جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دیپلماسی پوتینی


دیپلماسی پوتینی

در مدت پنج سالی كه از ریاست جمهوری «ولادیمیر پوتین» می گذرد, جهت سیاست خارجی روسیه چندین بار به گونه ای افراطی تغییر كرده است لفاظی های ملی گرایانه پوتین به هیچ رو مانع این نشد كه از ائتلاف آمریكایی ضدتروریسم كه در سال ۲۰۰۱ از سوی جورج بوش مطرح شد , حمایت نكند

در مدت پنج سالی كه از ریاست جمهوری «ولادیمیر پوتین» می گذرد، جهت سیاست خارجی روسیه چندین بار به گونه ای افراطی تغییر كرده است. لفاظی های ملی گرایانه پوتین به هیچ رو مانع این نشد كه از ائتلاف آمریكایی ضدتروریسم كه در سال ۲۰۰۱ از سوی جورج بوش مطرح شد ، حمایت نكند. مسكو پایگاههای هوایی اتحاد شوروی سابق در آسیای مركزی تحت كنترل خود را در اختیار آمریكاییها قرار داد و از این راه در مبارزه مشترك با پدیده تروریسم شركت جست . به علاوه ، كمك های فنی، نظامی و امنیتی فراوانی به نیروهای افغانی «ائتلاف شمال » زیر حمایت ایالات متحده كرد و تقریباً در همان زمان نیز تصمیم گرفته شد كه پایگاههای نظامی برجای مانده از دوران اتحاد جماهیر شوروی درخاك ویتنام و كوبا تعطیل شود؛ اقدامی كه البته در بین محافل نظامی مسكو، اغلب از آن با عنوان خیانت یاد می شود.

