا آن را برداشته و از منزل بیرون بروید، چه حالی پیدا خواهید كرد اگر ببینید منزل توسط فردی به هم ریخته شده و هیچ چیز در جای خود نیست.

 

اما مهم این است كه ما باید واكنش‌های مناسب و موثری در موقعیت‌های گوناگون به شرایط بدهیم. برای مثال رفتار ما هنگامی كه سس گوجه‌فرنگی برای خوردن ساندویچ تمام شده باید با موقعی كه در حادثه رانندگی تصادف می‌كنیم متفاوت باشد.

 

به این موضوع پرداختیم تا نتیجه‌گیری كنیم كه با وجود ظرفیت افراد در تفكر و پیچیدگی‌های روح انسان‌ها، وقتی ما احساس كنیم تحت فشار واقع شده‌ایم این فشارها از روح ما به سمت رفتارمان جاری شده و در توانایی ما در انتخاب واكنش مناسب اختلال ایجاد می‌كند.

 

بسیاری افراد تصور می‌كنند كودكان از فشارهای روحی مبرا هستند. در صورتی كه حتی كودكانی هم كه خشم و عصبانیتشان را مخفی كرده یا سركوب می‌كنند، ممكن است دچار انواع بیماری‌های روحی یا جسمی شوند كه از شایع‌ترین آنها دل‌درد، كولیت عصبی و حتی زخم معده است.

 

پس بهتر است ما فرزندانمان را با هر خصوصیت و ویژگی بپذیریم و به آنها آموزش دهیم كه احساس خشم و عصبانیت طبیعی است، اما نحوه برخورد و بروز با آن می‌تواند متفاوت باشد تا ببینند وقتی با آرامش بیشتری رفتار كنند چقدر محیط اطرافشان نیز بهتر شده و راحت‌تر تحت كنترل آنها درمی‌آید تا وقتی كه صرفا می‌خواهند با لجبازی و عصبانیت و گاه گریه مسائلشان را برطرف نمایند.

 

 

جهان در بحران‌

 

جنگ و ظلم و تعدی اساس كار بسیاری از حكومت‌ها شده است. بحران ظلم و بی‌امنیتی و ترور، جایگزین امیدواری و امنیت و صلح شده است و كودكان نیز والدین و بزرگسالانی را می‌بینند كه مرتب در تهدید و ناامیدی و نارضایتی هستند.

 

البته شاید نتوان جهان را تغییر داد، اما می‌توان تاثیر این فشارها و استرس‌ها را در رفتار بسیاری از كودكان دید!

 

والدین یكی از كودكان بیان می‌كردند كه او از وقتی كمتر از یك سال داشت رفتارهایی از خود نشان می‌داد كه خاص خودش بود. برای مثال وقتی یك قطره آب روی لباسش می‌ریخت، آنقدر گریه می‌كرد تا لباسش را عوض كنیم. یا این‌كه شب‌ها موقع خواب به قدری اذیت می‌كرد تا او را روی تخت در اتاقش می‌گذاشتیم و مجبور می‌شدیم در اتاقش را ببندیم تا پس از مدتی طولانی بخوابد.

 

مادر از دوران نوزادی فرزندش متوجه می‌شود كه او غیرقابل پیش‌بینی و در ماه‌ها و سال‌های بعد می‌بیند كه فرزندش تا حدی غیرقابل كنترل است.