كرملین اما در ماجرای عراق در برابر دیدگان حیرت زده بسیاری، موضعی كاملاً مغایر اتخاذ كرد و در كنار سیاستمداران اروپایی مخالف تهاجم ایستاد. به هرحال ، آمریكاستیزی بار دیگر به سرعت به گفتمان غالب در روسیه تبدیل شد و در جریان انقلاب نارنجی اوكراین در پاییز ،۲۰۰۴ تنش میان مسكو و واشنگتن دوباره شدت گرفت. چه روسیه آشكارا از حزب حاكم اوكراین و نامزد آن ، «ویكتور یانكوویچ »، حمایت می كرد و آمریكاییها در پشت نیروهای مخالف قرار داشتند. به هرروی، ایالات متحده پیروز میدان شد و انتخابات اوكراین را مایه خفت آشكار كرملین برشمرد. اما این بحران پدید آمده در روابط روسیه و آمریكا نیز در دیدار رهبران دو كشور در فوریه گذشته در «براتیسلاوا» فروكش كرد. بوش از اظهارنظر درمورد مسائل حقوق بشر در روسیه و جنگ چچن خودداری كرد و پوتین نیز سخنی ناخوشایند در باره عراق بر زبان نراند. حتی اختلاف نظر دوطرف بر سر كمك روسیه به ساخت نیروگاه هسته ای ایران نیز مناقشه برانگیز نشد.با این حال ، سیاست خارجی روسیه در قبال كشورهای جنوبی و شرقی حوزه اتحاد شوروی سابق همچنان پیچیده است. برای مثال، مسكو همكاریهای نظامی و اقتصادی گسترده ای با پكن دارد و ارتش های چین و هند به انواع موشك، زیردریایی و بالگردهای روسی مجهز هستند. ارسال جنگ افزار البته با انتقال فناوری نیز همراه است. صنایع نظامی روسیه كه تاچندی پیش به خاطر نبود سفارشهای داخلی با مشكلات فراوانی دست به گریبان بود، از محل صادرات به این كشورها سود هنگفتی را به جیب می زند. تازه، گاهی هندی ها و چینی ها گلایه دارند كه همه آنچه را كه می خواهند، دریافت نمی كنند. حتی بعضی وقتها ادواتی راتحویل می گیرند كه اصلاً نمی خواسته اند. فروش ناوهواپیمابر «آدمیرال گورشكف» به هندوستان ، یك نمونه از زیركی روسها است. نیروی دریایی هند حتی بدون این كشتی گران قیمت و قدیمی نیز از كارایی و توان لازم برخوردار بود. وقتی طرف هندی مراتب تردید خود را برای خرید این ناو اعلام كرد، در مسكو به آنها گفتند كه اگر «آدمیرال گورشكف» را بر ندارند، روسیه نیز هواپیماهای شكاری جدید موردسفارش را تحویل نخواهد داد.از طرفی، چینی ها افزون بر جنگ افزار به منابع زیرزمینی روسیه نیز علاقه مندند. آنها برای اقتصاد رو به رشد خود به مقدار زیادی نفت نیاز دارند و نفت روسیه گران و پرخطر خاورمیانه است. تنها مشكل این است كه همه ظرفیتهای اصلی انتقال نفت و گاز روسیه به غرب معطوف شده است. برای مثال ، خط لوله جدیدی برای انتقال نفت و گاز این كشور به اروپای غربی در دست ساخت است. البته برای صدور حامل های انرژی به چین نیز مذاكراتی جریان دارد، اما امید نمی رود موفقیت چندانی داشته باشد. چه از یك سو، روسیه نفت و گاز خود را به طور محدود می فروشد و از دیگر سو، به نظر می رسد برای شركتهای روسی ، پولهای هنگفتی كه از محل ارسال نفت و گاز به غرب به جیب می زنند، جذاب تر از ساخت خط لوله برای بازار چین باشد.حال به نمونه دیگری از زیركی روسها توجه كنید. در بحبوحه ماجرای رسوایی شركت نفتی «یوكوس» كرملین، ناگهان موضوع فروش بخشی از سهام این شركت به چینی ها را مطرح كرد. آنها موضوع شركت تابعه «یوگانز نفت گاز» را در دستور كار خود قرار دادند؛ شركتی كه قرار بود به خاطر بدهی های مالیاتی (واقعی یا ساختگی ) یوكوس مصادره و یا به مزایده گذاشته شود. فروشنده، یك شركت كاملاً سری بود كه بعدها یوگانز نفت گاز را به شركت دولتی «رزنفت» فروخت. مالكان یوكوس با غیرقانونی خواندن این معامله، به دادگاه تگزاس واقع در شهر نفتی «هوستون» ایالات متحده شكایت بردند. دراین زمان بودكه استراتژیستهای كرملین به فكر افتادند كه بخشی از سهام یوكوس را به شركت نفت دولتی چین (CNPC) بفروشند. چون فروش سهام این شركت به بازارهای غربی دشوار بود و ارسال نفت وگاز روسیه به اروپا را مسأله دار می كرد، باید شریكی را پیدا می كردند كه چندان در جریان این رسوایی نباشد. پس پكن برای ایفای این نقش بسیار مناسب بود. اما چینی ها به طور ناباورانه ای، محتاط نشان دادند. آنها پیش از هر اقدامی كوشیدند بفهمند كه روسها دقیقاً با چه شرایطی و چگونه می خواهند شركت «یوگانزنفت گاز» را به آنها بفروشند. طرف روس، اما از پاسخگویی طفره می رفت و پیوسته روش محاسبه را تغییر می داد. سرانجام در جریان دیدار بوش از روسیه، مسأله شركت یوكوس با وجود آنكه در واقع در پروتكل مذاكرات پیش بینی نشده بود، حل شد. دادگاه هوستون كه پیشتر شكایت مالكان یوكوس را دریافت كرده بود، ناگهان موضع خود را تغییر داد و اعلام كرد (البته به حق) كه صلاحیت رسیدگی به این دعوا را ندارد. «میخائیل خودور كوفسكی» رئیس یوكوس، به جرم اختلاس مالی به ۹ سال زندان محكوم شد. جالب آنكه تجار و سیاستمداران آمریكایی كه ماهها به شدت نسبت به روند محاكمه خودوركوفسكی معترض بودند، در كمال تعجب به راستی رأی دادگاه را پذیرفتند و بدین ترتیب، شایعات مربوط به فروش بخشی از یوكوس به CNPC خود به خود فروكش كرد.

در تابستان سال جاری، سیاست خارجی مسكو دوباره تغییر یافت. در نشست سازمان همكاری شانگهای در قزاقستان، كشورهای روسیه و چین به همراه دیگر اعضای آسیای مركزی این سازمان با امضای بیانیه ای خروج سریع نیروهای آمریكایی از این منطقه را خواستار شدند. بنابر استدلال آنها، دیگر هیچ تهدید تروریستی وجود ندارد كه حضور آمریكاییها را در منطقه توجیه كند. علت نارضایتی سران روسیه و كشورهای آسیای مركزی، بیش از هر چیز به خاطر این است كه نیروهای آمریكایی مستقر در منطقه خود عامل بی ثباتی هستند. افزون بر این، درك این مطلب چندان سخت نیست كه فعالیتهای ایالات متحده در آسیای مركزی نه علیه افغانستان، كه با هدف مقابله با چین انجام می گیرند. اما نه قرقیزستان و نه ازبكستان و روسیه هیچ یك به دنبال درگیری با چین نیستند. برای كشورهای كوچك آسیای مركزی، رویارویی با پكن به هیچ رو منطقی و پذیرفتنی نیست. البته آمریكاییها با وجود قدرتمند بودن، امكانات بسیار محدودی چه به لحاظ نظامی و چه از نظر اقتصادی و حتی مالی در منطقه دارند. حال در این شرایط، تصور غولی به نام چین در همسایگی خود چندان به مذاق واشنگتن خوش نمی آید. با این همه، اما چرخش سیاست خارجی روسیه به سوی چین نیز چند هفته ای بیش نپایید. در اجلاس اخیر سران گروه ۸ در اسكاتلند، پوتین دیگر بار درصدد تقویت جبهه ضدترور برآمد. حال آنكه بین ایالات متحده و متحدانش هیچ اختلافی بر سر سوءاستفاده از پدیده تروریسم متصور نیست. به هر حال، این بار نیز مسأله خروج نیروهای آمریكایی از آسیای مركزی از دستور كار كرملین خارج شد.

۳ قاعده

حركت مارپیچ و مبهم مسكو در عرصه سیاست خارجی بسیار مضحك به نظر می رسد. امكان ندارد بتوان در این وادی خط مشی یا راهبردی را یافت كه مبتنی بر منافع ملی باشد. در عوض، یك پراگماتیسم مطلق وجود دارد كه درواقع از چند قاعده ساده پیروی می كند.

قاعده اول می گوید: :«ببین چه كسی بیشتر به تو می دهد!» براین اساس، به كل سیاست به دیده نوعی معامله تجاری نگریسته می شود كه در آن، روسیه همواره فروشنده است، از حاكمیت و نفوذ سیاسی و جنگ افزار تا خلاصه همه آنچه احتمال می رود برایش تقاضا وجود داشته باشد. چین، ایالات متحده و آلمان خریداران اصلی هستند. این سه قدرت، هر یك مزیتهای خاص خود را دارند. آلمان بزرگترین سرمایه گذار در صنایع روسیه است، چین خریدار عمده جنگ افزارها و متقاضی موادخام روسیه در آینده است. هند و ایران نیز سهم اندكی از این بازار دارند.كشورهای اخیر اما نقشی تعیین كننده در نظم جهانی ندارند. در مقابل، ایالات متحده هم منابع عظیمی در اختیار دارد و هم از نفوذ فراوانی برخوردار است. پس تهدیدی جدی برای روسیه به شمار می آید.از این رو، قاعده دوم به میان می آید: «ببین چه كسی بیشتر می ترسد!» اروپای غربی تهدیدی جدی برای مسكو محسوب نمی شود. اروپا به مواد خام روسیه نیاز دارد. شكایت های تكراری و بی عمل شورای اروپایی در مورد نقض حقوق بشر در چچن نیز دیرزمانی است كه دیگر كسی را در كرملین ناراحت نمی كند. نبود تهدید از سوی اروپا سبب شده است كه مسكو توجه چندانی به نمایندگان آن نكند. حال آنكه نوع برخورد روسیه با ایالات متحده و چین به طور كامل متفاوت است. این دو كشور علاوه بر برخورداری از توان نظامی بسیار بالا، سیاستی فعال در حوزه نفوذ و منافع روسیه دارند. تجربه انقلاب مخملین درگرجستان و انقلاب نارنجی اوكراین ثابت می كند كه دیپلماسی ایالات متحده می تواند امور داخلی جمهوری های اتحاد شوروی سابق را تحت تأثیر خود قرار دهد. نفوذ پكن و واشنگتن و كشورهای جامعه مستقل مشترك المنافع نه به طور روزانه كه هر ساعت در حال افزایش است و موقعیت و جایگاه روسیه پیوسته روبه كاهش است. مسكو در مقابل آنها هیچ اقدامی نمی تواند بكند. زیرا نه منابع و اراده سیاسی این كار را دارد و نه راهبرد بلندمدت آن را، پس تنها گزینه پیش روی كرملین، استفاده حداكثری از تضادهای رقبا است.

عنوان قاعده سوم این است: «همواره مانور بده!» گرچه حركتهای مارپیچ كرملین این تلقی را در بین ناظران پدید می آورد كه اظهارات مقامهای مسكو دارای تناقض است، اما سیاستمداران روس خود براین باورند كه كارشان در هنر دیپلماسی معقولانه و بی نقص است. البته اگر از دید روسها به قضایا بنگریم، انتقادها بی دلیل و غیرموجه می نمایند. چه جنگ افزارهای روسی در سراسر جهان به طور انبوه به فروش می رسند، روابط مسكو و دهلی نو به خاطر فروش سلاح به چین تیره نیست، كرملین در عین داشتن رابطه تجاری گسترده با سوریه، با اسرائیل نیز مناسباتی خوب برقرار كرده است. ضمن آنكه همكاریهای هسته ای با ایران تأثیر چندانی در وخیم شدن روابط روسیه با ایالات متحده نداشته است. پوتین حتی قصد دارد نشست سران گروه ۸ را در سال ۲۰۰۶ در «سنت پترزبورگ» برگزار كند.

با این همه، موفقیتهای ظاهری روسیه در عرصه سیاست خارجی به خاطر قیمت بالای نفت و تقاضای پایدار برای منابع زیرزمینی این كشور است. از آنجا كه مسكو بازیگری فعال و مستقل در معادلات جهانی نیست، مشكلات جدی برای بزرگان این عرصه فراهم نمی آورد، البته دردسرها و گرفتاری های كوچكتری برای همه ایجاد می كند كه می شود با آنها كنار آمد. اگر بهای نفت و بازار تقاضای مواد خام در اثر یك بحران سقوط كند، همه موفقیت های ظاهری و یا واقعی سیاست خارجی كرملین نیز نابود خواهند شد. اما مادامی كه بازار ثبات نسبی دارد، سران مسكو می توانند در توهم موفقیت سیر كنند. هم اینك روسیه در شرایطی نیست كه بتواند به تنهایی و به طور مستقل به نقش آفرینی های بین المللی دست بزند. با این وجود، هیچگاه به دنبال تشكیل پیمانهای راهبردی نیز نمی رود. به اعتقاد كارشناسان غربی اگر كشورهای برزیل، روسیه، هند و چین با هم متحد شوند یك نیروی عظیم را پدید خواهند آورد. اما پكن و دهلی نو - صرفنظر از برزیل - هیچ طرح بلندمدتی كه در برگیرنده همكاریهای راهبردی باشد، به روسیه پیشنهاد نمی دهند و روابط این كشورها تنها به انبوه كالاهای فروخته شده و عوارض گمركی بالا خلاصه شده است. پس مادامی كه بازار مبنای سیاست است، صحبت از «جهان چندقطبی» یاوه ای بیش نیست.

منبع: نشریه «یونگه ولت» (چاپ آلمان)

ترجمه: اكبر حسینی كیا